خبرگزاری مهر- گروه هنر- محمد صابری: اکران عمومی فیلم سینمایی «هناس» در حالی در سینماهای سراسر کشور ادامه دارد که هنوز بخش عمدهای از ظرفیت بالقوه این فیلم برای جذب مخاطبان هدف خود به سینما، به فعلیت درنیامده است. شرایط نامساعد حاکم بر چرخه اکران سینماها، نبود عزم و ارادهای ملی برای معرفی فیلمهای در حال اکران و فراخوان مخاطبان برای بازگشت به سالنها و دستاندازهایی همچون افزایش قیمت بلیت سینماها از جمله مواردی است که میتوان در تحلیل چرایی این اتفاق به آنها اشاره کرد.
«هناس» اما همچنان به مسیر خود در اکران ادامه میدهد و طبق خبرهای منتشرشده، اجرای آزمایشی طرح فروش بلیت با قیمت شناور برای این فیلم سینمایی در سینماهای حوزه هنری، سیر صعودی مخاطبان این فیلم را به همراه داشته است.
همزمان با اکران عمومی «هناس» میزبان محمدرضا شفاه تهیهکننده و حسین دارابی کارگردان این فیلم سینمایی در خبرگزاری مهر بودیم تا از مصائب تولید و اکران فیلم با تمرکز بر مضامین استراتژیک در سینمای ایران صحبت کنیم.
شفاه و دارابی در بخش نخست این گفتگوی صریح به طرح برخی گلایهها و ناگفته درباره مواجهه داوران جشنواره فجر با این فیلم پرداختند و در ادامه از نبود عزم ملی برای حمایت از تولید و اکران فیلمهایی از جنس «هناس» گفتند.
آنچه در ادامه میخوانید، بخش دوم و پایانی گفتگوی خبرگزاری مهر با تهیهکننده و کارگردان فیلم سینمایی «هناس» است.
نسخه ویدئویی این گفتگوی صریح را میتوانید اینجا تماشا کنید.
* درباره «هناس» این نکته حائز اهمیت است که این فیلم چنان سوژه بهروزی دارد که تنها چند روز مانده به اکران عمومی آن شاهد اتفاقی مشابه به آن در همین خیابانهای تهران بودیم. در مواجهه با ترور شهید صیاد خدایی، اگر سینمای ایران محصولی مانند «هناس» را نداشت احتمالاً خیلی حسرت میخوردیم اما عجیب است حالا که این فیلم را داریم، چرا برای عرضه درست و گسترده آن در واکنش به تکرار حادثه ترور، اقدام نکردیم و نمیکنیم؟ چرا در شرایطی که مظلومیت ما در برابر تروریسم تکرار میشود همه ارکان پای کار فیلمی مثل «هناس» نمیآیند؟
محمدرضا شفاه: وقتی ما تصمیم به اکران یک فیلم میگیریم، تقریباً با همه جا باید وارد مذاکره شویم تا مشخص شود هر کس چه کمکی میتواند به دیده شدن فیلم داشته باشد. در همین مدت وقتی با مسئولان درباره «هناس» صحبت میکردم، متوجه میشدم که یا از قبل نام فیلم را شنیده بودند و میدانستند چقدر مهم است یا وقتی به آنها معرفی میکردیم تأکید میکردند که چقدر این موضوع مهم است. هیچکس این اهمیت را نفی نمیکند و اتفاقاً همه هم میگویند ما چه کمکی از دستمان برمیآید؟ در عین حال اما یک بیماری اداری کلان در کشور ما وجود دارد!
