خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: مهدی ذوالفقاری، غرب آسیا به ویژه پس از خروج غیرمسئولانه اشغالگران غربی به سرکردگی تروریستهای آمریکایی از افغانستان در ۱۵ آگوست سال گذشته میلادی دستخوش تحولات گستردهای بوده است که از جمله آن میتوان به تشکیل دولت موقت افغانستان و تبادلات فیمابین کابل و اسلام آباد سخن گفت. از سوی دیگر، آنچه در ماههای گذشته به ویژه در هند در مقوله اعتراضات گسترده و طولانی مدت مسلمانان پس از هتک حرمت به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام (ص) شاهد آن بودیم، رنگ و بوی دیگری به این منطقه و توجهات به آن بخشیده است.
از سوی دیگر این تحولات، تنوع و گستردگی آنها را نمیتوان با رویدادهای شمال و غرب آسیا به ویژه موضوعات مرتبط با سوریه، عراق و توسعه طلبیهای رژیم اشغالگر قدس بی ارتباط دانست.
در همین ارتباط، سرویس بین الملل خبرگزاری مهر گفتگویی را با علامه «محمد امین شهیدی» در موضوعات مختلف فوق برگزار کرده است. وی تحلیلگر مسائل پاکستان، غرب آسیا، جهان اسلام و موضوعات مختلف بین المللی بوده و درباره آنها صاحب نظر میباشد.
علامه «محمد امین شهیدی» عضو اسبق شورای ایدئولوژی اسلامی، معاون سابق دبیرکل حزب مجلس وحدت مسلمین و نایب رئیس شورای همبستگی ملی پاکستان بوده است. او اکنون رهبر مجمع امت واحد پاکستان به شمار میآید.
آنچه در ذیل آمده، بخش سوم و پایانی این نشست است.
*تحلیل تان نسبت به آینده مردم و دولت سوریه چیست؟
جنگ بسیار سخت و پیچیدهای رخ داد. این جنگ هم قدرت و استقامت مردمی را با وجود اینکه آنها امکانات جنگی و کمکهای بین المللی نداشتند را نشان داد و هم نمایشی از موفقیت مردم در دفاع از کل این سرزمینها بود. مردم در سوریه، داعش و اربابهایشان را بیرون انداختند؛ با وجود اینکه تمام قدرتهای جهانی چه اسرائیلیها، چه عربها و چه غربیها همه توان شأن را به کار بستند. معنایش این است که تمام کفر یک طرف بود و مظلومین و پابرهنگان یک طرف بودند. سخن گوهرباری که پیامبر گرامی اسلام (ص) در جنگ خیبر نسبت به امیرالمومنین (ع) فرموده بودند که «قَد بَرَزَ الاِیمانُ کُلُّه إِلَی الکُفرِ کُلِّه» اینجا هم همین طور بود؛ تمام کفر در برابر تمام اسلام قد علم کرده بود؛ اما شکست خورد. این شکست نشان میدهد آینده از آن مستضعفین و جبهه مقاومت است چرا که بعد از آن جبهه مقاومت هم پیشرفت داشت و هم نسبت به قبل قویتر و قدرتمندتر شد و هم این مثلث شوم به سرکردگی آمریکا به ضعف گرایید و هر روزی که میگذرد ضعف آنها آشکار شده، همت و حوصله مردم سوریه و کسانی که به آنها کمک میکنند یعنی جبهه مقاومت افزایش پیدا میکند.
