عده‌ای از اعضاء ارتش و مردم آمریکا عقیده دارند که ارتش این کشور در منتهی‌الیه شرقی «لانگ‌آیلند»، مجموعه آزمایش‌های محرمانه‌ای از جمله سفر در زمان، دورنوردی و کنترل ذهن انجام داده است.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: درباره پروژه‌ها و آزمایش‌های سری که آمریکا، شوروی، آلمان، ژاپن و بعضی از دیگر کشورها در طول جنگ جهانی اول و دوم انجام دادند چیزهایی شنیده و خوانده‌ایم. آزمایش‌های هولناکی که علی‌رغم عجیب و غیرانسانی بودن آنها، امروز مدارک غیرقابل انکاری داریم که نشان می‌دهد این کشورها به این اعمال جنایت‌بار دست زده‌اند. همین پیشینه است که ما را در مقابل ادعاهایی که درباره پروژه مونتاک می‌شود مردد می‌کند و باعث می‌شود آنها را با جدیت بیشتری مورد توجه قرار دهیم. زومیت در گزارشی به آزمایش‌های فوق سری که ادعا می‌شود در پروژه مونتاک و در منطقه «لانگ‌آیلند» انجام شده پرداخته که خواندن آن خالی از لطف نیست:

«از پروژه مونتاک (مونتاوک) با عنوان مادر نظریه‌های توطئه هم نام برده می‌شود، اما خود این پروژه کم‌تر شناخته شده است. سفر در زمان، دورنوردی و کنترل ذهن تنها برخی از زمینه‌های تحقیقاتی این پروژه هستند. ارتباط با موجودات فضایی و جعل کردن فرود فضانوردان روی ماه هم به داستان تا پیش از این حیرت‌آور مونتاک رنگ‌وبوی به‌مراتب اسرارآمیزتری می‌دهند. اما با تمام این واقعیت‌ها و اینکه این ماجرا مستقیماً الهام‌بخش سریال اینترنتی «چیزهای عجیب» از نت‌فلیکس بود، بازهم تعداد کمی درباره ماجرای پروژه مونتاک شنیده‌اند.

بااین‌حال به نقل از وب‌سایت All That’s Interesting، چطور پروژه‌ای که بخش‌های مخفی ارتش آمریکا در آن تحقیقات محرمانه و مخوف در مورد مسائل ماوراءالطبیعه انجام داده‌اند، به این راحتی‌ها نادیده گرفته شده است؟ شاید دلیل آن منشأ داستان باشد که حتی با استاندارد نظریه‌های توطئه هم منابع مشکوکی قلمداد می‌شوند. حتی اگر پروژه مونتاوک کاملاً زاییده ذهن باشد، سابقه طولانی سازمان سیا (CIA) در آزمایش‌های هولناکی مانند آنچه بنا به ادعاها در مونتاک انجام گرفته، به این معنی است که این داستان مبهم دست‌کم برای کسانی که از آن مطلع‌اند، جذابیت وصف‌نشدنی دارد. و حالا با محبوبیت بالای سریال چیزهای عجیب، شاید زمان آن رسیده باشد تا بالاخره پروژه مونتاک در کانون توجهات قرار بگیرد.

منشأ عجیب ماجرای پروژه مونتاک

داستان مونتاک با کتابی که پرستون نیکولز در سال ۱۹۹۲ به چاپ رساند، شروع می‌شود. هر آنچه حالا از پروژه مونتاک می‌دانیم از کتاب «پروژه مونتاک: آزمایش‌هایی درباره سفر در زمان» نوشته نیکولز سرچشمه گرفته است. قبلاً شایعاتی وجود داشت که عنوان می‌کرد، ارتش آمریکا در اوسط دهه ۱۹۷۰ آزمایش‌های جنگ روانی را در لانگ‌آیلند انجام داده است. بنابراین، کتاب نیکولز بیشتر به آتش شایعات قبلی دمید.

