کتاب‌خوانی یک نیاز مسلم انسانی است که دلایل و ضرورت‌های آن جنبه‌های متفاوت زیادی از شخصی تا اجتماعی دارد و البته هیچ ارتباطی با شرایط اقتصادی و مالی پیدا نمی‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: احسان عباسلو، نویسنده، مترجم، مدرس و پژوهشگر حوزه ادبیات در مطلب جدیدی که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته، به ارائه راهکارهایی ساده برای کتاب خوان شدن و داشتن یک کتابخانه شخصی پرداخته است.

مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:

تصور برخی بر این است که برای کتاب‌خوانی باید اوضاع اقتصادی مناسب داشت یعنی وقتی جیب‌ها پر پول شد ما هم اوقات فراغت بیشتری یافته و یا توان خرید کتاب‌های مورد نظر خودمان را خواهیم یافت و بالطبع به سراغ کتاب و کتاب‌خوانی خواهیم رفت. این تصور به شدت غلط و مبتذل است. کتاب‌خوانی یک نیاز مسلم انسانی است که دلایل و ضرورت‌های آن جنبه‌های متفاوت زیادی از شخصی تا اجتماعی دارد و البته هیچ ارتباطی با شرایط اقتصادی و مالی پیدا نمی‌کند. شرایط اقتصادی فقط امکان آن را شاید بیشتر کنند اما این بدان معنا نیست که نیاز به کتاب‌خواندن با فقر به صفر برسد. چه بسا که انسان فقیر به کتاب احتیاج بیشتری هم داشته باشد تا ایده‌ها و فرصت‌های شغلی بهتر و بیشتری هم به‌دست آورد.

کتاب‌خوانی به واقع یک فرهنگ است و فرهنگ‌ها حاصل رفتارهای فردی و جمعی دیروز ما هستند که از قضا رفتارهای امروز و فردای ما را هم تحت تأثیر قرار می‌دهند. خواندن کتاب اگر تبدیل به رفتاری فرهنگی شود و در کردار روزمره ما نهادینه بماند نمی‌تواند به راحتی از فعالیت‌های روزانه ما حذف شود. لذا بر ماست که خود و اعضای خانواده خود را به این نوع فعالیت عادت دهیم تا نتایج و بارهای مثبت آن را در زندگی مشاهده نمائیم.

همان‌گونه که گفتم اقتصاد و نداشتن درآمد کافی هرگز نباید دلیلی بر متوقف ساختن عمل کتاب‌خوانی باشد و تصور کنیم چون درآمدها کفاف مخارج را نمی‌دهند بایست از خرید کتاب صرف‌نظر کرد و لاجرم عطای کتاب‌خوانی را به لقایش بخشید. نیازی نیست که حتماً کتابی خریداری شود. وقتی اقتصاد دغدغه اول خانواده شد لاجرم باید بارهای مالی را کاست اما این دلیل نمی‌شود که از سبد فرهنگی خانواده چیزی کم کرد. بنابراین باید به سراغ تدابیری رفت که بدون کم‌کردن مایحتاج فرهنگی خانواده از هزینه‌های مربوط به آن کاست.

به سراغ کتابخانه بروید. ابتدای به امر می‌شود به جای خرید کتاب، از امانت گرفتن کتاب آغاز کرد. خود این کار یک رفتار فرهنگی است که تبعات مثبت فراوانی دارد. جدای از ایجاد حرکت و تحول مثبتی که در عملکرد فرهنگی جامعه ایجاد می‌کند، اعضای خانواده را به انجام چنین رفتاری عادت داده و تشویق می‌نماید. از طرفی، دامنه گسترده کتاب‌های یک کتابخانه می‌تواند نیازهای مطالعاتی شما را حتماً تأمین کند؛ به خصوص که کتابداران هم قادر هستند در زمینه انتخاب کتاب‌های مرتبط کمک خوبی به شما کنند.

