رافائل لمکین حقوقدانی بود که با بصیرت و دانش بسیار به مطالعه در باب نسل کشی‌ها پرداخت و راهی برای شناخت عمومی این مسئله گشود.

به گزارش خبرنگار مهر، علی معروفی آرانی، فعال فرهنگی و پژوهشگر و منتقد عرصه فرهنگ در تازه‌ترین یادداشت ارسالی خود به مهر درباره رافائل لمکین و تلاش‌های او برای روایت نسل‌کشی‌ها با ابداع این واژه، نوشته است.

مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:

رافائل لمکین فرزند یک روستایی یهودی، در سال ۱۹۰۰ میلادی در حومه بزودن لهستان به دنیا آمد. وی در شرح حال منتشر نشده خود با دقت قابل توجه‌ای مسائل مربوط به خود و شرایط و اوضاع آن زمان، نحوه زندگی همسایگان یهودی و غیر یهودی نخستین دهه‌های قرن بیستم لهستان را توصیف می‌کند. لمکین در این نوشته به بازاندیشی در باب خود و همچنین به تفاوت بارز خود با سایر یهودیان ساکن در آن جامعه می‌پردازد.

وی در سال‌های نوجوانی با خواندن رمان معروف «کجا می‌روی؟» (اثر هنریک سینکویچ برنده نوبل ادبی سال ۱۹۰۵) عمیقاً تحت تأثیر این اثر قرار می‌گیرد. این کتاب در مورد تلاش‌های موفق نرون، امپراتور روم، برای ریشه کنی مسیحیان قلمرو خویش است.

او بعدها به عنوان یک پناهنده لهستانی یهودی تبار ساکن ایالات متحده امریکا، واژه «نسل کشی» (Genocide) را ابداع کرد و عامل پشت پرده تصویب قطعنامه سازمان ملل در مورد محکومیت جنایات عمومی بود. لمکین بخش وسیعی از آثار و فعالیت‌های خود را به نسل کشی ارمنیان اختصاص داد.

تمایلات شدید او به حذف علت و معلول جنایات عمومی در دنیا، منجر به پدید آمدن دو مقاله اصلی وی در خصوص نسل کشی ارمنیان شد. بر اساس شواهد و مدارک جمع آوری شده توسط او، آشکار است که دولت آلمان از نسل کشی ارمنیان به دست دولت ترکیه اطلاع کامل داشته است. معتبرترین شاهد و گواه تمامی تحقیق‌های او این گفته و سؤال آدولف هیتلر در بامداد جنگ جهانی دوم در آگوست ۱۹۳۹ م است: «امروز چه کسی قتل عام ارمنیان را به یاد می‌آورد؟» سؤالی که پاسخ قابل انتظار آن در قالب قتل عام یهودیان توسط حکومت آلمان نازی داده شد.

لیکن همواره پیگیری این امور نیازمند شخصی متهور و با هویت چون لمکین بوده است، که کلمات را جامه عمل بپوشاند و جهانیان و وجدان انسانی را در مقابله با چنین اعمال شنیع و جنایات نابخشودنی‌ای برانگیزاند.

لمکین در جایی نوشته است: از مادرم سؤال کردم، چرا مسیحیان اجازه می‌دادند که آنها را جلوی شیرهای درنده بیندازند، بی آنکه از سپاهیان کمک بخواهند پاسخ مادرم این بود: آیا فکر می‌کنی سپاهیان می‌توانستند به آنها کمک کنند؟! شروع به خواندن مطالبی دیگر کردم در مورد نابود کردن ملت‌ها، ادیان و گروه‌های نژادی مختلف. به زودی متوجه شدم که به قدرتی بزرگ‌تر از کمک‌های نیروی محلی نیاز است تا این عمل شریرانه را که بعداً آن را نژادکشی یا نسل کشی نامیدم، متوقف سازد. سرگذشت نسل کشی‌ها فکر و خیال مرا درگیر کرده بود.

