خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: مهدی ذوالفقاری؛ اخیراً روند عادی سازی روابط میان سازشکاران و رژیم صهیونیستی با شتاب بیشتری دنبال شده است. در همین ارتباط، خبرگزاری مهر گفتگویی را با علامه «محمد امین شهیدی» در موضوعات مختلف فوق برگزار کرده است. وی تحلیلگر مسائل پاکستان، غرب آسیا، جهان اسلام و موضوعات مختلف بین المللی بوده و درباره آنها صاحب نظر میباشد.
علامه «محمد امین شهیدی» عضو اسبق شورای ایدئولوژی اسلامی، معاون سابق دبیرکل حزب مجلس وحدت مسلمین و نائب رئیس شورای همبستگی ملی پاکستان بوده است. او اکنون رهبر مجمع امت واحد پاکستان به شمار میآید.
آنچه در ذیل آمده، بخش دوم از این نشست است.
* واکنش حضرتعالی به موضوع مذموم عادی سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و برخی از حکام مرتجع منطقه غرب آسیا چیست؟
هدف اسرائیلی ها در این سرزمینی که به وجود آوردند، چه بود؟ همیشه مسلمانان را زیر فشار قرار بدهند و با تحت فشار قرار دادن مسلمانان کم کم به منابع مسلمین دسترسی و تسلط پیدا کنند و از لحاظ حکومتی و حاکمیت هم یک به ظاهر مسلمان روی کرسی نخست وزیری و ریاست جمهوری حاکم شود؛ اما حکم، حکم غرب باشد و حاکمیت اصلی در دست غرب باشد. چه زمانی این مسئله امکان پذیر است؟ زمانی که شما حاکمانی را بیاورید که جلوی احساسات و شعور و آزادی خواهی های مردم را برای حفظ حکومت خودشان بگیرند. بنابراین زمانی که ما اسرائیل راه نگاه می کنیم چه کسی قبول میکند؟ چه کسی به عنوان یک کشور رسمی آن می پذیرد؟ این عادی سازی روابط با اسرائیل یعنی از بین بردنِ اصل دین و جایگزین کردن دین آمریکایی و یا اسلام آمریکایی برای تأمین منافع اهداف شوم غرب در کشورهای اسلامی. این بزرگترین و مهمترین هدفشان است. در این اهداف چه کسانی به آنها کمک می کنند؟ کسانی که دین ندارند، اما لباس دین پوشیده اند. چون نونشان از لباس دین است و بنابراین از آنها استفاده خوبی می کنند و آنها هم برای حفظ موقعیت اجتماعی و حکومتی و قدرت خودشان بر مردم خود بدترین ظلم ها را می کنند و از طرف دیگر جلوی قدرت های استکباری و اسرائیل بدترین ذلت را از خود نشان می دهند. همه اینها گماشته های نظام های غربی هستند که در مملکت های اسلامی و کشورهای اسلامی منافع آنها را باید تأمین کنند و اگر تأمین نکنند، فردا دیگر در قدرت نیستند. برای حفظ منافع غرب مجبورند این کارها را بکنند.
* با توجه به تصویب قانون جُرم انگاری در عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی در عراق و حرکت به این سو در کشورهایی نظیر تونس، الجزایر و دولت نجات ملی یمن در صنعاء، آیا فکر می کنید که چنین اقدام مبارکی در پاکستان نیز روی می دهد؟
این اقدامات چه زمانی انجام شد؟ زمانی که سطح فکری مردم ارتقاء یافت، دشمن را شناخته و خودشان را هم شناختند. اهداف دشمن را هم شناختند و از خواب غفلت بیدار شدند، ارزش های دینی خودشان را شناختند که بدون این ارزش ها ما چیزی نیستیم. بنابراین اولین هدف جوامع اسلامی و کسانی که ایدئولوژیست جوامع اسلامی هستند، این است که سطح علمی مردم را بالاتر ببرند و آنها را به روز کنند. این به روز رسانی فکری آنها خود به خود به آنجایی می رسد که پارلمان ها و دولت مردان به راحتی نسبت به جرثومه صهیونیستی موضع بگیرند و موضع شان شبیه عراقی ها باشد. این بستگی به سطح فکری جامعه آن کشور دارد. از نظر جامعه مسلمان در پاکستان، هیچ زمینه ای در خصوص صهیونیست و قبول کردن اسرائیل آماده نیست، اما دولت مردانشان اگر بخواهند به دولت خود ادامه دهند، در بعضی از جاها کوتاه می آیند و از این ضعف دولتمردان استفاده خواهد شد؛ اما در ادامه عکس العملی که مردم در پیش گرفته اند، عالی است.
