خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری: چهره پرکار این روزهای سینماست، هم در قامت بازیگر فیلمی بر پرده دارد هم در مقام کارگردان. او اساساً در همه این سالها هم بازیگری را تجربه کرده هم کارگردانی را در کارنامه خود به ثبت رسانده، همان که نام فیلم جدیدش همزمان با تب و تاب واکنشها به «عنکبوت مقدس» بر سر زبانها افتاد. از بهروز شعیبی صحبت میکنیم، کارگردانی که حتی پرالتهابترین سوژههایی که به سراغشان میرود، حاصلش از جنس سینمای ضربتی و تندوتیز نیست، خودش میگوید برای آنکه نمیخواهد با فیلمش برای مخاطب ناامنی ایجاد کند، این روش را برگزیده است.
اساساً آرام است، صبوری جزوی از ویژگیهای اوست، کارگردانی که در مقابل کناییترین سوالات در بستر جشنواره فیلم فجر و آن زمان که او را کارگردانی تمام قد ارگانی خطاب کردند، سعی میکرد به آرامی به پرسشها پاسخ دهد.
بهروز شعیبی حالا و همزمان با فیلم «هناس» که در آن ایفاگر نقش اصلی است، «بدون قرار قبلی» را در مقام کارگردان روی پرده سینماها دارد، فیلمی که شخصیت اصلیاش سفری را از غرب آغاز میکند تا به وطن برسد؛ سفری که منجر به یک تحول در او میشود.
به بهانه اکران این فیلم با بهروز شعیبی کارگردان و محمود بابایی تهیهکننده جوان این فیلم به گفتگو نشستیم که مشروح قسمت نخست آن را در زیر میخوانید:
* اجازه دهید قبل از ورود به فیلم «بدون قرار قبلی» گفتگو را از حال بد این روزهای سینما آغاز کنیم؛ شرایطی که هرچند فیلمهای به نسبت خوب هم طی ماههای اخیر روانه پرده سینماها شدهاند اما گویی مخاطبان حاضر به حضور در سینما نیستند. بعد از بحران کرونا امیدهای بسیاری برای بازگشت مجدد مردم به سینماها داشتیم اما به نظر میرسد حتی در قیاس با دوران اوج کرونا هم سینماها امروز با بحران جدی مخاطب مواجه هستند. بهعنوان صاحب یکی از فیلمهای خوب این روزهای سینمای ایران که در شرایط معقول و معمول میتوانست مخاطبان بالقوه بسیاری را به سینما بکشاند، فکر میکنید چرا حال سینما اینقدر بد است؟
بهروز شعیبی: من فکر میکنم حال سینما، متأثر از حال جامعه است. وقتی جامعه در آرامش باشد میتواند در حوزه عرضه محصولات نمایشی هم به عنوان سرگرمی و هم به عنوان عنصر مطالعاتی، ایجاد توازن کند. بخش عمده سینما، بخش سرگرمی آن است و بخش کوچکی هم نگاه مطالعاتی به آثار سینمایی دارند. اگر حال جامعه خوب باشد، حال تمام صنعتها و تفریحها هم خوب میشود. نباید فراموش کنیم که ما از دوره سختی عبور کردهایم. حتی الان هم عمق این اتفاق را نمیفهمیم، مانند فردی که مریض است و وقتی دوره نقاهتش میگذرد، احساس میکند خوب شده اما هنوز نمیداند تبعات و ضعفهای ناشی از بیماری تا چه زمانی با او همراه است، شاید یک ماه بعد از آن دوران متوجه شود یک دوره ناهنجاری را پشت سر گذاشته است.
شعیبی: مردم وقتی میخواهند چیزی را حذف کنند، اول سینما را حذف میکنند، وقتی میخواهند با چیزی قهر کنند، با سینما قهر میکنند، وقتی میخواهند به چیزی اتهام بزنند، به سینماییها میزنند، از آن طرف وقتی هم حالشان خوب باشد، با سینماییها خوب میشوند دوره کرونا، همه ما را ضعیف کرد، یکی از نظر اقتصادی، یکی از نظر روحی، یکی از نظر جسمی. کرونا روی همه این موارد تأثیر گذاشته است. در عین حال ما شرایط دیگری را هم سپری میکنیم که متأثر از شرایط اقتصادی جامعه است. این تبعات هم تنها در سینما نیست. سینما، متأسفانه یا خوشبختانه، نمود بیرونی زیادی دارد. مردم وقتی میخواهند چیزی را حذف کنند، اول سینما را حذف میکنند، وقتی میخواهند با چیزی قهر کنند، با سینما قهر میکنند، وقتی میخواهند به چیزی اتهام بزنند، به سینماییها میزنند، از آن طرف وقتی هم حالشان خوب باشد، با سینماییها خوب میشوند. به همین دلیل فکر میکنم آنچه در سینمای امروز تجربه میکنیم، متأثر از شرایط جامعه است. در این میان متأسفانه آنچه اتفاق نمیافتد هم از طرف متولیان سینماست.