رافائل لمکین، نخست در دانشگاه لووف در لهستان و سپس در دانشگاه هایدلبرگ، آلمان شروع به تحصیل در رشته حقوق کرد. در سال ۱۹۲۷ میلادی به عنوان دبیر در دادگاه استیناف ورشو به کار پرداخت و از تاریخ ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۵ میلادی دبیر کمیته قانونگذاری جمهوری لهستان و سپس تا شروع جنگ جهانی دوم وکیل خصوصی بود. در سال ۱۹۳۳ میلادی او برای پیشنهاد کردن تحریم جرم نسل‌کشی و نابود کردن فرهنگ‌ها، درصدد شرکت در جلسه پیمان ملت‌ها در مادرید برآمد (او عنوان‌ها غیر متمدن بودن و تبهکاری را مطرح کرده بود)، ولی در لحظه آخر رئیس‌اش او را از شرکت در این جلسه بازداشت. وی هرچند پیشتر تمامی اظهارات خود را به‌طور مکتوب فرستاده بود، لیکن سکوت و خاموشی اتحادیه در قبال پیشنهاد سبب ناکامی او گشت. لمکین هنگامی که هنوز دانشجوی دانشگاه لووف بود، محاکمه یکی از دانشجویان، به نام سوقومون تهلیریان را به دقت دنبال می‌کرد.

رافائل لمکین می‌نویسد: «احساس و تفکرات من به قدری عمیق بودند که گویا عیناً آن جریان‌های تاریخی را با چشم خود مشاهده کرده‌ام. شارل دوازدهم، پادشاه فرانسه را دیدم که چگونه از بالکن کاخ سلطنتی خود مشغول تماشای اعدام افراد بود و دستور می‌داد که نور بیشتری را به صورت شکنجه شوندگان بتابانند تا این که بتواند زجر آنها را راحت‌تر مشاهده کند. همچنین کاتولیک‌های قرن هفدهم میلادی ژاپن را دیدم که آنها را مجبور به خوردن آب زیاد می‌کردند و بار سنگین بر روی آنها می‌گذاشتند تا بدنشان بترکد. مسلمانان نیمه برهنه اسپانیایی را روی عرشه کشتی‌ها دیدم که حق نشستن در سایه را با پرداخت پول از ملوانان می‌خریدند تا بتوانند پیش از پرت شدن به دریا زندگانی رقت بار خود را طولانی‌تر کنند. همچنین فریادهای یهودیان را شنیدم، هنگامی که شکم آنها را باز و پر از پوشال می‌کردند و سپس با طناب محکم می‌بستند. (این شیوه‌ای برای قتل عام آنها بود.)

به موازات این که بیشتر و بیشتر خود را در وضعیت آن قربانیان قرار می‌دادم قربانیانی که شمار آنها پیوسته افزوده می‌شد مطالعات خود را در زمینه تاریخ ادامه می‌دادم. به زودی پی بردم که عملکرد حافظه نه تنها ثبت وقایع گذشته بلکه به نوعی برانگیختن وجدان بشری نیز هست. به زودی نمونه‌های نسل کشی معاصر پدیدار شد و نمونه‌اش نسل کشی ارمنیان. برای من مشخص بود که تنوع و گوناگونی ملت‌ها، ادیان و نژادهای مختلف، از ضرورت‌های بسیار مهم تمدن بشری است؛ زیرا هر کدام از این گروه‌ها مأموریت و رسالت خاصی در فرهنگ و تمدن بشری دارند. نابود کردن هر کدام از این گروه‌ها مخالفت با خواسته‌های خالق هستی و منبع روحانی و بر هم زدن توازن نژاد انسانی است. بر این اساس تصمیم گرفتم که به تحصیل در رشته حقوق بپردازم و حقوقدان شوم و از طریق همکاری ملت‌ها در زمینه ممنوع ساختن و جلوگیری از نسل کشی فعالیت کنم. ملت‌ها باید بدانند که حمله و تجاوز به یکی از آنها به معنای حمله به همه آنهاست. بدین ترتیب دوران مفید زندگی خود را صرف این امر مهم کردم.»

