خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: تیراندازیهای جمعی در آمریکا طی سالهای اخیر بسیار تشدید شدهاست. به هر گونه تیراندازی که در آن چهار نفر یا بیشتر البته به استثنای شخص تیرانداز کشته شوند یا مورد هدف قرار بگیرند، تیراندازی جمعی گفته میشود. این مساله به یک بحران در داخل آمریکا تبدیل شده که مواضع نامزدهای انتخاباتی کنگره و ریاستجمهوری نیز در این زمینه همواره بر رقابتهای آنها اثرگذار است.
در آمریکا به طور متوسط هر ۱۲.۵ روز یک بار یک تیراندازی جمعی اتفاق میافتد. از سال ۲۰۰۹ تاکنون ۲۷۵ تیراندازی جمعی صورت گرفته که حدود ۱۵۳۶ نفر کشته و هزار نفر هم زخمی شدهاند. این نوع تیراندازی جمعی آنقدر در آمریکا تشدید و به بحران تبدیل شده که در ماههای اخیر کاربران در برخی شبکههای اجتماعی در آمریکا اعلام کردهاند از اینکه فرزندان خود را راهی مدرسه کنند، هراس دارند زیرا بخش زیادی از این تیراندازیهای جمعی در مدارس اتفاق میافتد که یک فضای ناامن است. لازم به ذکر است که آزادی حمل سلاح در آمریکا که طبق متمم دوم قانون اساسی برای مردم آمریکا مجاز شمرده شده به بحث بین جمهوریخواهان و دموکراتها و نیز بسیاری از مردم تبدیل شدهاست. موضوعی که به دلیل اهمیت فزاینده آن، پروندهای در خبرگزاری مهر با عنوان «وحشت آمریکایی؛ ابعاد هولناک تیراندازی جمعی در آمریکا» برای آن باز شد که ۸ اثر تحلیلی، پژوهشی و گزارش در ذیل آن انتشار یافت.
همچنین در نشستی که خبرگزاری مهر در این زمینه روز چهارشنبه ۸ تیرماه ۱۴۰۱ برگزار کرد و به صورت زنده از سایت خبرگزاری پخش شد، «امیرعلی ابوالفتح» و «محمدعلی شفیعی» دو تن از کارشناسان حوزه آمریکا و «محمدرضا مرادی» مجری -کارشناس و دبیر گروه بینالملل خبرگزاری مهر به بررسی ابعاد پیدا و پنهان این موضوع پرداختند و ضمن واکاوی ریشههای آن، راهکارهایی را نیز برای برونرفت از بحران ارائه دادند که متن نشست در ادامه خواهد آمد؛
* در شرایط کنونی مسئله تیراندازی جمعی به عنوان یک بحران در آمریکا مورد توجه بسیاری از رسانهها و مردم قرار گرفتهاست. اساساً ریشههای تشدید تیراندازی جمعی در آمریکا به چه مسائلی بر میگردد؟ آیا میتوان گفت که در مسائل فرهنگی ریشه دارد؟ شما ریشه این مشکل را در چه مسائلی میبینید؟
ابوالفتح: سلاح یک بحث مفصل و موضوع تاریخی است. قبل از اینکه ایالات متحده آمریکا حدود ۲۴۰ سال پیش تأسیس شود، این معضل و مشکل وجود داشته است. برای ریشه یابی باید خیلی در تاریخ به عقب برگردیم. در آمریکا همیشه تیراندازی بوده سلاح یک بحث مفصل و موضوع تاریخی است. قبل از اینکه ایالات متحده آمریکا حدود ۲۴۰ سال پیش تأسیس شود، این معضل و مشکل وجود داشته است. برای ریشه یابی باید خیلی در تاریخ به عقب برگردیم. در آمریکا همیشه تیراندازی بوده است. حالا اسناد مکتوب یا تصاویر تلویزیونی از ۱۵۰ سال پیش آمریکا وجود ندارد اما فیلمهایی که ساخته شده جدا از فیلمهای مستند، فیلمهای سینمایی که ساخته شده خیلی از عزیزان فیلمهای وسترن مثل «غرب وحشی» و «شش لول بندها» را که یک جا وارد میشدند و تیراندازی میکردند و میرفتند و با هم درگیر میشدند، دیدهاند. اگر کسی اسلحه نداشت نمیتوانست ادامه بقا داشته باشد در خیلی از شهرهای دور و حاشیههای مرزی، فرهنگ اسلحه بستن به کمر با هویت آمریکایی عجین شده است.
