فقدان مهارت‌آموزی کافی برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار تا نداشتن مهارت‌های اجتماعی برای تعامل با جامعه؛ موجب شده است تا فرزندان بهزیستی احساس کنند؛ بهزیستی آنان را در جامعه رها کرده است.

خبرگزاری مهر؛ گروه جامعه؛ مراکز شبه خانواده و مراکز نگهداری بهزیستی؛ جایی برای مراقبت از کودکانی است که سرپرست مناسبی ندارند. عدم صلاحیت، اعتیاد شدید یا زندانی بودن سرپرستان یا تنها سرپرست، مجهول‌الهویه بودن کودک یا مفقودالاثر شدن سرپرستان از دلایلی است که موجب می‌شود تا برخی از کودکان به جای زندگی در کنار خانواده و داشتن یک زندگی معمولی، در مراکز بهزیستی بزرگ شوند.

با این حال مراکز «شبه خانواده» وضع بهتری دارند و کودکان در جایی که شباهت زیادتری به یک خانه دارد در کنار یک مادریار زندگی می‌کنند. اما در مراکز نگهداری موقت یا خانه‌های سلامت، کودکان می‌دانند که مهمان امروز و فردای این مراکز هستند و معلوم نیست چه زمانی باید به جای دیگری کوچ کنند.

بهزیستی متولی نگهداری از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست است

رشد آسیب‌های اجتماعی و گسترش سبک زندگی مدرن، موجب شد تا خانواده از شکل سنتی خود فاصله بگیرد و وظیفه سرپرستی کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست از اقوام و خویشاوندان به حاکمیت محول شود.

عمده خانواده‌هایی هم که مایل به فرزندخوانده هستند و توانایی آن را دارند؛ مایلند سرپرستی یک دختر صفر تا ۳ سال را به عهده بگیرند و سرپرستی پسران فاقد سرپرست مناسب، چندان خواهان ندارد

سازمان بهزیستی متولی سرپرستی کودکانی است که فاقد سرپرست مؤثر هستند. کودکانی که پس از معرفی‌نامه مرجع قضائی و پزشکی قانونی وارد خانه‌های بهزیستی می‌شوند؛ پرونده آنها تکمیل می‌شود و اگر مددکاران نتوانند والدین یا سرپرست مناسبی برای این کودکان پیدا کنند؛ ناچار می‌شوند آنان را در این مراکز نگهداری کنند.

برای فرزندخواندگی هم شرایط آسانی وجود ندارد؛ کودکان بدسرپرست را به دلیل اینکه والدین یا اقوام معلومی دارند؛ نمی‌توان واگذار کرد. خانواده‌های متقاضی فرزند هم باید شرایط خاصی داشته باشند و به حکم ماده ۱۴ قانون حمایت از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست در صورتی حکم سرپرستی صادر می‌شود که درخواست کننده سرپرستی، بخشی از اموال یا حقوق خود را به کودک یا نوجوان تحت سرپرستی تملیک کند. عمده خانواده‌هایی هم که مایل به فرزندخوانده هستند و توانایی آن را دارند؛ مایلند سرپرستی یک دختر صفر تا ۳ سال را به عهده بگیرند و سرپرستی پسران فاقد سرپرست مناسب، چندان خواهان ندارد.

در چنین شرایطی کودکانی که در مراکز نگهداری رشد می‌یابند؛ اگر والدینشان معلوم نباشد، از همان ابتدای رشد و بلوغ خود با این احساس سرخوردگی مواجه می‌شوند که خانواده‌ای آنان را نخواسته است؛ کودکانی که والدین و سرپرستان مشخصی دارند؛ به دلیل شرایط نامناسب سرپرستان، ناچارند دور از کانون گرم خانواده زندگی کنند و علی رغم داشتن نزدیکان، از داشتن آنان محروم باشد.