بعدها، در صورتی که از کتابی آن قدر خوش‌تان آمد که دوست داشتید نسخه‌ای از آن داشته باشید می‌توانید به خرید آن اقدام کنید. بنابراین کتابخانه این امکان را به شما می‌دهد که در زمان داشتن مشکل اقتصادی، پول خود را به هدر ندهید و کتابی نخرید که در ادامه از خرید آن پشیمان بشوید. قدر کتابخانه‌های اطراف خود را به عنوان مراکز کاهش دهنده هزینه‌های فرهنگی خودتان بدانید.

البته واقعیت امر این است که رفتار کتاب‌خوانی ربطی به شرایط مالی ندارد. چه بسا انسان‌های مرفه‌ای که اوقات خود را به طرق نادرست و غیرمفید هدر می‌دهند. کتاب‌خوانی ربطی به جیب‌های شما ندارد بلکه به اندیشه و فرهنگ شما مرتبط می‌شود. باید همگی تلاش کنیم تا این رفتار به صورت عادت در ما نهادینه شود. گرچه شاید در ابتدای به ساکن چنین امری سخت و دشوار به نظر برسد اما خواستن همیشه معادل توانستن بوده و فقط کمی برنامه‌ریزی و تصمیم جدی و مدیرت زمانی لازم است.

عادت به کتاب‌خوانی جدای از بحث انگیزه است. عده‌ای نیز بر این باورند که داشتن انگیزه مشکل کتاب‌خوانی را حل می‌کند. انگیزه در تربیت کودکان، در ارتقای دانش و آگاهی، در یافتن شأن مناسب اجتماعی، ووو. بله این حرف کاملاً درست است اما معمولاً انگیزه‌ها موقتی هستند. انگیزه‌ها حاصل عوامل هستند و یک امر درونی و یا بیرونی در ما ایجاد انگیزه می‌کند تا به سراغ عمل خاصی از جمله کتاب‌خوانی برویم. لیکن وقتی آن امر به هدف خود رسید چه بسا انگیزه نیز از بین برود. به عنوان یک عامل گرایش به کتاب‌خوانی من داشتن انگیزه را هم توصیه می‌کنم اما بیشتر از همه توصیه من به عادت شدن رفتار کتاب‌خوانی است.

در زیر به هفت گام برای رسیدن به عادت کتاب‌خوانی اشاره شده که می‌تواند شما را در این مسیر کمک کند.

هشت گام برای تبدیل شدن به یک خواننده مشتاق

با موضوعات یا ژانرهایی که دوست دارید شروع کنید.

کتاب‌هایی که دوست دارید را فهرست کنید.

از این فهرست برای گزینه‌های خواندن خودتان بیشتر استفاده کنید.

سطحی بخوانید.

از قانون ۵۰ استفاده کنید.

کتاب خواندن را شروع کنید.

زمانی را برای کتاب خواندن در هر روز کنار بگذارید.

مکان مناسب هم تأثیرگذار است.

یک عامل در ایجاد شوق خواندن این است که چیزهایی را بخوانیم که دوست داریم. پس به سراغ موضوعاتی بروید که بدان‌ها علاقه دارید نه این که هر چیزی که به صورت کتاب بود حتماً شما را ارضا خواهد کرد. اگر داستان‌های عامه‌پسند را دوست دارید از همان‌ها شروع کنید، اگر داستان‌های تاریخی و یا حتی دینی را دوست دارید گزینه‌های خود را فقط همین نوع داستان‌ها قرار دهید.

در ژانر مورد نظر خود، فهرستی از کتاب‌های مورد علاقه خودتان که همیشه دوست داشته و دارید آنها را بخوانید، تهیه کنید. فهرست را خیلی بلندبالا نکنید. پنج تا حداکثر ۱۰ کتاب کافی است. سنگ بزرگ همیشه علامت نزدن بوده است. فهرست را اینقدر بلند نگیرید که خودتان را هم بترساند.