هم پایگاه هوایی کمپ هیرو و هم ایستگاه نیروی هوایی مونتاک (ارتش قسمتی از کمپ هیرو را در طول جنگ جهانی دوم به ایستگاه نیروی هوایی منتقل کرده بود) مرکز این تحقیقات ماوراءالطبیعه بودند. نیکولز عنوان می‌کند که پس از به یاد آوردن خاطرات پاک‌سازی شده خود کتاب را نوشته است. در واقع، نیکولز بدون اینکه خود به یاد داشته باشد، برای مدت مدیدی به‌عنوان محقق در این پروژه همکاری کرده بود. نیکولز پس از این مقدمه‌چینی، توضیحات مفصلی در مورد جزئیات تأسیسات و تجهیزات پروژه و همین‌طور روش‌ها، فناوری‌ها و اتفاقات ماوراءالطبیعه متعددی که خود از نزدیک شاهد آن‌ها بوده می‌دهد.

پس از چاپ کتاب بود که افراد دیگری هم جرأت پیدا کردند تا جلو بیایند و اعلام کنند که آن‌ها هم از تحقیقات فوق محرمانه‌ای که در پروژه مونتاک انجام گرفته اطلاع داشته‌اند. بدین‌ترتیب، با جلو آمدن نفرات جدید، ماجرا ابعاد تازه‌ای هم پیدا کرد.

نیکولز در کتاب خود ادعاهای مختلفی را مطرح کرده که شامل موارد زیادی از آزمایش‌های کنترل ذهن و تله‌پاتی تا باز کردن درگاه‌های فضا-زمان به سوی سایر بُعدها، ارتباط با موجودات فضایی و ربودن کودکان فراری و بی‌سرپرست می‌شود. تمام این برنامه‌ها تحت نظارت دائمی ارتش آمریکا بود و بودجه آن هم ازطریق مخازن طلای نازی‌ها که در جنگ جهانی دوم به دست آمریکایی‌ها افتاده بود، تأمین می‌شد.

آزمایش‌های فیلادلفیا

پروژه مونتاک با یکی از نظریه‌های توطئه مشهور، آزمایش‌های فیلادلفیا گِره خورده است. بنا به ادعاها، ارتش آمریکا در سال‌های جنگ جهانی دوم سخت در تلاش بود تا روشی برای فرار از رادار نازی‌ها به وسیله میدان‌های الکترومغناطیسی پیدا کند.

ظاهراً ارتش نه‌تنها موفق شد ناوشکن الدریج را از رادارها مخفی نگه دارد، بلکه آن را کاملاً نامرئی هم کند. علاوه بر این، ظاهراً این ناوشکن ازطریق حفره‌ای در فضا-زمان از محوطه کشتی‌سازی نیروی دریایی در فیلادلفیا به بندر نورفک، ویرجینیا در فاصله ۳۲۰ کیلومتر انتقال پیدا کرده بود.

اما وقتی که چند دقیقه بعد الدریج دوباره در محوطه کشتی‌سازی ظاهر شد، اتفاقات هولناکی افتاد. چندین ملوان و خدمه در سطح مولکولی ذوب شده بودند و در عرشه فولادی ناوشکن فرو رفته بودند. برخی از کارکنان هم بخار شده یا اینکه کاملاً ناپدیده شده بودند. سایر خدمه‌ای که از این سرنوشت وحشتناک جان سالم به در برده بودند، با عبور از حباب اَبرفضا کاملاً عقل خود را از دست داده بودند.

پرستون نیکولز ادعا می‌کند بعد از پایان پروژه مونتاک حافظه او را کاملاً پاک کرده‌اند.

تقریباً تمام جزئیات مهم این داستان به دلیل تناقض‌های زمانی و نقض قوانین فیزیک قابل رد هستند. علاوه بر این، هیچ دو روایتی از ماجرای آزمایش فیلادلفیا با یکدیگر یکسان نیستند و کسانی که واقعاً در سال ۱۹۴۳ روی عرشه الدریج حضور داشتند، این داستان‌ها را بارها تکذیب کردند. اما با این وجود، این نظریه توطئه چند دهه‌ای به قوت خود باقی بود تا بعداً به تولد پروژه مونتاک کمک کند.