رافائل لمکین در سال ۱۹۴۱ میلادی به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. در آمریکا او در دانشگاه ییل و دانشگاه دوک به تدریس حقوق پرداخت و در پایان جنگ جهانی دوم به عنوان مشاور قاضی رابرت جکسن به همکاری با دادگاه نظامی نورنبرگ آلمان پرداخت. وی پیش از این در سال ۱۹۴۴ میلادی مهم‌ترین اثر خود با عنوان (Axis Rule in Occupied Europe: Laws of Occupation, Analysis of Government Proposals for Redress) را منتشر کرد. در بخش اول، فصل نهم، صفحات ۷۹ تا ۹۵ با عنوان نسل‌کشی (Genocide) با سه عنوان فرعی به این موضوع پرداخته شده است.

وارد شدن عنوان نسل‌کشی (Genocide) برای اولین بار در فرهنگ وبستر به رغم همه انتقادها اهمیت بسیاری داشت و واژه جدید توانست خود را در جامعه بین الملل جا بیاندازد. لمکین پس از دریافت نامه‌ای از فرهنگ لغات وبستر که به وی اطلاع می‌داد که کلمه نسل کشی او مورد تایید واقع شده، نامه را با غرور تمام برفراز سر خود چرخاند. فرهنگ نویسان دیگر هم از فرهنگ وبستر پیروی کردند. رافائل لمکین تاکید می‌کرد که مقبولیت سریع واژه نسل‌کشی از سوی فرهنگ نوبسان و بشریت تضمینی همگانی است دال برآمادگی کل جهان برای مقابله با این نوع جنایت.

مسلماً، وقایع اخیر نشان می‌داد فرضیه لمکین مورد تایید و تصویب واقع شده است. روزنامه‌های بسیاری در جهان سرمقاله‌های خود را به واژه جدی ابداعی توسط لمکین اختصاص دادند. در سوم دسامبر سال ۱۹۴۴ صاحب امتیاز روزنامه واشنگتن پست در سرمقاله خود با ستایش تمام از کلمه نسل‌کشی به عنوان برازنده‌ترین واژه برای آشکار سازی قتل عام و کشتار و شرارت کلمه نسل‌کشی (Genocide) را رسماً وارد ادبیات عمومی جهان وارد کرد.

واژه نسل‌کشی (Genocide)به چیزی بیش از فضایی اشغال شده در فرهنگ لغات وبستر نیاز داشت. نامگذاری فجایعی از آن گونه، فقط نخستین قدم برداشته شده در طول جاده‌ای بود که به منع نسل کشی منتج می‌شد. آینده باید نشان می‌داد که این جاده، راهی بس طولانی است. و سرانجام چهار سال پس از معرفی این کلمه به جهانیان و یک دهه و نیم مبارزات پیگیری، مجمع عمومی سازمان ملل در نهم دسامبر ۱۹۴۸ به ارتفاق آرا قانون مربوط به منع نسل کشی را بر اساس پیش نویس «کنوانسیون منع نسل کشی» که توسط لمکین ارائه شده بود به تصویب رساند اما متاسفانه تقریباً چهار دهه باید می‌گذشت تا سازمان ملل عهدنامه مزبور را به رسمیت بشناسد و پنجاه سال هم باید سپری می‌شد تا جامعه بین الملل کسی را به جرم نسل کشی محکوم کند.

لمکین پس از پایان کار دادگاه نورنبرگ و بازگشت به آمریکا، سه سال بعدی را صرف پیگیری قاطعانه جهت متقاعد ساختن سازمان ملل، برای اعلام قطعنامه محکوم و ممنوع کردن نسل‌کشی کرد. قائم مقام جامعه ملل حمایت خود را از صدور قطعنامه اعلام کرد و نهایتاً در دسامبر ۱۹۴۸ میلادی تلاش‌های او تحت حمایت‌های رئیس مجمع عمومی ملل، هربرت وی اوات، به موفقیت رسید. بر این اساس سازمان ملل متحد قطعنامه پیشگیری و جلوگیری، همچنین مجازات جنایات نسل‌کشی را به تصویب رساند.

