خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری: درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
انیمیشن کوتاه «آسمان دوستداشتنی» ششمین اثری است که در قالب این سلسله نشستها به آن میپردازیم؛ اثری از محصولات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که امیر مهران آن را کارگردانی کرده است و برای اولین بار در خبرگزاری مهر رونمایی شد.
«آسمان دوستداشتنی» روایتی بیکلام اما سرشار از رنگ و موسیقی را از رابطه یک پدر و دختر در سایه سنگین جنگ، پیش روی مخاطب قرار میدهد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با امیر مهران کارگردان و پژمان خلیلی آهنگساز این انیمیشن کوتاه است.
* «آسمان دوستداشتنی» روایتی موجز از پدری ارائه میدهد که گویی مشغلهاش جنگیدن است و در این مسیر همسرش را هم از دست داده و در ارتباط با دخترش دچار مخاطراتی است؛ چگونه به چنین تصویری برای پرداختن به مقوله «جنگ» رسیدید؟
امیر مهران: هر فیلمسازی معمولاً مسیر و خط فکری مشخصی برای کارهای خود دارد و از جایی به بعد سعی میکند همان مسیر را دنبال کند. براساس کارهای گذشتهای که در طول سالهای فعالیتم ساختهام، همواره به موضوع «جنگ» علاقه داشتم. هم درباره اتفاقاتی که در درون جنگ رخ میدهد و هم ماجراهایی که در بیرون و یا قبل و بعد از یک جنگ شاهدش هستیم. در هفت فیلمی که تا به امروز ساختهام، غیر از یک مورد، در باقی آثارم اشاره مستقیم به جنگ دارم. بعد از کار آخرم یعنی «نهنگ سفید» که درباره آدمی است که سالها بعد از جنگ بهدنبال دوستان خود میگردد، ایده «جنگ» بار دیگر در ذهن من شکل گرفت. برایم مهم بود که موضوعی را انتخاب کنم که به شرایط امروز هم ربط داشته باشد.
شرایط جامعه امروز و شکل زندگی ما آدمها بهگونهای شده که گاهی آنقدر درگیر کار و مشغلههای خود میشویم که اصلیترین مسئله خودمان یعنی زندگی کردن در کنار خانواده را فراموش میکنیم. من همواره با خود میگفتم بهعنوان آدمی که هر شب تا دیر وقت کار میکنم، چقدر میتوانم برای بچه و یا همسر خودم وقت بگذارم؟ به این ایده فکر میکردم و در جایی با خودم گفتم چطور میتوانم آن را با جنگ، جمع کنم؟ این ایده در ذهنم شکل گرفت که سراغ آدمی بروم که تمام وقتش را صرف جنگیدن میکند.
به این دلیل هم او را خلبان انتخاب کردم که خودم خیلی پرواز را دوست دارم و در عین حال ایدههای جذابی برای تصویرسازی در این فضا میتوانستیم داشته باشیم. در این فیلم سراغ پدر خلبانی رفتهایم که مدام درگیر جنگ است و وقتی به خانه بازمیگردد، فرصتی برای دختر کوچکش ندارد. از طرف دیگر شاهد علاقه دختربچه به پرواز هستیم. از آنجایی که پدر خاطره تلخی از این مسیر دارد، نمیخواهد دخترش وارد این فضا شود. کلیت داستان اینگونه شکل گرفت. در نسخه اولیهای که نوشته بودم، قصه پایان بسیار تلخی داشت اما در نهایت خودم دوست داشتم با وجود تمام تلخیها، در پایان، حس بدی برای مخاطب باقی نماند.
* ولی «جنگ» به خودیخود مسئلهای تلخ است!
مهران: بله همینطور است اما میخواستم امیدی که سعی کردهام در همه آثارم داشته باشم، در این فیلم هم حفظ شود. نمیخواستم بیننده با طعم تلخ از سالن خارج شود. نتیجهاش شد همین اثری که الان شاهد بودید.
* آقای خلیلی شما از حضور در این پروژه بگویید که یک انیمیشن بیکلام است و موسیقی در آن نقش جدی دارد.