داستان دو درگاه: از آزمایش فیلادلفیا تا پروژه مونتاک

در سال ۱۹۸۴ فیلم سینمایی درجه دومی ساخته شد که در هر حالتی باید به‌راحتی فراموش می‌شد. این فیلم آزمایش فیلادلفیا نام داشت و اتفاقات غیرمنتظره‌ای که با آن آزمایش حیرت‌انگیز به وقوع پیوست را دست‌مایه قرار داده بود. مرد ۵۷ ساله‌ای به نام آل بیلک که در سال ۱۹۸۸ این فیلم سینمایی را دیده بود، ادعا کرد که با دیدن فیلم به او حس پیش‌دیده (دژاوو) دست داده است.

بیلک ادعا کرد توانسته با استفاده از روش‌های روان‌پزشکی و سایر درمان‌های پیشرفته تا حد زیادی خاطرات پاک شده خود را دوباره به یاد بیاورد. بدین‌ترتیب، بیلک در کمال حیرت نه‌تنها از همکاری خود در پروژه فیلادلفیا پرده برداشت، بلکه حتی ادعا کرد که او یکی از محققان پروژه مونتاک هم بوده است.

بنا به ادعاها، در آزمایش فیلادلفیا ناوشکن الدریج پس از ناپدید شدن به بندر نورفک در فاصله ۳۲۰ کیلومتری منتقل شد

بیلک گفت که سیا با روش پیشرفته دستکاری ذهن موسوم به «ام‌کی‌اولترا» تمام خاطرات او از برنامه‌های محرمانه را پاک کرده است. بیلک ادعا می‌کرد نام اصلی او، ادوارد کامرون است و او و برادرش، دانکن کامرون در سال ۱۹۴۳ در ناوشکن الدریج مشغول به کار بودند. در آن زمان، هر دو برادر بیست و چند ساله بودند.

بیلک مدتی بعد در سال ۱۹۹۰، داستان شگفت‌انگیز زندگی خود را در کنفرانس سازمان همه‌جانبه یوفو (موفان) برای حاضران تعریف کرد. او نه‌تنها مدعی بود که آزمایش فیلادلفیا واقعی بوده است، بلکه او و برادرش در زمان آزمایش در ناوشکن حضور داشتند. بنا به گفته بیلک، کسی جز نیکولا تسلا طراح آزمایش فیلادلفیا نبوده است. بیلک گفت که در طی این برنامه کرم‌چاله‌ای به روی آینده باز می‌شود و او و برادرش را در سال ۱۹۸۳ وسط پایگاه کمپ هیرو پرت می‌کند.

هر چند کم‌کم داستان بیلک پیچیده می‌شود، اما اصل ماجرایی که بیلک تعریف می‌کند این است که او و برادرش پس از آزمایش فیلادلفیا به پروژه مونتاک هم پیوسته‌اند. در ادامه داستان زندگی بیلک، او در دهه ۱۹۷۰ با پرستون نیکولز آشنا می‌شود و این دو دوست با هم صندلی مونتاک را می‌سازند. صندلی مونتاک در واقع یک دستگاه ذهن‌خوان با کارکردهای اعجاب‌آور بود که کل پروژه مونتاک هم به نوعی به آن اتکا داشت.

صندلی مونتاوک، حربه‌های روانی در جاسوسی و درگاه‌های فضا-زمان

پرستون نیکولز در کتابش درباره صندلی مونتاک توضیحاتی داده است. او ادعا می‌کند، این دستگاه از نیروی الکترومغناطیسی برای بالا بردن نیروی فراروانی کسی که روی صندلی می‌نشست استفاده می‌کرد. دانکن کامرون پس از اینکه روی صندلی می‌نشیند، در یک تصادف عجیب توانایی‌های فراروانی باورنکردنی از جمله قدرت ظاهر کردن اجسام با ذهن را به دست می‌آورد.

اگر سریال چیزهای عجیب را تماشا کرده باشید، احتمالاً این دستگاه تا حدی برای شما آشنا به نظر برسد. در سریال نت‌فلیکس اِلِوِن (با نقش‌آفرینی میلی بابی براون) از دستگاه مشابهی برای باز کردن درگاهی به سوی بُعد موازی استفاده می‌کند. در پروژه مونتاک، کامرون و سایر محققان پروژه صندلی مونتاک را برای باز کردن درگاه‌های فضا-زمان به کار می‌برند.