چرا لمکین به نسل‌کشی ارمنی‌ها پرداخت؟

لمکین با محکوم کردن ترکیه در مورد قتل عام ارمنیان، بر اساس ارائه مدارک و شواهد، رابطه‌ای بین هولوکاست یهودیان و قتل عام ارمنیان ترسیم می‌کند: بین قتل عام ارمنیان توسط ترک‌ها و نابودی یهودیان توسط آلمان‌ها مشابهت‌های زیادی وجود دارد. جایگاه ارمنیان در حکومت عثمانی همانند جایگاه یهودیان در حکومت آلمان بوده است. ارمنیان شهروندان سختکوش و ساعی امپراتوری عثمانی و صنعتگرانی ماهر با توانایی ذهنی بسیار زیاد و تاجرانی زبده بودند. در بخش آسیایی ترکیه نیز تنها ارمنیان بودند که در زمینه تجارت ابراز وجود می‌کردند. ارمنیان تمامی مناطق آناتولی، منطقه اروپایی و قسطنطنیه نیز همواره در مرکزیت امور بازرگانی، مهارت‌های شغلی و محافل روشنفکر قرار داشتند.

لمکین در نوشته‌های نقل قول وحشتناک‌ترین صحنه‌ها و ترسیم و توضیح آنها برای خوانندگان نسل‌های بعد ترسی به خود راه نداده است و در دست نوشته‌ها به طور منسجم و آزادانه از منابع مختلف یاد می‌کند. بسیاری از ناشران حتی حاضر به انتشار آثارش نمی‌شدند.

لمکین پس از مطالعه در مورد ترور طلعت پاشا، عامل اصلی نسل‌کشی ارامنه، در برلین توسط سوقومون تهلیریان، لمکین از جولیوس ماکارویچ پرسید که چرا طلعت پاشا را نمی‌توان به جرم جنایاتش در دادگاه آلمان محاکمه کرد. ماکارویچ، یک ملی‌گرا- محافظه‌کار که معتقد بود یهودیان و اوکراینی‌ها اگر از ذوب شدن در جامعه امتناع ورزند باید از لهستان اخراج شوند، پاسخ داد که دکترین حاکمیت وستفالی به دولت‌ها این حق را می‌دهد که امور داخلی خود را هر طور که صلاح می‌دانند انجام دهند. باسخ لمکین این بود که «او آنها را می‌کشد و این کار اوست. اگر دخالت کنید، در حال تجاوز هستید»، «اما ارمنی‌ها مرغ نیستند». او در نهایت چنین نتیجه گرفت، «من معتقدم حاکمیت را نمی‌توان به عنوان حق کشتن میلیون‌ها انسان بی‌گناه تصور کرد.»

مرگ

همانطور که اشاره شد پس از جنگ جهانی دوم، لمکین ترجیح داد در ایالات متحده باقی بماند. در سال ۱۹۵۵، وی استاد حقوق در دانشکده حقوق راتگرز در نیوآرک لمکین همچنین به مبارزات خود برای قوانین بین المللی تعریف و منع نسل کشی ادامه داد که از زمان کنفرانس مادرید در سال ۱۹۳۳ از آن حمایت می‌کرد. او پیشنهاد منع مشابهی را برای جنایات علیه بشریت در طی کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۴۵، اما پیشنهاد او رد شد.

لمکین در تلاش برای ترغیب آنها به حمایت از قطعنامه، پیش نویس قطعنامه معاهده کنوانسیون نسل کشی را به تعدادی از کشورها ارائه کرد. با حمایت ایالات متحده، این قطعنامه برای بررسی در برابر مجمع عمومی قرار گرفت. کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی به طور رسمی در ۹ دسامبر ۱۹۴۸ ارائه و تصویب شد. در سال ۱۹۵۱، لمکین فقط تا حدی به هدف خود رسید که کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی پس از تصویب این پیمان توسط ملت بیستم، لازم الاجرا شد.