پژمان خلیلی: واقعیت این است که من سالهای زیادی بود که دوست داشتم با امیر مهران همکاری داشته باشم اما فرصت آن پیش نمیآمد. در دو کار آخرش این فرصت پیش آمد. کار کردن با امیر کمی سخت اما بهشدت شیرین است چراکه نگاهی بسیار حرفهای دارد و نوع وسواس و سختگیریاش بهگونهای است که هم باعث بهتر شدن کار میشود و هم تعامل خوبی در طول کار شکل میگیرد. به همین دلیل شاید به نسبت ۲۰ سالی که مشغول کار موسیقی انیمیشن هستم، این دو کاری که با امیر انجام دادهام را تقریباً جزو بهترین کارهای خودم میدانم. هم وقت بیشتری برای این آثار گذاشتم و هم از نظر موسیقی پروداکشن جدیتری نسبت به دیگر کارهای انیمیشن داشتند. طبیعتاً در این شرایط من هم وسواس بیشتری به خرج دادم.
* ما در «آسمان دوستداشتنی» به نوعی شاهد هستیم که بچهها قربانی جنگ هستند، آن هم در شرایطی که گویی درکی از این پدیده ندارند. حتی در جایی این دختر بچه روی هواپیمای پدرش نقاشی میکشد که در واقع یکی از ابزارهای جنگی است.
مهران: به هر حال این معصومیت همواره در کودکان وجود داشته و همچنان هم دارد. آنچه دل آدم را همیشه به درد میاورد، تصاویر این کودکان است. آنها هیچ تقصیر و گناهی ندارند جز اینکه در یک منطقه خاص به دنیا آمدهاند! شاید بچهای که در یک منطقه جنگی به دنیا میآید، اگر در آن سوی دنیا متولد میشد، هیچکدام از این تجربهها را پشتسر نمیگذاشت. این فقط هم درباره جنگ نیست، درباره مقولههایی مانند خشکسالی و سوءتغذیه هم همواره شاهد تصاویری از کودکان هستیم که همیشه هم دردناک است. در تمام این تصاویر دردناک احساس میکنیم بالاخره این کودکان هم شادیهایی دارند.
مهران: حرف درباره «جنگ» یک حرف جهانی است. حرفی است که در همه جای دنیا میتواند مصداق داشته باشد و تلاش کردم خیلی غبار زمان و مکان روی آن را نگیرد
خاطرم هست سفری به هند برای حضور در جشنواره داشتم که بچههای بسیاری را میدیدم که در کنار پدر و مادرشان در کثیفیها میلولیدند! اما به همین بچهها هم که نگاه میکردیم، از درون حال خوبی داشتند. جنگ اما پدیدهای است که بهصورت خودخواسته اتفاق میافتد و آدمها موجب بروز آن میشوند، نه طبیعت. این ماجرا را دردناکتر میکند، بهخصوص برای افرادی که مثل من فرزندی دارند. ما به خوبی احساس میکنیم که یک کودک چقدر در چنین فضایی اذیت میشود. من بهعنوان یک آدم بزرگ میتوانم از صحنه فرار کنم اما یک بچه، هیچ قدرتی برای هیچ نوع تأثیرگذاری بر جریانات ندارد و به معنای واقعی کلمه قربانی میشود.
* تصویری از جنگ در این انیمیشن ارائه شده است که تعمداً هیچ نشانهای در آن نیست که اشاره به جنگی خاص داشته باشد. بهخصوص در یک کار ارگانی شاید انتظار این باشد که وقتی از جنگ صحبت میشود، نشانههایی از جنگ هشت ساله خودمان داشته باشد. علاوهبر اینکه جنگ شما این ویژگی را ندارد، در عین حال تصویری کارمندی از جنگ ارائه کردهاید که گویی این فرد صبح به جنگ میرود و شب به خانه برمیگردد! درباره مختصات این جنگ و رسیدن به این ویژگیها کمی توضیح میدهید.
مهران: در همه آثار من این مسئله وجود دارد که تلاش میکنم مقوله جنگ را یک اتفاق قومیتی تصویر نکنم. این اتفاق در هر کجای دنیا میتواند رخ دهد. در برخی کارها شاید به دلیل استفاده از لوکیشنهایی خاص، کدهایی هم بدهیم مثل کار قبلی خودم یعنی «نهنگ سفید» که هر چند هیچ المانی از جنگ ایرانی ندارد، اما لوکیشن انتخاب شده برای آن، یادآور فضای جنوب است. از آنجایی که علاقه داشتم آن داستان در فضای روی آب و در میان نیزار بگذرد، آن فضا را انتخاب کردم اما مخاطب ایرانی سریع از آن برداشت یک کد کرده و از آن رمزگشایی میکند. همین فیلم در خارج از کشور به گونهای دیگر دیده میشد و داستان را در یک ناکجاآباد دنبال میکردند. حرف درباره «جنگ» یک حرف جهانی است. حرفی است که در همه جای دنیا میتواند مصداق داشته باشد و تلاش کردم خیلی غبار زمان و مکان روی آن را نگیرد. درباره آن تصویر کارمندی هم درست است. من به نوعی میخواستم این فرد را تصویر کنم که گویی یک سرباز حرفهای است که خودش حضور در جنگ را انتخاب کرده است...