به ادعای استوارت سوردلو، در جریان پروژه مونتاک روی او و پسران دیگر آزمایش‌های غیراخلاقی مختلفی انجام داده‌اند.

نیکولز آزمایش دیگری را هم در کتابش توصیف می‌کند که در کمال تعجب شبیه به مشاهده از راه دور است. سیا قبلاً درباره این مفهوم ماوراءالطبیعه تحقیقات زیادی انجام داده بود و در سریال چیزهای عجیب هم به آن پرداخته می‌شود. نیکولز توضیح می‌دهد که اولین آزمایش در این زمینه «چشم بینا» نام داشت. دانکن با دسته‌ای مو یا سایر اشیای متعلق به شخص کاملاً تمرکز می‌کرد و نهایتاً موفق می‌شد، از دید او ببیند، هر آنچه او می‌شنود را بشنود و سایر حس‌های بدن او را داشته باشد. او در واقع می‌توانست ازطریق افراد دیگر هر کجای کره زمین را که می‌خواهد ببیند.

اما بیشتر از ادعای مشاهده از دور و هر ادعای دیگر نیکولز، ادعای ربوده شدن کودکان خردسال که برخی از آن‌ها چهار سال هم نداشتند، تکان‌دهنده است. نیکولز در یادداشت‌های خود از این کودکان خردسال با نام «پسران مونتاک» یاد کرده و می‌گوید که آن‌ها را از خیابان‌ها و حتی گاهی از خانه‌ها می‌ربودند. این کودکان بعداً کاملاً شستشوی مغزی می‌شدند تا هیچ خاطره‌ای از دوران حضور خود در کمپ هیرو به یاد نداشته باشند. داستان پسران مونتاوک وقتی جذاب‌تر می‌شود که شخص دیگری هم برای تأیید آن جلو می‌آید.

تا به امروز دست‌کم یک نفر ادعا کرده که او هم درست مانند بیلک و نیکولز، توانسته دوباره خاطرات و زخم‌های روانی خود از پروژه مونتاک را به یاد بیاورد. استوارت سوردلو، مردی ۵۲ ساله‌ای است که در میشیگان زندگی می‌کند. او در سال ۲۰۱۷ در مصاحبه‌ای با روزنامه سان فاش کرد، یکی از پسران مونتاک بوده است. او مدعی بود که به همراه بسیاری دیگر از هم‌سن‌وسال‌های خود اذیت و آزارهای وحشتناکی را پشت سر گذاشته است.

سوردلو می‌گفت که آزمایش‌ها با ربودن پسرهای بی‌اهمیتی مانند کودکان یتیم و بی‌سرپرست، فراری و فرزند معتادان و خلاصه هر کودکی که کسی به دنبالش نمی‌آمد شروع می‌شد. هدف برنامه درهم‌شکستن روحی و روانی کودکان برای فرمان‌برداری و سپس کنترل ذهنی بود. کودکان را از محیطی با دمای بسیار گرم به بسیار سرد می‌بردند، به آن‌ها گرسنگی می‌دادند، سپس مجبورشان می‌کردند پرخوری کنند. سوردلو به یاد می‌آورد بارها با چوب‌دستی کتک خورده است.

او همچنین ادعا می‌کرد که سر او را تا وقتی که نزدیک بود غرق شود زیر آب نگه می‌داشتند. ظاهراً این روش واقعاً مؤثر بود و کودک بعداً به صحبت‌های ناجی خود گوش می‌کرد و مطیع او می‌شد. محققان در آزمایش‌های کنترل ذهن از ال‌اس‌دی هم استفاده می‌کردند.

سوردلو در ادامه هم گفت که خود او شاهد این بود که برخی از کارکنان پروژه از کودکان سوءاستفاده جنسی کرده‌اند تا آن‌ها را از لحاظ روحی متلاشی کنند. سوردلو حتی ادعا کرد که او و سایر پسران مونتاک ازطریق درگاه‌هایی به مریخ فرستاده شده‌اند و به دوران کتاب مقدس هم رفته‌اند.