مثلاً یکی از نهادها باید خدماتی را برای اکران «هناس» به ما ارائه میکرد و این کار را دو هفته قبل باید آغاز میکرد، همه مسئولان این نهاد هم با این حمایت موافق بودند و مدیر بالادستی کلانش هم اگر بفهمد این حمایت به تأخیر افتاده همه آنها را اخراج میکند! با این حال، این حمایت تازه از دیروز محقق شده است آن هم بعد از صدهزار بار پیگیری ما! درباره کمکی صحبت میکنم که هر یک روزش برای ما قیمتی بود اما دو هفته در اجرایی شدن آن تأخیر افتاد. این بیماری درباره سازمانی است که مدیرش میگوید من میدانم چقدر کارت مهم است و بابت آن سر روی شانهات میگذارد و زار زار گریه هم میکند، اما وقتی وارد ساختار اداری سازمان میشوید، با نمیشودها مواجه میشوید! نمیدانم این مریضی اداری چیست! عمده مشکلاتی که شما بهعنوان مشکل سیستمی به آن اشاره میکنید از این جنس است. اینکه میگویم سیستم همین که جلوی ما را نگیرد، ما راضی هستیم، به همین شرایط بازمیگردد. واقعاً هم این بیماری گسترده است و محدود به یک سازمان و دو سازمان نیست. ارادههای بالادستی در جمهوری اسلامی معمولاً به راحتی منجر به اقدام اجرایی نمیشود؛ چرا؟ اینگونه است که هرچند کل سیستم برای خدمت به این نوع از فرهنگ و سینمای استراتژیک طراحی شده اما هیچیک از این کارها در آن انجام نمیشود! مسائل دیگر چون در ساختارهای خصوصی پیگیری میشود هیچ مشکلی ندارند، در یک شرکت خصوصی اگر مدیر تصمیمی بگیرد و در اجرای آن تأخیر بیفتد، همه پاییندستیها عوض میشوند. در سیستم دولتی اما اینگونه نیست و بالای ۴۰ سال است که همه میگوییم باید این ساختار درست شود...
شفاه: دو سه سال پیش هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم و تأکید هم میکنم که منظورمان صرفاً تغییر دولتها نیست. تفاوت نسلی باعث قبراقتر شدن نهادها شده است. در عین حال واقعیت اصلی این است که «هناس» باید تبدیل به یک موضوع ملی در کشور میشد، اما این اتفاق رخ نداده است حسین دارابی: واقعاً زمان در کار ما بسیار مهم است، بهخصوص در شرایط امروز. در عین حال به نسل جوانی که به میدان آمدهاند واقعاً امیدوارم. اتفاقات خوبی در برخی نهادها رخ داده است. دم بچههای شهرداری گرم که برای تعامل میتوان با آنها پای مذاکره نشست و حرف زد. دم بچههای صداوسیما و حوزه هنری گرم که میتوان با آنها تعامل داشت. دم بروبچهها خبرگزاریها گرم که پای کار آمدهاند تا براساس دغدغههای شخصی خود کار را پیش ببرند. همه با تمام وجود پای کار هستند و من بابت آن خدا را شکر مِیکنم. اگر همین حرفها را سه سال پیش میخواستیم بزنیم، باید میگفتیم هیچکس پای کار نیست و تا میآمدیم شروع به کار کنیم، فرصت اکرانمان تمام شده بود، نه به بیلبورد میرسیدیم و نه به تیزر و چیزهای دیگر!
شفاه: این حرف درست است که دو سه سال پیش هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم و تأکید هم میکنم که منظورمان صرفاً تغییر دولتها نیست. تفاوت نسلی باعث قبراقتر شدن نهادها شده است. در عین حال واقعیت اصلی این است که «هناس» باید تبدیل به یک موضوع ملی در کشور میشد، اما این اتفاق رخ نداده است. اینجا حتماً اشکالی وجود دارد. نه به این دلیل که ما این فیلم را ساختهایم، ما هم بخشی از چرخدندههای این سیستم هستیم. ما این فیلم را ساختیم چون وظیفه داشتیم درباره این موضوع حرف بزنیم و احساس میکنیم وظیفه خود را انجام دادهایم. اگر این کار را انجام نداده بودیم، مکلف به پاسخگویی بودیم. حرف من این نیست که ما کارمان را خوب انجام دادیم و چرا دیگران انجام نمیدهند؛ حرفم این است که اگر ۱۰ دولت دیگر هم در ایران طی دو سه سال آینده تغییر کند، باز هم مسئله اصلی کشور همان مسئلهای است که در «هناس» دارد مطرح میشود. این مسئله، مسئله جهانی ما است. چرا کل سیستم با همه توان پشت این فیلم نمیآید؟ این ضعف اراده در کجاست؟ همه دوستانی هم که تا امروز پای کار آمدهاند، ما برایش پیشقدم شدیم، در صورتی که سیستم باید خودش چالاک باشد و پیگیر اکران فیلمی از جنس «هناس» باشد. در این مدت خبرنگارها بیشتر پیگیر اکران «هناس» بودند تا مدیران!