جامعه سینما هم بالاخره جزوی از مردم هستند و خیلی کار عجیب و غریبی نمیتوانند در این شرایط انجام دهند. خدای نکرده اگر سینما تعطیل شود، ما اولین گروهی هستیم که بیکار میشویم چراکه هیچ کار دیگری را نمیتوانیم بهوجود بیاوریم. در این شرایط متولیان و تصمیمگیران سینما باید تلاش جدی و فوری برای ایجاد ارتباط گسترده میان مردم و سینما داشته باشند. همان نکتهای که مدیران تلویزیون هم باید خیلی زود درباره آن تصمیمگیری کنند.
* در همین شرایط بحرانی اما تصمیمها و سیاستهایی اتخاذ شده که دقیقاً در راستای تشدید بحران بوده است، مثل ماجرا افزایش قیمت بلیت که دقیقاً در مقطعی که انتظار داشتیم با پایان کرونا مردم به سینماها بازگردند، افزایش ۵۰ درصدی قیمت بلیت ناگهان شوک تازهای را به وجود آورد و در شرایط اقتصادی موجود در جامعه، فاصله مردم و سینما را بیشتر کرد!
شعیبی: واقعیت این است که ما در بخش حمایتی گفتهایم که سینما باید روی پای خود بایستد، اما در حوزه تصمیمگیری، اجازه میدهیم سینما روی پای خود باشد. میآییم قانونها و آئیننامههای متعددی را برای پروانه ساخت و نمایش تدوین میکنیم که در سینمای همه جای دنیا، اتفاقی نادر است. وقتی در سینما صحبت از معیشت عوامل میشود، میگویند روی پای خود بایست و خود از فروش بلیت درآمد کسب کن و فیلمت را بساز! اما وقتی میخواهیم تصمیمگیری کنیم، میگویند نه، باید زیر نظر ما کارهایتان تصویب شود. رفع این معضل نیاز به یک کارگروه دارد. نمیشود ما در زمان بررسی و صدور مجوز برای فیلمها، نظارت کامل داشته باشیم اما زمانی که نوبت حمایت میشود، هیچ اتفاقی رخ ندهد! حمایت از فیلم هم هیچ جای دیگری معنا پیدا نمیکند، مگر در سالن سینما. آنچه درباره فیلمسازی از سوی برخی نهادها مطرح میشود، حمایت از تولید است و ربطی به حمایت از سینما در حوزه اکران ندارد.
خاطرم هست، زمانی که اعضای آکادمی اسکار به خانه سینما آمده بودند، آقایی همراهشان بود که سالها مدیریت کمپانی «یونیورسال» را برعهده داشت. او آنجا نکته جالبی را گفت و آن اینکه وقتی یک فیلم تمام میشود و به نسخه اولیه برای اکران میرسد، تازه کار من بهعنوان تهیهکننده و پخشکننده آغاز میشود. او میگفت شاید یک فیلم در یک سال ساخته شده باشد، اما من تا ۶ سال بعد از آن درگیر عرضه آن هستم، چرا که باید تلاش کنم از هر اکران و نمایش آن پول دربیاورم. سینما همین است. برای من هم سینما، همین بخش دوم است.
تا زمانی که داریم یک فیلم میسازیم، درگیر تولید یک محصول هستیم اما اینکه محصول چطور و کجا قرار است عرضه شود و چه کسی قرار است آن را ببیند بسیار حائز اهمیتتر است. مشکل اساسی ما امروز همین است که باید متوجه باشیم اصل سینما، در مرحله عرضه است، اگر عرضه درست باشد، عملاً از تولید هم حمایت میشود. سینمای صرفاً بهرهمند از حمایت در تولید، سینمای قرص و محکمی نیست، سینمای لاغری است که به محض قطع حمایتهای قطرهچکانی از آن فرومیریزد. سینمایی که تعداد محدودی در آن صاحب منفعت هستند و برد میکنند و جامعه سینما، از این رویکرد سودی عایدش نمیشود.
* اتفاقاً همین الان که سیطره ورود دولت به چرخه تولید سینما پررنگتر هم شده و از ارزیابی فیلماولیها گرفته تا افزایش ملاحظات در صدور پروانههای ساخت و نمایش را در برمیگیرد، وقتی صحبت از گرانی بلیت سینما میشود، دولت خودش را کنار میکشد و میگوید این خواسته صنوف است و ما دخالتی نمیکنیم!
شعیبی: مشکل همینجاست. اگر دولت میخواهد حمایتی از سینما داشته باشد، باید در مرحله پخش این حمایت صورت بگیرد. متأسفانه از آنجایی که دولت در دورههای مختلف فکر میکرده باید با مضامین فیلمها ارتباط مستقیم داشته باشد، حمایت خود را معطوف به تولید کرده است.