جدا از این فرهنگ که به قول باراک اوباما بخشی از هویت آمریکایی است، رسانهها هم در ارائه این تصویر مؤثر هستند. چهار پنج دهه پیش این اتفاقات میافتاد نهایتاً اهالی یک شهر یا ایالت مطلع میشدند و در نهایت مردم آمریکا متوجه میشدند که یک جایی تیراندازی شده است. اما اینک با استفاده از شبکههای اجتماعی، رسانهها، موبایلهایی که وجود دارد، فیلمها و تصاویر به سراسر جهان به صورت زنده مخابره میشود و از این جهت برای ما عجیب و غریب است و گویی در این دو، سه دهه اخیر این اتفاقات رخ میدهد در صورتی که معتقدم پیش از این هم بوده ولی به دلیل بعد مسافت و ضعف سیستمهای ارتباطی، ما از این حوادث مطلع نمیشدیم یا وقتی مطلع میشدیم که خیلی از آن گذشته بود.
در ارتباط با سوال شما در زمینه ریشههای شکل گیری بحران باید گفت که این موضوع ابعاد مختلفی دارد. مباحث تاریخی و حقوقی در آن دخیل اند. همان طور که شما اشاره کردید متمم دوم قانون اساسی آمریکا، یکی از ۱۰ متمم اولیه منشور حقوق این کشور است که «بیل آو رایتس» گفته میشود. در این ۱۰ متمم اول که جزئی از ۲۷ متمم ایالات متحده است، حقوق ملت را مشخص کردهاند. متمم دوم تضمین آزادی سلاح، دسترسی آزادانه شهروندان به سلاح و همین طور تأسیس میلیشیا یا شبه نظامیان است.
این بحث به قانون اساسی آمریکا مرتبط است و طبیعی است که با اقدامات مغایر قانون اساسی، برخورد میشود یا مورد پذیرش قرار نمیگیرد مگر اینکه قانون اساسی یا متمم قانون اساسی تغییر کند. تغییرات در قانون اساسی آمریکا بسیار بسیار دشوار است.
در طول تاریخ ایالات متحده آمریکا تنها یک متمم قانون اساسی لغو شده و آن هم مربوط به ممنوعیت استفاده از تولید و مصرف مشروبات الکلی است. در غیر این صورت هیچکدام از متممهای قانون اساسی آمریکا لغو نشده و لغو متمم دوم بیل آو رایتس که یکی از مقدسات حقوقی در ایالات متحده است، تغییرش اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است.
در ارتباط با ریشههای بحران، بحث اقتصاد هم مهم ست. لابیهای اسلحه هم چرخش مالی گستردهای دارند؛ کمپانیهایی که سلاح تولید میکنند؛ فروشگاههای متعددی که این سلاحها را میفروشند؛ تعداد زیادی از افرادی که این سلاحها را تعمیر میکنند و خدمات پس از فروش ارائه میکنند. بنابراین بخش قابل توجهی از اقتصاد آمریکا به صنعت اسلحه گره خورده است. حالا این در عرصه خارجی فروش اسلحه به کشورهای دیگر است و در عرصه داخلی شرکتها و کمپانیهایی هستند که برای این بازار پرکشش و پرتقاضا کالا تولید میکنند و معیشت خیلی از آدمها منوط به رونق این صنعت است.
اما از همه اینها مهمتر معتقدم آن چیزی که باعث شده آمریکا نه تنها به سمت خلع سلاح حرکت نکند بلکه بیش از پیش خودش را مسلح کند به خصوص بعد از وقوع حوادثی مثل آن اتفاقی که در مدرسه سندی هوک یا در فلوریدا یا آخرین آن در مدرسه راب در تگزاس رخ داد، مردم هر وقت با چنین پدیدهای مواجه میشوند بیشتر سلاح می خرند و آمار فروش سلاح بعد از این حوادث افزایش پیدا میکند. به نظرم ریشه تیراندازی جمعی در ناامنی و احساس ناامنی در آمریکاست. سلاح فروش میرود، خشونت افزایش پیدا میکند و مردم احساس ناامنی میکنند وقتی احساس ناامنی کنند سلاح خریداری میکنند. وقتی مجداً سلاح خریداری میکنند، خشونت افزایش پیدا میکند دوباره احساس ناامنی بالا میرود آمریکا دچار یک دور تسلسل باطل شده است. ریشه آن در ناامنی و احساس ناامنی در آمریکاست. سلاح فروش میرود، خشونت افزایش پیدا میکند و مردم احساس ناامنی میکنند وقتی احساس ناامنی کنند سلاح خریداری میکنند. وقتی مجدداً سلاح خریداری میکنند، خشونت افزایش پیدا میکند دوباره احساس ناامنی بالا میرود آمریکا دچار یک دور تسلسل باطل شده است. به این دلیل است که به تدریج این احساس غلبه میکند که اگر اسلحه نداشته باشی کشته میشوی. پس برای اینکه کشته نشوی باید مسلح باشی.