چندی پیش نایب رئیس مجلس سنا در پاکستان در مصاحبه ای حرفی زدند. او گفت هر کشوری به دنبال منافع خودش است و ما هم باید به دنبال منافع خودمان باشیم و بنابراین در مورد اسرائیل، منافع ما هرچه اقتضا کرد، آن را اتخاذ می کنیم و آن راه را پیگیری می کنیم. همین که این حرف را زد در کشور صدای مردم درآمد و صدای رهبران درآمد و در نتیجه چند روز بعد، عذرخواهی کرد که منظور من این نبوده و فلان بوده و.... این آزمایشی است که هر از چند گاه غربی ها این تلاش را دارند که در کشورهای اسلامی از دولتمردان ضعیف استفاده کنند. اما عکس العمل مردم نشان داد که زمینه در آنجا فراهم نیست. گاه گاهی دولتمردان چنین کارهایی می کنند تا بتوانند قبح قضیه را کمتر کنند؛ اما موفق نخواهند شد و ان شاء الله روزی می رسد که پارلمان پاکستان نیز چنین اقدامی را انجام دهد.
* همانطور که مطلع هستید، چندی پیش یک گروه رسانه ای از پاکستان به سرزمین های اشغالی سفر کردند و نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز این رویداد را تأئید کرد. به نظر شما هدف از این سفر چه بود؟ واکنش مردم پاکستان به این سفر چه بود؟
پاکستان از نظر جمعیتی پنجمین کشور بزرگ جمعیتی جهان است؛ از طرفی پاکستان دارای بمب اتم است. در بین ۵۶ کشور فقط پاکستان این ویژگی را دارد. از طرفی استعدادی که در پاکستان است در کمتر کشوری وجود دارد. بنابراین چه در بانک های جهانی و چه در امور بین المللی، پاکستانی ها و اردو زبانان در مسائل دینی، مسائل معیشتی و در موضوعات دیگر همه جا حضور دارند و این حضور به معنای آن است که استعدادشان بسیار خوب است. برای خود اسرائیلی ها این موضوع بسیار مهم است. هر از چندگاهی آمریکایی ها و غربی ها این تلاش و سعی را می کنند. حالا این گروهی که به اسرائیل رفته است، اکثراً گذرنامه آمریکایی داشتند، چه خبرنگاران و چه سایرین و موسسه ای که آنها را با خود به اسرائیل بُرد، موسسه ای است آمریکایی که برای هماهنگی و ایجاد فضای متعادل بین جوامع مختلف کار می کند و شعارش این است. اما چون اکثریت این گروه پاکستانی بودند، در پاکستان این موضوع صدا کرد و همه احزاب روی آن مانور دادند و حتی دولت هم روی آن مانور داد که (این اقدام) اصلاً درست نیست، حتی حزب مخالف هم مدعی بود و دولت را متهم میکرد که اینها، آنها را تجهیز می کردند. قبح این موضوع را هم دولت می داند و هم کسانی که در حزب مخالف هستند. جامعه در مخالفت با اسرائیل و فرستادن چنین گروهی به اسرائیل، هم آگاه است و هم متفق. چون کسانی که در حکومت هستند و کسانی که علیه حکومت هستند همه شان هم صدا بودند. این اقدام که می بینید، اقدام اسرائیلی- آمریکایی بود؛ به منظور ایجاد امید برای اسرائیلی ها. اما عکس العملی که در پاکستان دیدیم آنها را ناامید کرد که به زودی این قضیه دوباره اتفاق نخواهد افتاد.
