خبرگزاری مهر - گروه بینالملل: انتخابات ریاستجمهوری کلمبیا در حالی روز یکشنبه ۲۹ خردادماه پایان یافت که طبق پیشبینیها، طیف چپگرا توانست برنده رقابتهای انتخاباتی شده و «گوستاوو پترو» از حزب «پیمان تاریخی» به عنوان نخستین سیاستمدار چپگرا در تاریخ این کشور بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزند.
بنابراین پترو با کسب ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار رای یعنی با اختلاف ۷۰۰ هزار رای توانست «رودولفو هرناندز» نماینده «اتحادیه ضدفساد» و غول صنعت ساختمانسازی را شکست دهد و زمام امور کلمبیا را برای یک دوره چهارساله به دست گیرد. این سومین نامزدی پترو برای ریاست جمهوری بود. وی در سال ۲۰۱۰ چهارم شد و در سال ۲۰۱۸ هم در دور دوم از «ایوان دوکه» شکست خورد.
طبق آمارهای رسمی ۵۸ درصد واجدین شرایط در دور دوم این انتخابات شرکت کردهبودند که بالاترین میزان طی دو دهه اخیر به شمار میرود.
در ارتباط با شعارها و اهداف رئیسجمهوری جدید لازم به ذکر است که وی ممنوعیت اجرای پروژههای جدید نفتی را در دستور کار قرار خواهد داد. پترو به عنوان شهردار سابق «بوگوتا» و سناتور کنونی، وعده داده که با رایگان کردن تحصیلات در دانشگاه و اصلاح قوانین بازنشستگی با نابرابری مبارزه کند.
افزون بر آن، حل مشکلات مزمن کلمبیا مثل فساد مالی، بیکاری، فقر گسترده و افزایش خشونتهای سیاسی از دیگر مواردی است که باعث گرایش مردم به احزاب چپ و انتخاب رهبر اپوزیسیون برای پست ریاست جمهوری شد. کلمبیا یکی از کشورهای آمریکای جنوبی با بالاترین آمار خشونت بوده و قتل رهبران اجتماعی، گسترش گروههای مسلح غیر قانونی، بحران اجتماعی- اقتصادی و اعتراضهای خیابانی پارسال از جمله مسائلی است که در ماههای اخیر به محور اصلی رقابتهای انتخاباتی تبدیل شدهبود.
کلمبیا در سال ۲۰۲۱ شاهد شدیدترین اعتراضهای اجتماعی در طول ۷۰ سال گذشته بود و نارضایتیها سبب شد تا «ایوان دوکه» رئیسجمهوری مستقر در سطح بسیار پایینی از محبوبیت قرار گیرد. اواخر سال گذشته، بیش از ۷۵ درصد کلمبیاییها گفتند که رئیسجمهوری این کشور را تایید نمیکنند.
درمورد ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جمهوری کلمبیا ذکر این نکته ضروری است که کلمبیا در شمالغربی آمریکای جنوبی قرار دارد و در جایگاه بیست وپنجم بین کشورهای بزرگ جهان و هفتم در میان کشور بزرگ قاره آمریکا ایستادهاست.
سیطره جریان چپ بر بازیگران کلیدی آمریکای لاتین
اواخر قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، آمریکای لاتین شاهد تحولات جدیدی بود که از آن میتوان به «چپگرایی نو» یا «چپ مدرن» نام برد. چپگرایی نو در آمریکای لاتین با روی کار آمدن رهبرانی چون «هوگو چاوز» در ونزوئلا، «لولا داسیلوا» در برزیل، «ایوومورالس» در بولیوی، «رافائل کورره آ» در اکوادور و «دانیل اورتگا» در نیکاراگوئه ظهورکرد.
انتخابات در منطقه آمریکای لاتین در سال ۲۰۲۱، در نیکاراگوئه قدرت «دانیل اورتگا» رئیس جمهوری چهار دوره پیشین را تثبیت کرد. ونزوئلا نیز شکست اپوزیسیون، باعث تقویت چاویسم و طرفداران دولت «نیکلاس مادورو» رئیس جمهوری این کشور شد و سرانجام در انتخابات اخیر شیلی، انتخاب «گابریل بوریچ» نامزد جوان مبارز چپگرا، خط پایانی بر دوره حاکمیت دیکتاتوری تحت حمایت واشنگتن رقم زد.
همچنین در هفتههای پایانی سال گذشته میلادی، شیلی و هندوراس با رای قاطع به روسایجمهور چپگرا، رهبران راستگرا را کنار زدند که این یک تغییر قابل توجه و چندساله را در سراسر آمریکای لاتین رقم زد. اینک نیز با انتخابات اخیر در کلمبیا، این کشور به فهرست آن دسته از کشورهای آمریکای لاتین اضافه شد که در سالهای گذشته چپگراها را انتخاب کردهاند.
پس از کلمبیا، نوبت به برزیل رسیدهاست تا شهروندان این کشور پهناور، پای صندوقهای رای حاضر شوند و در میانه درگیری جدی میان داسیلوا رئیسجمهور چپگرای سابق و «ژائیر بولسونارو» رئیسجمهوری راستگرای افراطی کنونی، رهبر آینده این کشور را انتخاب کنند.