معنایش این است که آینده از آن این جبهه است نه آن جبهه. به هر جهت جنگها همیشه نباید با موازین مادی سنجیده شوند. خیلی از جاها به خصوص جاهایی که خداوند باشد، موازین مادی معنا ندارند در کنار موازین مادی، معیارهای معنوی هم تأثیرات خودش را میگذارد. در این جنگها آنچه در عراق و سوریه شاهد بودیم، آیندهای که خدا به ما در قرآن نشان داد و آیندهای که در قران ترسیم میشود این است که از آنِ مستضعفان جهان است. نهضت مستضعفان جهان شکل گرفته، وجودش و قدرتش را در دنیا نشان داده و بنابراین این ریشهای است که هر روز استحکامش بیشتر میشود و در مقابلش هر چقدر قدرتهای کفر، الحاد و استکبار بایستند، آنها از لحاظ مادی شاید فعلاً قوی به نظر برسند، اما شکست و ریزش در آنها دیده میشود و این ریزشها ادامه پیدا میکند و آینده از آن جبهه مقاومت است. همین کیفیت را در عراق هم میبینیم آمریکاییها باید کم کم اسباب شأن را بگذارند و فرار کنند. ان شاءالله به آن روز می رسند؛ چون جبهه مقاومت پیشرف به جلو دارد و آنها پسرفت به عقب دارند. این نشان میدهد آینده از آن این جبهه است که خدا را با خود به همراه دارد.
* همانطور که مستحضر هستید، ۱۵ آگوست سال ۲۰۲۱، طالبان تسلط خود را بر افغانستان با فتح کابل اعلام کرد. آینده پیش روی دولت موقت طالبان در افغانستان را چطور میبینید؟
اگر طالبان سیاستهایش را تغییر بدهد و دیدگاههای فرقهای و منطقهای اش را به دیدگاههای قرآنی تغییر دهد و مردم افغانستان را به عنوان مردم مسلمان و هم کیش و هم عقیده خود بداند، روش عمل آنها نسبت به قبل تغییر پیدا میکند. باید روش شأن را تغییر دهند، اگر روش شأن را تغییر داده و وابستگی شأن به غرب و آمریکا هر چه تقلیل یابد، حریت و آزادی آنها بیشتر خواهد شد.
* روابط بین ایران و پاکستان در حوزههای مختلف را چطور ارزیابی میکنید؟
کشور پاکستان از نظر جمعیتی، زندگی، عقیده، فرهنگ و تمدن و روش زندگی نسبت به مردم ایران اختلاف چندانی ندارند، تقریباً هم فرهنگ هستند. حتی زبان شأن هم به فارسی بسیار نزدیک است. از این جهت اگر در طول تاریخ تشکیلِ پاکستان نگاه کنیم میبینیم مردم ایران و پاکستان نسبت به هم احساسات خوب و لطیفی داشتهاند و دارند. اگر به تاریخ انقلاب نگاه کنید، زمانی که انقلاب در ایران پیروز شد، آن موقع کشوری که بیشترین تأثیر را از ایران و انقلاب اسلامی ایران پذیرفت، پاکستان بود. اگر شما در نهضت امام خمینی (ره) هم ببینید، کسانی که اوایل از ایشان دعوت کردند وگفتند که ما شما را کمک میکنیم، پاکستانیها و علمای آنجا بودند. آنها شیعه نبودند، مساله شیعه و سنی هم مطرح نیست، معنایش این است که کشوری است دارای عقاید عمیق مذهبی و فرهنگ دینی. با این فرهنگ و عقاید، ایران بیشترین استفاده را از میتواند از پاکستان کند و اسلام آباد هم بیشترین استفاده را از تهران کند؛ لذا پاکستانیها به نظرم میتوانند بهترین دوست ایرانیها و ایرانیها هم بهترین دوست پاکستانیها شوند و این دوستیها با گذشت زمان عمق بیشتری نیز پیدا خواهد کرد.
مشکلاتی که در پاکستان داریم نفوذ آمریکایی و غربی هاست. این نفوذ هر چه قویتر شود روابط برادرانه بین کشورهای همسایه با پاکستان تحت تأثیر قرار میگیرد، این یکی از چالشهای بزرگ اسلام آباد است. از این جهت مردم طوری دیگر فکر میکنند و دولتمردان هم از این بابت فکرشان مسیر دیگری را طی میکند؛ لذا اگر از نظر سیاسی و اقتصادی نگاه کنیم پاکستان در حال حاظر سختترین دوره اقتصادی خود را میگذراند. در این فضا همسایه ای مثل ایر ان اگر کنار پاکستان بایستد، اسلام آباد بیشترین نفع را می بَرد.