* آقای دارابی بهعنوان یک سوال شخصی میخواهم بدانم لحظهای که خبر ترور شهید صیاد خدایی به گوشتان رسید، چه احساسی نسبت به فیلمی که با همین موضوع ساخته بودید، پیدا کردید؟ نگاهتان بعد از ساخت «هناس» نسبت به موضوع ترور چقدر تغییر کرده است؟
دارابی: حس خوبی داشتم. طبیعتاً از شنیدن خبر ترور این شهید، ناراحت شدیم و در عین حال خوشحال شدیم که او به فیض شهادت رسید. حسم این بود که با این همه ادعایی که درباره حقوقبشر وجود دارد، چگونه در خیابانهای تهران و جلوی چشم مردم عادی دارد ترور اتفاق میافتاد و هیچکس آن را در بوق و کرنا نمیکند؟ چگونه میشود که اینقدر راحت سرمایهها و نخبههای کشور را مقابل چشم مردم عادی و مقابل چشم زن و بچهشان ترور میکنند؟ آن کسی که به میدان جنگ میرود و شهید میشود هم مظلوم است اما اینکه کسی را در مقابل خانه و مقابل چشم خانوادهش شهید کنند، مسئله دیگری است.
ما احساس خوبی نسبت به ساخت «هناس» داشتیم. البته این کار نسبت به دینی که ما بر گردن داریم و باید ادا کنیم، هیچ است، نمیخواهم کار خودمان را بزرگ بدانم اما به اندازه خودمان گویی دینمان را ادا کردهایم. خاطرم هست جلسهای با خانم شهره پیرانی داشتم و با کراهت از او خواستم که اگر اذیت نمیشوند جزییات لحظه ترور را برایم بازگو کنند. ایشان قلم بسیار خوبی دارند و خیلی از پیشنهاد من هم استقبال کردند. دو ساعت جلسه داشتیم و از ریزترین جزییات تجربه خود در آن لحظه برای من گفتند. به پهنای صورت گریه میکردند و من هم گریه میکردم. آنقدر که این صحنه و تجربه سنگین بوده است، آن هم پس از ۱۰ سال! ما در فیلم «هناس» تنها گوشه کوچکی از این صحنه را توانستیم به تصویر درآوریم. پرده سینما برای نمایش این عظمت، واقعاً محدود و کوچک است.
وقتی خانم پیرانی از آن جلسه رفت، با خودم گفتم خدایا کمک کن بتوانم مظلومیت این خانوادهها را به تصویر درآورم. یک زوج که از چادرهای عشایر خودشان را بالا کشیده بودند و تا این مرحله از بالاترین سطوح علمی رساندند، به همین راحتی حذف میشوند! چه کسی این تصمیمها را میگیرد؟ واقعاً از خدا خواستم که بتوانم بخشی از مظلومیت این خانوادهها را تصویر کنم. نه فقط خانواده این شهید، به اندازه تاریخ انقلاب ما خانواده قربانی ترور داریم. زمانی مردم عادی را در کوچه و خیابان ترور میکردند تنها به جرم داشتن ریش و یا نصب عکس امام (ره) در مغازه. از خدا توفیق و برکت خواستم که گوشهای از این مظلومیت را نشان دهیم و زمانی که خبر شهید صیادخدایی رسید با خودم گفتم خداراشکر که به اندازه خودمان توانستیم ادای دینی داشته باشیم.