مراکز نگهداری کودکان بهزیستی و چالشی به نام سن ترخیص

مراکز شبه خانواده بدین منظور ایجاد شده است تا جایی برای فرزندان بهزیستی فراهم شود که بیشترین شباهت را به خانواده داشته باشد. از آنجا که این فرزندان تا سن ۱۸ سالگی می‌توانند در این مراکز بمانند؛ این مراکز لازم است آموزش‌هایی را برای داشتن یک زندگی مستقل به آنان در نظر بگیرد. با این حال در مراکز شبه خانواده، فرزندان بعد از ترخیص هم از حمایت‌های مرکز استفاده می‌کنند.

فرزندان را برای نگهداری در سنین ۳ تا ۷ سال، ۷ تا ۱۲ سال و ۱۲ تا ۱۸ سال تفکیک کرده‌اند. این تقسیم بندی در بسیاری از موارد موجب انتقال اجباری فرزندان از یک مرکز به مرکز دیگر می‌شود

متأسفانه همه مراکز بهزیستی قادر به نگهداری فرزند خود به صورت طولانی مدت نیستند و ناچار هستند رویکرد حمایتی کوتاه مدت برای فرزندان خود داشته باشند.

کودکان صفر تا ۳ سال در شیرخوارگاه‌های بهزیستی نگهداری می‌شوند. اما در بسیاری از مراکز، فرزندان را برای نگهداری در سنین ۳ تا ۷ سال، ۷ تا ۱۲ سال و ۱۲ تا ۱۸ سال تفکیک کرده‌اند. این تقسیم بندی در بسیاری از موارد موجب انتقال اجباری فرزندان از یک مرکز به مرکز دیگر می‌شود؛ علاوه بر این‌ها ممکن است مسئولان مراکز هم تغییر کنند و فرزند بهزیستی در مدتی که در یک مرکز حضور دارد شاهد جا به جایی چندباره مسئول خود باشد.

مصطفی بینا کاشانی مدیر عامل مؤسسه آرا که مرکزی برای مهارت‌آموزی فرزندان ترخیص شده از بهزیستی است؛ در گفت‌وگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه تعریف بهزیستی از سن ترخیص باید برداشته شود؛ گفت: سن ترخیص موجب شده است تا فرزند هیچ علاقه‌ای به مرکزی که در آن زندگی می‌کند نداشته باشد. در یک مرکز با هدف نگهداری فرزندان ۱۲ تا ۱۸ سال، تعامل بین فرزندان کوچک و بزرگ کمتر رخ می‌دهد؛ خواسته‌ها و انتظارات آنان متفاوت است.

باید همه مراکز بهزیستی به مراکز شبه خانواده تبدیل شوند

کاشانی با بیان اینکه باید همه مراکز نگهداری کودکان به مراکز شبه خانواده تبدیل شوند گفت: مراکزی که مثل اداره عمل می‌کنند و کارمندانشان در چند شیفت به محل کارشان می‌آیند و تعداد زیادی فرزند بهزیستی در آن نگهداری می‌شود؛ هیچ حس تعلق و آرامشی را به کودک یا نوجوان حاضر در مرکز نمی‌دهد و طبیعی است که این فرزندان بخواهند هر چه سریع‌تر از این مراکز خارج شوند. باید مراکز نگهداری مثل خانه کوچک‌تر و با تعداد فرزند کمتری فعالیت کنند.

در چنین شرایطی مراکز نگهداری به دنبال این هستند که هر چه سریع‌تر فرزندانشان را ترخیص و از مراکز نگهداری خارج کنند. البته در این شرایط، فرزندان هم مایل هستند زودتر از این مراکز خارج شوند.

