به گزارش خبرنگار مهر، ورزش ایران روزهای پریشان حال و پُرتشویشی را سپری میکند و این فقط به خاطر مشکلات داخلی فدراسیونها، بلاتکلیف بودن مدیریت برخی از آنها، ناکافی بودن اعتباراتشان، دغدغه نتیجه گیری در مسابقات، استرس ورود نهادهای بین المللی و … نیست.
نقابهایی که از صورت برداشته شده است
روزگاری وزارت ورزش مانند دیگر وزارتخانهها - اگرچه ظاهری- محل حکمیت برای داخلیها و تنش هایشان به حساب میآمد و هر بزرگ و کوچکی که دستی به آتش ورزش داشت، میتوانست به منظور احقاق حق خود یا طرح هر مسئله دیگری، شکایت و پرونده به این وزارتخانه ببرد و آن را در راهروهایش پیگیری کند و طبیعتاً در آخر هم حرف، حرف وزارت میشد و مدیران تصمیم گیرنده اش حتی به بهای سنگین، پذیرش حرف زور، رأی یک طرفه و.... اما به هر حال وزارت ورزش و تصمیمش میشد ملاک عمل.
این موضوع طی سالهای گذشته در مراودات میان وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک هم بارها و بارها دیده شد و اینکه نتیجه این تعاملات ملاک تصمیم گیری برای خیلی از موضوعات مهم قرار گرفت. حتی در مواردی که خودِ کمیته ملی المپیک مسئول و مجری به حساب میآمد مبنای تصمیم گیری هایش را وزارت ورزش قرار میداد و تعامل با وزیر و معاونانش مانند آنچه در رابطه با کاروان المپیک توکیو و مباحث فرهنگی و پوشش مرتبط با اعضای این کاروان رقم خورد و اتفاقاً نتایج خوشایندی هم نداشت اما ارجحیت داده شد به نادیده گرفتن وزارت و جایگاه بزرگتری که در خانواده ورزش دارد.
امروز اما کار به جایی رسیده که در مواجه با وزارت ورزش و موضع و موقعیت تعیین کنندهای که باید داشته باشد، نقابهای چندساله از صورت برداشته شده، حرمت و حرف شنوی ها کنار گذاشته شده و اختلافهایی که تا دیروز زیر سبیلی رد میشد دست مایهای شده برای موضع گیری، خودمختاری، حرکت موازی، قد علم کردن و در کل تفسیر به نفع موضوعات و جریاناتِ مقابل وزارت ورزش.
سرپوش و توجیهی که دیگر کارآیی ندارد
اتفاقاتی که طی سه هفته گذشته در ساختار ورزش رقم خورد مهر تأییدی است بر این واقعیت که از شیرینی و وجاهت وزارت ورزش و عوامل داخلی این وزاتخانه عریض و طویل کاسته شده و کسانی که تا دیروز در اطراف این وزارتخانه و همسو با آن بودند حالا روبرویش قرار گرفته اند آن هم از موضع قدرت و با چهره حق به جانب.
اگر غیر از این بود کمیته ملی المپیک با وجود اطلاع از موضع وزارت ورزش نسبت به انتخابات فدراسیون سوارکاری، اعضای مجمع این فدراسیون را به ساختمان خود راه نمیداد تا انتخاباتشان را در روزی که خلاف میل و نظر وزارت ورزش بود، برگزار کنند و اینگونه حرف خود را به کرسی بنشانند. اصلاً اگر غیر از این است چرا باید بر تشکیل مجمع فدراسیون سوارکاری با وجود اعلام و تاکید وزارت ورزش مبنی بر تعویق زمان انتخابات، پافشاری شود و در نهایت هم انتخابات در روز دلخواه خود مجمع انجام شود و تاییدیه اش هم از نهادی غیر از وزارت ورزش گرفته شود؟!
