خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: نام بوسنی برای جهان با جنگی دلخراش پیوند خورده اما برای ما ایرانیها بیشتر یادآور امتحانی است که از آن سربلند بیرون آمدیم. امتحانی که به رغم مشکلات داخلی پس از جنگ، ملتی بیگناه و تحت ظلم را در بحبوحهای قلدریها تنها نگذاشتیم و با دست خالی کنار دستهای خالیشان ماندیم و جنگیدیم.
یازدهم جولای هر سال در بوسنی روز پایانی مارشمیراست؛ روز سوم از یک راهپیمایی طولانی در طول مسیری که حدود ۲۵ سال قبل، چندهزار انسان بیسلاح را در آن کشتند و وحشیانه در گورهای دستهجمعی رها کردند.
سید میثم میرهادی، مترجم دو کتاب از زبان بوسنیایی در همین موضوع با عناوین «لبخند من انتقام من است» و «کارت پستالهایی از گور» درباره مارشمیرا و پیوند قلبی مردم بوسنی با ملت ایران حرفهای شنیدنی دارد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* آقای میرهادی شما دو کتاب را درباره بوسنی و جنگ آن ترجمه کردهاید. سابقه مارش میرا به چه زمانی برمیگردد؟
شهر سربرنیتسا در شرق بوسنی قرار دارد و هممرز با صربستان است. از اوایل جنگ بوسنی در سال ۱۹۹۲ تحت محاصره صربها قرار گرفت و بر اساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل هم به عنوان منطقه امن اعلام شد.
تعریف منطقه امن این است که باید طرفین درگیر خلع سلاح و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، مستقر شوند. اما اتفاقی که افتاد این بود که در این سه سال محاصره نیروهای سازمان ملل به این سمت حرکت کردند که مسلمانان را خلع سلاح کنند و در سال ۱۹۹۵ قبل از این که شهر سقوط نهایی کند و صربها آن را به طور کامل تصرف کنند، عملاً مسلمانان خلع سلاح شده بودند اما طرف صرب به خاطر حمایتی که از سوی کشور همسایه یعنی صربستان میشد، تا بن دندان مسلح بود.
روز یازدهم جولای نیروهای صرب وارد سربرنیتسا میشوند و مردم بیدفاع با دست خالی به سمت پایگاه نیروهای حافظ صلح سازمان ملل میروند تا از آنها درخواست کمک کنند اما نیروهای سازمان ملل به این بهانه که تعداد ما کم است و امکان درگیری نداریم، برای آن که جان خودشان را نجات دهند به نوعی شهر را تسلیم صربها میکنند.
اتفاق بعدی این است که صربها، زنان و مردان را از هم جدا میکنند تا آنان را از منطقه خارج کنند اما بعد به این بهانه که مردها باید مورد بازجویی قرار بگیرند که آیا در جنگ شرکت داشتهاند یا از مردم عادی بودهاند، آنها را نگه میدارند. تا ۴روز بعد کسی خبر نداشته که دارد چه اتفاقی میافتد اما بعد گروههایی که از شهر فرار میکنند خودشان را به مناطق آزادشده مسلمان بوسنی میرسانند و تازه خبر پخش میشود که همه افرادی که آن جا مانده بودند، قتل عام شدهاند. خیلی از کسانی هم که خواستند از آن جا فرار کنند به سمت همین جاده نجات که این روزها مارشمیرا از مسیر آن برگزار میشود، جان سالم به در نبردند. این کلیت اتفاقی است که در نسلکشی سربرنیتسا افتاده است.
* این مناسک راهپیمایی مارش میرا در مسیر چندده کیلومتری از چه زمانی شکل گرفت؟
این شکل مراسم از سال ۲۰۰۵ آغاز شد و از ابتدا مردمی بود هرچند که نهادهای دولتی مثل ارتش هم از جایی به بعد به کمک مردم آمدند. آنها هم امنیت مراسم را تأمین میکنند و هم کمپها و چادرهایی برپا میکنند تا کسانی که در مسیر حرکت میکنند امکان استراحت هم داشته باشند.