* که شاید بیشتر از «حمایت» جنبه «دخالت» هم پیدا کرده باشد!
شعیبی: شاید دخالت کلمه درستتری باشد، در تعریف خود دولتها اما این رویکرد همواره معنی حمایت داشته، آنچه واقعیت سینماست این است که اگر تهیهکننده بداند تولید اثرش به حداقل تناسب در عرصه سوددهی خواهد رسید، دیگر با خیال راحت خودش فیلم تولید میکند و حتی میتواند با شما درباره مضامین فیلمهایش وارد گفتگو شود. اما امروز از آنجایی که تهیهکننده مطمئن نیست از سرانجام محصولی که قرار است آن را عرضه کند، زیر بار خیلی از مضامین و مسائل مد نظر شما هم نمیرود. کمااینکه میبینیم بخشی از فیلمهای تولیدی سالهای اخیر، اصل اتفاق خوبی که تجربه کردهاند را در خارج از کشور تجربه کردهاند و به نوعی هم میتوان به آنها حق داد. آنها میگویند قرار نیست از عرضه فیلم ما در ایران حمایتی صورت بگیرد، پس آن را به گونهای تولید میکنم که بتوانم به حداقل خواستههایمان اعم از خواستههای اعتباری و مالی، در جای دیگر دنیا برسم. اینها موارد واضحی است که به راحتی میتوان درباره آنها گفتگو کرد. در کنار مجموعه این موارد شاهد رفتارهایی از سوی برخی از بچههای سینما هم هستیم که دچار هیجاناتی میشوند و کارهایی میکنند که متأسفانه تبعاتش به نفع سینما نیست و تنها منافع شخصی را تأمین میکند.
* مصداقیتر به این موارد اشاره میکنید؟
شعیبی: نه، چرا که احتمالاً بعد از گفتن من عدهای بخواهند به آن جواب بدهند. امروز آنقدر سینما ضعیف شده است که هر کسی دلش میخواهد دارد به سینماگران توهین میکند و هیچکس هم نیست که به آنها پاسخی بدهد.
شعیبی: همان زمانی که بحثهایی درباره بازیگران زن سینما مطرح شد، من با طرح عمومی آن مخالفت کردم. شما در هر صنفی سرک بکشید، همه جور مسئلهای وجود دارد. بالاخره گناه از ابتدای پیدایش بشر وجود داشته و تا به امروز هم اشکال مختلفی پیدا کرده است. ما هستیم که باید سعی کنیم فرهنگ درست را نشر بدهیم * اما سکوت هر فرد در برابر این توهینها، ضررش متوجه تمام سینما میشود.
شعیبی: من همواره در حد خودم، پاسخ این موارد را دادهام. شاید کسی بگوید باید رودررو این مباحث مطرح شود، اما من به صلاح سینما نمیدانم. سینما برای ما جایگاهی بالاتر از آن چیزی داشته و دارد که برخی درباره آن صحبت میکنند. اگر بخواهیم به واسطه اظهارنظر چالشی ما هم بهعنوان جامعه سینما وارد میدان شویم این به صلاح نیست. منظورم از جامعه سینما هم الزاماً صنف نیست چه اینکه خود من هم ارتباط چندانی با صنوف سینمایی ندارم و تنها عضو کانون کارگردانان هستم. به اندازه خودم، همواره درباره آنچه در سینما شاهد بودهام، صحبت کردهام اما ملاحظاتی هم دارم.
همان زمانی که بحثهایی درباره بازیگران زن سینما مطرح شد، من با طرح عمومی آن مخالفت کردم. شما در هر صنفی سرک بکشید، همه جور مسئلهای وجود دارد. بالاخره گناه از ابتدای پیدایش بشر وجود داشته و تا به امروز هم اشکال مختلفی پیدا کرده است. ما هستیم که باید سعی کنیم فرهنگ درست را نشر بدهیم. یکی از دوستان میگفت در یکی از کشورها اروپایی به محض جدی شدن استفاده از «اینستاگرام»، دورههای آموزشی برای نمایندگان مجلس گذاشتند تا با ظرفیتها و قابلیتهای این ابزار آشنا شوند و بعد درباره آن تصمیمگیری کنند؛ این میشود معنای درست فرهنگسازی. وقتی مسئولی که میخواهد تصمیمگیری کند، نسبت به یک ابزار شناخت کامل داشته باشد میتواند مضرات و مزایای ابزار را بشناسد. در مواجهه با این ابزارهای جدید، طرحهایی شبیه «صیانت» شاید چندان پاسخگو نباشد. وقتی کنار مردم بنشینیم و با آنها پیش برویم، پلهپله میتوانیم فرهنگسازی هم داشته باشیم.