البته اساسنامه فدراسیونهای ورزشی و سوق دادن مسئولیتهای انتخاباتی از سمت وزارت ورزش به فدراسیونها، توجیهی بود برقرار گرفتن فدراسیون سوارکاری رو در روی وزارت ورزش اگرچه تا پیش از این و در موارد مشابه بازهم تصمیم یکباره مسئولان وزارت ورزش ملاک عمل قرار گرفت و به همین دلیل انتخابات فدراسیونهایی مانند تیروکمان (یک بار) و بسکتبال (سه بار) جابه جا شد.
به هر حال اساسنامه و اختیاراتی که برای فدراسیونها قائل شده سرپوشی شد بر قرار گرفتن اعضای خانواده سوارکاری و حمایت کنندگان شأن مقابل وزارت ورزش اما مجمع فدراسیون کشتی و حواشی که به جا گذاشت مهر تأییدی زد بر اینکه اساسنامه بهانه است، واقعیت این است که شأن و جایگاه وزارت ورزش به عنوان متولی ورزش در کشور نسبت به همیشه تقلیل پیدا کرده و به همین دلیل فدراسیونها و عوامل مرتبط با آنها که زیر مجموع وزارت ورزش به حساب می آیند به خود اجازه میدهند که رو در روی وزارتخانهای قرار بگیرند که متصدی آن یکی از وزاری دولت است.
تقلیل جایگاه وزارت ورزش و رفتن زیر سایه فدراسیونها
اتفاقات مربوط به سوارکاری و کشتی را تاریخ ورزش کشور به خود ندیده است. در طول یک دههای که از عمر وزارت ورزش میگذرد و طی چهار دههای که سازمان تربیت بدنی متولی ورزش کشور بود، برگزاری انتخابات همواره کش و قوس داشت و بیشتر مواقع هم مهندسی شده به سرانجام رسید اما هیچ یک بدون اذن وزارت یا سازمان برگزار نشد. در مجامع هم خیلی از موضوعات حتی در زمینه مالی محلی اختلاف و مجادله میشد اما هیچ وقت به ترک محل توسط معاون وزیر و رئیس مجمع منجر نشد.
به لطف خیلی از بدعت گذاری ها و تصمیمات اشتباه اما امروز ورزش، بداخلاقیها و بی حرمتیهایی را شاهد است که شاید هم به حق باشند اما نشان دهنده عمق فاجعه هستند، فاجعهای که وزارت ورزش را زیر سایه فدراسیونها برده و باعث شده از زمین به آسمان ببارد. شاید چانههای کم وزنی که در دولت جدید برای ساختار وزارت ورزش گرفته شد حالا بعد از چندماه تبعات خود را نشان میدهد و گرنه چه پشت پردهای میتواند جسارت و قدرت فدراسیونها برای مقابله با وزارت ورزش را عیان کند؟ آنها زمانی بله قربان گوی مدیران این وزارتخانه بودند و اصلاً فرصتی پیدا نمیکردند که روی حرفشان حرف بزنند اما حالا بدون توجه به شأن و جایگاه وزارت ورزش، وزیر و معاونان و مدیرانش کار خود را پیش میبرند و حرف شأن را میزنند.
هیچ خردهای به فدراسیونها و تلاش، عمل و صحبتی که برای احقاق حق شأن دارند، وارد نیست. اصلاً عملکرد منفعل آنها و اینکه چشم و گوش بسته از بالادستی خود حرف شنوی داشته باشند هم جای نگرانی دارد اما نگرانی بزرگتر امروز خود را نشان داده که مرتبه و منزلت وزارت ورزش نه تنها شبیه قبل نیست بلکه در این حد هم حفظ نشده که فدراسیون اختلاف خود با آن را در جلسات داخلی مطرح کنند نه در قالب جنگ علنی، قطعاً این جابه جایی در موقعیت وزارت ورزش و فدراسیونها تبعات سنگینی برای ورزش و قهرمانان دارد.