اما به طور کلی مراسم، یک مراسم مردمی است و سازماندهی دولتی به آن معنا ندارد. خود مردم سعی میکنند از افرادی که در مسیر هستند با قهوه و میوه و چیزهایی از این دست پذیرایی کنند. مراسم در سه روز در مسیری حدود ۱۱۰ کیلومتر برگزار میشود و آنها در روزی مقارن به سوم جولای به قبرستانی به نام پوتوچاری میرسند که در حومه سربرنیتسا واقع شده است.
در این قبرستان ۸۳۷۲ نفر قربانی نسلکشی سربرنیتسا قرار است که دفن شوند و از این رقم که فقط شامل افرادی میشود که هویتشان و مفقودشدنشان مشخص است، چیزی حدود ۶ هزار جسد پیدا و دفن شده است. اما حدود ۲ هزار نفر هم هنوز پیدا نشدهاند و معلم هم نیست که پیدا شوند.
برای همین در هر سال که مردم در این قبرستان جمع میشوند، پیکرهای جدیدی که تازه تفحص شدهاند، تشییع و تدفین میشوند. امسال هم ۵۰ نفر به خاک سپرده میشوند.
* ایناتفاقات بعد از شناسایی هویت میافتد؟
روال این طور است که بعد از شناسایی هویت به خانواده اطلاع داده میشود چون از قبل آزمایش DNA ها ثبت شده است. اما گاهی ممکن است همه پیکر فرد پیدا نشده باشد و تنها یک استخوان از آن پیکر برای تدفین، تفحص شده باشد. این بستگی به خانواده دارد که اجازه دهند همان یک استخوان دفن شود یا نه.
بعد از شناسایی هویت به خانواده اطلاع داده میشود چون از قبل آزمایش DNA ها ثبت شده است. اما گاهی ممکن است همه پیکر فرد پیدا نشده باشد و تنها یک استخوان از آن پیکر برای تدفین، تفحص شده باشد. این بستگی به خانواده دارد که اجازه دهند همان یک استخوان دفن شود یا نه بسیار اتفاق افتاده است که در یک گور دستهجمعی اجزایی از بدن یک قربانی پیدا شده و سال بعد در یک گور دستهجمعی دیگر در جایی دیگر، بخش دیگری از همان پیکر یافت شده است. چون میدانید که صربها پس از آن که افراد را در گورهای دستهجمعی دفن میکردند برای این که رد جنایت از بین برود، گور را پس از مدتی بهم میزدند و بخشی را با لودر به جای دیگری میبردند. مواردی بوده که اجزای بدن بعضی افراد در سه گور دستهجمعی جداجدا کشف شده است.
بنابراین بخشی از این تدفینها متعلق به افرادی است که تازه تفحص شدهاند و برخی دیگر متعلق به پیکرهایی است که قبلاً به خاک سپرده شدهاند.
* بازتاب حرکت مارش میرا در بوسنی چهطور است؟ از ایران معمولاً افرادی در این مراسم شرکت میکنند. از سایر کشورها چطور؟
در بوسنی ظرف این سه روز تقریباً تمام برنامههای تلویزیونی معطوف به این ماجراست. به نوعی عزای عمومی اعلام میشود و برنامههای تلویزیونی حالوهوای سنگین دارند. چیزی که ما هم در ایران در برخی مناسبتها آن حال و هوا را داریم. برخی برنامهها و شبکهها هم به صورت زنده این مراسم را در روز آخر پوشش میدهند؛ از ساعات اولیه که با قرائت قرآن آغاز میشود و برخی مقامات صحبت میکنند تا ساعات پس از ظهر که خاکسپاری انجام میشود.
از سال ۱۳۹۶ برای اولین یک گروه سازماندهی شده از ایران هم شرکت کردند. یک سازمان مردمنهاد با کمک یک کالج فارسیبوسنیایی این گروه را برنامهریزی و جمع کرد. سال اول حدود ۱۵ نفر رفتند تا امسال که بیش از ۵۰ نفر به این مراسم رفتند.
