خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: سیدابراهیم دهنادی پژوهشگر و کارشناس ارشد روابط بینالملل یادداشتی درباره مسکن اشتراکی و زیرسوال رفتن مفهوم خانه نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح اینیادداشت را در ادامه میخوانیم؛
بیتردید سکونتگاههای انسانی ابعاد پیچیدهای دارد که در بسترهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و فرهنگی آن ریشه دارد و با شناخت و فهم این ریشهها میتوان به دلایل موفقیت و یا عدم موفقیت آنها پی برد و زوایای پنهان آن را آشکار کرد.
شکلگیری خانههای اشتراکی در شهر تهران قدمت دیرینهای دارد؛ لیکن در زمان حاضر میتوان دلایلی متفاوت از گذشته برای استفاده قشرهای مختلف از چنین خانههایی برشمرد. بر اساس مطالعات انجام گرفته در شهر تهران میتوان ادعا داشت که در بین لایههای اقشار فرودست و در زمان نزدیکتر حتی طبقه متوسط شهری مسئله مسکن به شدت بحرانی شده است. در این میان، برخی از مردم از روی فقر و اضطرار به این شیوه از زیست پناه آوردهاند. واقعیت این است که هزینه مسکن با نرخی تصاعدی در حال افزایش است و در عمل تبدیل به کالایی لوکس و دور از دسترس برای عموم شده است.
در این شرایط ناپایدار مسکن و زمین و اجاره در تهران، اقشار نیازمند و فقیر راهحلی جز انتخاب اجباری خانههای اشتراکی که عمدتا در بافتهای فرسوده یا سکونتگاههای غیررسمی واقع شده است ندارند.
در سکونتگاههای اشتراکی افراد در یک فضای خصوصی کوچک و یک فضای مشترک بزرگ با گروه بزرگتری از انسانها زندگی و از امکانات مشترکی استفاده میکنند و گاه فرصت مییابند که با دیگران معاشرت کنند. هدف اصلی از سکونت در خانههای اشتراکی پایین آوردن سطح هزینههای زندگی در شهر است. واقعیت این است که نرخ مسکن در تهران بالاست و مرتب هم بالاتر میرود و واقعیت موجود حکایت از محدود شدن موقعیتهای شغلی در همین شهر دارند؛ از سوی دیگر نوع ساختار خانوادهها هم نسبت به گذشته تغییرات چشمگیری داشته است و تعداد افرادی که تنها زندگی میکنند؛ جوانانی که از پدر و مادرهایشان جدا شدهاند یا خانوادههای تک سرپرست و بازنشستگان رو به افزایش است. این اقشار در جامعه به دنبال زندگی در مکانهای امن و ارزان هستند و سکونتگاههای جمعی هم تا حدی این نیازها را برآورده میسازد.
خانههای اشتراکی خانواری نوعی از سکونتگاههای اشتراکی هستند که به واسطه حضور خانوادهها در کنار یکدیگر و شرایط خاص زندگی در آنها از اهمیت بالایی نسبت به سایر سکونتگاههای جمعی برخوردار است. در خانههای اشتراکی خانواری، چندین خانوار در واحدهای مسکونی جداگانه ولی دارای فضای عمومی مشترک زندگی میکنند. ساختار فضایی و جمعیت ساکن در این نوع از سکونتگاههای جمعی دارای مشخصات متعددی است که عبارتند از:
* بیشتر ساکنین خانههای اشتراکی به دلیل بنیه اقتصادی ضعیف نمیتوانند حتی اتاقی را که در آن ساکن هستند، خریداری کنند. از این رو تعداد زیادی از آنها مستاجر هستند.
* خانههای اشتراکی در بیشتر محلات فاقد سند شش دانگ یا اوقافی هستند. به همین دلیل نوع فروش آنها قولنامهای است.
* خانههای اشتراکی از نظر قدمت ساختمان، یا خیلی قدیمی هستند یا مثل خانههای سکونتگاههای غیررسمی از مصالح ناپایدار ساخته شدهاند. بنابراین نیاز مبرم به مرمت یا نوسازی دارند. اما مشکلات اقتصادی و اوقافی و بیسند بودن امکان هر گونه تغییر را در این خانهها ناممکن میکند.
* یکی از موارد تنشزا و بحرانآفرین برای خانوادههایی که مجبور به این نوع زیست هستند استفاده از فضاهای مشترک، پرداخت هزینه این فضاها، چگونگی برنامهریزی برای استفاده از این فضاها، رعایت حریم خصوصی و مواردی از این قبیل است که مشکلات این خانهها را دوچندان میکند.
