رضا اسماعیلی درباره شعر عاشورایی می‌گوید شعر عاشورایی باید «حسینی» باشد، نه «سینی»! شعری که پرده از چهره تزویر بر می‌دارد و حقیقت را می‌گوید.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه میرزاجعفری: حماسه بزرگ عاشورا و قیام جاودانه سیدالشهدا، از چنان جایگاه و منزلتی برخوردار است که اندیشه حقیقت جوی آدمی را در هر گوشه جهان به تأمل و تفکر درباره خویش فرا می‌خواند. اگر چه بیش از هزار سال از آن رخداد سرنوشت ساز می‌گذرد، اما گستردگی و غنای آن به گونه‌ای است که هرگاه کسی به اندیشه و تعمق پیرامون آن بپردازد، بازهم به نکته‌ای تازه و در خور دست می‌یابد.

به راستی راز این تازگی و ماندگاری در چیست؟ حقیقت آن است که این حرکت بزرگ ریشه در باورهای آرمانی و فطرت پاک انسانی دارد و همین امر سبب شده است تا شاعران و سخنوران حق جو در طول تاریخ به دور از هرگونه چشم داشت و توقع، زبان به وصف این حماسه بزرگ و پدید آورندگان آن بگشایند، در ادبیات ما نیز، این حرکت بزرگ از نظرگاه شاعران اخلاق گرا و متعهد، دور نمانده و از نیمه دوم قرن چهارم به عنوان طرحی نو (شعر عاشورا) در ادب فارسی به ظهور رسیده است. این مقاله بر آن است تا با استناد به مدارک و منابع موجود، به شیوە تحلیلی به بررسی این بخش از ادبیات آئینی بپردازد.

به همین بهانه با شروع ایام محرم به سراغ جمعی از نویسندگان و شعرای حوزه ادبیات دینی رفته ایم و گفت‌وگوهایی با آنها داشته ایم و در شماره اول این‌پرونده با رضا اسماعیلی به گپ و گفت نشستیم.

مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

* آقای اسماعیلی ابتدا در خصوص جایگاه شعر عاشورایی و اهمیت معرفی آن به مخاطبان بفرمائید؛ برای شروع صحبت‌مان.

شعر عاشورایی از زیرشاخه‌های ارجمند و بالنده شعر دینی و آئینی است. با استناد به اسناد و شواهدی که از صدر اسلام به جا مانده و همچنین با مراجعه به منابع مستند تاریخی و پژوهش‌های محققان و اندیشمندان اسلامی، بی هیچ تردیدی باید گفت که پیشگامان شعر آئینی و عاشورایی در اسلام، خاندان رسالت (علیهم السلام) بوده اند.

در بررسی تاریخ پرفراز و نشیب کربلا، این نکته بر ما معلوم می‌گردد که امام حسین (ع)، اهل بیت و یارانش در زمره اولین شاعران آئینی بوده اند که با سر دادن رجزهای حماسی و خواندن اشعار پایداری، روحیه دشمنان را تضعیف کرده و با تقویت اعتماد به نفس در جبهه حق، مقدمات شکست دشمن و پیروزی حق را فراهم می‌کردند. بعد از واقعه عاشورا نیز حضرت فاطمه زهرا (س) جز اولین مرثیه سرایان عاشورا بوده است.

برای نمونه شعری منسوب به امام علی (ع) را که در آن به پیشگویی واقعه کربلا پرداخته است با هم می‌خوانیم:

کانی بنفسی و اعقاب‌ها
و بالکربلا و محراب‌ها
فتحضب منا اللحی بالدما
خضاب العروس با ثواب‌ها
اراها و لم یک رأی العیان
و اوتیت مفتاح ابواب‌ها
مصائب تاباک من ان ترد
فاعدد لها قبل منتابها
سقی الله قائمنا صاحب
القیامه والناس فی دابها

ترجمه:

گویی که خود وپی آیندگان من اینک در کربلا و آوردگان آنیم.
و ریش هامان به رنگ جامه‌های عروسان به خون رنگین است.
می بینمش، نه به دیدن چشم، که کلید درهای آن را به من داده اند.
رنج‌هایی که باز پس نتوانی شأن زد. پس زان پیش که آیند. برایشان آماده باش.
آفرین خدا بر قائم زمان، صاحب آن قیامت، آن گاه که مردم در رنج‌های خویشند.

شعر دینی و آئینی در ادب عرب بر شعر آئینی پارسی فضل تقدم دارد. شعر آئینی در ادب عرب با شکل گیری حکومت اسلامی در قرن اول متولد شد، حال آن که تاریخ تولد این مولود خجسته در ادب پارسی قرن چهارم هجری است. زیرا پیش از این – قرن‌های اول تا سوم - به علت حاکمیت امویان و نفوذ زبان و ادبیات عرب در ایران، تقریباً همه متفکران و ادیبان ایرانی آثار خود را به زبان عربی می‌نوشتند. متأسفانه در این دوران، معدود آثاری هم که به زبان پارسی سروده شده، از بین رفته است.

مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی (۳۴۱- وفات بعد از ۳۹۰ ق) از شاعران شیعی قرن چهارم و معاصر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی از اولین شاعران پارسی گویی است که در زبان پارسی دفتر شعر عاشورایی را با ابیات زیر گشوده است:

«باد صبا درآمد فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا
آمد نسیمم سنبل، با مشک و با قرنفل
آورد نامه گل باد صبا به صهبا
دست از جهان بشویم عز و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولا...

* حالا برسیم به این‌جا که تعریف شما از شعر عاشورایی چیست؟

قبل از هر چیز برای رسیدن به یک تعریف جامع، کامل و کاربردی، باید بین «شعر عاشورا» و «شعر عاشورایی» تفکیک قائل شویم.برای بیان وجه تمایز شعر عاشورا و شعر عاشورایی ناگزیر به آوردن مصداق هستیم. به ابیات زیر از شعر «سیف فرغانی» توجه کنید:

ای قوم درین عزا بگریید
بر کشته کربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند
امروز درین عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند
از بهر خدای را بگریید

اگر با دیده تأمل در جان و جهان شعر بنگریید، جز فراخوان عزاداری و دعوت به گریه، نکته دیگری از شعر در نمی‌یابید. این که حسین (ع) که بود؟ چه کرد؟ در قیام عاشورا چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟ و چرا باید برای او عزاداری کنیم؟ این شعر هیچ کمکی به شناخت شخصیت حضرت اباعبدالله (ع) و آشنایی با اهداف آن حضرت و بازخوانی پیام‌های قیام حسینی نمی‌کند. در «شعر عاشورا» شاعر به کربلا و قیام حسینی تنها به چشم یک حادثه فجیع و دلخراش که تنها باید بر کشتگان آن گریست و سوگواری کرد نگاه می‌کند. شعر سیف نمونه بارزی از «شعر عاشورا» ست. شعری صرفاً «موضوع مند»، «توصیفی»، «سوگ مدار»، «حاشیه بنیاد» و غیر مستند (مبتنی بر مقاتل و منابع غیر موثق) و در مواردی «اطلاعات شفاهی» از قیام حسینی که صرفاً به دنبال ایجاد شور و تحریک احساسات مخاطبان است.

شعر عاشورا به شعری گفته می‌شود که با تاریخ ماندگار عاشورا ارتباط می‌یابد و مطالبی اعم از درست یا نادرست، گزافه یا خرافه و ضعیف یا قوی در این شعر ارائه می‌شود.

اجازه بدهید برای تبیین کامل‌تر این وجه تمایز فرازی از صحبت‌های استاد مجاهدی عزیز – که سلام و درود خدا بر او باد – را بازخوانی کنم. استاد می‌فرمایند: «شما در شعر عاشورا می‌توانید از گریه حضرت آدم بر شهادت امام حسین (ع) تا هر چه بوده را روایت کنید. این شعر عاشوراست که مقوله‌های مرتبط با این حادثه در آن آمده است… شعر عاشورا به شعری گفته می‌شود که با تاریخ ماندگار عاشورا ارتباط می‌یابد و مطالبی اعم از درست یا نادرست، گزافه یا خرافه و ضعیف یا قوی در این شعر ارائه می‌شود. در حقیقت صافی وجود ندارد که این مطالب از آن بگذرد. بنابراین این نوع شعر باید آسیب شناسی شود. در شعر عاشورا ممکن است به مطالبی حاشیه‌ای که ارتباط چندانی به اصل واقعه عاشورا ندارند، روبه رو شویم یا شاعر بیش از حد به چنین مطالبی پرداخته باشد. در شعر عاشورا باید مطالبی که مستندات تاریخی ندارند - از گذشته تا زمان حاضر - بازشناسی و آثار این حوزه از این منظر پیراسته شوند. در «شعر عاشورا» اغلب شاعران به شنیده‌ها بسنده می‌کنند و خود به منابع دست اول روایی و تاریخی معتبر مراجعه نمی‌کنند و هر کجا هر مطلبی را که بخوانند یا بشنوند به تصویر می کشند. اگر مطالبی که شاعر بیان می‌کند از نظر تاریخی و روایی قابل استناد نباشد، به ایجاد انحرافات در اصل روایت‌ها و بیان‌های تاریخی منجر می‌شود. امروزه در بسیار از موارد شاهد چنین انحراف‌ها یا کژی‌هایی از اصل واقعه عاشورا در سروده‌های شاعران هستیم.»

«شعر عاشورایی» شعری است «موضع مند»، «مستند»، «معرفت محور»، «تبیینی، تحلیلی»، و مبتنی بر آموزه‌های اصیل دینی، معارف توحیدی و فرهنگ عاشورایی. آمیزه ای از «سوگ» و «حماسه» و «عرفان» که به مخاطب خود «بصیرت» می‌دهد و جان و جهانش را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند می‌زند.

در یک تعریف ساده می‌توان گفت «شعر عاشورایی» شعری است «موضع مند»، «مستند»، «معرفت محور»، «تبیینی، تحلیلی»، و مبتنی بر آموزه‌های اصیل دینی، معارف توحیدی و فرهنگ عاشورایی. آمیزه ای از «سوگ» و «حماسه» و «عرفان» که به مخاطب خود «بصیرت» می‌دهد و جان و جهانش را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند می‌زند. در «شعر عاشورایی»، شاعر به کربلا و قیام حسینی به چشم یک «واقعه» حماسی، عبرت آموز و بصیرت افزا که مقدمه قیامت و رستاخیز است نگاه می‌کند. واقعه سترگ و شگفتی که پیش و بیش از گریستن، باید بر آن «نگریست»، از آن عبرت گرفت و از درک و دریافت و بازخوانی پیام‌های انسان ساز آن بصیرت پیدا کرد.

نکته دیگر این که شعر عاشورایی بیشتر «موضع مند» است تا «موضوع مند». به این معنا که ممکن است در ظاهر و صورت هیچ نشانه صریح و مستقیمی ازعاشورا نداشته باشد، ولی در باطن و سیرت سرشار از آموزه‌های عاشورایی باشد. وقتی استاد شهید مرتضی مطهری می‌گوید: «شمر زمانه ات را بشناس»، یعنی با پیدا کردن بصیرت، فرزند زمان خویش باش و در شعر عاشورایی پیش و بیش از موضوع، موضع عاشورایی داشته باش.

* نویسندگان یا شاعران تا چه اندازه عنصر تخیل را در روایات یا شعرهای عاشورایی دخیل می‌کنند، آیا اصلاً دست یک نویسنده و یا شاعر برای به کار بردن تخیل در ادبیات عاشورایی باز است یا خیر؟

خاقانی در بیتی دعاگونه می‌گوید:

مرا به منزل «الا الذین» فرود آور
فرو گشای ز من طمطراق «الشعرا»

این بیتی است که باید ذکر روز و شب همه شاعران آئینی باشد. دعایی که می‌تواند شاعران آئینی را از هبوط و سقوط در چاه و چاله‌های کژاندیشی و کژروی حفظ کند. این بیت نشان دهنده مراقبه و محاسبه خاقانی در عرصه ستایشگری خاندان رسالت است. هراس از گم شدن در هزارتوی آفات و آسیب‌هایی که شاعر آئینی را تهدید می‌کند. آسیب‌هایی که ریشه در «طمطراق الشعرا» دارد. در «کرّوفرّ» و «جلوه فروشی» و «خودنمایی» شاعرانه. و خاقانی چه هوشمندانه و زیبا از این آفت به خدا پناه برده است.

دغدغه به حق خاقانی و شاعران بزرگ آئینی در طول تاریخ، برخاسته از شناخت عمیقی است که نسبت به این حوزه داشته اند. آنان به راستی و درستی این دقیقه را دریافته بودند که شعر آئینی یک حوزه تخصصی با اصول و قواعدی متمایز از حوزه عمومی شعر است. برای مثال در شعر به معنای عام، اغراق و دروغ امری مستحسن و پسندیده است که بر جمال شعر می‌افزاید. ولی در شعر آئینی اغراق نباید از چهارچوب آموزه‌های دینی فراتر برود و آیینگی شعر را به مخاطره اندازد. چنان که خداوند در آیات ۲۲۴ تا ۲۲۷ سوره شعراء، وجه تمایز شاعر آئینی با غیرآیینی را در «راستگویی» و «دروغگویی» می‌داند و می‌فرماید: «شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند، مگر نمی‌بینی که آنان در هر وادی سرگردانند، و چیزهایی می‌گویند که خود عمل نمی‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آن که مورد ستم قرار گرفته اند یاری خواسته اند».
توجه به این نکته کلیدی ضروری است که ساحت شعر آئینی و عاشورایی، ساحت «هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست. در این عرصه، مضمون یابی مثل عرصه «آزاد سروده ها» صرفاً یک کار ذوقی و سلیقه‌ای نیست و شاعر نمی‌تواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل، تصویر پردازی و صنعتگری، به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه‌ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.

در شعر عاشورایی، شاعر باید امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه‌های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند.

در شعر عاشورایی، شاعر باید امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه‌های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند. به تصویر کشیدن سیمای حضرت اباعبدالله (ع) در شعر آئینی باید دقیقاً منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن امام همام باشد. فرایند خیال پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره‌ای واقعی، بی تحریف و پیراسته از خرافات را از امام عاشورا به تماشا بگذارد، سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد.

در شعر عاشورایی نمی‌توان و «نباید» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی سپرد و همچون سایر عرصه‌ها بر طبل «خلاف آمد عادت» کوبید و خواهان «سعادت» شد، چرا که در این عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زیرا در این عرصه، شاعر بر مسند انبیا و اولیا الهی که رسالت شأن اصلاح گری و تربیت نفوس است تکیه زده است. مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آئین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی‌تواند و نباید بیان کننده مواضع و دیدگاه‌های خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد. اگر در عرصه‌های دیگر می‌توان بدون هیچ آداب و ترتیبی سخن گفت، اینجا اتفاقاً باید «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد که «محبوب» می‌خواهد. عرصه شعر آئینی و عاشورایی، عرصه خودبینی، خودرایی و خودخواهی نیست، مقام ذوب شدن در «محبوب» و «فنا فی الله» است، چنان که سعدی شیرازی- که رحمت خدا بر او باد - می‌گوید:

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد، از دوست تمنایی

* نواقص و مشکلاتی که در حوزه ادبیات عاشورایی داریم را توضیح دهید؟

شاعر آگاه عاشورایی باید بر زخم‌های رشید و غیور کربلا «مرهم حقیقت» بگذارد، نه این که با سرنیزه‌های دروغ و بدعت و تحریف، زخم‌های دیگری بر پیکر کربلا وارد کند. همه ما خوب می‌دانیم که حضرت سیدالشهدا برای احیای امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز به عنوان ستون دین و خشکاندن ریشه بدعت در دین محمدی (ص) قیام کردند، ولی صدافسوس که این تصویر روشن و درخشان به مرور زمان، در غبار تحریفات، خرافات و بدعت‌ها رنگ باخته و متأسفانه بسیاری از شاعران نیز خود آگاه یا ناخودآگاه با حرکت در این مسیر انحرافی، آب در آسیاب دشمن ریخته‌اند و در سروده‌های خود به ارائه نماهای «کلوز آپ» و تک بُعدی از بستن آب به روی امام حسین (ع) و لب‌های خشک و عطشان اصحاب ایشان پرداخته‌اند!

شعر عاشورایی باید «حسینی» باشد، نه «سینی»! شعری که «حقیقت» را عریان کند و پرده از چهره زور و زر و تزویر بر دارد، نه این که در مجلس روضه ابا عبدالله (ع) و در حضور صاحب عزا – حضرت زهرا (س) – لباس شهرت بر تن کند و از نجابت پیراهن عریان شود!

شعر عاشورایی باید «حسینی» باشد، نه «سینی»! شعری که «حقیقت» را عریان کند و پرده از چهره زور و زر و تزویر بر دارد، نه این که در مجلس روضه ابا عبدالله (ع) و در حضور صاحب عزا – حضرت زهرا (س) – لباس شهرت بر تن کند و از نجابت پیراهن عریان شود!

یکی از بزرگ‌ترین آفاتی که شعر عاشورایی ما را تهدید می‌کند بحث غالی گری یا غلو است که این غلو سه شاخه دارد:

شاخه اول همان بحث نسبت اولویت دادن به بزرگان دینی یا به تعبیر ساده‌تر معصوم پرستی است. من شاعر به خاطر اینکه در منزل محبت اهل بیت (ع) متوقف شده‌ام، می‌خواهم علاقه خود را به امام حسین (ع) نشان دهم‌، بنابراین اشعاری را می‌گویم که در آن‌ها این امام معصوم (ع) را آنقدر بزرگ می‌کنم که نسبت خدایی به این بزرگان می‌دهم. جان دین اسلام توحید است شعار اسلام «لااله الا الله» است و پیامبر اکرم (ص) می‌گوید من برای برافراختن پرچم توحید و یکتاپرستی مبعوث شدم، برای احیای کرامت‌های انسانی مبعوث شدم. ولی در شعر بسیاری از مجموعه‌هایی که امروز چاپ می‌شود، موارد فراوانی داریم که اگر بخواهیم بیان کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود.

شاخه دوم غلو در شعر آئینی اهانت به مقدسات سایر ادیان و تحریک عصبیت‌های مذهبی است، مقام معظم رهبری در دیدار سالیانه‌ای که هر سال با شاعران دارند، بسیار دغدغه دارند و تاکید می‌کنند اگر خدای ناکرده ما بین ادیان الهی اختلاف افکنی کنیم و وحدت شکنی کنیم و در واقع کاری کنیم که بین مذاهب و فرقه‌های دینی تسنن و تشییع اختلاف ایجاد کنیم، این خیانت است. شعر آئینی باید وحدت آفرین باشد. ولی متأسفانه گاهی من شاعر و ذاکر اهل بیت (ع) شعری می‌گویم که در آن به بزرگان سایر ادیان الهی توهین می‌کنم - البته به صورت ناخودآگاه و ناخواسته - فقط می‌خواهم بگویم امام حسین (ع) من دوستت دارم. ولی به بزرگان ادیان دیگر توهین می‌کنم و یا بین تسنن و تشییع اختلاف افکنی می‌کنم که این تعابیر در آموزه‌های دینی مورد تأیید نیست.

شاخه سوم غلو که مقام مقام معظم رهبری هم در بیاناتشان به آن اشاره کردند و فرمودند به شاعران که این چه حرفی است که می زنید می‌گوئید امام حسین (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) هم بالاتر است. حضرت رسول باید بیاید نعوذبالله از امام حسین (ع) پیروی کند. اگر ما ادب و آداب مسلمانی و دینی را بخواهیم رعایت کنیم براساس معرفت دینی شعر آئینی بگوییم باید توجه داشته باشیم که بزرگان دینی سرسلسله شأن پیامبر (ص) است این‌ها شاگردان پیامبر هستند و ما نباید حضرت زینب (س) را فراتر از پیامبر به تصویر بکشیم حضرت ابوالفضل (ع) را فراتر از پیامبر به تصویر بکشیم این‌ها شاخه‌های غلو و غالی‌گری در شعر آئینی ماست.

* «بایدها» و «نبایدها» و خط قرمزهای شعر عاشورایی چیست؟

اولین و مهم‌ترین اصل در شعر عاشورایی داشتن جهان بینی توحیدی است. شاعر اصیل آئینی باید پیش و بیش از هر چیز دیگر مبلغ توحید و یکتاپرستی باشد و از خدایان زر و زور و تزویر اعلام برائت کند. ما باید سیمای انسان کامل را در آئینه شعر آئینی به تماشا بگذاریم.

دوم این که شاعر عاشورایی باید «درد مسلمانی» را با «درک مسلمانی» بیامیزد تا به بیراهه نرود. برای گفتن شعر عاشورایی داشتن «درد مسلمانی» کافی نیست. برای این که شعر آئینی و عاشورایی آئینه تمام نمای معارف و فضائل زلال اهل بیت باشد و از هر گونه خرافه و گزافه به دور، شاعر آئینی باید در کنار «درد مسلمانی»، «درک مسلمانی» هم داشته باشد.

من امیدوارم که روز به روز معرفت دینی در جامعه ما به گونه‌ای گسترش پیدا کند که شعر آئینی حاصل جمع «درد و درک» دینی شود. ما باید در شعر آئینی علاوه بر تأکید به «تعبد»، روی «تعقل» و «خردورزی» هم تأمل کنیم و شعری را نگوییم که از دایره خرد و اندیشه دور باشد زیرا شعر حاصل تعبد و تعقل سازنده و حرکت‌زا است.

شعر عاشورایی باید مستند و معرفت محور باشد. «معرفت» عمود خیمه شعر آئینی است. محبت هیچ گاه بدون معرفت در دل انسان شکل نمی‌گیرد و نطفه نمی‌بندد. یعنی نمی‌شود اول عاشق کسی شد، بعد او را شناخت. طبق آیات و روایات قرآنی، «محبت حسینی» فرزند «معرفت حسینی» است.

شعر عاشورایی باید مستند و معرفت محور باشد. «معرفت» عمود خیمه شعر آئینی است. محبت هیچ گاه بدون معرفت در دل انسان شکل نمی‌گیرد و نطفه نمی‌بندد. یعنی نمی‌شود اول عاشق کسی شد، بعد او را شناخت. طبق آیات و روایات قرآنی، «محبت حسینی» فرزند «معرفت حسینی» است. از این منظر، اگر ما خود را مُحب واقعی حسین می‌دانیم، باید آثار این محبت را در سلوک انسانی و اسلامی خود رصد کنیم و ببینیم. آثار محبت واقعی به اباعبدالله (ع)، بندگی، یکتاپرستی، بیداری، حق‌طلبی، آزادگی، ظلم‌ستیزی و در نهایت پیروی و تبعیت از آن امام هُمام است، نه معصیت و گناه. ولی وقتی می‌گوئیم حسین و ادب و آداب عزاداری را زیرپا می‌گذاریم، وقتی می‌گوئیم حسین و با خواندن نوحه «لا اله الا زینب» از آستان بندگی حضرت حق روی بر می‌تابیم، وقتی می‌گوئیم حسین و قمه می‌زنیم، وقتی می‌گوئیم حسین و نوحه‌های لس آنجلسی می‌خوانیم، وقتی می‌گوئیم حسین و در هیئت‌ها لخت می‌شویم، وقتی می‌گوئیم حسین و مردم آزاری می‌کنیم، وقتی می‌گوئیم حسین و دروغ می‌گوئیم، وقتی می‌گوئیم حسین و با آبروی اسلام بازی می‌کنیم… همه این نشانه‌ها به ما می‌گوید که محبت ما، محبت آمیخته با معرفت نیست.

چهارمین اصل مستند گویی و پرهیز از «زبان حال» گویی است. یکی دیگر از آسیب‌های وارده به شعر آئینی و عاشورایی روزگار ما بحث زبان حال گویی است. گاهی شاعر به عنوان سخنگو در عرصه شعر آئینی حاضر می‌شود و مثلاً از زبان امام حسین (ع) سخن می‌گوید. این خیلی کار سنگین و بزرگی است و لازمه آن خواندن همه خطبه‌ها و احادیث به یادگار مانده از امام سوم شیعیان است. اما وقتی من این جامعیت را ندارم، به ساختار شعر ضربه می‌زنم و بسیاری از خرافات را وارد آن می‌کنم. امروزه بسیاری از کتاب‌های شعر آئینی منتشر شده محصول خیالبافی‌ها و خواب‌ها هستند. این در صورتی است که در شعر آئینی ما اجازه نداریم بدون سند حرف بزنیم.

پنجم این که شعر آئینی باید حلقه وصل بین مذاهب و ادیان باشد و از دامن زدن به تعصبات دینی و توهین به مقدسات سایر ادیان پرهیز کند. یعنی به «وصل» بیاندیشد، نه به «فصل».

در شعر عاشورایی باید به دنبال تقویت وحدت جهان اسلام و امت اسلامی باشیم. متأسفانه گاهی شاعران به خاطر ارادت به امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) در تنور عصبیت‌های مذهبی می دمند و مباحث مربوط به «تشیع و تسنن» را با لحن بسیار بد (لحن لعن و نفرین) منعکس می‌کنند.

در شعر عاشورایی باید به دنبال تقویت وحدت جهان اسلام و امت اسلامی باشیم. متأسفانه گاهی شاعران به خاطر ارادت به امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) در تنور عصبیت‌های مذهبی می دمند و مباحث مربوط به «تشیع و تسنن» را با لحن بسیار بد (لحن لعن و نفرین) منعکس می‌کنند. این کار و جدایی انداختن میان شیعه و سنی در شرایط فعلی خطرناک‌ترین کاری است که یک شاعر آئینی می‌تواند انجام دهد. شاعر آئینی باید به دنبال وصل و تألیف قلوب امت اسلامی باشد. ایجاد اختلاف بین تشیع و تسنن دست‌آویز دشمنان اسلام است.

پنجمین اصل این است که شعر آئینی باید از هر نوع کژتابی اعتقادی به دور باشد. از غالی گری، اسطوره سازی، زبان حال گویی های غیرمستند، تحریف واقعیت تاریخی، و تعریف غلط از شفاعت و توسل. به این معنا که شاعر آئینی نباید خواننده و خواهنده خود را دعوت به گناه کند. این اصول، از مهم‌ترین اصولی است که یک شاعر اصیل آئینی باید به آنها پایبند باشد.

اصلی‌ترین هدف قیام حسینی «دعوت به معروف و نهی از منکر» تا اهدای آخرین قطره خون خویش برای دفاع از نوامیس الهی در مقابل بدعت‌های خطرناک جرثومه ظلم و فساد «یزید» بود که در تنور خلافت موروثی و سلطنتی در اسلام می دمید که به پیروزی خون بر شمشیر و احیای اسلام ناب محمدی انجامید. از همین رو ارائه تصویر شکست از قیام حسینی و ختم کردن تاسوعا و عاشورای حسینی به عزاداری تنها و غفلت از ابعاد حماسی و معرفتی این رستاخیز الهی، ظلمی بزرگ به عاشورا و امام عاشوراست؛ چرا که پیروزی در مکتب حسینی تعریفی جز «عمل به تکلیف» ندارد.

* در پایان اگر نکته ناگفته ای در باره شعر عاشورایی دارید، بفرمائید؟

نکته پایانی این که دایره مخاطبان «شعر عاشورا» از حسینیه‌ها و هیئات مذهبی فراتر نمی‌رود، ولی «شعر عاشورایی» مخاطبان جهانی دارد. آری؛ دایره مخاطبان شاعر در شعر عاشورا، به مسلمانان - و در مواردی فقط به اهل تشیع - محدود می‌شود..

در شعر عاشورا، شاعر فقط با هم مذهبان و هم مسلکان خویش به گفتمان می‌پردازد، و با این فرض که همه مخاطبانش خودی اند، ضرورتی به توضیح واضحات - معرفی اباعبدالله (ع) و تبیین فلسفه و اهداف متعالی قیام عاشورا - نمی بیند. به این معنا که شاعر به مجالس عزاداری امام حسین تنها به چشم یک دور همی مذهبی برای کسب ثواب و گرفتن برات شفاعت نگاه می‌کند، از همین رو بزرگ‌ترین رسالت خود را در سرودن شعر عاشورایی، تحریک احساسات مخاطب می‌داند.

از همین رو، به جای پرداختن به اصل مسئله (تبیین شخصیت امام و اهداف قیام)، با استناد به روایات و احادیث سوگ محور و مرثیه بنیاد، بیشتر به دنبال تحریک احساسات و گرفتن اشک از جمعیت است. و این امر کاملاً بدیهی است. برای مثال هیچ مداحی برای شرکت کنندگان در مجلس ترحیم، به بیان بیوگرافی متوفا نمی‌پردازد. چون بر این دقیقه واقف است که همه شرکت کنندگان در مجلس، در شمار خویشاوندان نسبی و سببی متوفا هستند.

در شعر عاشورایی اما، شاعر دایره مخاطبان خویش را گسترش می‌دهد و با این فرض که مخاطبان او در شمار هم مذهبان و هم دینان او نیستند، پیش و بیش از هر چیزی، به معرفی ممدوح خویش می‌پردازد. این که امام حسین که بود؟ چه اهدافی داشت؟ و چه کرد؟ چون او نمی‌خواهد تنها برای هم مسلکان خویش سخن بگوید. در شعر عاشورایی، شاعر به مخاطب جهانی می‌اندیشد و وظیفه خود می‌داند که در شعرش پیش و بیش از صورت، به سیره و سنت امام عاشورا بپردازد. به ارزش‌های متعالی قیام حسینی که قابلیت جهانی شدن دارند. ارزش‌هایی چون: حق خواهی، آزادگی، ظلم ستیزی، عدالت و صلح. این ارزش‌ها برای هر مخاطبی - با هر دین و مسلکی - قابل ستایش اند. از همین رو هر انسانی در هر گوشه این کره خاکی که باشد با شعر عاشورایی می‌تواند همذات پنداری کند.

این نکته‌ای است که در شعر عاشورایی روز و روزگار ما مورد غفلت قرار گرفته است: «مخاطب جهانی». این غفلت بزرگ ریشه در این ذهنیت غلط دارد که عاشورا فقط «ذکر مصیبت» است و بس! حال آن که خلاصه کردن عاشورا در «مصیبت» و غفلت از جان و جهان معنوی و حماسی آن، جفایی بزرگ به این واقعه بی بدیل است.

جان کلام آن که رسالت شاعر عاشورایی شناخت عمیق عاشورا و معرفی شایسته این قیام حسینی با همه ابعادش به جهان امروز است. شعر عاشورایی یک تریبون جهانی برای معرفی حقیقت و سیرت اسلام ناب محمدی به جهان تشنه حقیقت است.

آری، در شعر عاشورایی به جای مونولوگ و تک گویی، باید به دنبال دیالوگ و برقراری مکالمه و مفاهمه با مخاطب جهانی باشیم. چرا که ارزش‌های عاشورا، ارزش‌های فرازمانی و جهانی است.