* آقای بابایی شما بهعنوان تهیهکننده فکر میکنید دلیل حال بد این روزهای سینمای ایران چیست؟
محمود بابایی: واقعیت این است در شرایط فعلی سینما برای فیلمهای اجتماعی از جنس فیلم «بدون قرار قبلی»، ما هرچقدر هم تبلیغات و اطلاعرسانی کنیم، از حدی بیشتر باعث حضور مردم در سالنهای سینما نمیشویم، چرا که همین مردم امروز به فکر معاش خود هستند. طرف اساساً به سینما فکر نمیکند! شاید خبرهای سینما را دنبال کنند اما وقتی زمان خریدن بلیت و حضور در سالن میشود، نمیرود چرا که دغدغههای مهمتری دارد. بعد از بحران کرونا، سینما نیازمند حمایت دولت و حاکمیت است چرا که معتقدم حتی نفس حضور در سینما میتواند حال امروز مردم را خوب کند.
وقتی یک خانواده در محیط سینما حضور پیدا کند، اندکی از مشغلههای مرتبط با مسائل معیشتی فاصله میگیرد و راحتتر میتواند با مشکلاتش مواجه شود. اما امروز این اتفاق رخ نمیدهد. با حمایت دولت و تخصیص سوبسید باید تلاش کنیم مردم را به رفتن به سینما ترغیب کنیم. در این صورت سینمادار هم آنقدر احساس تأمین میکند که مدام به فکر تعویض کاربری مجموعه خود نباشد.
* برویم سراغ «بدون قرار قبلی»؛ به نظر میرسد شما در آثارتان همواره یک ملاحظات شخصی دارید، چه زمانی که سراغ سوژه تلخ اجتماعی مانند «دارکوب» میروید، چه زمانی که دست روی سوژه فساد اقتصادی در «روز بلوا» میگذارید و چه زمانی که سراغ «بدون قرار قبلی» میآیید. به نظر میرسد شما سینما را به عنوان یک ابزار تند و تیز برای طرح صریح موضوعات نمیدانید و نمیخواهید موضوعات مدنظرتان را بهصورت ضربتی مطرح کنید.
شعیبی: من واقعاً معتقد نیستم که سینما مخصوص یک گروه خاص است. فیلم در مرحله ساخت متعلق به ماست و در مرحله پخش متعلق به هر آن کسی است که به تماشای آن مینشیند. نمیدانم این قاعده درستی است یا نه اما تصور من این است که یک فیلم نباید برای مخاطبش احساس ناامنی به وجود بیاورد. ما باید فیلم را بهگونهای بسازیم که اگر در یک خلوت یک کودک، یا یک خانم یا یک آقا به تماشای آن نشستند، خودشان را در محیطی ناامن حس نکنند. منظورم از ناامنی الزاماً دلهره و هیجان نیست.
ما در روند روایت تصویری خود احساس میکنیم جهان همانگونه باید تصویر شود که ما به آن فکر میکنیم، در صورتی که من معتقدم ما نباید با اثری که میسازیم، جهان دیگران را خراب کنیم. من نمیخواهم چنین کاری انجام دهم. دلم میخواهد آنچه میسازم جزو مشترکات ما باشد و در ذهن افراد مختلف ایجاد ناامنی نکند. دوست دارم وقتی کسی فیلمم را میبیند، به آن فکر کند و دنیای روشنی پیش رویش شکل بگیرد، نه اینکه از آن چیزی که در ذهن خودش داشته هم ناامید شود. این مسئلهای است که همیشه به آن فکر کردهام.
* پیشتر در گفتگویی که درباره «روز بلوا» داشتیم هم درباره محافظهکاری در آثار شما صحبت کردیم. فکر نمیکنید همین تلاش برای احترام گذاشتن به جهان فکری همه، منجر به نوعی محافظهکاری در فیلمسازی میشود؟
شعیبی: بله ممکن است منجر به محافظهکاری شود.
* یعنی شما جهان شخصی خود را به طور کامل خلق نمیکنید که مبادا بخشی از آن با جهان دیگران در تعارض باشد؟
شعیبی: برایم مهم نیست که این ملاحظه من را محدود کند و به محافظهکاری بکشاند، بلکه این مسئله جایی برای من تبدیل به خط قرمز میشود که به قصه آسیب وارد کند. تا زمانی که قصه دارد پیش میرود و کار خود را میکند، اصلاً نگران این مسائل نمیشوم. برای به وجود آوردن هر لحظه و هر رابطهای در طول قصه، گزینههای مختلف را مرور میکنم و اگر ببینم در انتخابم قصه آسیبی نمیبیند، گزینهای را انتخاب میکنم که جهان دیگران را خراب نمیکند.
