تایباد - مرز زمینی دوغارون در عمر فعالیت بیش از یکصد ساله خود، درحالی مرز برادری برای مردمان دو سوی هریررود بوده است که این برادری در روزهای متعلق به آل‌الله به زیبایی قابل مشاهده است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - عامر توکلی: از روز شنبه ۲۶ شهریور ماه، زمزمه‌های ورود زائران افغانستانی کربلا در تایباد پیچید و خونی تازه در رگ‌های خادمین زائران سبط نبی مکرم اسلام (ص) جاری کرد، اولین گروه یکشنبه عصر وارد دوغارون شدند و نوید ورود گروهی پنج هزار نفری از زائران را دادند.

صبح دوشنبه ۲۸ شهریور ماه همراه با گروهی از عکاسان از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی راهی مرز دوغارون شدیم و مستقیمأ به سمت حسینیه سردار حاج قاسم حرکت کردیم؛ عکاسان وقتی حسینیه بزرگ و تازه تأسیس امور اتباع را خالی از زائر دیدند، کمی جا خوردند با این حال اندک اندک مهمانان اهل بیتی مرز دوغارون وارد حسینیه شدند.

ساعت ۱۱ ظهر است و حسینیه شهید سلیمانی میزبان حدود ۴۰۰ زائر افغانستانی از بلخ و فراه تا هرات باستان است، هر کاروان نوید یک کاروان دیگر در آستانه ورود به دوغارون می‌دهد، جنب و جوشی در حسینیه به راه افتاده است، صدای شاتر عکاسان و مصاحبه خبرنگاران با مدیران و روحانیون کاروان‌ها از هر سو به گوش می‌رسد.

به کمک یک خیر به عشق حسین (ع) آمدم

مشغول عکاسی بودم که احساس کردم کسی صدایم می‌زند؛ به سمت صدا برگشتم، پیرمردی عصا به دست که به سختی راه می‌رفت به سمتم می‌آمد، شروع به عکاسی کردم، متوجه شد، ایستاد، دست بر سینه گذاشت و اشک ریخت؛ به سراغش رفتم، نگذاشت حرفی بزنم با گریه گفت «مرا یک خیر آورده است، منقبت خوان بود، پنج درد دارم، دوبار سکته کردم اما به خاطر عشق حسینم (ع) آمدم».

پیرمرد خسته اما پر انگیزه می‌گفت «بدون یک افغانی (واحد پول کشور افغانستان) به راه آمدم و امید دارم خدا لطف کند تا زیارت امام حسین (ع) را بجا آورم»، مأمور هلال احمر آمد و سریع پیرمرد را برای کنترل فشار خون با خود برد، حالا دیگر می‌خندید.

در حالی که مشغول عکاسی هستم، خبر ورود کاروان جدید بین عکاسان و خبرنگاران می‌پیچد، سریع از حسینیه بیرون می‌روم و در مقابل حسینیه به جمعیت می‌رسم، مادر پیری که همپا با فرزند نابینای خود در میان جمعیت قدم بر می‌دارد توجهم را جلب می‌کند، پس از اینکه چند عکس از آنان گرفتم، به سراغ روحانی کاروان که مرد جوانی به نام غلامرضا زاهدی بود رفتم، خسته بود اما امیدوار؛ می‌گفت «کاروانی ۱۱۰ نفره از ولایت هرات هستند که نیمی از آنان امروز از مرز رد شدند و نیمی دیگر صبح سه شنبه عبور می‌کنند».

از او درباره شرایط دریافت ویزای ایران پرسیدم، گفت: به لطف جمهوری اسلامی ایران، شرایط استثنایی برای دریافت ویزا در کنسولگری ایران ایجاد شده است که صمیمانه سپاسگزاریم».

زاهدی که قبلاً هم به‌عنوان روحانی کاروان رهسپار سفر کربلا شده بود، با گریه درباره تفاوت سفر امسال با سال ۹۸ می‌گوید: شور و اشتیاق برای سفر به عتبات در هرات بسیار زیاد است ولی خیلی‌ها نمی‌توانند شرکت کنند؛ گریه برای مدتی کلامش را قطع می‌کند؛ یک دهم نه، یک صدم گذشته هم نمی‌توانند شرکت کنند، عده‌ای پول ندارند، عده‌ای مشکلات هماهنگی دو کشور آنها را زمین‌گیر کرده است، مشکلات افغانستان کم نیست و همه به آنها واقف هستیم.

این روحانی کاروان افزود: ما عازم سرزمین کربلا هستیم اما هنوز نمی‌دانیم از کدام مرز به زیارت مشرف می‌شویم، تا آن زمان به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) می‌رویم و سپس به زیارت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) خواهیم رفت.

زاهدی که متوجه می‌شود یک خبرنگار اهل سنت هستم، می‌گوید: در سال‌های قبل برادران اهل سنت از هرات در سفر کربلا همراه ما بودند زیرا امام حسین (ع) متعلق به همه مسلمانان و آزادگان جهان است و عشق به اهل بیت (ع) وجه مشترک همه ما مسلمانان است.