البته باید این را در نظر داشته باشیم در آمریکا سلاح صرفاً برای کشتن آدمها و حتی دفاع شخصی نیست بلکه بخشی از ورزش و شکار است. به این صورت که فرهنگ شکار در جوامع روستایی، کوهستانی، مناطق دور، مناطقی که حیوانات وحشی است بخشی از زندگی روزمره مردم آمریکاست؛ مجموعه این عوامل باعث شده رهایی از این موضوع بسیار دشوار باشد. ضمن اینکه گفته میشود اگر عدهای از یک کالایی به شکل نادرستی استفاده میکنند، دلیلی بر این نیست که آن کالا ممنوع شود. مثلاً تعداد زیادی از رانندگان تخلف میکنند باعث مرگ و میر مردم میشوند اما این تقاضا برای ممنوعیت استفاده از خودرو در آمریکا مطرح نمیشود. به همین دلیل نگاه میکنند به افرادی که متخلف هستند نه کالا و معتقدند خود اسلحه فی النفسه خطرناک نیست، زمانی خطرناک میشود که افراد بیمار، سرخورده اجتماعی یا جنایتکار از وسیلهای که میشود درست استفاده شود، سوءاستفاده کنند و باید با این افراد مبارزه کرد نه با کسانی که به شکل قانونی و مسئولانه در قبال اسلحه رفتار میکنند.
* یکی از مسائلی که آقای ابوالفتح هم اشاره کردند بحث متمم دوم قانون اساسی آمریکاست که آزادی حمل سلاح را برای مردم آمریکا به رسمیت شناخته است. چرا بانیان قانون اساسی آمریکا اساساً این مسئله را در قانون گنجاندهاند؟ در یک زمانی این مساله میتوانست قابل توجیه باشد اما در شرایط کنونی حمل سلاح یک چرخه بی پایانی را در آمریکا ایجاد کرده که باعث وحشت و نیاز به سلاح شده است. هدف از این متمم قانون اساسی چه بوده و اساساً چه روندی را طی کرده که این متمم تصویب شود؟
شفیعی: متمم دوم قانون اساسی سال ۱۷۹۱ یعنی بلافاصله بعد از استقلال ایالات متحده از بریتانیا تصویب شد. هدف اولیه بنیانگذاران آمریکا از تصویب این قانون، آن بوده که از ظرفیت میلیشیا و گروههای شبه نظامی استفاده کنند چرا که در زمان استقلال ایالات متحده، این گروهها به شدت به جریان استقلال کمک کردند و چون سلاح دست شأن بود، به پیروزی علیه بریتانیاییها دست یافتند. بنابراین گفتند از این ظرفیت استفاده کنیم و سلاح دست این افراد باقی بماند و این را قانونی کنیم و اگر زمانی لازم شد، علیه سرکوب و استبداد در کشور از آن استفاده کرد. حرف اولیه این بود. اما عملاً بعد از آن یعنی ۱۵۰ سال بعد هیچ قانون جدی و درستی در مورد محدود کردن این موضوع نداشتیم و هر چقدر هم سلاح دست مردم باشد، در برابر سلاحی که دست حکومت است که میتواند استبدادگر و مردم را سرکوب کند، بسیار ناچیز است. آن معنای واقعی که جهت مبارزه با استبداد حکومت تعریف کرده بودند عملاً مفهوم خود را از دست داده است ولی به خاطر مساله فرهنگی و ذهنیتی که در مردم به وجود آمده، هیچ اقدام خاصی برای محدود کردن این موضوع نمیتوانند انجام دهند.
از نگاه آماری ،۴۸ درصد مردم آمریکا اصلاً مساله سلاح را مساله خاصی نمیدانند و میگویند مشکل بزرگی نیست که بخواهیم برای آن فکری کنیم. هر چند این درصد یعنی حدود نیمی از جامعه را در بر میگیرد و رقم چشمگیری است ولی با وجود تیراندازی گسترده و مکرر باز هم آن را مسألهای نمیدانند که نیاز به رسیدگی داشته باشد. بنابراین این محدودسازی پشتوانه مردمی ندارد. ۴۸ درصد مردم آمریکا اصلاً مساله سلاح را مساله خاصی نمیدانند و میگویند مشکل بزرگی نیست که بخواهیم برای آن فکری کنیم. بنابراین محدودسازی سلاح پشتوانه مردمی ندارد.
