این‌حدیث بی‌گمان دروغ است و مجلسی هم به ضعف آن توجه نشان داده است. اولین‌دلیل بر جعلی‌بودن این‌حدیث این است که یزید در دوران حکومت سه‌ساله‌اش، از شام خارج نشد چه برسد به این که حج برود.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: کتاب «زندگانی علی بن الحسین (ع)» نوشته سیدجعفر شهیدی یکی از تالیفات این‌مولف در حوزه عاشورا و قیام امام حسین (ع) و معصومین است. این‌کتاب که توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده یکی از عناوین مجموعه «چهره‌های معصومین» است که این‌ناشر منتشر می‌کند و ویراست جدید آن سال ۱۳۹۳ منتشر شد. ۲۵ محرم سال ۹۵ هجری قمری به روایتی سالروز شهادت امام سجاد (ع) است. به همین‌بهانه به کتاب مورد نظر می‌پردازیم.

مخاطبانی که کتاب «قیام حسین (ع)» شهیدی را خوانده باشند، «زندگانی علی‌بن‌الحسین (ع)» را دنباله و تکمله‌ای برای آن خواهند یافت. شهیدی نگاهی انتقادی و تحلیلی به متون و اسناد تاریخی دارد؛ هم در کتاب «قیام حسین» و هم این‌کتاب. به این‌ترتیب یکی از موضوعاتی که او در زندگانی امام سجاد (ع) مورد بررسی قرار داده، روایت‌های بی‌اساس حضور ایشان در کوفه است. او همچنین برخی از شعرهای منسوب به امام چهارم شیعیان را هم مورد نقد و بررسی قرار داده است.

«زندگانی علی بن الحسین (ع)» به‌جز مقدمه که شهیدی در آن، درباره وضع تدریس اصول عقاید در مکتب‌خانه‌های قدیم و نارسایی در شناساندن مقام امامت توضیح داده، ۱۷ فصل و چهاربخش انضمامی دارد. این‌کتاب در حال حاضر با نسخه‌های چاپ بیستم در بازار نشر حضور دارد و در مطلبی که در ادامه می‌آید، نگاهی به دیدگاه انتقادی زنده‌یاد شهیدی در آن خواهیم داشت.

یکی از مسائلی که شهیدی در این کتاب هم، مانند کتاب «قیام حسین» اشاره می‌کند، این است که چرا وقتی هنوز بیش از پنجاه سال از مرگ پیامبر نگذشته حادثه عاشورا رخ می‌دهد؟ و چرا مسلمانان حادثه کربلا و قتل عام مردم مدینه را در سال بعد از آن دیدند و لب فرو بستند؟ «حقیقت این است که در مدت این پنجاه سال جامعه اسلامی رنگ مسلمانی را از دست داد و خصلت و خوی جامعه عربی پیش از اسلام را گرفت. چرا چنین شد؟ علت یا علت‌های آن را در کتاب پس از پنجاه سال؛ قیام حسین» نوشته‌ام و چنان که در کتاب دیگر (تاریخ تحلیلی اسلام) گفته‌ام، این انگیزه‌ها در طول پنجاه‌سال اثر یا اثرهایی در جامعه حجاز، عراق و شام به جای گذاشت که پدیدآمدن چنین حادثه‌هایی برای مردم طبیعی می‌نمود.» (صفحه ۹۴)

* نادرست‌بودن داستان شهربانو

شهیدی صفحات ابتدایی کتاب را به ماجرای شهربانو و مادر امام علی بن‌الحسین (ع) اختصاص داده و خلاصه کلامش این است که از بین ۱۴ نامی که برای این‌شخصیت ذکر شده، شهربانو از همه مشهورتر است. اما داستان این‌که این‌شخصیت دختر یزگرد سوم بوده و در جنگ مسلمانان با ایرانیان غیرمسلمان به اسارت درآمده، نادرست است و به‌تعبیر شهیدی، مصداقی درست از این مثل عربی است که «چه بسیار مشهوری که ریشه ندارد.» اگر هم، چنین‌حادثه‌ای رخ داده باشد، در دوران خلافت عثمان بن عفان بوده نه در خلافت عمر بن الخطاب و شخصیت مورد نظر، بزرگ‌زاده‌ای ایرانی بوده نه دختر یزدگرد پادشاه ایران و بعید نیست اسارتش در یکی از در فتح‌های خراسان و شرق ایران رخ داده باشد.