برای بهدست آوردن یک اثر تألیفی، نباید چیزی را از دیگران بگیرید، بلکه باید چیزی به آنها اضافه کنید. این شاید سالمترین نوع داد و ستد باشد و شما زمانی در این مدل سود اصلی را میبرید که طرف مقابل شما هم سود کند، نه اینکه طرف مقابل در لحظه احساس کند که سود کرده است اما بعدها متوجه شود که بخشی از وجود و فکر و گذشتهاش را پای چیزی گذاشته که صرفاً پیشنهاد یک فرد دیگر بوده است. من میتوانم قصهای را برای شما تعریف کنم که در لحظه شما را هیجانزده کند اما بعد که از هم جدا میشویم، دچار نگرانی شوید. همان کاری که اخبار با ما میکند. به نظر من موفقترین هنر نمایشی «اخبار» است. تنها نمونهای است که به دلیل سریالی بودن و قصهگو بودن، همواره مخاطب را به پای خود مینشاند. این قصهها برگرفته از واقعیت هستند اما هر راوی از زاویه نگاه خود آن را روایت میکند. این سادهترین و ابتداییترین شکل هنر نمایش است. در همین سادهترین شکل هم شما میتوانید این مسئله را تجربه کنید که اگر خبری را درست به شما اطلاعرسانی کنند، به آن فکر میکنید و بعد از آن هم احساس خوبی دارید اما همان خبر را اگر با شکل غلطی به شما بدهند، جز اینکه ذهنتان را درگیر کند و شروع به آزار شما بکند، هیچ آورده دیگری ندارد.
* یعنی در سینما هم قائل به این روایتگری درست و غلط هستید؟
شعیبی: خود ما در فیلم «دارکوب» سراغ یکی از معضلات جدی اعتیاد یعنی اعتیاد زنان رفتیم اما هیچگاه نیامدیم صرفاً برای جذابیت فیلم، یک کاراکتر معتاد در داستان بگنجانیم. ما در فیلم خود یک مسئله را مطرح کردیم و آن را هم به گونهای مطرح کردیم که امروز بابت آن عذاب وجدان ندارم. ما با کارشناسان حوزه اعتیاد زنان صحبت کردیم. من در آن فیلم به راحتی میتوانستم هیجانات روایت را بالا ببرم اما وقتی کارشناسی مانند سرکار خانم ارشد به ما میگفت این صحنه شاید از نگاه شما تأثیر خوبی داشته باشد اما باعث میشود تعدادی از افراد به اعتیاد بازگردند، همین برای من تبدیل به زنگ خطر میشد. در مورد دیگر میگفتند این پایانبندی شاید برای شما جذاب باشد اما باعث ناامیدی در خیلی از افرادی میشود که شاید تصمیم به ترک گرفته باشند. اینها برای من زنگ خطر بود و بسیار هم برایم اهمیت داشت.
* با این نگاه به نظر میرسد شما رویکرد بخش قابل توجهی از فیلمهای سینمای ایران نسبت به موضوعات مختلف را قبول ندارید!
شعیبی: به عنوان مخاطب این آثار را میبینم اما لازم نیست بگویم من هم همینگونه فیلم میسازم. در همین حوزه اعتیاد، به نظر همین امروز فیلم «گوزنها» یکی از موفقترین فیلمهاست، به نظرتان آیا کارگردان «گوزنها» نمیتوانست کارهای عجیبتری در روایت بکند؟ آیا اگر آن کارها را میکرد، فیلم دیگر عمق امروزش را داشت و همچنان تأثیرگذار بود؟ به نظرم این فیلم خیلی تأثیرگذارتر از خیلی از فیلمهای دیگر است که مخاطب خود را دچار هیجانات کاذب میکنند.
* بگذارید یک سوال صریح بپرسم؛ نگران نیستید که «محافظهکاری» تبدیل به یک برچسب برای فیلمسازی شما شود؟
شعیبی: کاری نمیتوانم در مقابل آن بکنم. اساساً برای چه باید بترسم؟ اگر فیلم بدی ساختم، حتماً میگویم بله، فیلمم در نیامده اما نسبت محافظهکاری، بیشتر یک تفسیر مقطعی درباره کار من است. اگر یک تفسیر قرار است کامل باشد، باید همراه با شناخت کامل خود من باشد. اینکه یک اثر من را در قیاس با دیگر آثاری که من جنس هیجانات آنها را نمیپسندم، تفسیر کنند درست نیست. بالاخره این آثار تبدیل به دستخط و نوع گویش من در سینما شدهاند و نمیتوانم آن را از خودم دور کنم. اصولاً هم درباره کارهایم از قبل تصمیم نمیگیرم و خود این آثار هستند که به من میگویند چگونه باید عمل کنم. شاید اگر روزی سراغ سوژه هنجارشکنانهتری بروم، من هم محاسباتم را تغییر دهم!
