خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: برخی مسلمانان هندی در روز عاشورا جشن میگیرند. این جمله را زمانی که از خانم سمیه بشارتی شنیدم در شوک فرو رفتم. چگونه ممکن است مسلمان باشی و در روز عزای فرزندان پیامبر شاد باشی و جشن بگیری؟ بشارتی متولد ۱۳۵۸ است. بعد از اتمام تحصیلاتش در رشته مهندسی ساختمان از دانشگاه تهران، مدتی در یکی از شرکتهای مرتبط با همین رشته مشغول بود که با همسرش آشنا شد و بعد از طی کردن حدود ۶ ماه برای بررسی و تحقیق، ازدواج کرد و مقیم هندوستان شد. اکنون ۱۵ سال است همراه دو فرزندش، دختر ۱۱ ساله و پسر ۸ سالهاش در کشور هندوستان زندگی میکنند. دو هفتهای است که به ایران آمده. پس از فرصت استفاده کردم و از او برای یک گفت و گو دعوت کردم که در خبرگزاری میزبانش باشم. ایشان نیز استقبال کردند و این گفت و گو رقم خورد:
«من آدم ماجراجویی هستم. همسرم مقیم هند بودند. روحیهام اینطور است که به هیجان و تجربههای جدید خیلی علاقه دارم. در فرایند آشنایی، تحقیق و بررسی برای ازدواج، ۶ ماه به صورت مرتب رفت و آمد داشتیم و بررسی انجام دادیم و با یک مشاور به صورت مداوم در ارتباط بودیم و بعد از این مدت، از محل کارم در ایران استعفا دادم و به هند رفتم. الان در هند کار اصلیام تدریس زبان انگلیسی به مخاطب ایرانی است.
هندوستان
اگر از کشور هند بخواهم صحبتی کنم باید بگویم که در سال ۱۹۴۷ اعلام استقلال از انگلیس میکند ولی به نظر من ظاهراً از انگلیس مستقل شده. من فکر میکنم انگلیس تا توانست ظلم کرد و تا توانست از هند دزدید و در نهایت زمانی که چیزی برایش نداشت رهایش کرد. اما مردم هند تلاش ارزشمندی داشتند. مردم با دست خالی با انگلیس جنگیدند و با «مبارزه منفی» یعنی جنگ بدون تنش که شعار گاندی بود توانست یک ابرقدرت را از چنگال ابرقدرتی مثل انگلیس نجات دهد.
مردم هند مردمی بسیار مهربان هستند. مردمی بسیار بسیار مهربان و با اینکه حکومت هند، مهاجرپذیر نیست، کشور هند مردمی بسیار مهمانپذیر دارد. در حدی که وقتی من در هند از کسی کمک میخواستم با وجود حجابی که دارم (و در نظر بگیریم که الان روی حجاب حساسیتها بالا رفته در دنیا،) هیچجا بدون کمک نماندم. از همسایهها گرفته تا آدمهای عادی که در خیابان ازشان کمک خواستم و تا حتی فرهیختگان و نخبگان دانشگاهی که در مسائل فکری درخواست کمک کردم از آنها، همه بدون پروا به من کمک کردند. در کل با تمام تفاوتها و اختلافات ادیان در کنار هم به صورت صلحآمیز زندگی میکنند.
همسر من شغل آزاد دارد، برای خودش یک بیزینس دارد. در کشور هند سطح مالی خوبی دارد. البته فقیر برای ما ایرانیها تعریف متفاوتی دارد با فقیر هندیها. هندیها اغلب آدمهای قانعی هستند و به کمترین امکانات برای زندگی هم راضی هستند. اگر در دو کشور ایران و هندوستان بگوییم: «یک خانواده فقیر داریم و دنبال سرپناه هستیم برایشان» سرپناه در این دو موقعیت مکانی، معنای متفاوتی خواهد داشت.
