خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ و تشدید آن از سال ۲۰۱۲ به بعد موجب شد تا صهیونیستها برای تسویه حساب با یکی از بازوان مهم و برجسته محور مقاومت، به یک فرصت طلایی دست یابند. در واقع، صهیونیستها به بحران سوریه به عنوان یک بستر بسیار مناسب برای تضعیف سوریه و دور کردن آن از اجزا دیگر محور مقاومت از جمله ایران نگریستند. همین رویکرد، مقامات سیاسی و فرماندهان نظامی صهیونیست را وسوسه کرد تا به صورت مستقیم به مداخله جویی نظامیِ ماجراجویانه در سوریه بپردازند.
طی ماههای گذشته اما شاهد افزایش حملات هوایی صهیونیستها به مناطق مختلف سوریه بودهایم به طوری که این پرسش همواره اذهان عمومی و نیز عالمان علم سیاست را به خود مشغول کرد که به راستی «رژیم صهیونیستی در سوریه به دنبال چیست؟»؛ موضوعی که به دلیل اهمیت فزاینده آن، پروندهای در خبرگزاری مهر برای آن باز شد که بیش از ۱۰ کار تحلیلی و پژوهشی در ذیل آن انتشار یافت.
همچنین این پرسش کلیدی، عنوان نشستی بود که روز شنبه ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۱ خبرگزاری مهر برگزار کرد. در جریان این نشست دکتر «حسین آجرلو» مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل غرب آسیا و «محمدرضا مرادی» مجری -کارشناس و دبیر گروه بین الملل خبرگزاری مهر تلاش کردند ضمن پاسخگویی به پرسش فوق، ابعاد پیدا و پنهان این ماجرا را مورد واکاوی قرار دهند.
پیشتر بخش نخست این میزگرد منتشر شد و بخش دوم آن پیش روی شما است؛
مرادی: یکی از مسائل بسیار مهمی که اخیراً در رسانهها و شبکههای اجتماعی به آن پرداخته میشود، بحث تشدید حملات رژیم صهیونیستی به سوریه است. قبل از پرداختن به این مسئله باید تاکید کرد که رژیم صهیونیستی در چند جبهه و بُعد دچار مشکلات اساسی شده است؛
از جمله مسائل آن است که رژیم صهیونیستی جبهه جولان را همواره به عنوان یک جبهه ساکت و آرام تصور کرده که از این منطقه ایمن است. چند سال اخیر برخی از مقامات نظامی اسرائیلی اعلام کردند که ما صدای نفسهای ایران را پشت جولان میشنویم. آنها احساس میکنند که ایران میخواهد در آنجا پایگاه بزند و این را یک پتانسیل برای تهران میدانند و به شدت از این ناحیه دچار هراس شدهاند.
دوم آنکه عملیات استشهادی جزو موارد نادری بود که در داخل سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ اتفاق افتاد. در پنج عملیات استشهادی بیش از ۱۵ صهیونیست کشته شدند که پیروزی بزرگی برای مقاومت بود و از حصار امنیتی رژیم صهیونیستی عبور کرده، خودشان را به داخل سرزمینهای اشغالی رساندند و عملیات را انجام دادند. این یک مسئله، چالش دیگری است که برای رژیم صهیونیستی به وجود آورده است.
در مورد بحث توان پدافندی و موشکی مقاومت که به آن اشاره کردید، از یکسو انصارالله یمن اعلام کرده که دشمن اصلی ما رژیم صهیونیستی و به دنبال نابودی آن هستیم و پهپادها و موشکهای انصارالله هم قدرت آنها را دیدند و سامانههای پاتریوت عربستان در جنوب عربستان نتوانستند با آن مقابله کنند.
بنابراین از یکسو حزبالله لبنان و گروههای مقاومت در فلسطین است که برای اولینبار شاهد هستیم نوعی اتحاد و یکپارچگی بین کرانه باختری و نوار غزه در حال رخ دادن است. در حال حاضر غزه نقطه ثقل مقاومت نیست بلکه اردوگاه جنین است که تبدیل به کرانه باختری شده و غزه نسبتاً آرام است. این اتفاق مهمی برای رژیم صهیونیستی است که با کمک تشکیلات خودگردان سالهای سال تلاش کرده که این منطقه تحت کنترل خودش قرار گیرد.