از آن طرف هم اگر بخواهیم بحث قانون را نگاه کنیم تا سال ۱۹۳۴ زمان روزولت، هیچ قانونی در مورد سلاح در تاریخ ایالات متحده نداریم یعنی ۱۵۰ سال اتفاق خاصی نیفتاد و کم کم یکسری قوانین تصویب شد. اگر نگویم همه آن ولی عموم این قوانین به نفع لابی اسلحه و سازندگان و فروشندگان اسلحه بوده است. در سال ۲۰۰۳ قانونی در ایالات متحده آمریکا تصویب شد که قبل از آن این نگرش وجود داشت که شرکتهای سازنده سلاح باید اگر در ایالات متحده تیراندازی اتفاق میافتد، چرخه گردش سلاح را منتشر کنند و به اطلاع عموم برسانند به این معنا که فروشنده و خریدار چه کسی بوده و سلاح چطور به دست آن فرد رسیده است. سال ۲۰۰۳ قانونی که تصویب شد این را اعلام کردند که نیازی به این نیست مگر به حکم قضائی به صورت محرمانه برای محاکم قضائی اعلام شود و به صورت عمومی منتشر نشود.
سال ۲۰۰۵ هم قانونی تصویب شد که قربانیان تیراندازیهای دسته جمعی اجازه ندارند نسبت به شرکت سازنده سلاح شکایتی کنند چون این بحث مطرح بود که سلاحهایی که به دست مردم میرسد ایمنیهای حداقلی را ندارد و در مقابل این فضا وجود داشت که این قانون تصویب شد که مردم از سازندگان اسلحه نسبت به موضوعاتی از این دست نتوانند شکایت کنند و در طرح شکایت شأن اسمی از شرکت سازنده اسلحه نمیتواند مطرح شود. بعد از ۲۰۰۵ اقدامی در زمینه قانونگذاری جدی نداشتیم البته دو، سه بار سعی شده قانون تصویب شود اما چون نیاز به تأیید هر دو مجلس ایالات متحده یعنی مجالس نمایندگان و سنا را دارد این به صورت قانون در نیامده تا این قانونی که آقای بایدن چند روز پیش امضا کردند.
دو، سه مورد داشتیم که در سوپریم کورت (دیوان عالی آمریکا) در مورد قانون اسلحه بررسی شده که مهم هستند و به آنها اشاره میکنم؛ سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ را داشتیم که سال ۲۰۰۸ شکایتی مطرح شده بود و دیوان عالی صریحاً اعلام کرد بدون حتی مطرح کردن عضویت افراد در آن میلیشیا یا گروههای شبه نظامی، مردم باز هم میتوانند سلاح داشته باشند و بر آن صحه گذاشت. سال ۲۰۱۰ نیز موضوعی که در دیوان عالی مطرح شد و رأی صادره این بود تفسیری که سال ۲۰۰۸ انجام شده در تمامی سطوح لازم الاجراست و ایالتها محدود کردن این حق را ندارند و باید در سطح کل کشور اجرا شود.
اخیراً هم قبل از امضای آقای بایدن برای قانون محدودیت حمل اسلحه، ۲۳ ژوئن قانونی که دیوان عالی بررسی کرد محدودیتی در نیویورک گذاشته شد تا افرادی که سلاح حمل میکنند باید دلیل محکمه پسندی داشته باشند که اثبات کنند جان شأن در خطر است و برای شأن لازم است که آن سلاح را داشته باشند و برای آن باید مجوز بگیرند و با مجوز میتوانند سلاح حمل کنند. این قانون را نیویورک گذاشته بود اما دیوان عالی رد کرد و گفت خلاف قانون اساسی ایالات متحده است و این قانون نمیتواند اجرا شود. در نهایت قانونی که آقای بایدن امضا کرد بعد از این اتفاقات تصویب شد که باز هم محدودیتهایی که در آن قانون اعمال شده تأثیر جدی بر این مساله نمیگذارد.
همان نگاهی که آقای ابوالفتح گفتند حاکم است؛ نگاه به اصل اسلحه این است که ما باید به آن مثل قوانین راهنمایی و رانندگی برخورد کنیم و محدودیتهایی باشد که صلاحیت افراد برای داشتن سلاح بررسی شود و اصل داشتن سلاح ممنوع نیست البته مخالفان حرفی که دارند این است مثل گواهینامه که سنی دارد و از سنی میتوان گواهینامه بگیرید، گفتهاند ۲۱ سال محدودیت سنی داشتن اسلحه باشد. نکتهای که وجود دارد این است ممکن است بچهای ماشین سوار شود که پایش به پدال نمیرسد، نمیتواند رانندگی کند و طبیعتاً از این ماشین نمیتواند استفاده کند اما متعدد و مکرر داریم سلاحی که در خانه است بچه کوچک با آن بازی میکند و تیر شلیک میشود و خودش یا اعضای خانواده آسیب میبینند به خاطر اینکه آن یک وسیله عادی است که بچه سر در نمیآورد و میتواند از آن استفاده کند. به طور مکرر این اتفاق افتاده و مخالفان، این استدلال را دارند و از لحاظ آماری هم از آن حمایت میشود ولی ریشه فرهنگی نهادینه در مردم، مانع از این میشود که قانون گذاری خاصی کرد.