عرف هندوستان
اغلب عوام هندی به جبر اعتقاد دارند. یعنی در روند زندگیشان دنبال تغییر و پیشرفت نیستند و دائم با خود این اعتقاد را مرور میکنند که: «خدا خواسته که اینطور باشد و مشیت الهی بر این نوع رقم خورده است. اگر دنبال تغییر باشیم یعنی داریم با خواست خدا مبارزه میکنیم.» البته که نسل جدید تغییر را بیشتر در برنامه زندگی خود جای میدهند. در مجموع باور قالب مردم فقیر هند همین است که اگر سرپناهی باشد و آب و غذای روزانه شأن تامین شود، از دار دنیا همین برایشان کافیست. برای هندیها لزوماً خانه به معنای ساختمان نیست. ممکن است گوشه خیابان زندگی کنند. منظور من سبک زندگی فقراست. یا مثلاً در ایران ما میگوئیم: «یک خانواده فقیر میشناسم که یک ماه است گوشت نخوردهاند.» این در حالی است که در هند حتی مسلمانان هم گوشت برایش اولویت ندارد چه رسد به فقرا. سبک فقر در دو کشور متفاوت است. سبک فرهنگ و انتظارات و آسایش هم متفاوت است. بنابراین من به ایرانیهایی که مسافر هند هستند میگویم: «با تصور فقر ایرانیها به آنها نگاه نکنید. اغلب این فقرا این نوع از زندگی را پذیرفته و انتخاب کردهاند.»
مسلمانان هند
در این کشور هر جا که مسجد باشد مسلمانان ترجیح دارند که خانهشان را در همان نزدیکی بگیرند. مسلمانان هندی به خواندن نماز در مسجدی خیلی مقید هستند. تا آنجا که اگر جایی مسجد باشد آنها خود را موظف میدانند که حتماً در مسجد نماز بخوانند. اتفاقی که در ایران بسیار کمرنگ است. در ایران کثرت و کیفیت مساجد بسیار بالاتر از مساجد هند است. مردم ایران شاید برای نماز مغرب و اغلب فقط پیرزن و پیرمردهای بازنشسته و سرخلوت برای نماز به مسجد میروند. افراد سنتی فقط نماز را در مسجد میخوانند. من در شهر بنگلُر زندگی میکنم. خانه پدرشوهر من همسایه مسجد است. اذان را که حدود ۱۲:۳۰ میزنند اما همه میدانند که سر ساعت ۱۳ نماز جماعت ظهر در مسجد برگزار میشود. مساجد هند خیلی شلوغ است. بسیاری از دید و بازدیدهای کوتاه در مسجد انجام میشود. جالب هم اینجاست که مساجد هند مثل مساجد ایران از حمایت دولتی بهرهمند نیستند و با هزینههای شخصی اداره میشوند. مساجد اهل سنت و شیعیان فرق دارند اما محدودیتی برای استفاده همدیگر ندارند. البته اغلب مساجد برای خانمها در ساعت نماز مجوز ورود نمیدهند. مساجد فقط برای آقایان است.
یک بار رفته بودم بازار دیدم اگر بخواهم صبر کنم تا کارهایم را انجام بدهم، از زمان نماز گذشته است. در یک فروشگاه بزرگ پارچه فروشی بودم. به فروشنده گفتم: «می توانم یک گوشه کوچک پارچه پهن کنم و نماز بخوانم؟» بسیار متعجب شد و با هیجان خاصی گفت: «چرا یک گوشه؟ چرا تکه پارچه؟ بفرمائید بالا ما برای نماز اتاق مخصوص داریم. راهنماییام کرد بالا. رفتم، یک مکان خیلی بزرگ و تمییز و خوب برای نماز تدارک دیده بودند. حتی نمازخانه آقایان و خانمها جدا بود. یک وضوخانه با تمام امکانات و حتی سکویی که اهالی سنت برای طهارت و وضوی خود نیاز دارند که روی آن بنشینند هم تعبیه شده بود. از آن به بعد هر بار در بازار بودم و وقت نماز بود، به این فروشگاه میروم و از نمازخانهاش استفاده میکنم.