مهمتر از اینها، بحران سیاسی است که در داخل رژیم صهیونیستی به وجود آمده است. کابینه «نفتالی بنت» نخست وزیر این رژیم در آستانه فروپاشی است. وی راهپیمای پرچم را به راه انداخت که با تمام مخاطرات، روز اشغال قدس را جشن بگیرد به آن امید که بتواند افراطیها و آرای آنها را به سمت خودش جذب و از فروپاشی کابینه جلوگیری کند. مهمتر از همه این مسائل، سخنرانی اخیر بنت بود. وی اعلام کرد که ما در طول تاریخ پیش از اسرائیل دو بار کشور تشکیل دادیم و هر دو بار هم در هشتاد سالگی فروپاشیدند. در حال حاضر ما در هفتاد و چهارمین سال تشکیل رژیم جعلی اسرائیل و به زعم آنها در آستانه هشتاد سالگی هستیم. نفتالی بنت هراس خود را به صورت علنی اعلام کرد که مبادا ما بار دیگر در هشتاد سالگی فرو بپاشیم.
اگر همه این مسائل را در کنار مهاجرت معکوس، بحران امنیتی و تبعیض نژادی که بین «سفاردیها» و «اشکنازیها» که در داخل اسرائیل اتفاق میافتاد، قرار دهیم، به یک نتیجه می رسیم که رژیم صهیونیستی برای نجات از این وضعیت به صدور بحران، اقدام و سعی میکند بحرانی که در داخل اراضی اشغالی به وجود آمده، به کشورها و مناطق دیگر انتقال دهد. حملات اسرائیل به سوریه یا دیگر محورهای مقاومت، یک اقدام فعالانه و کنش نیست بلکه یک واکنش نسبت به شرایطی است که الان در آن گرفتار شده است. با توجه به این مسئله، سوال بنده از حضرتعالی آن است که دلیل آنکه در چند ماه اخیر حملات رژیم صهیونیستی به سوریه شدت گرفته، چه بوده و اساساً رژیم صهیونیستی از این حملات به طور خاص به دنبال رسیدن به چه اهدافی است؟
دکتر آجرلو: با این نکات تحلیلی موافقم و چند نکته به این مسئله که چرا قدرت بازدارندگی افزایش پیدا کرده، اضافه میکنم. محور مقاومت به سطحی از بازدارندگی رسیده که میتواند به عنوان یک کنشگر باشد و واکنشی نباشد یعنی از جنس اکشن باشد و ریاکشن نباشد. مسئلهای که برای رژیم صهیونیستی و در استراتژیهای که برای این رژیم تعریف شده، این است که تلآویو همواره باید در منطقه برتری نظامی داشته باشد؛ چنین مسائلی در حال خدشهپذیر شدن است به همین دلیل رژیم به تکاپو افتاده است. مسئلهای که برای رژیم صهیونیستی و در استراتژیهای که برای این رژیم تعریف شده، این است که تلآویو همواره باید در منطقه برتری نظامی داشته باشد؛ چنین مسائلی در حال خدشهپذیر شدن است به همین دلیل رژیم به تکاپو افتاده است. پیش از این رژیم صهیونیستی نقشه منطقه را مشخص میکرد و الان خود تحت تأثیر نقشههای منطقه قرار میگیرد و اینها نشان میدهد که رژیم شرایط بحرانی دارد.
دلیل اینکه چرا در این چند ماه قدرت بازدارندگی اضافه شده، آن است که رژیم صهیونیستی با تهدیدی بالفعل مواجه است. یک زمان تهدید گروههای مقاومت بالقوه بود که الان به تهدید بالفعل رسیده است. وقتی میگوئیم وجود گروههای مقاومت در داخل ۱۹۴۸ یعنی در قلبشان و نمیتوانیم بگوییم مسئله فلسطین در غزه و کرانه باختری بوده, نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان نتوانستند مانع از عملیاتها شوند. صهیونیستها حدود سه تیپ تشکیل دادند؛ امنیت شهرهای داخلی رژیم مانند تمام کشورهای دنیا با نیروهای انتظامی و امنیتی است اما اخیراً داخل ۱۹۴۸ سه تیپ ارتش (نیروهای نظامی) وارد شدند. ورود نیروهای نظامی به تحولات داخلی برای کنترل بحرانهای داخلی نشاندهنده آن است که این رژیم دچار یک ضعف جدی شده است یعنی محور و گروههای مقاومت.
نکته دوم که چرا قدرت بازدارندگی افزایش یافته به مذاکرات هستهای بین ایران و غرب برمی گردد. رژیم صهیونیستی به دنبال آن است که همچنان آمریکا را در منطقه ما درگیر نگه دارد تا کاخ سفید در تحولات منطقه مداخله داشته باشد.