* یکی از مسائل مرتبط با تیراندازی جمعی در آمریکا بحث انتشار تصاویر و فیلمهای این حوادث است. نگاه اولیه به رسانههای آمریکا این است که چیزی که میخواهند به مردم دنیا القا کنند این است که رسانههای آزاد هستند و تمام حوادث پوشش داده میشود و عملاً سانسوری وجود ندارد. این نگاهی است که خودشان میخواهند در دنیا مطرح کنند ولی از این طرف میبینیم این همه تیراندازی جمعی که در آمریکا اتفاق میافتد به ندرت میبینیم فیلم یا تصویری از تیراندازیها در رسانههای آمریکا منتشر شود و به محض اینکه این تیراندازی اتفاق میافتد سریع پلیس آنجا را محاصره میکند و اجازه هیچ گونه عکسبرداری و فیلمبرداری را نمیدهد.
سوال اصلی این است آیا قانون مدونی در این مورد وجود دارد که رسانههای آمریکا نتواند تصاویر را منتشر کنند یا به صورت عرف این نگاه به وجود آمده که انتشار تصاویر و فیلمهای این چنینی موجب تشدید روند تیراندازی جمعی در آمریکا میشود؟ دلیل اصلی این مساله چیست؟
ابوالفتح: قبل از اینکه به سوال شما پاسخ بدهم به نکتهای اشاره میکنم. تیراندازی در بسیاری از نقاط جهان رخ میدهد و فقط مختص ایالات متحده نیست اما نکتهای که وجود دارد که کم سابقه یا حتی بی سابقه است اینکه در آمریکا برخی از این تیراندازیها کور هستند یعنی نه بین ضارب و مضروب خصومت وجود دارد نه بین گانگسترها درگیری است نه بین خلافکارها و پلیس درگیری است که تیراندازی شود و یا حتی بحث خودکشی هم نیست؛ اینکه یک نوجوان یاجوانی اسلحهای دستش میگیرد و سوار ماشینش میشود و وارد مکانی میشود بدون آنکه با افرادی که قرار است کشته شوند، هیچ خصومت، طلب، بدهی و مراودهای داشته باشد، شروع به تیراندازی میکند و یک عده آدم را میکشد.
این یک پدیدهای است که میبینیم بارها تکرار میشود. اینکه یک نفر در فروشگاهی میرود و عدهای آدم را بدون دلیل خاصی میکشد یا ضارب کشته میشود یا دلیل قانع کنندهای ارائه نمیدهد، خیلی خطرناک است. اینکه یک نفر در جریان درگیری پلیس با خلافکارها کشته شود، قابل درک است. اینکه کسی طلبی، بدهی، خصومت و دشمنی دارد باز هم قابل درک است اما اینکه تعدادی بچه بی دلیل در مدرسه کشته شوند، عجیب است.
اما در مورد سوال شما، اطلاعی ندارم قانونی وضع شده یا نه اما قابل درک هم است که اولاً به جز اتفاقی که در شهر «بوفالو» ایالت نیویورک رخ داد، ضاربین در موقع تیراندازی فیلمبرداری نمیکنند. زمانی رسانهها خبردار میشوند که این اتفاق رخ داده و صحنه زنده از تیراندازی وجود ندارد. اتفاق جدیدی که در شهر بوفالو رخ داد ضارب به کلاه خودش دوربین وصل و آن را آنلاین کرده بود. در اینترنت تصویرش را دیدم که هولناک و تکان دهنده بود. از ماشین پیاده میشود، شروع به تیراندازی از بیرون سوپرمارکت میکند بعد داخل سوپرمارکت میشود گویی یک انیمیشن بازی کامپیوتری است که یک نفر در قالب قهرمان یا ضد قهرمان وارد فضایی میشود و شروع به تیراندازی میکند به همان راحتی گلنگدن کشیده میشود، تیراندازی میشود و یک به یک آدمها میمیرند. این تصویر بارگذاری شده بود و آنلاین بود بلافاصله آن سرورها آن را قطع کردند و اجازه انتشار را ندادند.