بین سال‌های ۱۹۵۳ و ۱۹۵۷، لمکین مستقیماً با نمایندگان چندین دولت مانند مصر همکاری کرد تا طبق قوانین جزایی داخلی این کشورها، نسل کشی را غیرقانونی اعلام کند. لمکین همچنین با تیمی از وکلای هیئت‌های عرب در سازمان ملل متحد برای ایجاد پرونده‌ای برای پیگرد قانونی مقامات فرانسوی به دلیل نسل کشی در الجزایر همکاری کرد.

لمکین در ۱۰ سال آخر زندگی و تا زمان مرگش تمامی نیروی خود را در دو زمینه متمرکز کرد؛ یکی تشویق دیگر کشورها در وادار کردن ایالات متحده آمریکا برای به رسمیت شناختن قطعنامه نسل‌کشی و دیگری، نگارش کتاب‌ها و مقالاتی در خصوص مسائل مربوط به نسل‌کشی که انتشارشان به دلایل نبود علاقه و بازار فروش مناسب امکان پذیر نشدند.

در آخرین سال‌های زندگیش، لمکین در یک آپارتمان در نیویورک در فقر زندگی می‌کرد. او در سال ۱۹۵۹، در سن ۵۹ سالگی در اثر سکته قلبی در دفتر روابط عمومی میلتون بلو در شهر نیویورک درگذشت. در مراسم خاکسپاری لمکین در کلیسای ریورساید در شهر نیویورک عده زیادی شرکت کردند. او در قبرستان مانت هبرون در فلاشینگ، کویینز در نیویورک به خاک سپرده شد. در زمان مرگ، لمکین جدای از کارهای دیگرش، دو اثر ناتمام باقی گذاشت: مقدمه‌ای بر مطالعه نسل‌کشی و تاریخ نسل‌کشی در سه جلد، که شامل هفتاد فصل است و همچنین تحلیلی به حجم یک کتاب از جنایات جنگی نازی‌ها در نورنبرگ.

ایالات متحده، کشوری که موطن لمکین شده بود، در زمان حیات وی کنوانسیون نسل‌کشی را تصویب نکرد. او معتقد بود که تلاش‌هایش برای جلوگیری از نسل‌کشی شکست خورده‌است. او نوشت: «واقعیت این است که باران کار من بر دشتی بی‌حاصل بارید، فقط این باران آمیخته‌ای از خون و اشک هشت میلیون انسان بی‌گناه در سراسر جهان بود، که اشک‌های والدین و دوستان من را نیز شامل می‌شد.»

کمتر محقق و تاریخدانی از زندگی و فعالیت‌های رافائل لمکین مطلع است. به هر حال بعد از گذشت نیم قرن از مرگ رافائل لمکین، داستان زندگی او و فعالیت‌هایش در میان مردم بازگو شد و از او به عنوان یکی از پیشگامان جلوگیری از نسل کشی تجلیل به عمل آمد.

تقدیر و جوایز

لمکین برای کارهایش در زمینه حقوق بین‌الملل و پیشگیری از جنایات جنگی جوایزی از جمله نشان کوبایی کارلوس مانوئل دی سسپدس در سال ۱۹۵۰، جایزه استفان وایز از کنگره یهودیان آمریکا در سال ۱۹۵۱ و نشان افتخار شایستگی جمهوری فدرال آلمان در سال ۱۹۵۵ دریافت کرد. در پنجاهمین سالگرد لازم‌الاجرا شدن کنوانسیون، لمکین همچنین توسط دبیرکل سازمان ملل متحد به عنوان «نمونه الهام بخش تعهد اخلاقی» مورد تقدیر قرار گرفت. او ۱۰ بار نامزد جایزه صلح نوبل شد. در سال ۱۹۸۹، پس از مرگ لمکین، جایزه چهار آزادی برای آزادی ادیان به او اعطا شد.

لمکین سوژه نمایشنامه‌هایی از قبیل خانه لمکین اثر کاترین فیلوکس (۲۰۰۵) واگر کل بدن بمیرد: رافائل لمکین و پیمان علیه نسل‌کشی اثر رابرت اسکلوت (۲۰۰۶) بوده است.