فرزندان برای اینکه وارد جامعه شوند و زندگی مستقلی را داشته باشند با محدودیت‌هایی مواجه‌اند. سن ۱۸ سالگی سن پایینی است؛ در خانواده‌های ایرانی که افراد معمولاً از سن ۲۵ تا ۳۰ سالگی به بعد به تدریج مستقل می‌شوند و به طور کلی ۱۸ سالگی سن پایینی برای استقلال به حساب می‌آید و فرد در این سن آسیب‌پذیر است، این بچه‌ها هم که در غیاب خانواده وارد جامعه می‌شوند. تصور کنید فرد از یک محیط کاملاً حمایت شده و نظارت شده و گلخانه‌ای ناگهان قرار است وارد اجتماع شود و با حداکثر ضریب استقلال مواجه باشد؛ همین امر موضوعی است که موجب وارد آمدن استرس زیاد به فرد می‌شود.

فرزندان بهزیستی بعد از ترخیص در جامعه پرت می‌شوند

هزینه‌های یک زندگی مستقل در کنار عدم شناخت کافی مهارت‌های زندگی موجب می‌شود فرزندان بهزیستی پس از ترخیص با چالش‌های زیادی مواجه باشند.

بارها فرزندان ترخیص شده از بهزیستی در مراجعه به مرکز ما گفتند بعد از ترخیص ما در میان جامعه پرت شدیم

هیچ آماری نمی‌توان در زمینه ورود فرزندان بهزیستی به کسب و کارهای مجرمانه پیدا کرد؛ اگرچه نمی‌توان با قطعیت از ورود این افراد به فعالیت‌های مجرمانه سخن گفت اما طبیعی است که در صورت عدم حمایت لازم، فرزندان بهزیستی به سمت کسب و کارهای مجرمانه روی آورند و یا حتی اگر تخلف دائمی هم نداشته باشند گاهی این تخلفات را انجام دهند.

بینا کاشانی با بیان اینکه بارها فرزندان ترخیص شده از بهزیستی در مراجعه به مرکز ما گفتند بعد از ترخیص ما در میان جامعه پرت شدیم؛ گفت: در حالی که در قانون آمده است که مراکز بهزیستی تا پنج سال باید حمایت‌های لازم را فرزندان داشته باشند؛ اما عملاً این حمایت‌ها اتفاق نمی‌افتد؛ محدودیت نیروی انسانی، محدودیت منابع مالی و موارد دیگر موجب شده است تا فرزندان بهزیستی بعد از ترخیص هیچ حمایت جدی از سوی بهزیستی نداشته باشند.

عدم مهارت لازم برای یک زندگی مستقل تنها به مهارت‌های کسب درآمد محدود نمی‌شود؛ مهارت‌های اجتماعی و روانشناختی مثل توانایی‌های تعامل با جامعه، دیگر افراد جامعه هم برای داشتن یک زندگی مستقل لازم است. که فرزندان بهزیستی چندان با این مهارت‌ها در مراکز نگهداری بهزیستی آشنا نشدند.

در مراکز بهزیستی هزینه‌هایی مثل هزینه برق و آب توسط کارمندان خانه‌ها پرداخت می‌شود؛ خرید ملزومات مراکز به عهده کارمندان است اگر فرزندی هم بخواهد برای خرید به بیرون از مرکز برود باید یکی از افراد بهزیستی در کنارش باشد؛ مسائلی از این دست موجب می‌شود تا این فرزندان تجربه لازم برای داشتن یک زندگی مستقل را نداشته باشند؛ این عدم مهارت پس از سن ترخیص لطمه زیادی به فرزندان بهزیستی می‌زند.

مدیر عامل‌های مؤسسه آرا در گفت و گو با خبرنگار مهر به مهارت‌های نرم اشاره می‌کند؛ وی معتقد است علاوه بر مهارت‌های فنی و زیستی برای کسب یک زندگی مستقل فرزندان ترخیص شده از بهزیستی مهارت‌های نرم از جمله اعتماد به نفس هم تجربه نکرده‌اند. این افراد در مهارت‌هایی مثل عزت نفس، خود آگاهی، تصمیم گیری و حل مسئله خیلی مشکل دارند؛ یکی از چالش‌هایی که ما در مراکز مهارت آموزی فرزندان بهزیستی مثل مؤسسه آرا داریم این است که در ابتدا آنان را با مهارت‌های نرم آشنا کنیم.