آمریکا به دلایل مختلف که یکی از دلایل اصلی افول جایگاه این کشور است، شروع به اهم و مهمسازی پروندهها میکند درحالیکه در گذشته چنین اقدامی را انجام نمیداد و هر کجا که احساس تهدید میکرد، دست به اقدام میزد. آمریکا در غرب آسیا، شمال آفریقا، اروپا و چین حضور فعالانه داشته و در حال حاضر با اندکی افول، همه پروندهها را اهم و مهم میکند. به طور مثال الان نقطه ثقل خود را در دریای چین و شرق اروپا (به دلیل بحران اوکراین) گذاشته است.
خاورمیانه آن اهمیت را از دست داده و اسرائیلیها برای آنکه توجه آمریکاییها را به این منطقه جلب کنند، باید به تصاعد بحران بپردازند. آمریکا تقریباً دو جنگ در منطقه انجام داد. وقتی یک کشور بیدلیل وارد جنگ در یک منطقه شود، حتی اگر بر حسب ضرورت هم باشد، وارد جنگ دیگر نمیشود. آمریکا دو جنگ بیدلیل در منطقه راه انداخت که هم به مردم و هم به اقتصاد آمریکا خسارت زد. این حرفها را خود آمریکاییها در جلساتی که در کنگره حضور دارند، میزنند و ما میشنویم.
آنقدر هزینههای جنگ در منطقه زیاد بوده که دو رئیسجمهور آمریکا با این شعار روی کار آمدند که «ما دیگر در خاورمیانه جنگ نمیکنیم». ترامپ اعلام کرد که «ما نمیخواهیم در منطقه جنگ کنیم و قبلیها اشتباه کردند». بایدن هم به نوعی این مسئله را مطرح کرد. آنقدر هزینههای جنگ در منطقه زیاد بوده که دو رئیسجمهور با این شعار روی کار آمدند که «ما دیگر در خاورمیانه جنگ نمیکنیم». ترامپ اعلام کرد که «ما نمیخواهیم در منطقه جنگ کنیم و قبلیها اشتباه کردند». آقای بایدن هم به نوعی این مسئله را مطرح کرد. اینکه بایدن روی دیپلماسی تاکید دارد یعنی به دنبال جنگ نیست. اگر آمریکاییها به هر دلیل از منطقه خارج شوند، قدرت مقاومت، روزافزون میشود که چند راه برای رژیم باقی میماند؛
اول آنکه یا باید به سمت ائتلافسازی با کشورهای عربی برود که در حال پیگیری روند عادیسازی است.
دوم آنکه به نوعی به تصاعد بحران در منطقه اقدام کند و منجر به اصطکاک آمریکا با محور مقاومت شود.
چندی پیش رابرت مالی در جلسات کنگره حضور یافته بود، به دلیل آنکه لابیهای صهیونیست فعال هستند، سؤالی که از مالی پرسیده شد آن بود که اگر به توافق نرسید میخواهید چه کاری انجام دهید؟ ویگفت در جلسات خصوصی به شما توضیح میدهم. سؤالکنندگان اسم رژیم را هم آوردند «متحدین ما بخصوص رژیم صهیونیستی در مقابل تهدیدات ایران چه اقدامی انجام دهد؟»
وقتی تمام این موارد را در کنار هم قرار میدهیم میبینیم که رژیم صهیونیستی به دنبال این است که بگوید ایران عامل بیثباتکننده منطقه چه در خلیجفارس و چه منطقه سوریه است تا به تصاعد بحران بپردازد و آمریکا هم طبق تعهداتی که کنگره دارد در منطقه درگیر باشد و همچنان در منطقه حضور پیدا کند. بنابراین اول بحث تهدید و افزایش قدرت مقاومت مطرح است که میخواهد آن تهدید را کاهش دهد. دوم آنکه میخواهد آمریکا را در منطقه ما نگه دارد که کارش تصاعد بحران در سوریه و دسترسی بیشتر است البته مناطق دیگری هم وجود دارد. به طور مثال سوریه در حال تبدیل به مرکز بحران بینالمللی آوارگان برای اروپا است. این اقدام در این راستا است.
مسئله بعدی که شما هم به خوبی به آن اشاره کردید، بحث نظریه انحراف اذهان عمومی داخل رژیم است. نتانیاهو تقریباً ۹ سال، طولانیترین دوران نخست وزیری را در رژیم داشت و توانست با یک کلیدواژه بر صهیونیستها حکومت کند که ما یک تهدید امنیتی جدی داریم، باید رویکردها، «مشت آهنین» باشد و من نماینده آن مشت آهنین هستم. امروز در اخبار نشان میدهد، طیف راستگرا تقویت شده اند. اینها در حقیقت میخواهند یک انسجام درونی ایجاد کنند و چه کسی از کنار اینها در داخل به قدرت ادامه پیدا کند؟
صهیونیستها در حوزههای مختلف چالشهای جدی دارند اما این نکته باعث انسجام آنها است. نه در حوزه اقتصاد بلکه در حوزه مسائل سیاسی درگیریهای جدی دارند و یک مسئله میتواند آنها را متحد کند و آن هم «تهدید مقاومت» است.