یک موضوع این است که در صحنه دوربین وجود ندارد، مگر اینکه دوربین مدار بستهای وجود داشته باشد. دوم اینکه این تصاویر منتشر نمیشود چون خانواده این افراد دوست ندارند ببینند عزیزان شأن چطوری جان میدهند و کشته میشوند. تشویق و ترغیب به خشونت هم هست ضمن اینکه در تحقیقات پلیس هم ممکن است اخلال ایجاد کند. معمولاً پلیس ترجیح میدهد تصاویر زمانی منتشر شود که در روند تحقیقات شأن خللی ایجاد نکند اما اینکه قانونی هست که منع کرده باشد، نمی دانم. ولی خود رسانهها بعضاً این را رعایت میکنند مثلاً همین سروری که فیلم زنده بوفالو را نشان میداد با تشخیص خودشان برداشتند حالا عدهای میگویند این سانسور بوده و جریان آزاد اطلاعات را اجازه ندادند و یک ادله که دلیل صاحب سرور هم هست، ممانعت از اشاعه خشونت است و خانوادهها نمیخواهند ببینند عزیزان شأن چطور جان میدهند. ابتکاری که نوجوان یا جوانی که در بوفالو انجام داد احتمالاً در آینده تکرار خواهد شد و افرادی که دچار مشکلات روانی، انزواگرایی و پرخاشگری هستند ممکن است از این الگو استفاده کنند و تیراندازیهایی که انجام میدهند با قابلیتهایی که وجود دارد و اینترنتی که دسترسی را به آنها میدهد، فیلم را آنلاین نشان دهند و شاهد اتفاقاتی که در بوفالو افتاد در حوادث بعدی در آمریکا باشیم.
* مسألهای که شما در فرمایشات خود به آن اشاره کردید بحث قانون اخیر یعنی محدودیت حمل سلاح در کنگره آمریکا است که آقای بایدن آن را امضا کرد و محدودیتهایی بر حمل سلاح برای ۱۸ تا ۲۱ سالهها که منوط به بررسی پیشینه این افراد بود، اعمال شد.
به نظر شما این چنین اقداماتی میتواند از آن دیوار آهنین و رسوخ ناپذیر انجمن ملی سلاح آمریکا یا دیگر حامیان سلاح بگذرد و ما شاهد باشیم در مورد آزادی حمل سلاح اتفاقاتی بیفتد؟ یا همان طور که در صحبتها اشاره شد، تغییر قانون اساسی یا متمم، کار بسیار دشواری است و به این راحتی نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که حمل سلاح در آمریکا با محدودیتهایی همراه باشد؟
شفیعی: در کوتاه مدت و میان مدت نمیتوان تغییری در این وضعیت مشاهده کرد و انتظار نمیرود اتفاق خاصی بیفتد. اگر به تاریخچه تصویب این قانون نگاه کنیم توسط یکی از نمایندگان جمهوریخواه (آقای روبیو) معرفی شد در ۵ اکتبر ۲۰۲۱ یعنی مهر سال قبل این قانون را معرفی کرد. این قانون در کنگره مانده بود و فرایند تصویب آن طی نمیشد تا اینکه بعد از این اتفاقی که در تگزاس افتاد، فرآیند تصویب تسریع و بلافاصله توسط رئیس جمهور آمریکا امضا شد. اینک در آستانه برگزاری انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا هستیم و معمولاً این فضا وجود دارد مردمی که جمهوریخواه هستند بیشتر بر آزادی سلاح تاکید دارند و حامی آزاد سلاح هستند و دموکراتها حامی محدودیت سلاح هستند.
البته این یک گزاره عمومی است و قانون مذکور را اولین بار همین نماینده سرشناس جمهوری خواه معرفی کرد اما دموکراتها از این فضا استفاده میکنند که نظرسنجیهای متعدد نشان میدهد وضعیت دموکراتها در انتخابات کنگره خوب نیست و به احتمال زیاد مجلس سنا را از دست میدهند چون همین الان هم ۵۰-۵۰ هست سنا و به دلیل عملکرد ضعیف بایدن آن اکثریت نسبی هم که در مجلس نمایندگان وجود دارد، کاهش پیدا میکند و اوضاع جمهوری خواهان بهتر خواهد شد. معمولاً رئیس جمهور از هر حزبی میآید در اولین انتخابات بعدش فضای کنگره خلاف حزب رئیس جمهور مستقر برمی گردد.
آقای بایدن هم عملکرد خوبی هم نداشته و در فضای داخلی ایالات متحده به شدت محبوبیتش کاهش پیدا کرده است. طبیعتاً محبوبیت حزبش هم کاهش خواهد یافت. دموکراتها از این فضا استفاده میکنند که بگویند ما حامی محدودیت سلاح هستیم و میخواهیم آن را انجام دهیم تا بتوانند رأی بیشتری از مردم به سمت خودشان بکشند و صندلیهای بیشتری را در کنگره آمریکا برای خود کسب کنند اینکه این چقدر موفق خواهد بود بحثی دیگری است ولی عملاً این اتفاق سیاسی است. بنابراین قانون مورد بحث به خاطر سلاح تصویب نشده بلکه به خاطر بهرداری سیاسی از آن در انتخابات آینده تصویب شده است. کسانی که تئوری توطئه را پیگیری میکنند میگویند خود حزب دموکرات این فضا را به وجود میآورد که این تیراندازیها انجام شود تا بتوانند نزدیک انتخابات از آن استفاده کنند البته من خیلی موافق این نظر نیستم اما حزب دموکرات از این فرصت و موقعیت به وجود آمده بهترین استفاده را به نفع حزب خودش میبرد و نمیتوان انتظار داشت تغییری جدی در شرایط واقعی بحث اسلحه در آمریکا ایجاد کند.