شعیبی: من قائل به این نیستم که یک فیلم یا یک قصه میتواند مخاطب خود را متحول کند! این یک وصله به سینماست، تنها برای آنکه سینما را محدود و فیلمها را ممیزی کنند! هیچ فیلمی، هیچ اثر نمایشیای، هیچ اثر مکتوبی، هیچ رمانی، به تنهایی هیچ تحول بزرگی را بهوجود نیاورده، این مسئلهای است که ما فقط آن را شنیدهایم و دستاویزی کردهایم تا فیلمها را محدود کنیم * هنجارشکنانهتر از سوژههایی مثل «روز بلوا» که از یک فساد بزرگ صحبت میکند و یا همین «دارکوب» که از اعتیاد زنان میگوید، سراغ چه سوژههای میخواهید بروید!؟ آنها هم تأثیر محکم و پتکی بر مخاطب خود ندارند!
شعیبی: من قائل به این نیستم که یک فیلم یا یک قصه میتواند مخاطب خود را متحول کند! این یک وصله به سینماست، تنها برای آنکه سینما را محدود و فیلمها را ممیزی کنند! هیچ فیلمی، هیچ اثر نمایشیای، هیچ اثر مکتوبی، هیچ رمانی، به تنهایی هیچ تحول بزرگی را بهوجود نیاورده، این مسئلهای است که ما فقط آن را شنیدهایم و دستاویزی کردهایم تا فیلمها را محدود کنیم. کدام فیلمی تا به امروز تحولی ایجاد کرده است؟ کدام فیلمی اگر خودش برگرفته از تحولات اجتماعی نبوده است، توانسته تحولی بزرگ را رقم بزند؟
در دهه ۵۰ سینمای خودمان، کدام فیلمی باعث شد مردم به خیابان بریزند؟ هیچکدام. یک تحول اجتماعی در حال وقوع بود که فیلمسازان تحتتأثیر آن آثاری را ساختند که برخی از آنان تبدیل به فیلمهای معترض شد. فیلمهای مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، فریدون گله و دیگران از همین دست آثار بودند؛ همه فیلمهایی قصهگو اما تحتتأثیر فضای پیرامون خود بودند. ما اگر بتوانیم قصهای بگوییم که روی افراد تأثیر بگذارد، کار خیلی بزرگی کردهایم. چرا من در فیلم «دهلیز» باید بیایم و پنجه به روح آدمهایی بکشم که درگیر چنین موضوعی هستند؟ پیشنهاد من این است که به جای آزار آدمها درباره روابط و عواطف انسانی صحبت کنیم. مگر برای ساخت فیلم «دارکوب» من به سوژههای بسیار تکاندهندهتر در حوزه اعتیاد زنان نرسیده بودم؟ اما وقتی میخواهم سراغ این سوژه بروم، روی روابط عاطفی انگشت میگذارم نه هزاران اتفاقی که با یک سرچ ساده همه میتوانیم متوجه شویم که برای یک زن معتاد میتواند اتفاق بیفتد و بسیار هم تلخ است.
* با همین رویکرد «احترام به جهان همه مخاطبان» احساس میکنم وقتی سراغ فیلمی شبیه «بدون قرار قبلی» رفتید که درباره موضوعات کلیدی همچون «هویت» و «معنویت» میخواهد صحبت کند، احتمالاً با احتیاط بسیار بیشتری مواجه شدهاید؛ چرا که در این مقولات، جهان مخاطبان بالقوه فیلمتان بهشدت متکثرتر و متنوعتر بوده است. در خط داستانی «بدون قرار قبلی» کجاها زنگ خطر برایتان بهصدا درآمد؟ آیا جایی بود که توقف کنید؟
شعیبی: من هیچ ترمزی در کارم ندارم، جز اینکه چیزی به درام آسیب وارد کند. زمانی که احساس کنم یک روایتی میتواند به فیلمنامه کمک کند تا منحنی داستان شکل بگیرد، هیچ ملاحظه شخصیای درباره آن ندارم، طبیعتاً سلیقه دارم، اما ملاحظه ندارم. ممکن است یک هیجان که التهاب کاذب به همراه دارد، کمکی به داستان نمیکند و تنها در لحظه ممکن است برای مخاطب جذاب باشد را حذف کنم. من جرأت نمیکنم از کلمه «سبک» استفاده کنم، اما میگویم این «دستخط» من در سینما است. دستخط ما اینگونه شکل گرفته است و خیلی هم برای آن تصمیمگیری نکردهایم. درباره «بدون قرار قبلی» هم ملاحظه اصلی ما این بود که برسیم به هر آن چیزی که میان ما ایرانیها مشترک است. چیزهایی وجود داشت که شاید جالب هم بودند، اما مشترک نبودند. رویکردمان هم این بود که فارغ از التهابات اجتماعی و سیاسی، بیاییم و یکبار دیگر «ایران» را ببینیم، آن هم از منظر یک خانم که بعد از سالها به وطن بازگشته است. کل روایت «بدون قرار قبلی» در ۵ یا ۶ روز میگذرد اما همه آن منظری را ایجاد میکند که به آن میگوئیم منظر توریستی. این منظر توریستی باعث میشود ما خیلی از بخشهای زیبای کشور خودمان را در فیلم ببینیم. باقی چیزها گذراست.
