خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - محسن وفایی: از جمله مشخصههای متمایز بین انسان و بشر این است که انسان پیش از دستزدن به هر عملی، ابتدا آن اقدام را تصویر و اندیشه میکند؛ یا به عبارتی دیگر کردار و رفتار انسانها و در سطح بالاتر ملتها و دولتها با پیشفرضها و بنیانهای اندیشهای خاصی انجام میشود. بنابراین معمولاً انسانها و ملتها برای شناخت دوستان و دشمنان خود، پیشفرضها و نوع نگاه آنها به جهان و عرصههای مختلف حیات را بررسی میکنند.
«سان تزو»، از نویسندگان و حکیمان چین باستان در کتاب مشهورش «هنر رزم»، درباره اهمیتِ شناخت خود و دشمنان اینگونه میگوید: اگر تو خود و دشمنت را میشناسی، آنگاه از صد نبرد نیز نباید هراسی به خود راه دهی. اگر تو خود را میشناسی، اما دشمن را نه، برای هر پیروزی که به دست می آوری، شکستی را نیز متحمل خواهی شد. اگر تو نه خود و نه دشمنت را میشناسی، آنگاه در هر نبردی شکست خواهی خورد.
این روزها که به مناسبت هفته «حقوق بشر آمریکایی»، افشای مصادیق بارز و مثالهای آشکار نقض حقوق بشر توسط آمریکا در کانون توجه قرا گرفته، این سوال مطرح میشود که دولت و هیئت حاکمه آمریکا بر پایه و اساس چه اندیشه و تصوراتی دست به چنین اقدامات ضدبشری میزند؛ آن هم دولتی که با دمودستگاه تبلیغاتی عریض و طویل، این تصورِ به ظاهر بدیهی را در سراسر جهان پراکنده که آمریکا و جهان غرب سردمدار دفاع از حقوق و آزادی انسانها هستند و مسئله دفاع از حقوق انسانها، برای آنها نه مسئلهای گذرا و تاکتیکی، که از ارزشهای بنیادین، ناموسی، و اصولی جامعه و تمدن آنهاست که تحت هیچ شرایطی مسامحهپذیر نیست.
آمریکا پس از فروپاشی و از میدانبهدرکردن «اتحاد جماهیر شوروی»، تقریباً به یکهتاز عرصه بینالملل تبدیل شد و اغراق نیست اگر بگوییم که یانکیها در چند دهه گذشته برای حفظ سیادت و رهبری خود بر جهان، سلاح حقوقبشر و «دفاع از آزادی و دموکراسی»، مهمترین ابزار آنها در جنگ نرم علیه رقبا و دشمنانش بوده است.
برای اثبات این ادعا که دفاع از حقوق بشر برای دولتمردان واشنگتن صرفاً ابزاری برای پیشبرد منافع این کشور در عرصه بینالمللی است، معمولاً به درستی به مصادیق فراوان و انکارناپذیر ریاکاریها و استانداردهای دوگانه این دولت استناد میشود. اما اگر یک گام در سطح انتزاع پیشروی کنیم، این پرسش پیش روی ما قرار میگیرد که این ریاکاری عملی و عینی، مولود چه اندیشه و تصوری است؟ یا دقیقتر اینکه آمریکاییها دستکم در عرصه سیاست چگونه به مسئله حقوقبشر نگاه میکنند و حقوق بشر مطلوب و مدنظر آنها چه نوع حقوقبشری است که زمانیکه به عمل درمیآید نتیجه آن ریاکاری و تناقض حرف و عمل آن هاست؟
ترامپ، آشکارکننده ذاتِ جهانبینی آمریکایی
گفته میشود دولت ترامپ و به ویژه ویژگیهای شخصیاش، به بهترین وجه درونمایه و «ذات» تفکر و نظم آمریکایی کنونی را به نمایش گذاشت و ناخواسته در همه عرصهها و بهیژه در زمینه حقوقبشر بدون هیچ شرم و حیایی «دستکش مخملی» دولتهای پیشین را کنار گذاشت و آشکارا «دست های چدنیِ» داعیهدار حقوقبشر در سطح جهان را به همگان نشان داد.
اگر روزگاری برای اثبات دروغین و ابزاری بودن شعار دفاع از حقوق بشر در ادبیات و کلام آمریکاییها، اندیشمندان سیاسی، آزادیخواهان و مخالفان راستین نظم ناعادلانه کنونی موسوم به «نظم آمریکایی»، مجبور به طرح بحثهای نظری و افشای تناقض گفتمانی آنها بودند، پس از دولت ترامپ و بیپروایی و گستاخی آنها در جاانداختن گزاره «همینه که هست، ما اینگونه میاندیشیم و عمل میکنیم»، به نظر میرسد طرح بحثهای نظری اتلاف وقت باشد، و کافیست که اسناد و گفتار آنها در زمینه نگاه آمریکاییها به مسئله حقوقبشر در سطح وسیع در معرض دید همگان قرار گیرد.