* مساله دیگر در تیراندازی جمعی در آمریکا به مکان رخ دادن این حوادث برمی گردد. برخلاف تصوری که عموم مردم دارند یا انتظار میرود بیشتر تیراندازیهای جمعی در آمریکا در یک محیط عمومی اتفاق نمیافتد و بیشتر در خانههای شخصی است و طبق آمار بین سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۰، حدود ۶۱ درصد تیراندازیهای جمعی در خانههای شخصی بوده است. در این مورد نظرات مختلفی بیان شده، عدهای معتقدند به خاطر دورهمی های خانوادگی و استفاده از مشروبات الکلی و یا سایر موارد باعث میشود این اتفاقات بیفتد یا مثلاً در کلوب های شبانه این اتفاق رخ میدهد و یکسریها به سبک زندگیهای غربی اشاره میکنند. نظر شما در این باره چیست؟
چرا برخلاف تصور موجود، شاهدیم ۶۱ درصد تیراندازیهای جمعی آمریکا در خانوادهها است، در حالی که قاعده آن است که در محیط و اماکن عمومی این اتفاق بیافتد؟
ابوالفتح: در مورد سوال قبلی که آقای شفیعی هم توضیحات کاملی دادند، نکتهای را اضافه کنم. در حوزه مقابله با خشونت یا تصویب قوانین کنترل سلاح ما با خط کشی یا مرزبندی حزبی نمیتوانیم خیلی جلو بیاییم. تقسیم بندی دموکرات-جمهوری خواه گویا نیست و بهتر است تقسیم بندی محافظه کار و لیبرال بیاوریم. چون در داخل حزب دموکرات تعدادی هستند که با کنترل قوانین سختگیرانه سلاح مخالف هستند با اینکه تصور غالبی است که دموکراتها کنترل سلاح باشند اما تعدادی درون حزب مخالف هستند بالعکس حزب جمهوری خواه به آزادی سلاح شهرت دارد اما تعدادی از حزب جمهوری خواه در مصوبه اخیر با آن همراهی کردند. بنابراین محافظه کار و لیبرال بیاوریم بهتر جواب میدهد.
اما در مورد حوادث تیراندازی، آمار میگوید حدود ۴۰ هزار نفر در طول سال در اثر شلیک گلوله کشته میشوند. اگر اشتباه نکنم ۱۲ الی ۱۳ هزار نفر از این افراد خودکشی میکنند که این معضل است چرا اینقدر خودکشی در جامعه آمریکا از طریق اسلحه زیاد است؟ حالا عدهای خود را دار میزنند، عدهای دارو میخورند، از پل پرت میکنند و … بحث توسل به خودکشی نشانهای از نوعی بیماری اجتماعی است که افراد آخر خط می رسند و دست به خودکشی میزنند. در این زمینه عوامل متعددی وجود دارد بحثهای جامعه شناسی و رفتارشناسی انجام میشود که چرا این اتفاق میافتد.
تعداد اندکی از آنها تیراندازیهایی است که در مکانهای عمومی رخ میدهد اما چون در معرض دید است و معمولاً در مکانهایی است که آدم احساس میکند امنیت در آنجا وجود داشته باشد، خیلی پرسر و صداست. در مقایسه با ۴۰ هزار نفر در طول سال، ۱۹ نفر در یک مدرسه میمیرند، عدد زیادی نیست اما کشتار در یک برنامه آن هم بچههای کم سن و سال که آن هم پلیس عملکرد غلطی داشته، در رسانه بازتاب پیدا میکند.
اما آنچه در خانهها رخ میدهد چون تعدادش کم است و جمعی نیست و دو الی پنج نفر کشته میشوند برخلاف مدارس که ۱۵ تا ۲۰ کودک کشته میشوند، توجه رسانهها و افکار عمومی به کشتار در خانوادهها کم است. دلایل متعددی دارد بخشی از آن بر اثر تصادف و اتفاقی بوده است مثل تفنگی که یک کودک به آن دسترسی پیدا و شلیک میکند. یک بخشی جرم و جنایت است که گروههای گانگستری با هم تسویه حساب میکند. به خانه تیمی حمله میکنند و آن خانه تیمی به خانه تیمی دیگری حمله میکند و اینها در مکانهای غیرعمومی است یا ملک شخصی فرد است. تعدادی از آنها دفاع از خود است که دزدی یا فردی بدون اجازه وارد ملک خصوصی شخصی شده با استفاده از حق دفاع فردی میتوانند کسی را که عامدًا یا اتفاقی راهش را گم کرده به او شلیک کنند و بگویند این فرد را کشتم چون بدون اجازه وارد ملک من شده است. یکسری از تیراندازیها بر اثر حمله پلیس به باندهای خلافکار است که آنها خانه، مزارع، کارخانه و مکانهایی دارند که متعلق به آن گروه گانگستری است یا بالعکس. برای بررسی بهتر باید مورد به مورد این کار را انجام داد. تعداد زیادی از این تیراندازیها بر اثر مشروبات الکلی و مواد مخدر است که حال و روز خوبی نداشتند و دست به اسلحه بردهاند.
