به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پانصد و شانزدهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۲۴ مرداد به نمایش فیلم «اقتباس» ساخته اسپایک جونز اختصاص داشت.
پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور نوید پورمحمدرضا منتقد سینما و با اجرا و کارشناسی کیوان کثیریان در سالن ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
پورمحمدرضا با دستهبندی فیلم به چهار لایه درباره هریک به تفصیل و در اسلایدهایی که برگرفته از پلانهای فیلم بود، توضیحاتی را ارائه کرد.
این منتقد درباره چارلی شخصیت اصلی داستان با بازی نیکلاس کیج بیان کرد: چارلی نویسنده فیلمنامه و نقش اصلی داستان ایدهای را با تهیهکننده خود در میان میگذارد و میخواهد با اقتباس از کتاب «ناداستانی» اثری خلق کند و میگوید به دنبال راه حلهای هالیوودی و سراغ تعقیب و گریزها و هیجان و تفنگ و صحنههای مرسوم در سینمای هالیوود نیست اما نباید فراموش کنیم پرده پایانی فیلمنامه را چارلی ننوشته و دونالد برادر چارلی نوشته که در کلاسهای رابرت مککی حضور داشته است.
وی ادامه داد: چارلی مدام تاکید دارد فیلمی درباره گلهای ارکیده ساخته، او قرار است قصهای تعریف کند که مثل زندگی معمولی و مثل زندگی خود چارلی کافمن است و پاسخ مک کی به او این است که آدمها را نباید با فیلمنامهاش بیحوصله کند و اساساً چنین فیلمی بسازد. دلیل دیگر او برای منع کردن چارلی از این رویکرد به فیلمش نیز این است که واقعیت بدون تغییر است و اگر چارلی اینها را نبیند، نمیتواند فیلمنامهنویس خوبی باشد و چارلی که همچنان راه حلی پیدا نکرده است، به حرفهای مککی گوش میکند.
پورمحمدرضا عنوان کرد: همه جملات و تصاویر انتزاعی درباره ارکیدهها از کتاب «ناداستانی» گرفته شده است. در واقع این تصاویر یکسری اینسرتهای غیرداستانی هستند و این لایه چهارم اثر، بیزمان و درباره خود «گل ارکیده» است. با این خوانش از فیلم در واقع با اثری روبرو هستیم که به رغم اینکه قرار بود «ناداستانی» تبدیل به داستان شود با روایتگری چارلی تبدیل به فیلمی شد که درباره خود فیلم ساختن است، سوزان و جان لاروش در این صورت نمیتوانند در آن هویت مستقلی داشته باشند و هویتشان را چارلی به آنها میدهد. چارلی میخواهد فیلمی درباره گلها بسازد و نمیتواند و این خود جزیی از فیلم است اما این معضل را چارلی چهطور حل میکند؟ او در نهایت با هالیوود میتوانست کنار بیاید. او شبیه به «جان مالکوویچ بودن» و «درخشش ابدی یک ذهن پاک» است و این فیلم هم پایانش روشن است اما اینکه چارلی راهحلهای دونالد را در «اقتباس» سطحی میداند، درست شبیه نسبت چارلی کافمن به هالیوود است.
وی ادامه داد: چارلی کافمن تئوری مولف در معنای معاصر را در سینمای آمریکا زیر سوال برد. او از کارگردانهای مطرح نیز حتی شناخته شدهتر است. در واقع به جای نام بردن از کارگردان اثر بعضاً گفته میشود این فیلم کافمن است.
این منتقد در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره بازی مریل استریپ گفت: پرفورمنس مریل استریپ در این فیلم که تا مقطعی با او به عنوان یک روزنامهنگار تحقیقی روبرو بودیم، به تدریج به سمت نوعی شیطنت میرود و یک صحنه بازیاش خیلی کلیدی است که به دکمههای لباسش دست میزند. این بازی او اگرچه تعریف شده توسط اسپایک جونز و کافمن است اما مریل استریپ به آن جان میدهد. مریل استریپ در «پانتئون سینما» قرار دارد و این فیلم اگرچه در نهایت به اصطلاح فیلم مریل استریپ نیست و اساساً فیلمی پرفورمنس هم نیست و اگر هم باشد برای نیکلاس کیج اینطور است، آنهم نه از منظر «بدن» و استایل بلکه از منظر «ذهن» و نوعی روایتگری، اما مریل استریپ در آن خیلی خوب است.
وی درباره جنس اقتباس در فیلم «اقتباس» عنوان کرد: به این شیوه از اقتباس در سینما اقتباسهای مبتنی بر ساختارشکنی گفته میشود و نکته آن ماهویتر از این است که اقتباس در آن وفادار است یا نه بلکه گویی نویسنده پیچ و مهرههای اثر مبدا را باز میکند و پیچ و مهرههای شیوه اقتباس خود را نیز در معرض دید قرار میدهد. همچنین اقتباسها معمولاً در هر ۲ نوع وفادار و غیروفادار سعی میکنند جهان موهومی را بسازند و در نهایت تقلیدی از اثر اول ارائه میدهند اما اقتباس در این فیلم از مدیوم ادبیات به سینما و از «نانفیکشن» به «فیکشن» صورت میگیرد.