بعضی بزرگ‌زادگان مهاجر و اشراف قریش هیچ‌گاه مسلمانی را چنان که باید نشناخته بودند. و اگر پدران آن‌ها در جنگ‌های زمان پیغمبر از خودگذشتگی نشان دادند، شاید برای آن بود که در تازه‌ای برای رسیدن به مال و مقام به روی آنها گشوده شد. همچنین پاسخ امام علی ابن‌الحسین به پسر طلحه به این‌معناست که «جدال بر سر بانگ تکبیر و اذان مسلمانی و اقرار به یگانگی خداست نه بر سر ریاست آل هاشم یا امیه.» نویسنده کتاب «زندگانی علی بن الحسین (ع)» با پژوهش‌هایی که داشته، می‌گوید داستان شهربانو (اسارت دختر یزدگرد و سپس ازدواجش با امام حسین (ع)) را نخست پندارها و افسانه‌ها پدید آورده و سپس واقعیت خارجی در پوشش خیال از دیده‌ها پنهان مانده است.

* دستکاری سندهای تاریخ توسط خاندان اموی

شهیدی ماجرای گفتگوی امام سجاد و حضرت زینب با ابن زیاد و همچنین گفتگوی این‌دو شخصیت را با یزید به نقل‌های گوناگون آورده و می‌گوید «این‌نوشته‌های مکرر را برای آن می‌آورم که خوانندگان بدانند گزارشگران، رویدادی را به چندگونه بازگفته‌اند. نیز بدانند در طول زمان چگونه سندها به سود خاندان اموی دستکاری شده است.» (صفحه ۵۹) این‌مولف با توجه به برخی شباهت‌ها به روایت گفتگو با ابن زیاد و گفتگو با یزید، می‌گوید دور نیست با گذشت زمان راویان حادثه‌ها را با هم درآمیخته باشند. همچنین درباره مساله سخنرانی حضرت زینب (س) یا امام سجاد (ع) با مردم کوچه و بازار کوفه - هنگام عبور کاروان اسرا و رسیدنشان به کاخ کوفه - به این‌نکته اشاره دارد که «به هر حال اگر میان امام و مردم کوفه گفتگویی رخ داده باشد، سخنانی کوتاه و در فاصله آمدن اسیران به شهر و در آمدن آنان به کاخ حاکم کوفه بوده است.» (صفحه ۶۲)

در صورتی که تاریخ‌نویسان قدیم، خط سیر کاروان را از مکه به کربلا، به‌صورت منزل به منزل نوشته و بیشتر حوادثی را که میان راه برای آنان رخ داده ضبط کرده‌اند، از چگونگی رفتنشان به دمشق در سندهای دوست اول اطلاعات دقیقی در دست نیست و تنها مقتل ابومخنف است که در این‌باره تفصیل دارد.

یکی از بحث‌های تاریخی تحلیلی شهیدی درباره انتقال کاروان اسرای اهل بیت به شام و حضور امام سجاد (ع) در آن، مربوط به گفتگوی ابراهیم بن طلحه با امام (ع) است که ناظر به همان بحث اصلی کتاب «قیام حسین» و البته این‌کتاب است؛ این‌که اهل بیت برای زنده‌کردن اسلام قیام کردند و جبهه مقابل برای زنده‌کردن سنت‌های جاهلی عرب. در ماجرایی که شهیدی آورده، ابراهیم فرزند طلحه که آن‌زمان در شام بود به پیشواز کارون اسرا رفت و از امام سجاد (ع) پرسید با چنین‌وضعی، حالا چه کسی پیروز است؟ و امام سجاد (ع) به او گفت اگر می‌خواهی بدانی چه کسی پیروز است، هنگام نماز، اذان و اقامه بگو!

تحلیل شهیدی از این‌گفتگو و صاحب آن یعنی فرزند طلحه، این است که طلحه کسی است که در جنگ اُحد با آن‌که خود زخمی بود، پیغمبر را برداشت تا سپاهیان بدانند او زنده است.

اما نکته‌ای که از گفته پسر طلحه روشن می‌شود، این است که بعضی بزرگ‌زادگان مهاجر و اشراف قریش هیچ‌گاه مسلمانی را چنان که باید نشناخته بودند. و اگر پدران آن‌ها در جنگ‌های زمان پیغمبر از خودگذشتگی نشان دادند، شاید برای آن بود که در تازه‌ای برای رسیدن به مال و مقام به روی آنها گشوده شد. همچنین پاسخ امام علی ابن‌الحسین به پسر طلحه به این‌معناست که «جدال بر سر بانگ تکبیر و اذان مسلمانی و اقرار به یگانگی خداست نه بر سر ریاست آل هاشم یا امیه.» (صفحه ۷۱)