از کشورهای دیگر هم افرادی که دغدغه صلح دارند یا بحثهای حقوق بشری را پیگیری میکنند به این مراسم میآیند حتی از کشورهای اروپای غربی هم میآیند. از کشورهای اسلامی معمولاً ایران بیشتری تعداد شرکتکننده را دارد اما از ترکیه هم تعداد نسبتاً زیادی هستند اما به طور کلی میتوانید افراد را از کشورهای مختلفی مثل آمریکا و کانادا و آمریکای جنوبی هم میتوانید ببینید.
* صربها چهطور؟
صربها انگار فقط تحمل میکنند تا برنامه تمام شود. چون به هر حال این مراسم الان یک رویداد بینالمللی است و برای وجهه صربها حتی صربهای بوسنیایی اصلاً خوب نیست که آن را به هم بزنند. اما فضا، فضای سنگینی است. خصوصاً در آن منطقه که بعد از جنگ منطقه صربنشین شده است. در کل مشکلی نیست اما بعد از مراسم خیلی محترمانه و البته به نوعی با زور آدمها را از آن منطقه بیرون میکنند.
* خود شما چند بار در اینمراسم شرکت کردهاید؟
یک بار در سال ۹۶. البته من چندسالی در بوسنی زندگی کرده بودم اما مارش میرا را یک بار شرکت کردم چون مسیر خیلی سخت است و پیادهروی در آن آسان نیست.
* به نظر میرسد در فضای فرهنگی ایران، بوسنی صرفاً با مسئله جنگ شناخته میشود و کتابهایی هم که خودتان ترجمه کردهاید بر همین محور است. این مسئله را باید به چشم نقطه قوت نگاه کرد یا نقطه ضعف؟ خود بوسنیاییها چه نگاهی دارند؟
بوسنیاییها که خیلی این فرهنگ به خاطرسپاری را دوست دارند. خودشان به شدت پیگیرند و خیلی هم استقبال میکنند که در جاهای دیگر دنیا هم برگزار شود. در مراسم رونمایی هر دوی این کتابها که در ایران برگزار شد، برای هر دو نویسنده خیلی جالب بود که جای دیگری در دنیا هست که این مسائل برایش مهم باشد.
با توجه به این که ما سابقهای هم در بحث تاریخ شفاهی و تاریخ دفاع مقدس داریم، برایشان جالب بود که ایران خیلی غنی در این زمینهها کار کرده و بدشان نمیآمد که این تجربیات به آنها منتقل شود.
البته ادبیات بوسنی منجر به آثار جنگ نیست اما دغدغه خود من این بود که نباید اجازه دهیم این بخش فراموش شود مخصوصاً به این علت که جمهوری اسلامی خیلی کمک کرد تا بوسنی امروز وجود داشته باشد و به نوعی میتوان گفت استقلال امروز بوسنی مرهون حضور جمهوری اسلامی است.
* باور خود بوسنیاییها هم همین است؟
نسلهایی که جنگ را درک کردهاند، دقیقاً همین طور فکر میکنند. یکی از اتفاقاتی که در مارش میرا میافتد این است که بسیاری از افراد میآیند و پرچمهای ایران را از ما میگیرند و این، هم یادآور همان روزهایی است که ایران کمکشان کرد.
اتفاق دستاول مارش میرای امسال هم این بود که پلیس منطقه دیروز مانع شده بود که پرچمی غیر از پرچم خود بوسنی در راهپیمایی باشد. پربینندهترین سایت بوسنی، این اتفاق را بازتاب داده بود که مانع حضور پرچمهای ترکیه و ایران شدهاند. من نظرات زیر این پست را میدیدم که برایم خیلی جالب بود. بسیاری نوشته بودند درست است که رابطه تاریخی دیرینهای با ترکیه از زمان عثمانی داریم اما ما با پرچم ترکیه کاری نداریم. آن پرچمی که اجازه دارد بالا باشد، پرچم جمهوری اسلامی است به این خاطر که اینها تنها کسانی بودند که به ما کمک کردند. از این جهت ما بوسنیاییها هیچ مخالفتی نداریم که در کار پرچم خودمان پرچم ایران هم بالا باشد.