دیگر مشکل آنها بمب اتم است که این بمب هستهای یکی از مشکلات پاکستان است که باعث میشود فشارهای بین المللی روی پاکستان نسبت به کشورهای دیگر بیشتر باشد. آنها هم دنبال این هستند که صلاحیت هستهای را از پاکستان بگیرند، با قدرت نمیتوانند بگیرند؛ اما با فشارهای اقتصادی میتوانند اهداف خود را جلو ببرند و آنها در این راستا کار میکنند. لذا دولتمردان هر دو کشور باید دنبال منافع ملی، منطقهای و دینی باشند. همسایه را نمیتوان عوض کرد؛ اما دوستیها را میتوان عوض کرد. چه بهتر همسایهها نسبت به همدیگر دوستی شأن عمیقتر باشد. حتی اگر با نگاه معیشتی، اقتصادی و تجاری هم نگاه کنیم، ظرفیتی که در پاکستان وجود دارد، بسیار بیشتر از مراودات تجاری بین ایران و پاکستان است که الان بین دو کشور وجود دارد است، ظرفیتها چندین برابر بزرگتر است و باید از این ظرفیتها استفاده کرد.
در مورد جهان اسلام و موضوعاتی که نسبت به امت اسلامی و جوامع اسلامی وجود دارد، پاکستان و ایران میتوانند کنار هم بهترین استفادهها را کرده و الگویی برای کشورهای دیگر باشند. از لحاظ کشاورزی هم پاکستان کشوری دارای سیستم کشاورزی است. در این زمینه هم هر دو کشور میتوانند از توانمندیهای یکدیگر استفاده کنند. لذا اگر پاکستان بتواند زنجیرهای غرب و آمریکایی را تضعیف کند و مستقل شود، هر چه به طرف استقلال برود، نسبت به ایران و کشورهای همسایه روابطش شاید بهتر شود. روی این موضوع باید همه ما تکیه و تلاش کنیم تا بین این دو کشور علقه برادری و اخوتی که وجود دارد نه تنها بین مردم بلکه بین دولتمردان و تشکیلات و ارگانها هم به همان شدت اظهار وجود کند و خودش را نشان دهد که این باعث خواهد شد شیعه و سنی کنار همدیگر باشند، هم از فرهنگ همدیگر استفاده کنند هم از لحاظ اقتصادی به هم کمک کنند و هم در مقابله با دشمنان مشترک بتوانند موضع مشترکی بگیرند.
* عمران خان نخست وزیر پیشین پاکستان چند بار تا کنون بعد از اینکه از این منصب کنار رفت، تصریح کرده است که دسیسه چینی آمریکا باعث سقوط دولت او شد. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
آمریکاییها با احدی دوست نیستند، آمریکاییها دست نشاندههای خود را هر کجا گذاشتند از آنها استفاده میکنند. آمریکاییها دوست منافع خودشان هستند حتی دوست بن سلمان و ملک سلمان هم نیستند. آنها دنبال منافع خود هستند. اگر روزی بن سلمان آدم شود، او را کنار میگذارند و کسی دیگر را بر مسند مینشانند. این کیفیت در همه جهان وجود دارد. آمریکاییها دور و بر ایران همه جا پایگاه و منافع دارند، در چنین فضایی نخست وزیری بگوید ما میخواهیم به سوی شرق نگاه کنیم، تمام توجه مان به غرب نباشد، از روسیه هم استفاده کنیم، از کشورهای همسایه هم استفاده کنیم و از خود استقلال نشان دهیم در چنین کشوری که از لحاظ سیاسی و اقتصادی مشکلات عدیده ای دارد و از لحاظ قرض و وامها، هر فردی از آن جامعه مقروض بانکهای جهانی است، در چنین فضایی کسی بگوید ما میخواهیم کشور را به سمت استقلال ببریم مردم پاکستان به دلیل مواضع ضدآمریکائی «عمران خان»، پس از برکناری وی در حمایت از او به خیابانها آمدند، آمریکاییها چطور میتوانند تحمل کنند؟ فرض کنید «عمران خان» این را نگوید، روشی که عمران خان پیش گرفت آیا برای پیشرفت پاکستان مهم بود یا نه؟ برای استقلال پاکستان اولین قدمها را او برداشت یا نه؟ آیا منافع آمریکاییها با اقداماتی که عمران خان انجام داد در کشور پاکستان تقویت یا تضعیف شد؟ اینها شاخصههایی هستند که با شناخت خوب آنها میتوانیم تشخیص دهیم حرفهایی که عمران خان میزد فقط سیاسی است یا شعاری یا پشتوانه عملی هم در این حرفها است؟ لذا به این نتیجه می رسیم که «عمران خان» چه بگوید و چه (درباره علت استعفای دولتش) نگوید، آمریکاییها عمران خان را خیلی دوست ندارند. ما به زندگی شخصی ایشان کاری نداریم؛ اما نسبت به سیاستهایی که او در پیش گرفت، میبینیم آمریکاییها او را دوست ندارند. بنابراین وقتی از دولت برکنار شد، برای اولین بار بود که همه مردم به حمایت از عمران خان و علیه این اقدامات به خیابانها ریختند؛ علتش شعاری بود که عمران خان میداد. این در حالیست که طی ۷۲ سال سابقه نداشت که حاکم یا نخست وزیری کنار برود و با وجود مشکلاتی که در دوران او برای جامعه و مردم وجود داشت؛ مردم به حمایت از وی به خیابانها سرازیر بشوند.
ما به عنوان یک فرد مذهبی و ایدئولوژیک که نگاه میکنیم به این نتیجه می رسیم که چهل پنجاه سال شعار مرگ بر آمریکا میدادیم، مردم هم شعار میدادند؛ اما دولتمردان همراهی نمیکردند.... این اولین باری است که یک حزب سیاسی شعارش مرگ بر آمریکا و مرگ بر حامیان آمریکا بود و این شعارِ عامه مردم در پاکستان شد، چه مردم سکولار، لیبرال، مذهبی، غیرمذهبی، سنی یا شیعه. محبوبیت عمران خان مقبولیت این شعار را نشان میدهد، این یکی از آن جنبهها است. از این بابت، اگر نگاه کنید، عمران خان وقتی از دولت بیرون آمد، برای اولین بار نمایندگان پارلمان پاکستان هم شعار مرگبر آمریکا و مرگبر دوستان آمریکا سر دادند. این اولین باری بود که در پارلمان هم این شعار داده شد. منظور این است که در جامعه پاکستان تنفر به آمریکا به اوج خود رسیده و یکی از علل این تنفر نفوذ آمریکاییها در بدنه دولت و اقداماتی که آمریکاییها علیه «عمران خان» انجام دادند، بود. لذا در ۴ ماه قبل از برکنار شدن عمران خان، آمریکاییها هم با رهبران حزب مخالف آن موقع و دولت مردان الان ارتباطهای بسیار تنگاتنگ و نشست و برخاست ها و ملاقاتهایی داشتند و هم از آن طرف با اعضای خود حزب تحریک انصاف یعنی اعضای پارلمانی عمران خان ملاقاتهای خوبی داشتند که در نتیجه بیشاز ۲۵ نفر را توانستند از عمران خان جدا کنند که اکثریت به اقلیت تبدیل شود، کرسی پارلمان مرکزی و پارلمان ایالتی. اینها نشانگر آن است که دخالت آمریکاییها محسوس بوده و در تغییر رژیم و حکومت دخالت کرده اند.