ریشه ریاکاری حقوق بشری آمریکاییها کجاست؟
نشریه آمریکایی «پولیتیکو» در تاریخ ۲۸ آذر ۹۶ اسناد محرمانهای را منتشر کرد که نشان میداد «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه وقت دولت ترامپ در اوایل اردیبهشت سال ۹۶ (مه ۲۰۱۷)، یعنی ۳ ماه پس از ریاستش بر دستگاه دیپلماسی آمریکا، به کارکنان و دیپلماتهای این کشور هشدار داده بود که «بسیار مهم است که همه ما تفاوت بین سیاست و ارزشهایی مانند آزادی، کرامت انسانی و شیوه برخورد با انسانها را درک کنیم و باید مراقب باشیم و اجازه ندهیم که این ارزشها به مانعی بر سر پیگیری منافع ما تبدیل شوند».
به نوشته «پولیتیکو» دو هفته پس از توصیه تیلرسون، «برایان هوک»، از دستیاران ارشد تیلرسون، دستورالعملِ سه صفحهای در چارچوب سندی محرمانه برای وزارت خارجه آمریکا تهیه میکند که نقشهراهی باشد برای دستگاه دیپلماسی دولت ترامپ که در سیاست خارجی چگونه و تا چه میزان باید بر حقوقبشر، آزادیخواهی و مردمسالاری تأکید کرد. برایان هوک یک سال بعد و در مرداد ۹۷ به «نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران» ارتقا یافت.
برای فهم نوع نگاه آمریکاییها به مسئله حقوقبشر این جملات دستورالعمل برایان هوک بسیار مهم است: «مخمصه و گرفتاری قدیمی (ما) در ایجاد توازن بین آرمانها و منافع در رابطه با متحدانمان خود را نشان میدهد؛ (و گرنه) در رابطه با رقبایمان، این موضوع چندان دردسرساز نیست. ما به دنبال تقویت دشمنان آمریکا در جهان نیستیم، ما به آنها فشار میآوریم، با آنها رقابت میکنیم و از آنها سبقت میگیریم…»
برایان هوک در بخش دیگری از نقشهراه سیاست خارجی دولت ترامپ در توضیح چگونگی استفاده از ابزار حقوقبشر مینویسد: «در روابط آمریکا با چین، روسیه، کره شمالی و ایران، ما باید مسئله حقوقبشر را به عنوان مسئلهای مهم در رابطه با این کشورها در نظر داشته باشیم. و این اهمیت نه به خاطر نگرانی اخلاقی ما از اوضاع درونی این کشورها، که برای افزایش فشار و هزینه مضاعف بر آنهاست…». هوک اما تأکید میکند که آمریکا در رابطه با کشورهای متحدی مانند عربستان، فیلیپین و مصر نباید زیاد بر مسئله حقوق بشر اصرار داشته باشد.
در این دستورالعمل آشکارا و بدون هیچ پرده پوشی نوشته شده «ما باید دقیقاً همان کاری انجام دهیم که چین و روسیه در تبلیغاتشان مدعیاند ما انجام میدهیم؛ یعنی استفاده از حقوق بشر به عنوان ابزار و سلاحی برای ضربهزدن به دشمنانمان، در حالیکه خودمان و متحدانمان نباید گرفتار این دام (حقوق بشر) شویم».
بررسی اجمالی نوع رفتار دولت ترامپ با کشورهایی مانند عربستان، مصر نشان میدهد این دستورالعمل برایان هوک، به عنوان راهنمای اصلی دولت آمریکا در سیاست خارجی در دستور کار قرار گرفته و دولت بایدن نیز بر اساس این سند عمل میکند. به عنوان مثال، جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا در دوران تبلیغات ریاستجمهوری مدعی بود که سران عربستان را بابت قتل فجیع «جمال خاشقچی» بازخواست خواهد کرد، اما اکنون هیچ تغییری در روابط دو کشور دیده نمیشود، و افزون بر این بنابر گزارش رسانههای آمریکا بایدن قرار است در چند هفته آینده به عربستان سفر کند.
راهنمای برایان هوک، استثنا یا قاعده؟
افشای این سند بیپیرایه و راهنمای سیاست خارجی آمریکا در رابطه با چگونگی برخورد با مسئله حقوق بشر، جاروجنجالهای زیادی در رسانهها و مخافل سیاسی آمریکا ایجاد کرد؛ جوری وانمود میشد که این سندِ راهنما، امری غیرمترقبه و رعدوبرقی در آسمان صاف است و این «دولت دیوانه ترامپ ارزشهای حقوقبشر و آزادی را نادیده میگیرد.»
پایگاه آمریکایی «سالون» همان زمان در واکنش به افشای این سند راهبردی سیاست خارجی آمریکا مینویسد: «پس از نزدیک به نیم قرن، سیاست خارجی آمریکا با بازگشت به سیاست خارجی هنری کیسینجر در دهه ۷۰، دیگر حتی وانمود هم نمیکند که به مسئله حقوق بشر اهمیت میدهد».
به نوشته «سالون»، کیسینجر که از هواداران نظریه «رئال پولتیک» است در دوران جهان «دوقطبی» و برای مقابله با پیشروی کمونیسم اعتقاد داشت پیگیری حقوق بشر به مانعی بر سر راه سیاست خارجی موثر آمریکا تبدیل شده و احتمالاً به متحدان آمریکا ضربههای اساسی وارد کند.
همین نگاه ابزاری و گزینشی کیسینجر موجب شد که دولت آمریکا پرشور از ژنرال «آگوسو پینوشه» دیکتاتور بیرحم و مشهور شیلی حمایت کند، صرفاً به این دلیل که او متحدی قابلاتکا در مبارزه با دشمن آمریکا یعنی کمونیسم بود.