نظرسنجی جدید که توسط موسسه «اف بی اس/ FSB» و با حمایت بانک سرمایه گذاری «بی تی جی/ BTG» انجام شده، نشان میدهد حمایت از داسیلوا رئیس جمهوری پیشین برزیل در مقابل بولسونارو رئیس جمهوری کنونی این کشور برای انتخابات ماه اکتبر (آبان) افزایش یافتهاست.
رئیس جمهور چپگرای سابق برزیل مورد حمایت ۴۶ درصد مردم برزیل است. در نظرسنجی ماه آوریل وی توانسته بود ۴۱ درصد حمایت رای دهندگان را جلب کند. حمایت از بولسونارو نسبت به نظرسنجی ماه آوریل بدون تغییر روی رقم ۳۲ درصد ثابت ماندهاست.
گرایشات استقلالطلبانه و روحیه استکبارستیزی؛ دلیل گرایش به چپ
خیزش جریانات چپگرا و محبوبیت این احزاب در بین آحاد مردم اگر چه به مسائل گوناگونی همچون مشکلات اقتصادی، گسترش نابرابری، احساسات شدید ضدحاکمیتی و سوءمدیریت کووید ۱۹ ارتباط مییابد اما نقش مهم استعمار را نمیتوان در این زمینه نادیده گرفت.
مردم کشورهای آمریکای لاتین با تکیه بر تجارب گذشته، نگاه مثبتی به همسایه شمالی خود ندارند. بنابراین مداخلهگری وتحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا، بسترساز گرایش آنها به جریان چپ شدهاست. حمایت دولتهای مختلف در آمریکا از کودتاگران در آمریکای لاتین برای استقرار «استعمار فرانو» همواره وجود داشتهاست.
اصطلاح «استعمار فرانو» برای اولین بار توسط مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان سازمان صدا و سیما مطرح شد و از مفاهیم جدید ادبیات و گفتمان سیاسی حاکم بر نظام بینالملل به شمار میرود که فراتر از دو مورد «استعمار کهنه» و «استعمار نو» است. استعمار فرانو در واقع، اشغال پایدار غیرمستقیم و بدون اعتراض مردمی با عبور از حاکمان سیاسی است.
با عنایت به مفهوم فوق، هاوایی اولین جایی بود که کودتای دیپلماتهای آمریکایی در سال ۱۸۹۳ در آن رخ داد و منجر به الحاق خاک این جزیره به آمریکا شد. همچنین بیش از یک قرن پیش در سال ۱۹۰۹ با دخالت آشکار و مستقیم دولت آمریکا در نیکاراگوئه یک کودتا به وقوع پیوست.
در سال ۱۹۰۳ آمریکا با حمایت از شورشیان پاناما، جدایی این منطقه استراتژیک را از کلمبیا مهندسی کرد و در سالهای بعد، حق حاکمیت بر کانال پاناما را که احداث آن در سال ۱۹۱۴ به پایان رسید، تصاحب کرد. در سال ۱۹۵۴ دولت «جاکوب آربنز» رئیسجمهور گواتمالا در کودتای مورد حمایت سیا سرنگون شد.
در سال ۱۹۶۱ حمله «خلیج خوکها» که توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) طراحی شدهبود موفقیتی در براندازی دولت «فیدل کاسترو» رهبر کوبا نداشت. در سال ۱۹۶۴ «جائو گولارت» رئیسجمهور برزیل در کودتای مورد حمایت آمریکا سرنگون شد. حکومت نظامی شکلگرفته بعد از این کودتا تا اواخر دهه ۱۹۸۰ پابرجا ماند. در دهه ۱۹۷۰ میلادی دولتهای دیکتاتور در آرژانتین، شیلی و کشورهای آمریکای جنوبی زنجیرهای از سرکوبهای مرگبار سیاسی و تروریسم دولتی را برای سرکوب مخالفان خود آغاز کردند.
این عملیاتها که به «کندور» معروف شدهبود از لحاظ نظامی و فنی مورد حمایت دولتهای «لیندون جانسون»، «ریچارد نیکسون»، «جرالد فورد»، «جیمی کارتر» و «رونالد ریگان» قرار داشت و گمان میرود به مرگ بیش از ۶۰ هزار نفر از فعالان کارگری، کشیش و راهبه، دانشجو و استاد، اندیشمندان و افراد شورشی منجر شدهباشد. برخی روایتها آمارهای بالاتری برای شمار نفرات کشتهشده اعلام میکنند.
موارد یاد شده تنها گوشهای از توطئههای آمریکا برای استقرار استعمار فرانو در آمریکای لاتین است. بنابراین گرایشات ضد استعماری و استقلالطلبانه کشورهای آمریکای لاتین در برابر آمریکا همواره رو به تعمیق بودهاست و مردم این پهنه جغرافیایی تا به امروز مسیر مبارزه با هژمونی آمریکا را پیمودهاند.
کشورهای آمریکای لاتین به رغم مجاورت جغرافیایی با آمریکا، رویاهای خود را در مسافتی بیش از ۱۰ هزار کیلومتر دورتر دنبال میکنند که نمونه آن روابط نزدیک کشورهای این حوزه از جمله ونزوئلا، کوبا و بولیوی با ایران است.
* حسن شکوهی نسب: کارشناس مسائل اروپا و آمریکا