* ایرادات شهیدی به عدم امانت‌داری طبری در روایات

سید جعفر شهیدی در چندفراز از کتاب «زندگانی علی بن الحسین (ع)» به روایات نادرستی که طبری نقل کرده، اشاره می‌کند. او در بحث واکنش مردم حجاز به واقعه عاشورا، چنین‌کنایه‌ای به طبری دارد که نشان از اعمال سلیقه این‌مورخ در تاریخ‌نگاری‌اش است: «مدینه با آن‌که در این سال در اداره ولید بن عتبه بن ابوسفیان بود، خاموش نماند. طبری چنان که روش اوست درباره ناآرامی این شهر چیزی ننوشته است. اما عوض شدن سه حاکم آن ظرف دو سال وضع غیرعادی را نشان می‌دهد. (صفحه ۸۴)

مروان هیچ‌گاه به بنی‌هاشم روی خوش نشان نداده است. بنابراین جایی برای دوستی او با علی بن الحسین نبوده است. طبری می‌خواهد جوانمردی را که خاندان هاشم از حد اعلای آن برخوردار بوده‌اند، نادیده بگیرد و آن را به حساب دوستی شخصی بگذارد.» ایراد دیگر شهیدی از طبری مربوط به ماجرای حره و کشتار مردم مدینه به دست مسلم به عقبه است. وقتی مردم شهر مدینه با عبدالله بن حنظله بیعت کرده و بنی‌امیه را از شهر بیرون کردند، مروان بن حکم با ناامیدشدن از حمایت عبدالله بن عمر، به امام سجاد (ع) پناه برد و خواست خانواده‌اش را در پناه خود قرار دهد. در نتیجه امام علی بن الحسین (ع)، زن و خانواده مروان را همراه خانواده خود به یَنْبُع فرستاد و مروان همیشه از این کرامت سپاسگذار بود. اما طبری از این‌واقعه تاریخی چنین‌نتیجه گرفته که امام سجاد (ع) با مروان دوستی داشته است. شهیدی می‌گوید «این‌که طبری نوشته است: علی بن الحسین با مروان دوستی قدیمی داشت براساسی نیست. مروان هیچ‌گاه به بنی‌هاشم روی خوش نشان نداده است. بنابراین جایی برای دوستی او با علی بن الحسین نبوده است. طبری می‌خواهد جوانمردی را که خاندان هاشم از حد اعلای آن برخوردار بوده‌اند، نادیده بگیرد و آن را به حساب دوستی شخصی بگذارد.» (صفحه ۸۷)

شهیدی می‌گوید گزارش‌هایی هم که طبری درباره مصالحه و کرنش امام سجاد در مقابل مسلم به عقبه دارد، به طور قطع دروغ هستند و احتمالاً سال‌ها بعد کسانی از بزرگ زادگان مدینه که پدرانشان از بیم جان با مسلم با چنان شرطی بیعت کردند، آن‌ها را برساخته‌اند تا کار گذشتگان خود را نزد مردمان موجه جلوه دهند. حقیقت این است که مسلم بن عقبه از جانب یزید دستور داشت امام سجاد (ع) را آزار نداده و به او بی‌احترامی نکند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی شهیدی این است که آن‌چه مفید، ابن شهرآشوب و طبری در روایت نخستین خود نوشته‌اند، درست می‌نماید: این که یزید به مسلم بن عقبه گفت دست از علی بن الحسین بدارد و با او به نیکویی رفتار کند. نه این‌که طبق روایت‌های نادرست دیگر مسلم بن عقبه با درشتی و غرور با امام سجاد (ع) روبرو شده باشد و برای نکشتن‌اش، اون را منت‌دار خود کند.

* دروغ بودن یک حدیث

حدیثی هست که مجلسی از روضه کافی نقل کرده و شهیدی در کتاب خود، دروغ بودن آن را اثبات می‌کند. گفته می‌شود این‌حدیث از طریق ابن محبوب از ابو ایوب از یزید بن معاویه از امام صادق (ع) روایت شده؛ که یزید در سفر حج به مدینه رفت و به مردی گفت اقرار کند بنده اوست و یزید می‌تواند او را بفروشد یا نگه دارد. مرد امتناع کرد و به دستور یزید کشته شد. سپس علی ابن الحسین (ع) را طلبید و همان‌سخنان را گفت. امام سجاد (ع) هم پرسید اگر اقرار به بندگی یزید نکند مانند همان‌مرد کشته خواهد شد؟ و یزید پاسخ مثبت داد. در نتیجه امام سجاد (ع) گفت: «چنان که می‌خواهی اقرار می‌کنم، می‌خواهی مرا بفروش و می‌خواهی نگاه دار!» (بحار جلد ۴۶ ص ۱۳۸ و روضه کافی صفحه ۲۳۵)