پیش از ساخت فیلم و در روز ترور شهید فخریزاده، واقعاً حال همه ما بد بود. وقتی با پسر شهید فخریزاده صحبت میکردم، میگفت ما ۲۰ سال منتظر این لحظه بودیم. این خیلی عجیب است، یعنی ۲۰ سال بود که میخواستند از شهید را ترور کنند. وقتی «هناس» را ساختم، بابتش خدا را شکر کردم.
* در میانه صحبتهایتان اشارهای به سختی کار درباره سوژههایی از این دست در بدنه سینما گفتید و اینکه در جریان غالب سینمای ایران، صحبت درباره ساخت آثاری با این مضامین سخت است. چرا به واسطه رفتن سراغ این سوژهها در جامعه سینما غریب واقع میشوید؟ آن هم در حالی که فیلمی مانند «هناس» سوای از وجوه استراتژیکش یک فیلم انسانی و عاشقانه است که نمیتوان ابعاد انسانی آن را نادیده گرفت.
شفاه: دیدگاهی از بیرون نسبت به سینمای ایران وجود دارد که خیلی وقتها توأم با یک بیانصافی است. این دیدگاه هم به دلیل اشتباهاتی است که طبیعتاً در هر صنفی وجود دارد و گاهی ممکن است برخی حرفی بزنند که آن را به کل خانواده سینما تعمیم بدهند. دیدگاه دیگری از درون صنف وجود دارد که آرامآرام برای ما شکل گرفته است. بالاخره نزدیک ۸ سال است که ما داریم با این آدمها کار میکنیم، آدمهایی که سالها از بیرون آنها را دیده بودیم و حالا خودمان هم جزوی از آنها شدهایم. در برخورد نزدیکی که با بچههای سینما در این سالها داشتهام، همدلی بسیار بالایی با همه نگاههایی که دربارهاش صحبت کردیم، دیدهام. طبیعتاً آنها هم نقدهایی دارند، کمااینکه ما هم نقدهایی داریم و گاهی که این نقدها را مطرح میکنیم، تعجب میکنند که مگر شما هم به شرایط نقد دارید!
شفاه: در مسیر ساخت «هناس» برای ما هم پیش آمد که میفهمیدیم به برخی عواملمان سیگنال میدهند که در این پروژه حضور نداشته باشید. تعداد اندکی از افراد این مسئله را با ما مطرح میکردند که ما با آنها گفتگو میکردیم تا خیالشان راحت شود. درباره فیلمهای مثل «هناس» شاهد جریانهایی از این جنس هم هستیم که گاهی بیرون سینما میآیند و اهالی سینما را نسبت به آینده کاریشان میترسانند ولی آنچه باعث میشود در بعد کلان، اتفاقی که باید رخ ندهد به این دلیل است که ما اساساً در این زمینهها کم کار کردهایم. من اعتقاد دارم شما اگر بخواهید در سینما ژانر جدیدی را به راه بیندازید، فارغ از اینکه مثل «هناس» حاشیههای غیرسینمایی هم داشته باشد و یا مانند فیلمهای فانتزی هیچ حاشیهای نداشته باشد، با همین شرایط مواجه هستید. فکر میکنید الان اگر بخواهید فیلم کودک بسازید، اهالی سینما استقبال میکنند؟ البته که فیلمهایی مانند «هناس» سختیهای دیگری هم دارد اما یکی از مهمترین ارکان در همه این موارد این است که ما ابتدا باید زبانمان برای حرف زدن درباره این گونهها در سینما باز شود. سینما هنوز در این حوزهها زبان باز نکرده است.
میزان علاقهای که مردم و فیلمسازان به مضامین اجتماعی دارند، باعث تولید حجم بزرگی از آثار اجتماعی در سینمای ایران شده است. هر کسی هم که میخواهد وارد میدان شود میتواند با سینمای اجتماعی این مسیر را سادهتر طی کند و البته که کار اشتباهی هم نکرده است. واقعیت این است درباره فیلمهایی که عرف سینمای ایران نیست، هنوز زبان باز نکردهایم. ما خیلی باید از این دست فیلمها بسازیم تا سینما نسبت به این سوژهها اهلی شود، تا برسیم به جایی که وقتی سوژهای مطرح میشود از آن استقبال شود و همه پای کار بیایند.