به هر حال این سبک زندگی در جامعه آمریکا است. چون افراد یا تنها زندگی میکنند یا تحت فشارهای اقتصادی و روحی و روانی هستند و عامداً یا سهواً دست به اسلحه میبرند. بنابراین سبک زندگی آمریکایی در این مسئله مؤثر است.؛ این سبک زندگی در جامعه آمریکا است چون افراد یا تنها زندگی میکنند یا تحت فشارهای اقتصادی و روحی و روانی هستند و عامداً یا سهواً دست به اسلحه میبرند. بنابراین سبک زندگی آمریکایی در این مسئله مؤثر است
حامیان اسلحه میگویند به جای اینکه لیبرالها یا مخالفین اسلحه تمرکز کنند که این کمپانی این سلاح را بسازد و آن سلاح را نسازد، این فرم را پر کنند و آن را پر نکنند، روی اعتقادات افراد کار کنند و اعتقادات دینی افراد را بالا ببرند، مثلاً دسترسی افراد را به مشروبات الکلی سخت کنند با آنها صحبتهای روانشناسانه و روانکاوانه انجام دهند تا دست به جرم و جنایت نزنند. البته این یک نوع ادله است. عدهای دیگر میگویند اسلحه برای کشتن ساخته شده و وسیلهای است که در نهایت برای کشتن استفاده میشود. بنابراین سلاحها را کمتر کنیم تا کشتارها کاهش پیدا کند.
به عنوان جمع بندی به نظر نمیرسد برای این موضوع راه حلی مطرح شود. پیشنهاداتی که است در همین قوانین مسائل بسیار جزئی مثل اینکه ۱۸ سال به ۲۱ سال تبدیل شود که البته تصویب هم شد این مشکلی را حل نمیکند. تمام افرادی که تیراندازی میکنند زیر ۲۱ سال نیستند مرد و زن ۴۰ الی ۵۰ ساله هم تیراندازی میکنند. اصلاحات از این دست است و کسی با اصل و اساس آن مخالفت نمیکند.
دسترسی به سلاح در آمریکا اجماع ملی دارد و یک خواست ملی است و اگر سیاستمداران آن را تغییر نمیدهند به این دلیل نیست که سیاستمداران دوست ندارند بلکه سیاستمداران ماحصل رأی همین جامعه هستند و این جامعه سلاح را نیاز دارد. به این دلیل که جامعه احساس ناامنی میکند و مسلح میشود. برای اینکه سلاح را زمین بگذارد باید حس ناامنی کاهش یابد. این احساس ناامنی از روز اولی که اولین اروپایی پایش را در سرزمینی که بعداً ایالات متحده نامیده شد، گذاشت وجود داشت، الان نیز وجود دارد و تا قرنها بعد هم وجود خواهد داشت.
فقط مشکل این است زمانی که این قانون متمم را گذاشتند، سلاح تفنگهای سرپری بود که یک گلوله را بگذارند چند ثانیه طول میکشید؛ نه رگباری بود و نه اتومات اما الان در سلاح خشاب ۳۰ تایی میگذارند و ظرف چند ثانیه دهها انسان را می کشند. اگر تخیلی بحث کنیم صد سال دیگر سلاحهایی که لیزری هستند هم ذیل متمم ۲ قانون اساسی میآورند چرا که سلاح آزاد است. بنابراین سلاح لیزری، تانک ضدهوایی، موشک استیکر هم میتوانیم داشته باشیم چون همه سلاح هستند. الان برای آدمهای ۲۰۰ سال پیش مسلسلهای «IR-۱۵» یا «RK-۱۵»، مسلسلها چقدر عجیب بود و باور نمیکردند متمم دوم گذاشتهایم که مسلسل جزو آزادی مان داشته باشیم صد سال دیگر سلاحهایی ذیل دوم متمم قانون اساسی میآید که نمیتوانیم تصور کنیم. این یک دور بسته است که جامعه آمریکا با هر تیراندازی مسلحتر میشود به جای اینکه سلاحش را زمین بگذارد.