به صورت اولویت‌بندی جلو بروید. البته این اولویت‌بندی از روی علاقه‌تان باشد، نه از روی نام کتاب یا نویسنده. ببینید کدام کتاب را بیش از بقیه دوست دارید تا اول بخوانید. نگاه به سفارشات دیگران ایرادی ندارد البته اگر کتاب‌های مورد علاقه خودتان زیاد نیستند، لیکن اولویت نظر و علاقه خودتان است.

لزومی ندارد در اوایل کار بر روی تمام کلمات و جملات دقت نمائید تا بفهمید چه گفته شده و چه منظور بوده است. بخوانید و جلو بروید. فعلاً در مرحله عادت به خواندن هستیم.

اما قانون ۵۰ چیست؟ حق دارید در صورتی که حس کردید کتاب انتخاب شده شما را راضی نمی‌کند و لذتی به شما نمی‌دهد آن را کنار بگذارید، منتها اگر خواننده زیر ۵۰ سال سن دارد، قبل از کنار انداختن کتاب باید ۵۰ صفحه آن را بخواند. اگر خواننده‌ای بیش از ۵۰ سال سن دارد، عدد ۱۰۰ را بگیرد، سن خود را کم کند، و این تعداد صفحاتی است که باید قبل از کنار انداختن کتاب اول و رفتن به سراغ کتاب بعدی از کتاب اول خوانده باشد.

به عنوان مثال، مادربزرگ ۸۶ ساله فقط باید ۱۴ صفحه را بخواند زیرا ۱۴ = ۸۶ - ۱۰۰

این بدان معناست که اگر مادربزرگی ۸۶ ساله تنها ۱۴ صفحه از کتاب را خوانده و آن را دوست نداشته، می‌تواند کتاب را بدون عذاب وجدان کنار بیاندازد.

البته قانون ۵۰ در مورد کتاب‌هایی است که برای اوقات فراغت هستند و نه برای مطالعه‌های درسی و شغلی.

زمان مشخصی را برای کتاب خواندن در نظر بگیرید. هر چیز وقتی تابع نظم و اصول شد شما را آماده خود می‌کند. عادت یعنی تکرار و تکرار منضبط امری آن را عادت شما می‌کند. شما و کتاب باید همدیگر را اهلی کنید. برای شناخت همدیگر باید اهلی شد.

«- اهلی کردن یعنی چه؟

یعنی ایجاد علاقه کردن.»

بین خودمان و کتاب باید یک علاقه ایجاد و این گونه همدیگر را اهلی کنیم. اما برای اهلی کردن چه کار باید کرد؟ این را از روباه در داستان شازده کوچولو می‌باید آموخت:

«- باید صبور باشی. اول با فاصله‌ای از من میان علف‌ها می‌نشینی - این طوری. من از گوشه چشم ترا می‌پایم، و تو هیچ نمی‌گویی.

... بهتر بود همان ساعت دیروز می‌آمدی. برای مثال اگر ساعت چهار بعدازظهر بیایی، از ساعت سه من احساس شادی می‌یابم و هر چه زمان جلوتر برود شادتر و شادتر خواهم شد. در ساعت چهار دیگر کاملاً نگران خواهم بود و بالا و پایین خواهم پرید و به تو نشان خواهم چقدر شاد هستم! اما اگر هر زمانی که شد بیایی، نمی‌دانم قلبم در چه ساعت آماده استقبال از تو خواهد بود… باید به رسوم خاص توجه کرد.»

برای کتاب‌خوانی به راستی باید باحوصله و صبور بود. اگر ساعت مشخصی را برای کتاب‌خوانی در نظر بگیرید به مرور ذهن شما آماده‌تر خواهد شد و حتی باعث می‌شود ناخواسته یاد کتاب بیافتید و آن را فراموش نکنید. تربیت ذهنی شرط مهمی برای رسیدن به عادت کتاب‌خوانی است.