* و احتمالاً به همان میزان درباره انتخاب خود مسئول است.
مهران: دقیقاً. انگار با یک دیسپرین مشخص باید به پرواز برود، بمبهای خود را بریزد و به خانه برگردد. این جنگ برای خود من یک تعریف مشخص داشت و گویی در زمانهای مشخصی نوبت او میشد. مانند پادگانی که یک نفر چند ساعت پست میدهد و کارش تمام میشود. اصرار داشتم که او برای کارش زمانّبندی داشته باشد و شبها به خانه بازگردد. شاید این شرایط با تعریف یک جنگ واقعی همخوانی نداشته باشد اما برایم این مختصات جذاب بود..
* به نوعی میخواستید روی مختار بودن این آدم برای حضور در جنگ تأکید داشته باشید؟
مهران: بله این آدمی است که جنگ را انتخاب کرده است. حتی بعد از آنکه آن اتفاق برای همسرش رخ میدهد، شاید اگر فرد دیگری بود دیگر به این کار ادامه نمیداد، اما این آدم همچنان دارد این کار را ادامه میدهد. گویی وارد جریانی شده است که امکان خروج از آن را ندارد. مثل خیلی از ما که گاهی کاری را که دوست نداریم را به اجبار انجام میدهیم و در یک جریان روزمرگی افتادهایم.
خلیلی: ما از ابتدا قرار بود دو تم موسیقی داشته باشیم. یکی برای دختربچه که با ساز پیانو اجرا میشود و یکی هم برای شخصیت مرد در داستان که در آن هم میخواستیم حس غم وجود داشته باشد و هم به نوعی حس پختگی داشته باشد. نوعی عشق به زندگی هم قرار بود در آن داشته باشیم. به همین دلیل انتخاب ساز آن بسیار مهم بود و ما به ساز هورن رسیدیم
* نکته دیگری که در فیلم است، روایت یک سقوط است. گویی موقعیتی که خانه این آدم در آن قرار دارد، در معرض یک سقوط قرار دارد و چراغهای سبز و قرمز در طول داستان مدام دارند این هشدار را میدهند که این منطقه در حال تسخیر است. گویی قرار است این کاراکتر، یک شکست را ذرهذره تجربه کند تا جایی که به تصویر آتشسوزی ختم میشود. این روند آیا وجه نمادی در فیلم دارد یا صرفاً کارکردی در پیشرفت قصه داشت؟
مهران: زمانی هست که ما خودمان احساس خطر میکنیم و موقعیتی را ترک میکنیم. اما زمانی میشود که موقعیت را ترک میکنیم، بدون آنکه از خطر اطلاع داشته باشیم. بارها شنیدهایم که میگویند فلانی ۵ دقیقه زودتر اینجا را ترک کرد و اگر نمیرفت، فلان اتفاق برایش میافتاد و فلان تصادف امکان داشت رخ دهد. انگار گاهی ما دست به انتخابی میزنیم که آن تصمیم موجب میشود تا از خسارت بزرگتری رهایی پیدا کنیم. این روندی که در فیلم به آن اشاره کردید میتواند هر دو منظر را نشان دهد.
ما روی آن نقشه میبینیم که تعداد چراغهای قرمز در حال زیاد شدن است و گویی جنگ در حال تسخیر آن منطقه است. خیلی هم خوب است که بهعنوان یک مخاطب هوشمند، متوجه این نکته در فیلم شدهاید. بالاخره جنگ در حال گسترش است و گویی شرایط برای این فرد تنگتر و تنگتر میشود. او در پایان هم بهرغم صدای آلارمی که میشنود، دست به تصمیمی میزند که با تصمیمهای قبلیاش متفاوت بوده و همین شاید موجب نجات او و فرزندش شده است.