این‌حدیث بی‌گمان دروغ است و مجلسی هم به ضعف آن توجه نشان داده است. اولین‌دلیل بر جعلی‌بودن این‌حدیث این است که یزید در دوران حکومت سه‌ساله‌اش، از شام خارج نشد چه برسد به این که حج برود و با امام سجاد در مدینه دیدار و گفتگو کند شهیدی می‌گوید این‌حدیث بی‌گمان دروغ است و مجلسی هم به ضعف آن توجه نشان داده است. اولین‌دلیل بر جعلی‌بودن این‌حدیث این است که یزید در دوران حکومت سه‌ساله‌اش، از شام خارج نشد چه برسد به این که حج برود و با امام سجاد در مدینه دیدار و گفتگو کند. دلیل دیگر این‌که «به نظر می‌رسد این‌حدیث را نیز فرزندان کسانی ساخته‌اند که پدرانشان از بیم جان با پسر عقبه چنان بیعتی کردند، اما یکی از راویان عمداً یا سهواً جای مسلم بن عقبه را با یزید عوض کرده است.‌» (صفحه ۹۷)

* محیطی که امام سجاد نیمه دوم عمر خود را در آن گذراند

بستن راه هر اعتراضی بر حکومت اموی از زمان عبدالملک بن مروان آغاز شد و حجاج بن یوسف کارگزار او در کوفه در یکی از خطبه‌های خود گفت: «زمین و آسمان با خلافت برپاست. خلیفه نزد خدا بزرگ‌تر از فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین است.» به علاوه مدینه از سال‌های شصت و پنجم هجری به بعد گرفتار تباهی اخلاق و فساد عمومی شد و این‌وضع اجتماعی در سراسر قلمرو اسلامی وجود داشت که خنیاگران و آوازه‌خوانان و رقاصه‌ها به‌طور علنی فعالیت می‌کردند.

امام علی ابن الحسین (ع) نیمه دوم زندگی خود را در چنین محیطی گذراند و گفت در مکه و مدینه بیست تن نیست که ما را دوست بدارد. شهیدی می‌گوید نیایش‌های امام علی بن الحسین (ع) که در صحیفه سجادیه گرد آمده‌اند، آینه‌ای از تصویر اجتماع آن‌روز به‌خصوص در مدینه هستند.

* جمع‌بندی شهیدی درباره فرزدق شاعر

سید جعفر شهیدی در کتاب «زندگانی علی بن الحسین (ع)» درباره این‌که در کتاب‌های متاخر، فرزدق را به‌خاطر چندبیت به‌عنوان شاعر ستایشگر اهل بیت یا شاعر امام سجاد (ع) می‌شناسند، اظهار شگفتی کرده است. بلکه «معاصران آن حضرت چون زهری سعید بن مسیب و ابوحازم که هر یک از فقیهان و یا زاهدان عصر خویش بوده‌اند و با عبارت‌هایی شیوا و بلیغ آن حضرت را ستوده و یا بهتر بگوییم حقی را گفته‌اند، دیگر مجالی برای فرزدق که ستاینده عبدالملک، حجاج و دیگر دشمنان آل پیغمبر است نمی‌گذارد.» (صفحه ۱۳۸)

* توضیح درباره عبارت کامله یا ناقصه بودن صحیفه سجادیه

در برخی نسخ و کتاب‌های تاریخی، صحیفه سجادیه را کامله خوانده‌اند. شهیدی پس از توضیحات مفصلی و موارد مثالی که در این‌باره می‌آورد، می‌گوید می‌توان گفت این مجموعه را از آن‌جهت کامله گفته‌اند که دستوری کامل برای درخواست حاجات بنده از خدای تعالی است. نه این‌که برخی از نسخه‌هایش ناقص و برخی دیگر از آن‌ها کامل بوده‌اند. همچنین می‌گوید در بعضی کتابخانه‌های ایران نسخه‌ها یا برگ‌هایی از قرآن وجود دارد که گفته می‌شود امام سجاد (ع) آن‌ها را نوشته است. شهیدی می‌گوید صحت این‌انتساب نسبت به برخی از این‌نسخه‌ها بعید است و نسبت به برخی دیگر حقیقت ندارد. این‌پژوهشگر، این نسخه‌ها را این‌گونه نام می‌برد: قرآن شیراز، قرآن سلطانیه قزوین، قرآن اصفهان و قرآن کتابخانه حضرت رضا (ع).

برچسب‌ها