* این رویکرد، شما را در معرض افتادن به ورطه «کلیشه» قرار نمیداد؟
شعیبی: کلیشه زمانی است که یک تکرار اتفاق بیفتد. تلاش ما این بود که اینگونه نباشیم. مگر «بدون قرار قبلی» امروز شما را یاد چه فیلمهایی میاندازد؟
*ولی به نظر میرسد خط داستانی بازگشت به وطن و فرزندی که میخواهد میراثدار پدر شود، یک روایت کلیشهای است!
شعیبی: اینها پیرنگهای فیلم محسوب میشود که تعدادش زیاد هم نیست. مثلاً فیلم «روز بلوا» هم یک پیرنگ جستجو دارد. «دارکوب» هم همینطور. وقتی ما این پیرنگها را مرور میکنیم، خیلی گزینه دیگری نداریم و همه فیلمها به نوعی همین پیرنگها را دارند.
* همین خودش میتواند تبدیل به یک کلیشه شود.
شعیبی: نه اینگونه نیست. بالاخره این قاعده هم هست که چیزی به نام قصه و داستان جدید وجود ندارد. آنچه یک قصه را جدید میکند، ساختار و پرداختهای متنوع است. در «بدون قرار قبلی» تلاش کردیم از همه کلیشهها فرار کنیم. اولین آن هم این بود که به راحتی میتوانستیم پدر را در کل فیلم ببینیم، اما این کار را نکردیم.
شعیبی: ما مدتها به این فکر میکردیم که معجزه و کرامت واقعی چیست؟ چه اتفاقی میتواند استنباط درستی از معجزه و کرامت باشد. آیا همه افرادی که به حرم امام رضا (ع) میروند، پاسخ مشابه میگیرند؟ پس ما نمیتوانستیم یک کد در فیلم بگذاریم و بگوییم اگر شما هم به حرم امام رضا (ع) بیایید، همین نتیجهای که ما گرفتهایم را خواهید گرفت * یکی از نگرانیها هم این بود که الکس در پایان فیلم در حرم، زبان باز کند!
شعیبی: آفرین. این اتفاق هم نمیافتد. ما وقتی صحبت از کرامت میکنیم، اولین چیزی که به ذهن میرسد معجزه است. ما مدتها به این فکر میکردیم که معجزه و کرامت واقعی چیست؟ چه اتفاقی میتواند استنباط درستی از معجزه و کرامت باشد. آیا همه افرادی که به حرم امام رضا (ع) میروند، پاسخ مشابه میگیرند؟ پس ما نمیتوانستیم یک کد در فیلم بگذاریم و بگوییم اگر شما هم به حرم امام رضا (ع) بیایید، همین نتیجهای که ما گرفتهایم را خواهید گرفت.
رویکرد درست این بود که بگوییم مقام حرم و مقام امام رضا (ع) والاتر از همه ماست و آنچه به ما منتقل میکند «حال خوب» است. معجزه اصلی هم این است که حال ما در زندگی خوب باشد، نه اینکه حتماً من شفا پیدا کنم، آن هم همانگونه که خودم انتظار دارم. من به این نکات رسیده بودم.
شاید تنها فیلمی که آن هم بعد از ساخت فیلم «بدون قرار قبلی» احساس کردم شباهتهایی با این فیلم دارد، «خیلی دور خیلی نزدیک» باشد. فیلمی که من فیلمنامهنویس و کارگردانش را بهشدت دوست دارم. اینها از یک جنس فیلم هستند که جستجویی در آنها جریان دارد آن هم نه برای رسیدن به یک مادیت، بلکه برای رسیدن به معنویت. سعیمان این بود که در فیلم از کلیشهها پرهیز کنیم. بخش عمدهای از این اتفاق را هم مدیون نویسندگان فیلم یعنی مهدی تراببیگی و فرهاد توحیدی هستم.
* آقای بابایی شما در مقام تهیهکننده چقدر در زمینه درنیفتادن فیلم به ورطه کلیشه، ملاحظه و مراقبت داشتید؟
بابایی: از همان ابتدا توافق ما برای «بدون قرار قبلی» این بود که در هر چیز، اندازه نگه داریم چراکه اساساً این موضوع و این جنس کار پتانسیل بالایی داشت که ما را به ورطه کلیشه بیندازد. فشار زیادی هم روی ما بود که کارهایی را انجام دهیم که اتفاقاً اگر میکریم، خروجی کارمان کلیشهای میشد. برای آنکه در این زمینه اندازه نگه داریم، خیلی رنج بردیم. امروز هم بعید میدانم کسی بگوید در این فیلم اندازهها نگه داشته نشده و وارد فضای کلیشهای شده است. خیلی از مخاطبان وقتی متوجه سفر به مشهد در داستان میشوند این انتظار برایشان پیش میآید که الکس در حرم، زبان باز کند، اما این اتفاق رخ نمیدهد. ما برای سکانس زبان باز کردن الکس، تعهد هم دادیم اما خودمان توافقی با هم داشتیم که میدانستیم نباید این اتفاق رخ دهد.