ادیان در هند
در هندوستان، حکومت سکولار است. اما مردم هند، دیندار هستند. مردمی که هر روز صبح خود را قبل از خروج از منزل با عبادت و آداب خودشان (باتوجه به اعتقادات خودشان) شروع میکنند. در همه خانههای هند، یک اتاق نسبتاً کوچک با ابعادی به اندازه سه-چهار سجاده مختص نماز و عبادت در نظر گرفته میشود. هندیها اعتقاد دارند که انسان هر دین و مذهبی که دارد باید یک اتاق مخصوص اجرای اعمال و آداب را داشته باشند به همین دلیل در خانهها اتاق پوجا دارند. پوجا اسم عبادت آنهاست که بتها و اشیا مقدسشان را در آن میچینند و مسلمانان هم سجاده و چادر و عَلَم و بعضاً تربت کربلا و … را در این اتاق قرار میدهند. اعتقاد به دین و عبادت برای هندیها خیلی عمیق و مهم است.
با جمعی از دوستان خانوادگی مان به سفر رفته بودیم. من در اتاق داشتم نماز میخواندم و بچهها داشتند وسط پذیرایی باهم بازی میکردند. دوستم خانم «شوتچی» یکی از همسفرانمان بود. کارم داشت. میخواست از اتاق من برای بازی بچهها صندلی بردارد. جلوی اتاق آمد و چند بار درب را کوبید. من داشتم نماز میخواندم. تکرار کرد و دائم در زد و من نمیتوانستم پاسخ دهم چون سر نماز بودم. وقتی نمازم تمام شد با همان چادر و لباس نماز رفتم در را باز کردم. متوجه شد که داشتم نماز میخواندم، چنان معذرتخواهی کرد و نارحت شده بود که میگفت: «من مزاحم عبادتت شدهام.» در هند افراد خیلی به ادیان دیگر احترام میگذارند. اصلاً کسی آداب عبادی دیگری ادیان را مسخره نمیکند و دست نمیاندازد.
سنتهای هند
خود هندیها مردم بسیار باحیاییاند. اصلاً با عریان بودن و بیحیایی موافق نیستند. حتی با وجود اینکه «ساری» لباس سنتی هندی یک تکه نیمتنه هم دارد اما اصلاً در عرفشان نشان دادن بدن را کار خوبی نمیدانند. مثل غرب نیست که برهنگی برایشان عادت یا حتی زیبایی باشد. مثلاً یکی از تابوشکنیهای بزرگ برای هندیها این است که دخترهای جوان خانواده بخواهند شلوار جین بپوشند. چون شلوار جین شلوار تنگی است.
البته که فرهنگشان در شهرهای بزرگ با سرعت زیادی در حال تغییر است. یکی از نقاط قوت مردم هندوستان این است که همزمان با بالا رفتن سرعت رشد تکنولوژی و تغییر فرهنگ و ورود تفکرات جدید، سنتهای خودشان را حفظ کردهاند و به جوانان و نسل بعدیشان انتقال دادند. در مراسم عبادی، عروسیها و مراسمهای جمعیشان حتماً باید لباس ملیشان را بپوشند. لباسی که ما در ایران نداریم. در برخی از شهرهای ایران لباسهای محلی داریم مثل شمالیها یا کردها، که در مراسم خاصی میپوشند اما لباس ملی در ایران نداریم.
زنده نگهداشتن سنتها
خانوادههای هندی از همان ابتدا رسوم را اجرا کردند. پوجا عبادت هندوهاست. از همان ابتدا جلوی بچهها پوجا انجام میدهند. هندیها برای نگهداشتن سنتهایشان این سنتها را انجام میدهند و آنها را جدی میگیرند. با استفاده رسمی از لباسهای سنتی و اعتقاد به آداب سنتی کشورشان، این سنتها را زنده نگه میدارند و به نسل بعدی انتقال میدهند.
محرم اهالی سنت در هند
بهخاطر تبلیغات ۲۰ سال اخیر محرم به عنوان یک فستیوال تلقی میشود. برای شیعیان فستیوال غم است و برای فرقهای فستیوال شادی. حالا چرا؟
با آغاز ماه محرم شروع میکنند به تبریک گفتن «فرارسیدن سال نو». من وقتی با برخی دوستانم صحبت میکنم این را می گویم و برای آنها تبیین میکنم که مبدا تاریخیای به نام «سال نو» در تقویم عرب و تاریخ هجری قمری وجود ندارد. اصلاً مثل سال شمسی نیست و مثل ایران موضوعیت «سال نو» وجود ندارد. از طرفی مسلمانان اهل سنت در یک سال قمری، دو عید بیشتر ندارند. یکی قربان و یکی فطر. پس «سال نو» را به اشتباه وارد این فرهنگ کردند. روز دهم محرم که برای ما عاشوراست، برای اهل یک فرقه یک جشن است چون به تصور آنها کشتی نوح دهم محرم به گل نشسته و دریای نیل دهم محرم بوده که شکافته شده و … کلی اتفاقات خوب در این روز افتاده است.