کاشانی معتقد است مهارت‌های نرم باید در سنین خیلی پایین‌تر در مراکز نگهداری بهزیستی به افراد داده شود چرا که فرزند بهزیستی در سن بیست سالگی بیشتر ترجیح می‌دهد در مراکز مهارت آموزی، یک فن و مهارت مثل حسابداری یا صافکاری را یاد بگیرد تا اینکه در کلاس‌های رفتاری مثل عزت نفس و حل مسئله شرکت کند. در حالی که بدون داشتن توانایی در تعاملات اجتماعی، در جامعه نمی‌تواند فرد موفقی باشد.

مشکلات مالی؛ شغلی برای فرزندان بهزیستی پیدا نمی‌شود

فرزندان بهزیستی بعد از ترخیص با مشکلات مالی هم مواجه هستند؛ تا سال گذشته به هر یک از افراد ترخیص شده از بهزیستی، مبلغ چهل و شش میلیون تومان از سوی بهزیستی پرداخت می‌شد. گاهی این فرزندان با همدیگر جمع می‌شوند و این مبلغ را برای پول رهن یک واحد مسکونی هزینه می‌کنند؛ گاهی برای خرید تجهیزات و وسایل زندگی از سوی بهزیستی هم به آنان کمک می‌شود؛ اما حتی اگر همه این کمک‌های مالی معیشتی به موقع به فرزندان بهزیستی داده شود؛ هزینه‌های متعدد برای یک زندگی مستقل آنقدر زیاد است که فرزندان خیلی زود با مشکلات مالی مواجه می‌شوند.

ایوب اسلامیان کارشناس مددکاری در گفت‌وگو با خبرنگار مهر در خصوص مشکلاتی که فرزندان بهزیستی پس از ترخیص با آن مواجه می‌شوند؛ گفت: عمده این فرزندان برای ورود به جامعه کم تجربه و کم مهارت هستند؛ شغلی ثابت و مطمئن ندارند. طبیعتاً در ۱۸ سالگی تثبیت شغلی برای آنها روی نداده است؛ خیلی از آنها اصلاً شغلی پیدا نکرده اند؛ عموماً یک مهارت فنی و حرفه‌ای یاد گرفتند که بیشتر مدرکی است که به دست آوردند؛ پسرها معمولاً آرایشگری یاد می‌گیرند و دختران در خیاطی مهارت‌هایی را کسب می‌کنند؛ با این وجود در همین حرفه‌های محدود هم آن مهارتی را که لازم است داشته باشند ندارند.

کمک‌های مالی بهزیستی و جامعه‌ای که پذیرای فرزندان بهزیستی نیست

سازمان بهزیستی کمک‌هایی برای اشتغال فرزندان خود در نظر گرفته است؛ از وام‌های ۵۰ و ۱۰۰ میلیون تومانی تا اعطای ۱۲ ماه پایه حقوق برای راه اندازی یک کسب و کار؛ این‌ها تسهیلاتی است که بهزیستی به فرزندان ترخیص شده خود می‌دهد؛ این تسهیلات در کنار تحصیل رایگان در دانشگاه‌ها از کمک‌های خوب بهزیستی است که در بسیاری از کشورهای دیگر اصلاً وجود ندارد؛ با این حال به دلیل هزینه‌های سرسام آور زندگی، نبود اقتصاد پویا در کشور و فقدان مهارت لازم، افراد ترخیص شده از بهزیستی برای شروع یک کسب و کار شخصی با چالش مواجه می‌شوند.

اگر این افراد در راه اندازی یک کسب و کار موفق نشوند؛ برای استخدام هم راه چندان آسانی ندارند.