* عمده زمینه کاری مردان خانههای اشتراکی کارگری است چه از نوع ساختمانی چه از نوع کشاورزی و ... ولی پدیده غالب این است که زنان این خانوادهها هم همدوش مردان و بیشتر در بخش خدماتی خانههای مردم کار میکنند یا در موارد بسیاری مرد خانه بیکار است و زنان بار اقتصادی خانه را به دوش میکشند.
* بیشتر کسانی که خانههای جمعی را انتخاب میکنند قبلا هم تجربه زندگی در چنین خانههایی را داشتهاند.
* تعداد بالای مهاجرین مقیم در این سکونت گاه های اشتراکی و عدم تمایل آنان به بازگشت به مقصد از دیگر مشخصههای این نوع محل های سکونت است. مهاجرانی که در تهران به سختی زندگی میکنند اما به دلایلی همچون محدودیت زیاد محیطهای کوچک برای ادامه تحصیل دختران، ازدواج در سنین پایین، کار اجباری، نداشتن منابع کار و زندگی در مبدا از یک طرف و آزادیها و فرصتهایی که در شهری مثل تهران وجود دارد سبب میشود تا از برگشت به شهر یا روستای خود امتناع کنند.
* برخورداری از رابطه خویشاوندی و بروز شیوه رفتار قومی و قبیلهای در ساکنین نیز از ویژگیهای قابل مشاهده در این سکونتگاههای اشتراکی است. به عبارت دیگر چنانچه چند خانواده از یک فامیل یا شهری در یک محله ساکن شده و امکان زیست برایشان مهیا شده باشد باقی قوم و قبیله هم به تبع آنها در همان محل ساکن میشوند که به نوعی از حمایت همدیگر برخوردار باشند تا بتوانند ارتباط خانوادگی و فامیلی خود را حفظ کنند.
* رنج قیمتهای خانههای اشتراکی بسته به متراژ و تعداد اتاق و جدا بودن سرویس بهداشتی و آشپزخانه متفاوت است.
* مفهوم خانه، با ویژگیهایی چون امنیت و احساس آرامش توصیف میشود موضوعی که در خانههای اشتراکی که به خصوص دارای فرزند دختر هستند مورد تردید قرار میگیرد این خانوادهها به طور مداوم باید مواظب دختران خود باشند یا آنها را در هر بار بیرون رفتن همراه خود ببرند که مشکلات آن نیز کم نخواهد بود. چرا که نه شناختی از همسایگان همجوار خود دارد که فضاهای مشترکی هم باهم دارند و به تبع نه اعتمادی هست که بتواند بچهها را خانه تنها بگذارد.
* ترکیب سکونت و فعالیت شغلی در این سکونتگاهها از دیگر مشخصات آن به شمار میرود. به عبارتی خانه حالت محل کار هم دارد. لذا اغلب ساکنان این نوع سکونتگاهها در مشاغلی چون کیف دوزی و کارهایی که آلودگی صوتی نداشته باشند فعالیت دارند.
* طراحی خانههای اشتراکی در بیشتر محلهها تقریبا شبیه به هم است. چند اتاق مجزا که هر کدام فضای خصوصی ساکنین است و آشپزخانه و سرویس بهداشتی و حیاط مشترک که در اکثر مواقع در حیاط خانهها تعبیه شده یا چنانچه خانهها به حالت دو یا سه طبقه باشد در هر طبقه برای چند تا اتاق سرویس بهداشتی یا آشپزخانه تدارک دیده شده است. البته خانههایی هستند که یا از حمام محرومند و یا به ناچار از حمام عمومی استفاده میکنند. در مواردی حتی برخی از این خانهها آشپزخانه عمومی ندارند و از اتاق خود هر چند کوچک به عنوان آشپزخانه نیز استفاده میکنند.
* از دیگر مشخصات خانههای اشتراکی تهران، سکونت اتباع خارجی از جمله اتباع افغانستان است. البته به واسطه وجود تعارضات بین این مردمان و ایرانیها عمدتا ترجیح آنان اجاره یک خانه اشتراکی دربستی با سایر همشهریان افغان است. مدل دیگری که در اجاره کردن خانهها توسط اینان در اکثر محلاتی که سکونت دارند تکرار میشود این است که یک نفر افغان یک خانهاشتراکی را اجاره میکند و آن را به افراد آشنا و گاه خانواده خود و همشهریان اش اجاره میدهد.
با بررسی این نوع خانهها در تهران میتوان به وضوح مشاهده کرد که خانههای اشتراکی نه بر اساس برنامه و سیاست گذاری متولیان مسکن در تهران بلکه توسط خود مردم شکل میگیرد بنابراین میتوان مطابق با تجارب بومی و جهانی یک نظام پایدار مسکن اجتماعی با بازطراحی مشخص معماری و شهرسازی در بافتهای موجود شهری را شکل داد.