*این تعهد را به چه کسی داده بودید؟ فشارها از کدام سمت بود؛ بنیاد فارابی؟
بابایی: مگر تفاوتی هم میکند؟
شعیبی: بالاخره بهعنوان سفارشدهنده و در همان مرحله متن، توقعاتی داشتند و میگفتند وقتی قصه با امام رضا (ع) پیوند خورده است، پس این اتفاقات هم باید رخ دهد.
بابایی: فقط فارابی هم نیست. وقتی شما قرار است فیلمی را در حرم امام رضا (ع) بسازید، خیلیها هستند که گویی بو میبرند که قرار است شما چنین کاری بکنید و میآیند تا نظر بدهند. از دفتر فلان فرد گرفته تا...
* جایی مثل آستان قدس رضوی؟
بابایی: اتفاقاً آستان قدس خیلی خوب با کار ما برخورد کردند. برخی افراد میآمدند نظراتی میدادند و توقع داشتند که این نظرات هم حتماً اعمال شود. این فشار الزاماً از طرف سفارشدهنده هم نیست. البته این کار که سفارشدهنده نداشت، فارابی سرمایهگذار کار بود. این کار اساساً سفارشی نیست. چند متن کامل وجود داشت که به ما پیشنهاد دادند آنها را بسازیم. شاید اگر یکی از همانها را هم ساخته بودیم، بخش عمدهای از این رنجها را متحمل نمیشدیم اما همه آنها را کنار گذاشتیم و از ب بسمالله، با مدیریت بهروز شعیبی به یک متن جدید رسیدیم. برای این متن جدید هم خیلی زمان گذاشتیم. وقتی شما تصمیم میگیرید چنین کاری بسازید، از جاهای زیادی سراغت میآیند، فارغ از اینکه سرمایهگذار کار باشند یا نباشند.
* میشود شفافتر بگویید از کجاها؟
شعیبی: البته اینها اساساً اتفاقات عجیبی نیست.
بابایی: بالاخره کار در مشهد ملاحظات و حساسیتهایی دارد و یک سری آدمها هم برای کار ما سمپاشی میکردند. بهخصوص که ما بازیگری مانند پگاه آهنگرانی را در فیلم داشتیم که در مقطعی مواضع سیاسی خاصی داشته است. درباره خانم الهام کردا هم همین بود.
* البته من شنیدهام برخی تلاش میکردند از فیلمبرداری در حرم با حضور پگاه آهنگرانی جلوگیری کنند!
بابایی: بله. گاهی هم برای من ویدئوهایی را میفرستادند که مربوط به موضع سیاسی یکی از بازیگران فیلم بود و بعد هم تهدید میکردند! چنین شرایطی را هم تجربه کردیم.
شعیبی: من واقعاً خیلی در جریان این مسائل نیستم. به نظرم همه این حواشی گذراست و مربوط به پیشتولید و نهایتاً ایام تولید یک فیلم است. از همان مواردی است که معتقدم خیلی به مخاطب ارتباطی ندارد. آنچه برای خود من در این فیلم مهم بود «حال خوب» بود. این فیلم را همانگونه که دوست داشتیم امامرضا (ع) را دوست داشته باشیم، ساختیم. آن را همانگونه که دوست داشتیم «ایران» را دوست داشته باشیم ساختیم. تا به امروز تحت هیچ فشار و مسئلهای در فیلمسازی قرار نگرفتهام که بخواهم بهخاطر کسی یا چیزی جملهای را از کارم حذف و یا به آن اضافه کنم. آن هم در شرایطی که تقریباً همه آثارم فیلمهای سختی بوده است. حتی فیلمی مانند «دهلیز» را هم در مقطعی ساختم که بحث و حساسیت درباره ماجرای «قصاص» بسیار زیاد بود. آنچه شما محافظهکاری میدانید، به نظرم اسمش محافظهکاری نیست، صرفاً تلاش ما برای به کار بردن لحنی است که آدمها بهواسطه آن خودشان را درگیر قصه بدانند، نه اینکه در لحظه بگویید چه جالب، اما هیچ ارتباطی با آن برقرار نکنند. در دهه ۶۰ در سینمای ما این اتفاق خیلی افتاده است، مثلاً در یک دوره جشنواره از ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی تا بهرام بیضایی فیلم داشتهاند. انگار آن زمان همه سینما در کنار هم بودند.
ادامه دارد…
خبرگزاری مهر را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید