به گزارش خبرنگار مهر، همایش ملی «بزرگداشت شیخ اشراق» توسط معاونت پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری ستاد ملی بزرگداشت شیخ شهابالدین سهروردی عصر دیروز شنبه هشتم مرداد ۱۴۰۱ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور برگزار شد.
در این همایش منوچهر صدوقی سها پژوهشگر و مدرس حکمت اسلامی، حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، احمد حسین شریفی رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، غیاثالدین طه محمدی رئیس بنیاد بوعلی سینا، قاسم پورحسن استاد دانشگاه علامه طباطبایی، سید محمد علی دیباجی استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران، حسن سیدعرب عضو هیأت علمی دانشنامه جهان اسلام، سیما نوربخش پژوهشگر و مدرس حکمت اشراق و سعید انواری استاد دانشگاه علامه طباطبایی سخنرانی کردند. همچنین پیام تصویری غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز در این همایش پخش شد.
ضرورت تفکیک تاریخ فلسفه از تاریخ فلاسفه
منوچهر صدوقی سها در این همایش گفت: شهادت شیخ شهاب الدین سهروردی او را وصل میکند به حضرت سیدالشهدا (ع). او خود شهادتش را پیشبینی کرده و گفته بود که خونش به زمین ریخته خواهد شد.
وی افزود: از زمانی که فلسفههای مضاف در ایران باب شد، برخی از اندیشمندان به حوزه موضوعی فلسفه فلسفه و بالاخص فلسفه فلسفه اسلامی فکر کردند. این موضوع سالهاست که فکر من را نیز به خود مشغول کرده است. یکی از مطالبی که به آن میاندیشم مسئله تفکیک تاریخ فلسفه از تاریخ فلاسفه است. گمان من این است که تاریخ فلسفه از تاریخ فلاسفه جداست، چرا که دو موضوع علیحده دارند.
گمان من این است که تاریخ فلسفه از تاریخ فلاسفه جداست، چرا که دو موضوع علیحده دارند
صدوقی سها ادامه داد: میتوان درباره فلاسفه و ارتباط نظامهای فلسفیشان به همدیگر، از تمثیل برج و چند ویلای کنار هم استفاده کرد. ما هم تاریخ فلسفه داریم و هم تاریخ فلاسفه. آیا ارتباط فلاسفه ازمنه مختلف تا به امروز به معنای طبقات یک برج است یا چند ویلا کنار هم؟ از جمله پرسشهایی را که در ذیل این تمثیل میتوان مطرح کرد این است که: «آیا اگر افلاطون نبود، فلاسفه اشراقی در تمدن اسلامی پیدا میشدند؟» و «آیا اگر ارسطو نبود، ابن سینایی در تاریخ اندیشه بشری پیدا میشد یا خیر؟» تفکرات بنده به اینجا منجر شده که تاریخ فلاسفه و اصلاً تاریخ نظامات فلسفی ابداً به ویلاهای مختلف قابل تنظیر نیست. اگر یک ویلایی فرو بریزد، ویلاهای دیگر سالم میمانند، اما اگر یک طبقه از برجی فرو بریزد طبقات دیگر نیز فرو میریزند. قطعاً تطابق علمی و قانونی هست بین فلاسفه و به تبع خود فلاسفه بین نظامات فلسفیشان. شرح این موضوع را به تفصیل در کتاب «پدیدار شناخت تاریخ استعلایی فلاسفه اسلامی» بیان کردهام که توسط پژهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.
این پژوهشگر و مدرس فلسفه اسلامی در ادامه با اشاره به این نکته که اگر شیخ اشراق حضور در هستی نمییافت، حداقل یک گوشه از بنای معرفتی اندیشمندی به نام محی الدین بن عربی هم نبود، گفت: با اینکه شیخ اشراق اول بالذات فیلسوف است، اما ابن عربی در وجه اول تفکر خود عارف است. ما هر زمان که میگوئیم فلسفه اسلامی ذهنمان به طرف «شفا» و «اسفار» میرود.
وی اضافه کرد: فلسفه در حوزه اسلام پیدا شد، اما از یونان آمد. به عبارتی فلسفه از یونان به تمدن اسلامی آمده و اسلامیزه شده است. بنابراین نه یونانی محض است و نه دستگاهی است که کلاً اسلامی باشد. در کنار یک نظام فلسفی دیگر هم داریم به فلسفه اسلامی بالمعنی الاخص. از عناصر این فلسفه اسلامی بالمعنی الاخص که صرفاً اسلامی است شیخ اشراق و ابن عربی هستند و بین آنها ارتباط تاریخی محقق است. ابن عربی قطعاً از شیخ اشراق متأثر است. احتمال ضعیفی میرود که این دو اندیشمند با یکدیگر ملاقات کرده باشند. هر دو به یک معنایی معاصرند. هر دو به شامات رفته و دربار ملک ظاهر را درک کردهاند. اگر ملاقات هم نکرده باشند، به یقین آشنایی میان این دو وجود داشته است.
تاثرات ابن عربی از شیخ اشراق
نویسنده کتاب «تفاسیر عقلیه لفلاسفه الهیین» در بخش دیگری از سخنان خود به تاثرات ابن عربی از سهروردی اشاره کرد و گفت: نخستین تأثر مسئلهای است به نام «کن وجودی». یکی از مبانی برین ابن عربی هم کن وجودی است که اخذ از شیخ اشراق است. دومین مورد آنجاست که شیخ شهید قائل به چهار طبقه و انوار قاهر طبقات است درست برابر است با ولی کامل یا انسان کامل ِ ابن عربی.
فلسفه در حوزه اسلام پیدا شد، اما از یونان آمد. به عبارتی فلسفه از یونان به تمدن اسلامی آمده و اسلامیزه شده است. بنابراین نه یونانی محض است و نه دستگاهی است که کلاً اسلامی باشد
وی افزود: ابن عربی و اتباع ابن عربی که از ولایت حرف میزنند، میگویند که نبوت از مراتب ولایت است. هیچکسی به نوبت نمیرسد الا از طریق ولایت. این دیگر از جمله مسلمات مکتب ابن عربی است. اما ولایت از اسماً الهیه است به تعبیر خودش و نبوت از اسماً منقطع است و تمام میشود. ولایت چون از اسماً الهیه است دولتش از ازل تا به ابد جاری است. هیچ زمانی نیست که خالی از ولی بوده باشد. این معنا متخذ از شیخ اشراق است. پس دو مبنای برین نخستین در معارف اسلامی عین همدیگرند.
نویسنده کتاب «شرح جدید منظومه سبزواری» گفت: برای ما جای شبهه نیست که یکی از اضلاع نظام فکری ابن عربی، دستگاه فلسفی شیخ اشراق است. میدانیم که شیخ اشراق مدتی را در اصفهان تحصیل کرده است. استاد او در اصفهان متصل میشود به ابن سینا. استاد دیگر او در شامات فخرالدین ماردینی است که او هم متصل میشود به ابن سینا و هموست که قصیده ابن سینا را هم شرح کرده است. شیخ اشراق در مراغه به همراه فخر رازی در درس مجدالدین جیلی حاضر شدهاند. جیلی شاگرد غزالی است و غزالی هم شاگرد عمر خیام است و خیام شاگرد بهمنیار که او شاگرد ابن سیناست.
سهروردی پرچمدار فرهنگ ایرانی – اسلامی است
سعید انواری در این همایش به شرح مفهوم «خرِه کیانی» از منظر شیح اشراف پرداخت و گفت: واژه «خره» که امروزه به معنای فر و فره به کار میرود، هنوز در زبان فارسی زنده است و آن موهبتی الهی است که به فرد در خویشکاریاش کمک میکند. فره میان انسانها به سه دسته تقسیم میشود: فره پهلوانی که جوانمردان و فتیان دارند، فره موبدی که مربوط به روحانیون است و فره کیانی که متعلق به حکمرانان است.
وی افزود: فر موهبتی الهی است که هرچند فرد باید برای رسیدن به آن تلاش کند، اما نمیتواند آن را به زور بگیرد. فر کیانی در یشتها مطرح شده و اشاره شده که کدامیک از حاکمان ایران در تاریخ این فر را داشتهاند. فر قابل غصب شدن نیست و برخورداری از آن تشکیکی است. یعنی ممکن است فردی که آن را دارد به دلایلی آن را از دست بدهد. همچنین ممکن است افزایش پیدا کند. تنها انسانهای کامل هستند که میتواند به فره دست پیدا کنند و شاه بشوند.
خره کیانی همان ولایت است و ما میدانیم که امامت را نمیتوان غصب کرد و فقط خلافت قابلیت غصب شدن دارد. بنابراین متناظر انسان کامل در فرهنگ اسلامی، انسان فرهمند است
انواری ادامه داد: فرد با دستیابی به «خره کیانی» در اصل میتواند به ولایت بر مردم برسد و از اینجا این مفهوم با فرهنگ اسلامی تلفیق پیدا میکند. خره کیانی همان ولایت است و ما میدانیم که امامت را نمیتوان غصب کرد و فقط خلافت قابلیت غصب شدن دارد. بنابراین متناظر انسان کامل در فرهنگ اسلامی، انسان فرهمند است.
این مدرس دانشگاه همچنین با اشاره به این نکته که ایرانیان چون با مفهوم فره کیانی آشنا بودند، به راحتی شیعه را پذیرفتند، گفت: ما چون این مفهوم را داشتیم به راحتی شیعه شدیم. این مفهوم در قرون مختلف به کار رفته است. از شاهنامه فردوسی گرفته تا سرود ملی فعلی ما آنجا که میگوید: بهمن فر جاویدان ماست. نظریه سیاسی سهروردی هم با این مفهوم مطرح میشود. در اصل او با این مفهوم نظریه حکیم حاکم افلاطون را مطرح میکند. هرچند که ما با وجود داشتن فره یا خره کیانی در شرق نباید بگوییم که شیخ اشراق این مفهوم را از افلاطون و از غرب گرفته است.
انواری اضافه کرد: پس «فر کیانی» همان مشروعیت الهی است و صاحب این فر حاکم است و حکم نصب او از بالا اضافه شده. ساختار سیاسی ایران نیز از دیرباز با این مفهوم شناخته میشود. برخی از متفکران سعی کردهاند که این مفهوم را با مفاهیمی چون «سکینه» و «سلطان» هم تطبیق دهند. نکته مهم اما این است که فرد با داشتن فر کیانی صاحب دیگر فرهها هم هست یعنی هم صاحب فره پهلوانی است و هم صاحب فره موبدی. فرد صاحب فره کیانی صاحب علم لدنی و جام جهان نما میشود و حکمت و حکومت را باهم پیدا میکند.