* شهادت سردار دل ها، شهید سلیمانی عزیز چه تأثیری بر مسلمانان و آزادی خواهان در سراسر جهان گذاشت؟ آیا قاتلان این شهید بزرگوار با این اقدام، به اهدافشان رسیدند؟
این سوال بسیار مهمی است. باید نگاه کنیم سردار شهید قاسم سلیمانی چرا این قدر محبوبیت پیدا کرد. شهدای زیادی داریم. در طول تاریخ شهدای بزرگواری داشتیم. در این عصر هم شهدای بسیار بزرگی را داشتیم؛ اما محبوبیت و مقبولیت شهید حاج قاسم نصیب کمتر کسی شد. علت آن هویت اوست. هویتی که دل هر فرد آزاده ای را جذب میکند. آن هویت همان هویت مجاهدت و هویت استعمار ستیزی. نه فقط در داخل خاک ایران، بلکه هر جا مظلوم و ستم دیدهای وجود داشته باشد، نشان این نام آنجا پیداست و وقتی توجه میکنیم میبینیم نام وی به آنجا نیز رسیده است؛ زیرا با فطرت انسانها عجین است. لذا در زمان شهادت شهید سلیمانی، ایران داغدار بود اما فقط ایران نبود. همین که خبر شهادت رسید، مردم بدون برنامه ریزی قبلی همانطور که برای رحلت امام (ره) بیرون ریخته بودند و به سر و سینه میزدند، برای شهید سلیمانی هم آمدند. در این راهپیمایی خودم بودم. راهپیمایی بسیار بزرگ و عظیمی بود. در حمایت از چه کسی؟ سردار دلها، سردار شهید قاسم سلیمانی. آنهایی که آمده بودند شهید قاسم سلیمانی را دیده بودند؟ نه؛ حتی بسیاری ممکن است حتی عکس ایشان را هم ندیده باشند. اما کاری که شهید سلیمانی در سوریه انجام داد، نقشی که در فلسطین، لبنان و عراق داشت و نقشی که در از بین بردن داعش در افغانستان داشت، نقشی که در یمن داشت، صدا میکند. وقتی صدا کرد، هم دشمن می فهمد و هم دوست می فهمد. دشمن میشناسد و او را شهید میکند و دوست میشناسد و از او قدردانی میکند. اگرچه ضایعه بسیار بزرگی بود که جامعه اسلامی، شهید قاسم سلیمانی را از دست داد؛ اما شهادت ایشان تأثیری که در جوامع مختلف اسلامی در بین مسلمانان گذاشت؛ اصلاً باورکردنی نیست.
خاطرهای از خودم بیان میکنم. با یکی از مسئولان رده بالای ارتشی در آن روزها در این زمینه صحبتهایی بود. به من گفت ما در کتابها میخواندیم که قهرمانان چگونه زندگی میکردند و این فقط در حد کتاب و رمان بود. امروز ما با چشم خودمان دیدیم که در دنیای حقیقت، همچنین فردی میتواند به جایی برسد که رمانها و داستانها را عملاً نشان دهد که ما این قهرمان را داریم که این همه کارهای باورهای نکردنی را انجام دهد. این نظر یک فرد نبود. هر کسی شهید قاسم سلیمانی را شناخت، به این نتیجه رسید. همه به دلیل وسعت افق دید قاسم سلیمانی و کاری که برای ملت اسلامی انجام داد، است. این روحیه مردم را خود به خود به ایشان جذب میکند و هم اینکه وقتی مردم این روحیه را در خودشان میبینند، احساس غرور میکنند. بالاخص نسلهای جوان وقتی این نقش را میخوانند، میبینند و هم میشنوند، روحیه جدیدی به آنها دست میدهد. از ذلت و نکبت بیرون می آیند و احساس بزرگی و غرور میکنند و این مسئله باعث میشود در برابر قدرتهایی که یک قاسم سلیمانی را قبول نداشتند، همه بایستند و بگویند ما قاسم سلیمانی هستیم. بنابراین، فکر میکنم فکر و روحیه سردار سلیمانی در جامعه اسلامی تزریق شده است؛ از یمن تا کشمیر فکر و روحیه قاسم سلیمانی در جامعه اسلامی تزریق شده است؛ از یمن تا کشمیر. در کشمیر عکسی از قاسم سلیمانی را در دیوارها زدند. ارتشیها آمدند و آن را پاره کردند. وقتی پاره کردند مردم یکپارچه به خیابانها آمدند. موضوع امنیت مطرح شد و ارتش مجبور شد عذرخواهی کند. با رهبران آنجا صحبت کردند و لذا آنها عذرخواهی کردند. کوچه و پس کوچههای کشمیر با عکس شهید قاسم سلیمانی مزین شد. این به آن معناست که آن روحیه در جوامع اسلامی تزریق شده است. آنها که ایرانی نیستند و به جهت ایرانی بودن این کار را نمیکنند. آنها به دلیل خصوصیات این شهید چنین کاری را انجام میدهند و عشقی که میورزند به دلیل صفات ملکوتی شهید قاسم سلیمانی است.