سوردلو در ادعای وحشتناک دیگری مدعی شد که در ابتدای کار که محققان مشغول سازماندهی آزمایش‌ها بودند، بسیاری از پسران ناپدید شدند. سوردلو می‌گوید: «هنوز تا همین امروز کابوس‌هایش را می‌بینم. وقتی [با تعطیلی پروژه] صندلی مونتاک را خاموش کردند، آنجا نبودم، ولی کاملاً احساسش کردم؛ درست مانند اینکه مرا از برق کشیده باشند.»

پایان پروژه مونتاک و داستان واقعی سریال چیزهای عجیب

نیکولز می‌گوید که سرانجام تمام آزمایش‌های پروژه مونتاک در اوایل دهه ۱۹۸۰ خاتمه پیدا کردند. در این زمان ظاهراً اوضاع از کنترل محققان و مسئولان پروژه خارج شده بود. نیکولز ادعا می‌کرد، هر وقت شخصی روی صندلی مونتاک می‌نشست، هر آنچه تجسم می‌کرد قبل از اینکه در واقعیت ظهور پیدا کند، روی صفحه فرستنده نشان داده می‌شد. پروژه پس از اینکه نیکولز و دانکن کامرون به همراه سایر شرکت‌کنندگان سر به شورش گذاشتند، تعطیل شد. در همین زمان بود که اتفاق ناخوشایندی افتاد.

در نهایت کسی برنامه احتیاطی را فعال کرد. این شخصی زمانی که دانکن روی صندلی نشسته بود به او نزدیک شد و در گوش او زمزمه کرد: «حالا وقتش است.» در همان لحظه هیولای وحشتناکی از ناخودآگاه او وارد واقعیت شده بود. صفحه فرستنده هیولای پشمالوی ترسناکی را نشان داده بود. این موجود عظیم‌الجثه پر مو، گرسنه و کثیف بود. اما طبق برنامه همیشگی به جای اینکه در نقطه مشخصی از زیرزمین آزمایشگاه ظاهر شود، در جای دیگری از پایگاه آشکار شده بود. بدین‌ترتیب، هیولا به هر کجایی از پایگاه که می‌رفت هرچه می‌دید را می‌خورد یا درهم می‌شکست.

چند نفر این جانور عجیب را دیدند و هر کدام توصیف متفاوتی از آن داشتند. نیکولز گفت که تنها راه برای بازگردان این موجود به بُعد اصلی خود یا چیزی مشابه آن، نابودی تمام تجهیزات بود. این اتفاقات به وضوح شبیه یکی از ماجراهای سریال چیزهای عجیب است. الون هم هیولایی را احضار می‌کند که سر راه خود ویرانی‌های زیادی به بار می‌آورد.

سریال چیزهای عجیب که از آزمایش‌های کمپ هیرو الهام گرفته، در ابتدا مونتاک نام داشت.

سازندگان سریال نت‌فلیکس برادران دافر، مت و رأس، آنقدر مجذوب پروژه مونتاک شده بودند که تصمیم گرفتند نام سریال را هم مونتاک بگذارند. اما چارلی کِسلر، فیلمسازی که قبلاً فیلم کوتاهی به همین نام و با همین مضمون ساخته بود از برادران دافر به دلیل سرقت ادبی شکایت کرد. این شکایت باعث شد تا برادران دافر محیط سریال را از لانگ‌آیلند به حومه ایندیانا ببرند. اما صرف‌نظر از دعوای حقوقی که بر سر مالکیت ایده داستانی در گرفت، سریال نت‌فلیکس به وضوح از کتاب نیکولز الهام گرفته است.

آیا حقیقتی در پس ماجرای پروژه مونتاک نهفته است؟

به گفته نیکولز بعد از نابودی تمام تجهیزات و تعطیلی پروژه، زیرزمین کمپ هیرو را با سیمان پر کردند و هر کسی را که در پروژه دخیل بود هم شستشوی مغزی دادند. ویرانه تأسیسات کمپ هیرو هنوز سرجای خود است. تا به امروز بسیاری از افراد کنجکاو و مردم محلی صرف‌نظر از اینکه واقعاً در این مرکز تحقیقاتی چه اتفاقی افتاده، مجذوب ماجراهای آن هستند.