همچنین بخشی از فیلم مستند آمریکایی تماشاگران آسمان در سال ۲۰۱۴ به او اختصاص یافت. در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۵، مقاله لمکین درمورد نسل‌کشی شوروی در اوکراین به فهرست روسی «نشریات افراطی» اضافه شد که توزیع آن در روسیه ممنوع است.

در ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۸، بنیاد آزادی‌های مدنی اوکراینی کانادایی ( www.ucclf.ca) و حامیان آن در ایالات متحده از اولین لوح اوکراینی/انگلیسی/عبری/ییدیش در جهان به افتخار لمکین در مؤسسه اوکراینی آمریکا، در شهر نیویورک، رونمایی کرد. این لوح به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد سخنرانی لمکین، «نسل کشی شوروی در اوکراین» و به رسمیت شناساندن هولودومور، قحطی بزرگ نسل‌کشی ۱۹۳۲–۱۹۳۳ اوکراین شوروی بود.

نتیجه گیری

سامانتا پاور خبرنگار جوان «گلدن گلاب» در کتاب خود به نام «معضلی برخاسته از جهنم؛ امریکا و قرن نسل کشی‌ها» که برنده جایزه ملی منتقدان امریکا برای کتاب‌های سال ۲۰۰۱ شد و همچنین جایزه پولیتزر را نیز از آن خود کرد، به تحلیل نسل کشی‌های قرن بیستم و به ویژه نسل کشی بالکان که خود شاهدش بوده پرداخته است.

او در کتاب خود بی تفاوتی و منفعل بودن جهانیان را عاملی بسیار مهم در قربانی شدن جان میلیون‌ها انسان بی گناه می‌داند و با ارائه اسناد و مدارک مستند، به طور اخص بر بی تفاوتی امریکا و دولتمردانش متمرکز می‌شود.

«معضلی برخاسته از جهنم» کندوکاوی رمزگشایانه در واپسین قرن تاریخ امریکاست. سامانتا پاور پرسشی را مطرح می‌سازد که ریشه در گذشته ایالات متحده دارد. چرا رهبران امریکا که همواره قول «دیگر هرگز» را نوید داده‌اند از اعمال قدرتی که لازمه پایان دادن به نسل کشی‌هاست امتناع ورزیده‌اند؟ آنها به موقع خود چه اطلاعاتی در دست داشته‌اند و برای نجات جان میلیون‌ها انسان بی گناه چه می‌توانستند بکنند که نکردند؟

پاور با بهره‌گیری از مصاحبه‌های ویژه با سیاست سازان ارشد واشنگتن، دستیابی به هزاران نسخه از اسناد و مدارکی که به تازگی از رده محرمانه درآمده‌اند و گزارشاتی که خود شخصاً از کشتارگاه‌های اخیر در بالکان تهیه کرده است، نشان می‌دهد که چگونه جهان و بالاخص ایالات متحده طعمه بی تفاوتی ناشی از منافع ملی و ناباوری خود شده، از مداخله امتناع کرده‌اند.

قتل عام ارمنیان به دست ترکان عثمانی در سال ۱۹۱۵، یهودیان در طول جنگ جهانی دوم، قتل عام مردم کامبوج به دست پل پوت، کشتارهای جمعی کردهای عراق توسط صدام حسین از طریق گازهای شیمیایی، کشتار مسلمانان بوسنی و کروات‌ها و آلبانیایی‌ها به دست صرب‌ها و قتل عام توتسی‌ها به دست هوتوهای افراطی رواندا، همه و همه نسل کشی‌هایی هستند که در طول قرن بیستم به اجرا درآمده‌اند و از سوی جهانیان و دولت وقت ایالات متحده امریکا مورد چشم پوشی واقع شدند.

ما همگی ناظران منفعل قتل عام‌ها و نژادکشی‌ها بوده ایم. اما نکته اساسی این است؛ چرا؟ به امید روزی که گرد فراموشی را از روی تاریخ بتکانیم و با عبرت گرفتن از خطاهای گذشته باز هم راه به خطا نبریم.