کلیشه‌هایی مثل این جملات که تو از زیر بوته در اومدی یا بی پدر مادر هستی که عمدتاً فحش و توهین محسوب می‌شوند خیلی فرزندان بهزیستی را آزار می‌دهد

اسلامیان در همین زمینه با بیان اینکه جامعه متأسفانه چه در بحث اشتغال و چه در بحث ازدواج با این فرزندان همراهی نمی‌کند؛ گفت: در بحث اشتغال، کسبه از این فرزندان سفته و ضامن‌های بیشتری می‌خواهند؛ در حالی که این افراد برای تهیه این گونه موارد با محدودیت‌های بسیاری مواجه هستند. خیلی‌ها برای اشتغال به این فرزندان اعتماد نمی‌کنند در حالی که این فرزندان هم مثل دیگر افراد جامعه هستند و خوب و بد در میان آنها وجود دارد؛ متأسفانه جامعه ما جامعه بسیار انگ زن و نا همراهی است؛ جامعه‌ای که کوچک‌ترین تغییرات را از عرف و هنجار اجتماعی نمی‌پذیرد و کافی است یک تفاوت در فرد ببیند تا برچسب و انگ به او بزند.

اسلامیان با بیان اینکه انگ اجتماعی موضوعی بسیار آزاردهنده برای این فرزندان است؛ گفت: افراد ناآگاه با کنایه و طرز نگاه کردن غلط، در صحبت‌ها و تعاملات اجتماعی به شکلی توهین آمیز با این افراد برخورد می‌کنند؛ کلیشه‌هایی مثل این جملات که تو از زیر بوته در اومدی یا بی پدر مادر هستی که عمدتاً فحش و توهین محسوب می‌شوند خیلی فرزندان بهزیستی را آزار می‌دهد و موجب می‌شود گزینه‌های اشتغال یا ازدواج هم برای این افراد خیلی محدود شود.

این کارشناس مددکاری در خصوص مشکلات افراد ترخیص شده از بهزیستی برای ازدواج هم افزود: مشکلات زیادی را برای ازدواج این افراد می‌بینیم؛ برای مثال دختر خانم ۲۱ ساله‌ای که اگر در خانواده‌ای معمولی بزرگ می‌شد شرایط خیلی مناسبی داشت ناچار می‌شود با یک مرد ۳۷ ساله که یک بار طلاق گرفته و دو فرزند هم دارد ازدواج کند البته همه موارد این گونه نیستند اما در میان فرزندان ترخیص شده از بهزیستی این گونه ازدواج‌ها زیاد دیده می‌شود؛ یا پسری ۲۴ ساله را می‌بینیم که به دلیل خلأهای عاطفی که با آن مواجه بوده است و جبر زندگی مجبور می‌شود با خانم مطلقه‌ای که بسیار بزرگ‌تر از اوست و فرزند دارد؛ ازدواج کند.

اگر چه سازمان بهزیستی متولی سرپرستی کودکانی است که فاقد سرپرست مؤثر هستند و بر اساس وظایف خود باید آنان را برای داشتن یک زندگی عادی کمک کند؛ با این حال نمی‌توان از نقش جامعه در شکل گیری زندگی و آینده فرزندان ترخیص شده از بهزیستی چشم‌پوشی کرد.

جامعه باید همدلانه تر با این افراد برخورد کند و این موضوع را در نظر داشته باشد که این افراد خودشان چنین زندگی را انتخاب نکردند و تنها قربانی حوادث هستند.

منظور از انتخاب رفتار مناسب با افراد ترخیص شده از بهزیستی، ترحم کردن به آنان نیست اما جامعه باید به این افراد فرصت تمرین زندگی بدهد؛ هر یک از اعضای جامعه باید از خود بپرسد آیا حاضر است به فردی که خانواده ندارد و در مراکز بهزیستی بزرگ شده است شغلی بدهد و یا حاضر است با او ازدواج کند یا حاضر است چنین فردی داماد یا عروسش باشد؟

سخن آخر اینکه؛ دولت، بهزیستی، سازمان‌های مردم نهاد و جامعه لازم است مسئولیت‌های خود را در قبال این فرزندان درک کرده و به وظایف خود عمل نمایند.