شبکه راداری پایگاه برای قایق‌هایی که به سواحل لانگ‌آیلند می‌آیند، اولین دیدنی جزیره است که به چشم می‌آید. و وقتی هم که نیروی هوایی آخرین عملیات کنترل ترافیک هوایی خود را در سال ۱۹۸۴ در این تأسیسات انجام داد، گویی حضور وهم‌آور خود را برای همیشه در آنجا جا گذاشت.

سوردلو را ازطریق درگاه‌هایی به مریخ و دوران کتاب مقدس فرستادند

ارتش آمریکا انجام پروژه‌ای با مختصات مونتاک را تکذیب کرده، اما این انکارها اکثر اوقات چندان کمکی نمی‌کند. دولت آمریکا قبلاً تحقیقات کنترل ذهن و مشاهده از دور را تکذیب کرده بود. در حقیقت، مقامات دولتی تا لحظه‌ای که اسناد و مدارک مربوط به پروژه ام‌کی‌اولترا و سایر برنامه‌های مشابه از حالت محرمانه خارج شود، مشغول انکار کل ماجرا بودند. به همین دلیل، با وجود اصرار ارتش آمریکا به اینکه در کمپ هیرو برنامه‌های نظامی کاملاً عادی و غیرمحرمانه‌ای انجام می‌گرفت، همچنان بسیاری از مردم چندان قانع نشده‌اند.

پل مونته، رئیس اتاق بازرگانی لانگ‌آیلند در همین رابطه می‌گوید: «تردیدی نیست که داستان‌ها دستکاری شده‌اند، اما من اصلاً شک ندارم که در سال‌های جنگ سرد در آنجا این اتفاقات افتاده است. حتی همین امروز هم این پایگاه به دقت تحت‌نظر است و دائماً در آن گشت‌زنی می‌شود… واضح است که حتی حالا هم نمی‌خواهند کسی به آنجا برود.»

صندلی مونتاوک که پرستون نیکولز در کتابش شرح داده، در سریال چیزهای عجیب به یک لباس مخصوص تغییر داده شد.

کریستوفر گارتانو، فیلم‌سازی که در سال ۲۰۱۵ مستندی با نام «ماجراهای مونتاک» ساخته بود، عقیده دارد بهتر است که قبل از رد کردن داستان، نمونه‌های مشابه آن هم بررسی شود. به گفته او، هرچه بیشتر تحقیق کردم، بیشتر به این باور رسیدم که ماجرا آن‌قدرها مسخره نیست. همه‌ی ما می‌دانیم که ارتش به پدیده‌های ماوراءالطبیعه علاقه داشته است. پروژه استارگیت که در سال ۱۹۷۸ شروع و بعداً از حالت محرمانه خارج شد، اساساً این موضوع را بررسی می‌کرد که غیب‌گوها و کسانی که نیروهای فراروانی دارند، می‌توانند از راه دور مشاهده و وقایع را از فواصل دور ملاحظه کنند؟

در همین حال، هرچند که اذعان به آن ممکن است برای برخی سخت باشد، اما قبلاً در آزمایش ام‌کی‌اولترا از اقشار آسیب‌پذیری مانند زندانیان به‌عنوان سوژه‌های بی‌دردسر استفاده شده بود. بنابراین، استفاده از کودکان یتیم یا پسران فراری چندان هم دور از ذهن نیست. چون به چنگ آوردن این سوژه‌های آزمایشی به‌راحتی آب خوردن است. و مهم‌تر اینکه مونتاک هم تأسیساتی ایده‌آل برای این دست برنامه‌های سِری است. این مرکز آنقدر دورافتاده است که حالا به‌خصوص در زمستان‌ها به هیبت شهر ارواح درمی‌آید.

داستان‌های عجیب و غریبی که از پروژه مونتاک تعریف می‌شود، هر چقدر ترسناک باشند، دست‌کم تا زمانی که شواهد محکم‌تری به دست بیاید، همچنان قابل باور نیستند. شاید در سال‌ها و دهه‌های آینده بالاخره برخی اسناد و مدارک این برنامه نظامی فوق‌محرمانه از لابه‌لای بایگانی‌های دولت آمریکا بیرون کشیده شوند».