من بشخصه مطمئنم که دوستان خودم که از اهالی سنت هستند از حکمت اصلی این اتفاق اطلاع ندارند. نمیدانندکه بنیامیه برای پیروزی بر پسر پیامبر بوده که در این روز شاد هستند و شادی اعلام کردند. البته شبیه این تحریف را در باقی فرهنگها هم زیاد داریم. مثلاً در آمریکا هم خیلیها نمیدانند کریسمس برای چیست! اگر از آنها فلسفه کریسمس را بپرسید هر دلیلی را برای شادی ممکن است بشنوید بهجز میلاد حضرت مسیح (ع)! حداقل افرادی که من میشناسم مطمئنم که اینطورند. این روندِ کارِ جریانِ تغییر فرهنگ است. روشش هم این است که زمانیکه دلیل اصلی را طی یک فرایند بین مردم کمرنگ کردند، یک سری دلایل جدید را پررنگ میکنند.
وقتی با دوستان وارد گفتگو میشوم اعتقادشان بر این است که «در بحث کربلا یزید توبه کرد. انشاالله که خدا بخشیده باشد.» من هم می گویم این طور نمیشود که هر کسی هر کاری بخواهد بکند و در نهایت بگوید توبه کردم و خدا مرا ببخشد.
خلاصهاینکه به این دلایل مردم هند که اهل فرقههای مختلف هستند، روز دهم محرم را روز خوبی میدانند که خیلیهایشان به شکرانه خوب بودن روز روزه میگیرند. لباس مهمانی میپوشند. البته این اتفاق هم در بین تحصیلکردهها و خواص کمتر رخ میدهد. مردم عادی بیشتر درگیر این ندانستن هستند. برخی از قشر خاصشان حتی در عزاداری ما در ایام محرم در نذرهای ما شریک میشوند. برنج میآورند. در مراسم شرکت میکنند.
محرم شیعیان در هند
هر سال کسانی که نذر فرهنگی دارند پارچه و پرچم مشکی می خرند و بین مردم فقیر منتشر میکنند. از دهه آخر ماه ذیحجه محلههای شیعهنشین کمکم سیاهپوش میشوند. شیعیان علاوه بر سیاهپوش کردن شهر و خانهها، عزاداریهایی هم دارند. در طی ساعات مختلف یک روز (صبح، ظهر، عصر) در بخشهای مختلف محل حتماً مجلس عزا برپا هست. دهم محرم از طرف دولت به مناسبت روز عاشورا تعطیل رسمی است. مردم هند روز دهم محرم را در دوحالت مشاهده کردهاند: یا شادند و جشن میگیرند و یا عزادارند و مراسم عزاداری دارند. عید فطر، عید قربان، میلاد حضرت رسول اکرم (ص) نیز از دیگر مناسبتهایی است که به دلیل مراسم مسلمانان تعطیل هستند. با همین نگرش برای مناسبتهای ادیان دیگر هم تعطیلی داریم. یعنی صبح که از خواب بیدار میشوید در همه ساعتها یک برنامه یک جایی هست. ساعت برگزاری مراسم هم در خانههای بزرگ از قدیمالایام مشخص بوده است. خانمها از صبح کهیک مجلس میروند، بعد به مجلس دیگر و بعد دیگری. در خیابان که ببینی دنبال هم از یک خانه در میآیند و در یک خانه دیگر میروند. این دو ماه و ده روز (از اول محرم تا روز هشتم بعد از ماه صفر) روال همین است و دائم اطعام اتفاق میافتد. دو ماهی است که فقرای شیعه غذای نسبتاً خوبی میخورند. البته در کشور هند در همه مراسمها غذا نمیدهند. در مراسمهایی که در زمان شام و یا ناهار باشند غذا میدهند که اغلب هم از قدیم معلوم است که کدام خانه و چه کسی بانی این موضوع است. در باقی خانهها فقط تبرکی در مراسم به مردم داده میشود. این تبرک میتواند میوه باشد و یا میتواند لیوان متبرک روضه باشد و یا هر یادگاری دیگری. حتی بعضی از خانهها به شما دستمال پارچهای هدیه میدهند که به یادگار از روضه حضرت اباعبدالله (ع) با خودتان ببرید.