مکان مناسب هم مهم است. البته از مکان مناسب منظور این نیست که اتاق یا آپارتمان اختصاصی برای این کار داشته باشیم. منظور نقطه‌ای خانه و اتاق است که در آن احساس راحتی بکنیم و شیوه‌ای از نشستن (یا حتی دراز کشیدن) که مانع لذت ما از خوانش نشده و باعث نشود بعد از چند دقیقه حواس‌مان از کتاب به کمر درد برود.

چه زمانی باید کتاب خواندن را متوقف کرد؟

در نقطه مقابل ۶ نشانه وجود دارند که نشان می‌دهند زمان آن رسیده تا خواندن کتاب را متوقف کنید. (و اشکالی هم ندارد) این ۶ نشانه عبارت‌اند از:

شما با شخصیت‌ها ارتباط برقرار نمی‌کنید. مطمئن نیستید داستانی را که می‌خوانید دوست دارید یا نه؟

شما در شرایط روحی مناسبی برای خواندن نیستید.

داستان خیلی کند است.

داستان زیادی سریع پیش می‌رود و حاشیه زیاد دارد.

داستان برخلاف اعتقادات شماست.

شما اصلاً از آن لذت نمی‌برید.

اگر حس می‌کنید داستان را دوست ندارید و از آن لذت نمی‌برید کتاب را کنار بگذارید. این بیشتر شما را خسته کرده و در نهایت از عشق و علاقه به کتاب‌خوانی دور می‌کند.

اگر در شرایط روحی مناسبی برای کتاب خواندن نیستید، سراغ خواندن نروید. برخی به عنوان یک عکس‌العمل دفاعی و تسکینی در زمان ناراحتی و خشم و امثال این‌ها به سراغ کتاب‌خوانی می‌روند و کتاب‌خوانی به عبارتی برای ایشان یک عکس‌العمل دفاعی است. این شاید در آن لحظه برای فرار از ناراحتی و خشم و اندوه جواب بدهد اما در اصل دارد شما را از درون نسبت به کتاب پس می‌زند و از کتاب وانی به عنوان یک کنش لذت‌بخش دور می‌کند.

اگر داستان زیادی کند است و شما را خسته می‌کند یعنی نشانه‌ای به‌دست آمده که باید کتاب را کنار بگذارید. گاه جزئیات به درد نخور ضرباهنگ داستان را می‌گیرند و اطلاعات داستان نه به درد خود داستان می‌خورد و نه به درد مخاطب، فقط اطاله‌ای هستند برای خسته‌کردن ذهن و چشم خواننده.

اگر بر عکس، داستان زیادی این شاخه و آن شاخه می‌کند و آن قدر سریع حرکت می‌کند که شما رشته حوادث و منطق داستان را هم از دست می‌دهید باز یعنی باید کتاب را کنار بگذارید. داستانی که در آن ارتباطات داستانی میان شخصیت‌ها و کنش‌ها گم می‌شود و هیچ منطقی در آن‌ها احساس نمی‌شود داستانی نیست که جلب توجه کند.

چنانچه کتاب با اعتقادات و علایق و باورهای شخصی شما در منافات بود حتماً آن را ببندید و سراغ آن نروید. یادتان نرود که قرار است خواندن کتاب ایجاد علاقه و لذت کند، نه این که با تضادهای فکری که ایجاد می‌کند باعث عذاب و ناراحتی شما بشود. البته تضارب آرا مورد قبول هستند اما این متفاوت از آن است که به توهین برسد و یا صرفاً کتاب را محل تبلیغات باورها و رفتارهایی بکند که خلاف شئونات جمعی و صلاح خود و خانواده و اجتماع هستند.

تمام هدف اولیه از خوانش، رسیدن به لذت است. اگر لذتی از خوانش به‌دست نمی‌آید با آن کتاب ادامه ندهید و به سراغ گزینه بعدی بروید.