علاوهبر این نکته، درباره فیلمهایی از جنس «هناس» مسئله دیگری هم وجود دارد و آن اینکه بالاخره در سینمای ایران کسانی هستند که اهالی سینما را نسبت به این سوژهها میترسانند. تعداد آدم نه فقط درون سینما که در بیرون سینما هم وجود دارند که به اهالی سینما سیگنال میدهند اگر در این پروژه کار کنی، بیچاره میشوی! اهالی سینما هم که فعال سیاسی نیستند و آن افراد از همین عدم اشراف این فعالان سینمایی، نهایت استفاده را میکنند.
در مسیر ساخت «هناس» برای ما هم پیش آمد که میفهمیدیم به برخی عواملمان سیگنال میدهند که در این پروژه حضور نداشته باشید. تعداد اندکی از افراد این مسئله را با ما مطرح میکردند که ما با آنها گفتگو میکردیم تا خیالشان راحت شود. درباره فیلمهای مثل «هناس» شاهد جریانهایی از این جنس هم هستیم که گاهی بیرون سینما میآیند و اهالی سینما را نسبت به آینده کاریشان میترسانند. هم در فیلم «دیدن این فیلم جرم است»، هم در «مصلحت» و هم در «هناس» تعداد کمی را به یاد دارم که از پروژه جدا شده باشند...
* یعنی برخی افراد متأثر از همین فشارها از ادامه همکاری منصرف میشوند؟
شفاه: بله اما در همه این سالها شاید یک یا دو نفر بودهاند که احساس خطر کردند و خیلی همدلانه اعلام کردند نمیتوانند همکاری را ادامه دهند...
* و جالب اینکه در عمل برای باقی عوامل هم هیچ مشکلی پیش نیامد.
شفاه: حتی حضور در این فیلمها برای برخی از عوامل باعث اعتبار بیشتر شد. هم برای «مصلحت» این اتفاق رخ داد و هم برای «هناس». حتی در زمیان «دیدن این فیلم جرم است» هم برخی بودند که به عوامل میگفتند، با حوزه هنری کار نکنید! این جریان هر احساس کند میتواند فشاری وارد کند، این کار را میکند ولی در همه این تجربهها، همه عوامل از نتیجه کار راضی بودند و در عین حال متوجه شدند که آن حرفها تا چه حد بیمبنا بوده است.
دارابی: گرچه عدهای فکر میکنند امثال ما در ابتدا ایدئولوژی و استراتژی را میبیننند اما وقتی با عوامل کار میکنیم از آنجایی که آنها افرادی حرفهای هستند، متوجه میشوند که سینما برای ما جدی است من خودم اول میگویم ابتدا باید یک فیلم خوب ساخت و اگر حرفی برای گفتن داری باید در ذیل آن ادا کنی. برای من فرم، قاب بندی، مونتاژ، صداگذاری و… مهم است. یک فیلم در ابتدا واقعاً باید فیلم باشد و در مرحله بعد باید آنچه را که مد نظرمان است، با فیلم بگوییم. هنرمندان هم حین کار میبینند سینما برای ما جدی است، از مسایلش کوتاه نمیآییم، حتی جاهایی دعوا میکنیم، پایش میایستیم و هزینه میدهیم البته کسانی هم هستند که زاویه دارند که این طبیعی است همه عقایدی دارند اما وقتی پای کار میآیند حرفهای برخورد میکنند و همه وجودشان را برای کار میگذارند.