* اهداف و مقاصد مستکبرین از راه اندازی جنگ تروریستی علیه دولت و مردم سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آینده دولت و مردم سوریه را چطور میبینید؟
چند بحث مطرح است. اول اینکه یکی از بزرگترین تجارتهای جهانی، فروش اسلحه است. کارخانههای اسلحه سازی غرب اگر جنگی در کار نباشد، میخوابند. آنها به پول نیاز دارند. بنابراین جنگ نیاز آنهاست. وقتی نیاز باشد، جنگ را باید کجا راه اندازی کنند؟ کشورهایی که برای رسیدن به اهداف و منافع آمریکایی و غربیها و آن کشورها، بیشترین مانع را ایجاد میکنند. از این بابت اگر نگاه کنید، هر کشوری که در رابطه با تأمین منافع آمریکاییها و غربیها، مشکلی را ایجاد کند، بیشتر در معرض خطر قرار میگیرد. البته، یک جاهایی نمیتوانند اما جاهایی که توانسته اند، هر کاری از دستشان بر میآید را انجام میدهند. این یک جنبه موضوع است. از طرفی سوریه برای امنیت جبهه مقاومت و کمک به حزب الله و کمک به فلسطین اولین خط دفاعی جهان مقاومت است و لذا اگر سوریه در دست آنها باشد، فلسطین تنها میماند. اگر سوریه به دست آنها بیفتد، حاکمیت و سیاستها عوض شوند، در نتیجه فلسطینیها در داخل سرزمینهای اشغالی محصور و مجبور میشوند. از نظر راهبردی این هدف برای آنها بسیار مهم است. سوم اینکه با دور زدن مردمی که آرمان انقلابی دارند، آرمان پیشرفت کشور خودشان را در سر دارند و نسبت به حاکمیت خودشان ناراحت و ناراضی هستند، میتوانند هم آنجا را ویران کنند و هم در آنجا نفوذ سیاسی خودشان را به اوج برسانند و هم بعد از جنگ برای بازسازی آن کشورها، پول آنها را بچاپند و به عنوان معمار جدید آن کشورها نقش ایفا کرده و مردم دنیا را گول بزنند.
سوریه از این جهت کشور بسیار مهمی بود. به عنوان مثال، داعش. زمانی که آمریکاییها گروهی را از کل جهان آماده کردند، امریکاییها تنها نبودند، عربستانیها نیز نقش کلیدی و اساسی داشتند. بعضی از کشورهای دیگر نیز نقش اساسی و کلیدی داشتند. چرا این کشورها این کار را کردند؟ اول اینکه سوریه با آنها همرنگ نبود و زیر بار ذلت آنها نمیرفت و از طرفی بقای قدرت آنها وابسته به سیاستهای آمریکایی و غربی است. اگر با آن سیاستها کنار نیایند، خودشان هم دیگر در رأس کار نخواهند بود. بنابراین آنها هم در کنار امریکا بودند. جنبه مهم دیگر اینکه هر جا که امریکاییها نتوانند مستقیماً در کشورهای دیگر کاری انجام بدهند، از کشورهای عربی و حکّام (به ظاهر) اسلامی همان منطقه استفاده میکنند. یکی از اهداف آنها هم مسخ کردن چهره اسلامی بود. بنابراین اگر سوریه سرنگون میشد، در منطقه عربی تحول بسیار بزرگی رخ میداد. چون فقط سوریه نبود و باید فاتحه فلسطین را هم میخواندیم. راه نهضت مقاومت بسته میشد. غربیها و آمریکاییها پول بسیار زیادی خرج کردند - ۷ تریلیون دلار- آنچه خودشان اعلام کردند. با وجود خرج این همه پول نه تنها به هدفشان نرسیدند؛ بلکه ذلیل شدند و هرچه نیرو داشتند از دست دادند. از نظر سیاسی نیز موقعیت خود را از دست داده و از نظر قدرت جهانی هم اعتبار خودشان را نابود کردند.
ادامه در بخش سوم....