مرادی: این تهدید چگونه و با چه ابزارهایی از سوی صهیونیستها بزرگنمایی میشود؟
دکتر آجرلو: این تهدید همواره بزرگتر جلوه داده میشود، یعنی در آن حدی که برای صهیونیستها پیام میفرستد. بنت در سوریه به نوعی میخواهد نشان دهد که فعال و موفق ظاهر شده است. وقتی شما فرودگاه بین المللی را می زنید و اعلام میکنید، نقشهها را در تایمز اسرائیل میگذارید، نقشهها را دقیق میگذارید، نقاط را با عکسهای ماهوارهای نشان میدهید، نشان میدهد غیر از اینکه بحث استراتژیک است نیم نگاهی هم به داخل رژیم دارد. بنت میگوید همان طور که راهپیمایی پرچم را برای رأی صهیونیستهای تندرو راه انداخت، برای انسجام بخشی از مردم و اینکه بگوید من هم مثل نتانیاهو قدرت دارم و بتواند افکار عمومی را بسیج و با خود همراه کند.
مسئله بعدی بحث این است که صهیونیستها در حال ورود به این فضا هستند. مسئلهای که دارد اتفاق میافتد این است که سوریه وارد یک روند بازسازی میشود، چه بخواهیم چه نخواهیم، برخی از کشورهای عربی مثل امارات به این کشور سفر کرده اند، سفارتخانهها دوباره راه میافتند. تا زمانی که صهیونیستها به نتیجه نرسند، این روند به نفع رژیم صهیونیستی نیست آنها به نوعی به تضعیف نظام سوریه میپردازند و سوریه را ناامن میکنند که روند بازسازی سوریه آغاز نشود. بازسازی سوریه با این نظام و با دوستی با ایران یعنی اینکه صهیونیستها باید یک سوریه قوی را همچنان تا سالهای متمادی، تا دههها حداقل در کنار خودشان داشته باشند. یک نظامی که از یک بحران داخلی امنیتی با پیروزی آمده و حالا در حوزه اقتصادی هم تحولاتی انجام داده است.
بحثهای تاکتیکی مثلاً بحثهای تاکتیکی نظامی هم هست. بالاخره از نظر صهیونیستها، چیزی که صهیونیستها میگویند و مطرح میشود، این است که برخی از سامانههای دفاعی دارد به آنجا میرود، اینها میخواهند تقابل کنند، میگویند قدرت دارد به این سمت میرود و یک عملیات انجام میدهند که اینها تاکتیکی است، یعنی بلندمدت نیست،
به نظر من تقابلها بیش از پیش افزایش خواهد یافت همان طور که فرودگاه دمشق نشان از تصاعد تقابلهای محور مقاومت و رژیم در سوریه است. این در حوزه تاکتیکی شاید دو ماه باشد، بعد فرو بنشیند اما در حوزه روندی همه نشانهها بر این است که تصاعد بحران است. استراتژی رژیم که بنت گفت ما میخواهیم «سر اختاپوس را قطع کنیم»، اینکه محل و میدان مناسبی برای تقابل باشد، تمام اینها نشان دهنده این است که ما در ماههای آینده شاهد افزایش بحران آفرینی و ماجراجوییهای جدید رژیم صهیونیستی در سوریه خواهیم بود. یعنی به نظرم حداقل در کوتاه مدت، یک سال آینده تحولات بیشتری را در این منطقه آینده خواهیم داشت
مرادی: استدلال شما برای اثبات این فرضیه چیست؟
دکتر آجرلو: چون صهیونیستها جبهه دیگری را برای فعال کردن ندارند، یکسری اقدامات خرابکارانه و راهبرد جنگ کثیفی که در داخل دارند، به اصطلاح خودشان سر اختاپوس را دارند میزنند اما هر چه باشد سوریه محل آوردگاهی برای این اتفاقات است و به نظر میآید، چه در حوزه تاکتیکی، چه در حوزه راهبردی ما با افزایش تنش بین محور مقاومت و رژیم صهیونیستی روبرو خواهیم بود.
لازم به ذکر است که آقای «سیدحسن نصرالله» تهدید کرد که بحث منابع گازی در دریا هم هست چون لبنان این فضا را ندارد که رژیم اقدام علیه آن انجام دهد، در سوریه این اقدامات را برای تضعیف حزب الله لبنان انجام میدهد.