در همه تعطیلات مناسبتی، هندیها بیرون میآیند و کارناوال راه میاندازند. در روز عاشورا خیابان اصلی شهر «Hosur road» توسط پلیس بسته میشود و شیعیان دستههایی به خیابان میآورند، طبل و زنجیر در دستههای عزاداری شور به پا میکند. از شب تا صبح مراسم عزاداری با این طریق در خیابانها به پاست. البته نه به صورت طبل و سنج و موسیقی دستههای ما. چون یکی از چالشهایی که مسلمانان با نوع دینداری ایرانیها دارند، موسیقی است. اغلب مسلمانان دنیا موسیقی را حرام میدانند.
صحبتهای گاندی
شیعیان در ایام منتهی به آغاز محرم با هزینههای شخصی سعی میکنند بنرهایی را روی بیلبورهای بزرگ شهر در محلههای مسلماننشین نصب کنند که در آن در مورد عزاداری سیدالشهدا گفته شده است. البته نه به صورت مستقیم. مثلاً گفتههای افراد مشهور و مهم را در مورد امام حسین (ع) مینویسند و یا بازگوییهای سخنان امام حسین (ع) که توسط افرادی مثل گاندی و ماندلا و.. بوده است را در این بیلبوردها منتشر میکنند تا به این طریق امام حسین (ع) بین مردم بیشتر شناخته شود.
تربیت فرزند
ما در کودکی به دلیل تحصیلات پدرم در مقطع دکترا مدت ۴ سال را در کشور انگلستان زندگی میکردم. محیط انگلستان و فضایی خارج از فضای کشور خودمان را تجربه کرده بودم. البته در آن زمان تبلیغات ضد اسلام هم انجام نمیشد و القاعده هنوز با نام اسلام را استفاده نکرده بود. از طرفی خود دین اسلام هم در انگلیس رواج نداشت و شناخته شده نبود. من مواجهه تربیتی با اسلام در محیط غیرمسلمان را از کودکی تجربه کرده بودم. الان هم برای فرزندان خودم در هندوستان دارم تجربه میکنم. تربیت فرزند در محیط کشور هندوستان برای من سخت نبوده است. اما جالب است بدانید با وجود اینکه در هند ادیان متفاوت و پوششهای مختلفی وجود دارد، فرزندان من در سفرهایی که به ایران بیشتر دچار سوال میشوند. مثلاً یک بار در ایران پسرم یک عروس را دید در حالیکه بیحجاب بود و لباس نیمه برهنهای داشت. ناخودآگاه در مواجهه با این صحنه گفت: «وای این خانم چقدر کثیفه!» البته این کلمات را خودش برای ابراز احساس درونیاش به کار برد و کلامی نیست که از جایی شنیده باشد و یا من گفته باشم، ولی میخواهم بگویم که تناقضهایی که فرزندانم در ایران با اصول اسلام میبینند برایشان بیشتر از هند سوال ایجاد میکند.
خرافات
در بین مردم هند آدابی است که نماد مسلمان بودن و عزاداری است وحاصل ورود خرافات به دین است. مثلاً هر دختری که به خانه شوهر میرود، با خودش یک پنجه فلزی به نماد تبرک و مسلمان بودن به خانه همسرش میبرد. این پنجه برایشان بسیار متبرک و دوست داشتنی است و علم نام دارد. حتی میتوانم بگویم که به صورت تام، اعمالی که هندوها نسبت به بت دارند در نگاه مسلمانان هند به این پنجه و آدابی که برایش انجام میدهند، دیده میشود. مثل هندوها که برای بتهایشان گل میزنند، آنها هم جلوی علم گُل میگذارند. عود میگذارند جلوی علم. غذا را میگذارند جلوی آن تا متبرک شود و...