* جنگ بوسنی چهقدر بر شکلگیری پیوند بوسنی با ایران تأثیر گذاشته و ایران چقدر در حفظ این پیوند موفق بوده است؟
بعد از امضای قرارداد صلح دیتون، یک فاصله و شکافی ایجاد شد. بخشی به خاطر فشارهای خارجی و شاید بخشی هم به خاطر ضعف برنامهریزی داخلی از بوسنی فاصله گرفتیم و این فاصله بعد هم طولانی شد. شاید این حضور ایرانیها در مارش میرا را بشود برگشت به عرصه عمومی بوسنی دانست.
این سوالی که در راهپیمایی مارشمیرا بسیار از ما پرسیده میشود بسیار سوال جالب و قابل تأملی است که «شما این چند سال کجا بودید؟ و چرا ازتان خبری نبود؟» این سوال نشان میدهد که درخواست از سمت مردم بوسنی همواره وجود داشته و شاید اگر ما سیاستگذاری بهتری میکردیم یا تصمیمات بهتری میگرفتیم همچنان میتوانستیم در بوسنی مؤثر باشیم این سوالی که در راهپیمایی مارشمیرا بسیار از ما پرسیده میشود بسیار سوال جالب و قابل تأملی است که «شما این چند سال کجا بودید؟ و چرا ازتان خبری نبود؟» این سوال نشان میدهد که درخواست از سمت مردم بوسنی همواره وجود داشته و شاید اگر ما سیاستگذاری بهتری میکردیم یا تصمیمات بهتری میگرفتیم همچنان میتوانستیم در بوسنی مؤثر باشیم.
هرچند که ماهی را هروقت از آب بگیریم تازه است هر بار که به مارشمیرا میرویم یک شروع مجدد است و خود این باعث شده که مستند ساخته شود، کتاب ترجمه شود، گروههایی رفتوآمد کنند و باز هم حساسیت نسبت به قصه بوسنی در جامعه ایرانی شکل بگیرد. این هم به نوع خود کمک میکند به ارتقا روابط دو ملت.
* از کتابهای خودتان بگویید. چقدر بازخورد داشتهاید؟
میشود گفت بعد از آن گپ زمانی که عرض شد جزو اولین آثاری بودند که این بازگشت را یادآوری میکردند. ما واقعاً در حوزه کتاب خیلی کم کار کرده بودیم. این کتابها کمک کرد که موج ایجاد شود و مجدداً افکار عمومی به این قضیه حساسیت پیدا کند و برایش سوالاتی پیش بیاید که در این حوزه مطالعاتی داشته باشد.
از این جهت به نظرم بازخوردها مثبت و خوب بود و خوشحالم که توانستم کمک کنم این آگاهیبخشی از این طریق اتفاق بیفتد.
* نفوذ آثار ایرانی در بوسنی چقدر است؟
بد نیست. آخرین کتابی که ترجمه شده کتاب «من او» آقای امیرخانی است که چند روز پیش مراسم رونمایی آن هم برگزار شد. کتابهای کلاسیک ما مثل دیوان حافظ و مثنوی و معنوی که از قدیم در میان مسلمانها خوانده میشده هم هستند که هنوز هم جای خود را دارند. کتاب آثار مصطفی مستور «استخوان خوک و دستهای جذامی» هم از دیگر کتابهای ترجمهشده و مورد استقبال است. جلوتر هم بیاییم بیشتر علت کمبودها به خودمان برمیگردد که نرفتیم آثار را ترجمه و تبلیغ کنیم. اما این اقبال هست و باید این تبادل فرهنگی تقویت شود.
* در مجموع نفوذ ایران در بوسنی را چطور ارزیابی میکنید؟
رو به رشد و در حال تقویت است.