مرادی: اگر بخواهیم از برنامه امروز یک نتیجه گیری جامع داشته باشیم به این صورت خواهد بود که اسرائیل با توجه به اهمیتی که برای سوریه قائل است، از سال ۲۰۱۱ فرصتی به وجود آمد که بتواند برنامههای خود را در این کشور اجرا کند. تل آویو از گروههای تروریستی حمایت و در این راستا، بسیاری از مناطق سوریه را بمباران کرد. بسیاری از تروریستها را در سرزمینهای اشغالی مداوا کرد و اقدامات دیگری انجام داد با هدف اینکه نظام سوریه تضعیف شود اما در نهایت نتوانست به اهداف خود از طریق تروریستها و گروههای معارض برسد، به ناچار خود وارد بازی شد و در ماههای گذشته حملاتش را به شدت تشدید کرده و یک نوع تصاعد بحران را در سوریه شاهد هستیم. علت این مسئله به این برمی گردد که اسرائیل در جنبههای مختلف دچار بحران شده است، بحث داخلی و بحث پیرامونی؛ مخصوصاً بحث فروپاشی کابینه بنت. به علت همین مسئله، بنت در صدد جلب حمایت طیفی است که به دنبال مشت آهنین در مقابل نیروهای مقاومت هستند. نخست وزیر رژیم صهیونیستی میخواهد خودش را در جایگاه نتانیاهو قرار بدهد و به عنوان نماینده این طیف خود را مطرح کند به آن امید که کابینه خود را از فروپاشی و سقوط برهاند.
مسئله مهمتر این است که اسرائیل به شدت از خروج آمریکا از منطقه خاورمیانه و غرب آسیا هراسناک است چون میداند تا زمانی که آمریکا در منطقه وجود دارد، میتواند به آن امنیت نسبی که دارد اطمینان نسبی داشته باشد. اگر آمریکا خود را از تحولات منطقه کنار بکشد -که هم بایدن و هم ترامپ، حتی از زمان اوباما این مسئله را مطرح کرده بودند که به سمت منطقه آسیاپاسیفیک حرکت کنند- اسرائیل دچار یک ضعف بنیادی خواهد شد به همین دلیل میبینیم اسرائیل با ایجاد بحران در منطقه و متلاطم نشان دادن منطقه خاورمیانه سعی میکند آمریکا را در منطقه همچنان حفظ و درگیر کند و به نوعی بخشی از آن باری که خودش باید به دوش بکشد را به گردن نیروهای نظامی آمریکا بیاندازد. در مجموع رفتارهای اسرائیل، رفتارهای فعالانه و کنشگرانه ای نیست و ناشی از شرایطی است که این رژیم در آن گرفتار شده است. به همین دلیل در داخل کشورمان ترورهای کور را انجام میدهد و یک بازی کثیفی به راه انداخته است. آنها در داخل سوریه شروع به بمباران منطقه مهمی مثل فرودگاه بین المللی دمشق میکنند؛ در یمن شروع به کمک به عربستان برای شکست انصارالله میکند؛ در داخل خود فلسطین به فشار بر زندانیان، تحویل ندادن پیکر اسرا و یکسری اقدامات این چنینی مبادرت میورزد به آن امید که بتواند افکار عمومی را از آن مسائل و چالشهای داخلی دور کند.
نتیجه و برآیند تمام مسائل مذکور این است که رژیم صهیونیستی احساس کرده در یک تنگنای راهبردی قرار گرفته و باید به هر شکل ممکن خود را از این تنگنای راهبردی خلاص کند. شاید صدور بحران یکی از این راههایی است که بنت به آن چنگ میزند. یک دورهای اینها میخواستند ایران را به عنوان محور مقاومت شکست دهند، یک دورهای اعلام کردند ما «سیاست مرگ با هزاران ضربه چاقو» را در پیش میگیریم اما این سیاست شکست خورد. اینک بنت اعلام کرده زدن سر هشت پا یا اختاپوس را در پیش داریم و همین طور دکترینهایی است که با شکست همراه میشود. همه اینها نشان دهنده این است که همان طور که خود نفتالی بنت به درستی اشاره کرده، رژیم با یک چالش و بحران هویتی مواجه شده و در آستانه هشتاد سالگی نگران این هستند که نکند فرو پاشد. با درک چنین واقعیتی است که رئیس سابق موساد به تازگی اعلام کرده که «نه ایران، نه حزب الله هیچ کدام دشمنان ما نیستند، آن چیزی که باعث خواهد شد ما فرو بپاشیم، خودِ اسرائیل است.»