* دریافت دیگر هم میتوان این باشد که همین فردی که در ابتدا دست به انتخابی زده بود، در پایان از آن انتخاب رویگردان میشود. اما واقعیت این است که این شرایط جنگی همچنان ادامه دارد.
مهران: دقیقاً این نکته هم هست. تصمیم پایانی برای من آنجایی بود که به واسطه عملی که مرد انجام میدهد، هواپیمایش از یک جنگنده، تبدیل به یک هواپیمای پرنده معمولی میشود.
* آقای خلیلی، به نظر میرسد موسیقیای که برای روایت یک داستان مرتبط با جنگ انتخاب کردهاید، بیش از اندازه ملودرام و حتی عاشقانه است. چگونه به این انتخاب رسیدید؟
خلیلی: ما از ابتدا قرار بود دو تم موسیقی داشته باشیم. یکی برای دختربچه که با ساز پیانو اجرا میشود و یکی هم برای شخصیت مرد در داستان که در آن هم میخواستیم حس غم وجود داشته باشد و هم به نوعی حس پختگی داشته باشد. نوعی عشق به زندگی هم قرار بود در آن داشته باشیم. به همین دلیل انتخاب ساز آن بسیار مهم بود و ما به ساز هورن رسیدیم. سازی که هم حالت مردانه و حماسی دارد و در عین حال با تم عاشقانهای که دارد، به عشق این مرد به خانواده هم اشارهای میکند. در حقیقت بیشتر بخشهای مرتبط با فضاسازی جنگ در کار را، صدا برعهده داشت و موسیقی بیشتر بر روی کاراکترها متمرکز بود. حتی برای شخصیت مادر هم ما آوایی را انتخاب کردیم که یک بار در ابتدای فیلم میشنویم و یک بار در پایان.
* اتفاقاً موسیقی در پایان روایت به گونهای است که انگار تصمیم نهایی مرد، یک حماسه است.
خلیلی: در اصلی ما تم موسیقی پایانی را از ابتدای کار بهصورت منقطع و گویی با کمی لکنت، در کار داشتیم. چندبار هم آن را تکرار میکنیم. در انتها فرصتی شد که این تم را بهصورت کامل بشنویم. اینگونه نبود که برای پایان کار یک موسیقی حماسی جداگانه ساخته باشیم. به کارگیری ساز هورن شاید کمی این فضای حماسی را ایجاد کرده باشد. این سازی است که بیشتر در موسیقیهای جنگی به کار میرود اما ما بهصورت سولو از آن استفاده کردیم تا جنبه لطافت آن را بیشتر مدنظر داشته باشیم.
مهران: البته آن نکته هم که درباره پایانبندی گفتید، نکته درستی است. تصمیم پایانی مردم در واقع حماسه اوست، نه جنگی که در آن شرکت دارد. انتخاب نهایی او بسیار حماسیتر است و اتفاقاً رسیدن به موسیقی آن بسیار هم زمان برد و پژمان بهصورت ویژه برای آن وقت گذاشت. پیدا کردن نوازنده ساز هورن و شرایط ضبط آن بسیار سخت بود.
خلیلی: این ساز بهگونهای است که معمولاً به صورت سولو از آن استفاده نمیشود.
مهران: من در پایان میخواهم به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه برگزاری این نشستها و اتفاقات بسیار مبارک است. هر چه شاهد این اتفاقات باشیم، انرژی بیشتری به بچههای فعال در فیلم کوتاه منتقل میشود. به هر حال فیلم کوتاه، انیمیشن و مستند، حوزههایی هستند که آورده اقتصادی چندانی برای سازندگانشان ندارند و همه دلخوشیشان دیده شدن آثارشان است. شما با برگزاری این نشستها و گفتگوها در واقع دارید باری را به دوش میکشید که جاهای دیگری باید آن را تقبل میکردند. نکته دیگر هم اینکه از عوامل فیلمم بهشدت تشکر میکنم که با هزینههای حداقلی پای کار آمدند و اگر عشق و علاقه تکتکشان نبود، کار به این خوبی پیش نمیرفت. امیدواریم که انیمیشن مستقل بیش از امروز جدی گرفته شود. پتانسیل و ظرفیت زیادی در این حوزه وجود دارد و اگر حمایت صورت بگیرد، کارهای جدیتری تولید میشود.