* سوال دیگر را این طور مطرح میکنم؛ روابط بین دولت کنونی «شهباز شریف» با آمریکا را چطور ارزیابی میکنید؟
با آمدن حکومت «شهباز شریف» و کنار رفتن «عمران خان»، اولین صحبتهایی که خود شهباز شریف و وزرای او انجام دادند، نکاتش را ببینید خودتان متوجه میشوید. شهباز شریف آدم بی هویتی است، فقط تاجر است کسی که تاجر باشد فکرش هم تاجرانه است، ایدئولوژیک نیست و وقتی فکرش تاجرانه باشد، سبُک و سنگین میکند تا ببیند کجاها نفع مادی اش زیاد است. دیگر به ارزشهای ملی و قومی توجه نمیکند. به زندگی شخصی عمران خان کاری نداریم؛ اما شعارهایش ملی و ارزشی هستند. تاکید میکنم شعارهای او نه زندگی او، ارزشی و ملی هستند. شهباز شریف گفته که متکدیان، همیشه حرفمی میپذیرند نه زورگویان. گفت ما هم متکدی هستیم. این را چه کسی میگوید؟ نخست وزیر. نخست وزیری که ۲۵۰ میلیون نفر جمعیت در کشورش با این همه افتخارات ملی هستند. اگر انقدر کودن باشد که این حرف را در انظار جهانیان بگوید که ما متکدی هستیم و کسی که متکدی باشد، حرف شنوی دارد نه زورگویی؛ لذا هر چه بگویند قبول میکند. این یکی از سخنرانیهای او است. یکی از وزرای او میگوید اگر آمریکاییها ۵ روز با ما قهر کنند، ما سقوط میکنیم. لذا کنار آمریکاییها باشیم، کسی که با این فکر روی کار آمده باشد و دولت را به دست گرفته باشد، حتی نسبت به ارزشهای ملی (نه مذهبی و دینی) نباید توقع داشته باشید که برای ارتقای روحیه و نجات ملتش کاری کند. او فقط تاجر است و ذهن تاجرانه دارد.
* بازتاب سرود بسیار تأثیرگذار سلام فرمانده در جامعه پاکستان را تشریح بفرمائید؟ در ایران و بسیاری از کشورها رسانهها آن را پوشش دادند و بازتاب زیادی هم داشت، همه اقشار را از سنین پایین تا سنین بالا را به خود جذب کرد. چطور این سرود این قدر معروف شد؟
مردم پاکستان اولاً مذهبی هستند، ثانیاً انقلابی اند، ثالثاً انقلاب اسلامی را از عمق قلب دوست دارند، چهارم نسبت به آینده امیدوار هستند، پنجم نسبت به ظهور مهدی آخر الزمان (عج)، هم عقیده دارند و هم در میدان عمل، آن عقیده را عملاً از خود نشان میدهند. بنابراین آنچه در این راستا به وجود بیاید، مردم پاکستان نه تنها در این زمینه از مردم ایران عقب نمیمانند، بلکه شریک آن نهضت هم میشوند و هم نشان میدهند ما در کنار شما هستیم. سلام فرمانده از لحاظ محتوایی هم خوب بود و در کنار بهترین محتوا، اجرای آن سرود هم بسیار دلنشین بود من خودم آن را چندین بار گوش دادم و در تنهایی گریه کردم. بنابراین تحت تأثیر قرار گرفتن مردم پاکستان طبیعی است. از شمال تا جنوبش. در کراچی اجتماع بزرگی تشکیل شد و ویدئوی آن در یوتیوب است. در لاهور هم مجموعهای که خواهر من آن را اداره میکند، که ۲۵ تا ۳۰ مؤسسه آموزشی دارد و همه لاهور را تحت پوشش قرار میدهد، خصوصاً جوانان و نوجوانان. این گروه آمدند بعد از نماز صبح ساعت ۶، هزینهای نکردند، به کسی پول ندادند، به کسی ماشین ندادند که با ماشین بیایند. فقط اعلام کردند در چنین ساعتی میخواهیم این کار را با این لباس و مشخصات با خانواده و بچههای این سنین انجام دهیم. بیایید و مشارکت کنید. ویدئوها را ببینید خیلی جالب است، در پاکستان در کنار مزار اقبال لاهوری. این، عشق و علاقه مردم و بیداری و زنده بودن مردم را نشان میدهد لذا همین کیفیت را در بحرین و عراق میبینید. این آرزوی درونی مستضعفین همه جهان است که پاکستان هم شامل آن میشود، لذا چه در کشمیر هند چه در مناطقی از پاکستان چه در مناطق شهری این سرود نقش خودش را داشته و تأثیر عمیقی را از لحاظ فکری و معنوی هم بر بزرگسالان و هم بر نوجوانان داشته است.