خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: پایگاه تحلیلی «میدلایست آی» همزمان با سفر «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا به غرب آسیا، به بررسی خواستههای اسرائیل به عنوان نخستین ایستگاه سفر بایدن پرداخت. این وبسایت دلایل ناکامی هر پیمان امنیتی با اسرائیل را مورد بررسی قرار داده که در ادامه به بخشهایی از آن اشاره میشود؛
این اولین سفر رئیسجمهوری ایالاتمتحده به خاورمیانه است؛ سفری که درست در زمان تشدید تنشها انجام گرفت زیرا برخی از کشورهای مخالف ایران در خلیجفارس همراه با اسرائیل در حال لابی هستند تا بایدن را به کنارگذاشتن توافق با ایران ومقابله رو در رو با تهران راضی کنند. با وجود این تلاشها اما واقعیت این است که موضوع ایران راهحل نظامی ندارد.
درخواست مقامات اسرائیلی برای تقویت نظامی کشورهای منطقه برای مقابله با ایران یادآور تلاش «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری پیشین آمریکا برای تشکیل «ناتوی عربی» است؛ تلاشی که به سرانجام نرسید و هیچگاه قابلیت تحقق و اجرا را نداشت زیرا این دست از اقدامات نمیتوانست ایران را از اعمال نفوذ در منطقه و تلاش برای دستیابی به توان هستهای منصرف کند.
از طرفی، درخواست برخی از کشورها برای افزایش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه نیز با برنامههای واشنگتن همخوانی ندارد. تلاش رؤسای جمهور آمریکا از زمان «باراک اوباما» تا کنون همواره این بود که حضور نظامی خود در منطقه را کاهش دهند. بایدن نیز از همین سیاست پیروی میکند.
دستیابی به توافق هستهای با ایران نخستین گام در ایجاد چارچوبی یکپارچه و مثبت در منطقه خواهد بود؛ برنامهای که بر اساس نگرانیها و منافع مشترک ایجاد شدهاست. واشنگتن تمایل دارد، چارچوب امنیتی منطقهای را پی ریزی کند که ایران نیز در آن حضور داشته باشد؛ توافقی که در آن دشمنیهای کشورهای حوزه خلیج فارس با جمهوریاسلامی با تعامل مستقیم جایگزین شود.
بودجه نظامی
اینکه ایالاتمتحده حضور نظامی کنونی خود را در منطقه افزایش دهد، امری بعید بهنظر میرسد. با وجود پایان حضور گسترده آمریکا در عراق و افغانستان، هنوز هم بخش زیادی از بودجه نظامی ایالاتمتحده یعنی رقمی حدود ۶ میلیارد دلار در سال، غیر از ۲.۷ میلیارد دلاری که به افغانستان اختصاص داده شدهاست، به خاورمیانه اختصاص دارد. اسرائیل از سال ۱۹۴۶ تا کنون با دریافت بیش از ۱۴۶ میلیارد دلار کمک نظامی از آمریکا، در صدر فهرست ذینفعان این کمکها قرار دارد.
از طرف دیگر، از نظر استراتژیک، هیچ نقطه مشترک یا اعتمادی برای دستیابی به یک پیمان امنیتی بین کشورهای خاورمیانه وجود ندارد. ایران برای بسیاری از کشورهای منطقه همچون عراق، قطر، کویت و عمان بخشی جدایی ناپذیر از زیرساختهای امنیتی است که حضور آن برای این کشورها امری حیاتی است. به بیان دیگر، معنای تهدید و تعاریف امنیتی بهشدت بین کشورهای مختلف عربی و اسرائیل متفاوت است.
حتی اگر این امکان وجود داشتهباشد که گروه کوچکی از کشورها از جمله عربستانسعودی، اماراتمتحده عربی، بحرین و اسرائیل بتوانند توافق کنند که ایران بزرگترین تهدید برای امنیت و ثبات منطقه است، باز هم راههکارها و ابزارهایی که آنها برای مقابله با این موضوع استفاده میکنند با یکدیگر بسیار متفاوت خواهد بود. هیچیک از کشورهای حاشیه خلیج فارس تمایلی ندارند که خطر تشدید تنش نظامی با ایران را به جان بخرند زیرا آنها در خط مقدم قرار خواهند گرفت و باید منتظر پیامدهای این اقدام و پاسخ ایران باشند.
حتی اسرائیل که در لفاظیها، خود را جنگطلبترین عضو ضدایرانی منطقه معرفی میکند، در برابر اقدامات تلافیجویانه ایران به شدت آسیبپذیر است. این رژیم با وجود رزمایشهایی که اخیراً انجام داد تا توان ارتش و توانمندیهای نیروی هوایی خود را نشان دهد، بازهم نمیتواند این واقعیت را انکار کند که هرگونه حمله به تأسیسات هستهای ایران با واکنشهای نظامی تهران مواجه خواهد شد و هزینههای بسیار بالایی را برای آنان به همراه خواهد داشت.
از این رو، تعجبی ندارد که اسرائیل تلاش کرده تا مقابله خود با ایران را از طریق استفاده از ابزارهایی سایبری و عملیاتهای جایگزین ادامه دهد.
عدم اعتماد
در سطح عملیاتی، اعتماد عمیقی بین کشورهای خاورمیانه از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) وجود ندارد؛ موضوعی که باعث میشود همکاری نیروها و تبادل اطلاعات بین آنان به امری غیرممکن تبدیل شود.
اعضای شورای همکاری خلیج فارس ۴۰ سال برای ادغام نیروهای نظامی و فرماندهی خود تلاش کردند. با اینکه یک سیستم اشتراکگذاری اطلاعات برای این کشورها وجود دارد اما کشورها اطلاعات حساس و حیاتی را به اشتراک نمیگذارند.
نمیتوان انتظار داشت که کشورهای عربی به جز امارات یا بحرین، تمایلی برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات در این سامانه یا حتی همکاری با اسرائیل داشتهباشند.
افزون بر آن، شورای همکاری خلیج فارس به دلیل نبود برنامههای تدارکاتی هماهنگ در زمینه ادغام نیروها، با مشکل جدی مواجه است؛ معضلی که با وجود یک پیمان امنیتی در خاورمیانه با کشورهایی که ارتش آنها تکنولوژی پیشرفتهای ندارند، تشدید میشود.
ارتش کشورهای خاورمیانه از پلتفرمها و فناوریهای متفاوتی استفاده میکنند که به راحتی نمیتوان آنها را بایکدیگر ادغام کرد. به عنوان مثال، در حال حاضر در میان ۶ نیروی هوایی مربوط به ارتش کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، هفت سکوی مختلف جت جنگنده فعال هستند.
بنابراین، در پاسخ به این سوال که یک پیمان امنیتی در خاورمیانه تا چه اندازه میتواند مؤثر باشد، باید گفت احتمال آن چندان بالا نیست. هر پیمانی که به این منظور ایجاد شود مستلزم شناخت عمیق از «امنیت» به عنوان موضوعی فراتر از موضوعات نظامی است. بدون وجود اعتماد و دیدگاه مشترک امنیتی، هر «ائتلافی» در منطقه فقط یک پیمان بدون پشتوانه عملی خواهد بود.