* وضعیت «هناس» در اکران به چه صورت است؟ احساس میکردم ظرفیت بالقوه این فیلم برای فروش خیلی بیشتر از آن چیزی است که این روزها در گیشه تجربه میکند، چرا این اتفاق نیفتاد؟
شفاه: من فکر میکنم در حال حاضر گیشه سینمای ایران دچار بحران شدید شده نه «هناس» بلکه هر فیلم دیگری از حداقل بخت برای فروش برخوردار است اصلیترین دلیلش را مسایل اقتصادی و مشخصاً قیمت بلیت میدانم. برای اینکه ما این موضوع را تجربه کردیم. به نظرم بلیت ۴۵ هزار تومانی برای سینما بسیار بسیار گران است من حتی پیش از افزایش قیمت بلیت هم میگفتم این قیمت برای بلیت سینما، گران است در حال حاضر که اینقدر هزینه زندگی بالا رفته باید شناسایی کنیم تا ببینیم جایگاه سینما در ذهن مردم کجاست و بعد دست به گران کردن قیمت بزنیم. بلیت سینما نان نیست که به هر قیمتی ارایه کنیم و مسلم بدانیم مردم به هر ترتیب که شده است، میخرند! البته ما متوجه هستیم که نگهداری سینما و… هزینه دارد اما گاهی بیتوجهی به مساله جامع موضوع باعث میشود با گران کردن بلیت مخاطب را از دست بدهیم من معتقدم سینما با افزایش قیمت بلیت منافع خود را به خطر انداخت و حالا نتیجهاش را میبینیم. نشان به آن نشان که تنها یک روز بلیت یکی از فیلمهای در حال اکران به صورت نیم بها ارایه شد و شما استقبال از فروش را متفاوت دیدید.
شفاه: بلیت سینما نان نیست که به هر قیمتی ارایه کنیم و مسلم بدانیم مردم به هر ترتیب که شده است، میخرند! البته ما متوجه هستیم که نگهداری سینما و… هزینه دارد اما گاهی بیتوجهی به مساله جامع موضوع باعث میشود با گران کردن بلیت مخاطب را از دست بدهیم من معتقدم سینما با افزایش قیمت بلیت منافع خود را به خطر انداخت * مجموع فروش آن سه برابر شد!
شفاه: بله و این نکته بسیار مهمی است. من معتقدم کسانی که نگران منافع اقتصادی سینما هستند دارند راه را غلط میروند؛ چه سالن داران، چه پخش کنندگان و چه صاحبان فیلمها. فکر میکنم اگر همه با هم به این توافق برسیم که قیمت بلیت را کاهش بدهیم آن موقع مشخص میشود که مساله سینما را تازه شناختهاند چون مساله سینما در حال حاضر خارج شدنش از سبد مصرف است اما انگار کسی این بحران را به رسمیت نمیشناسد! در کشوری که مردم برای تامین مایحتاج خود با سختی مواجهند اگر ما متوجه این موضوع نباشیم که داریم سینما را به طور کامل از سبد آنها حذف میکنیم راه را اشتباه رفتیم حذف سینما تازه از سبد مصرفی قشر برخوردار اتفاق میافتد چون قشر ضعیف جامعه مدت هاست که به سینما نمیآید. به موازات دسترسی و ضریب نفوذی خیلی خوبی که سینمای آنلاین ایجاد کرده است، اگر دسترسی سینما را از طریق کاهش قیمت بلیت تسهیل نکنیم سینما بعد از چند سال تبدیل به یک هنر محفلی میشود به طوری فقط دوستانمان به تماشای فیلمها مینشینند آن موقع دیگر سینمایی وجود نخواهد داشت. به نظرم متولیان سینما هنوز متوجه این خطر نشدهاند که اگر میشدند با کاهش قیمت بلیت نفع اقتصادی خود را بالا میبردند.
دارابی: ما تمام تلاشمان را کردیم فیلم جذابی بسازیم، فیلمی که حسها را درگیر کند. تاکید میکنم «هناس» یک فیلم زنانه است چون معتقدم در این سینما برای خانمهای کشور خیلی کم فیلم ساخته میشود این فیلم کاملاً یک فیلم زنانه است که به دغدغههای آنها میپردازد. به نظرم اگر خانمها این فیلم را ببینند با حال خوب از سینما خارج میشوند. خوشحال میشوم که مردم فیلم را ببینند و با ارایه نظرات خود، ما را در مسیری که هستیم کمک کنند.