بانوان افغانستانی پیشگام زائران کربلا

با ورود این کاروان، دیگر رفت و آمدها شروع می‌شود، مسئولین شهرستان برای خیر مقدم یکی پس از دیگری وارد حسینیه می‌شوند، از رئیس جهاد کشاورزی گرفته، فرمانده مرزبانی که به زائران یک چفیه و یک آغوش پر مهر هدیه می‌کند، از سکوت اول صبح خبری نیست، فضای حسینیه حالا مدام از فلاش دوربین‌ها روشن و خاموش می‌شود و تکاپو هم زیاد شده، عده‌ای مشغول احوال پرسی و خوش آمد هستند و عده‌ای دیگر مشغول خدمت، حتی یک روحانی در غرفه فرهنگی با بچه‌ها نقاشی می‌کشد و در خلال بازی داستان‌هایی از امام حسین (ع) بیان می‌کند.

سراغ مادر پیر و فرزند میانسال نابینایش می‌روم، مشغول چای خوردن است، تا دوربین را می‌بیند، خود را مرتب می‌کند، در گوش فرزند چیزی می‌گوید که لبخند می‌زند و کمی جابجا می‌شود، مطمئن می‌شوم که آماده عکس هستند، شاتر را فشار می‌دهم و این لحظه را ثبت می‌کنم که دوباره صلوات و خیر مقدم‌ها بلند می‌شود، کاروانی ۲۵۰ نفره از بلخ، سرزمین «مزار شریف» و «مولانا جلال‌الدین محمد بلخی» وارد می‌شوند.

روحانی کاروان را در بدو ورود دعوت به مصاحبه می‌کنم که با خوشرویی می‌پذیرد؛ قبل از اینکه چیزی بپرسم به من می‌گوید «شکر خدا بدون مشکل وارد مرز دوغارون شدیم و اگر خدا بخواهد رهسپار زیارت سیدالشهدا (ع) هستیم، همه ما خوشحالیم که تا اینجا سفر کربلای ما به انجام رسیده و الان در جمهوری اسلامی ایران هستیم».

محمد امین محمودی اضافه کرد: بیشتر جمعیت کاروان ما را بانوان تشکیل می‌دهند و از ولایت بلخ و شهر مزار شریف حرکت کردیم؛ از محمودی درباره سفر و اینکه آیا زائر اهل سنتی در بین آنها وجود دارد، پرسیدم که ادامه داد: شکر خدا بدون مشکل به هرات رسیدیم و از هرات نیز بدون مشکل وارد دوغارون شدیم.

پیش بینی ورود ۵ هزار نفر طی دو روز

دوباره مشغول عکاسی می‌شوم، دوربین را به هر سو می‌چرخانم چهره‌ای خسته اما خرسند به لنز خیره شده، مردمی می‌بینم که راه، نتوانسته آنان را خسته کند ولی سال‌ها اشغال و تجاوز آمریکا و ناتو و جنگ‌های متوالی آنان را حسابی خسته کرده است.

افغانستان مدت‌ها است که خسته شده و نفس نفس می‌زند، مردمش از جنگ و انتحار و انفجار خسته شدند و کمتر خانه‌ای است که داغدار نباشد.

همین چند هفته پیش بود که مسجدی اهل سنت هدف انتحار قرار گرفت و عده‌ای شهید شدند و پیشتر از آن هم در کابل عده‌ای دیگر شربت شهادت نوشیدند، سال‌ها اشغال آمریکا، جز بوی خون چیزی برای مردم مظلوم افغانستان نداشت. ناگاه دستی بر شانه‌ام می‌نشیند و رشته افکارم را پاره می‌کند، علی فخاری نماینده تام‌الاختیار فرماندار تایباد است، با او به انتهای حسینیه می‌رویم و مشغول صحبت هستیم.

علی فخاری می‌گوید: آن سوی مرز شلوغ است و احتمال می‌دهیم امروز میزبان بیش از هزار نفر باشیم اما احتمالاً روزهای آتی شلوغ‌تر شود، زیرا در اولین گام، پنج هزار زائر وارد دوغارون می‌شوند.

پیگیری جمهوری اسلامی ایران منجر به حضور زائران افغانستان در عراق شد

دوباره صدای صلوات بلند شد، فخاری با سرعت رفت برای استقبال و من نیز به دنبال او، کاروانی ۸۰ نفره از مردم ولایت‌های فراه و هرات بودند که مرد جوان کوتاه قامتی به نام حسین واحدی، جانشین مدیر کاروان به سمت من آمد؛ این گروه بخشی از یک کاروان بزرگ‌تر است که اندک اندک در حال ورود هستند.

پس از خوش آمد و خیر مقدم، پرسیدم از کجا آمده و شرایط سفر چگونه بود، گفت: کاروان ما ۲۵۰ نفره است و متشکل از برادران و خواهرانی از ولایت‌های فراه و هرات است، بخشی از کاروان ظهر دوشنبه از مرز گذشتند و بقیه تا شب وارد می‌شوند و پس‌از آن عازم زیارت حضرت رضا (ع) هستیم.

واحدی ادامه داد: اگر قرار باشد با اتوبوس به مرزهای غربی ایران برویم، حتماً به زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) خواهیم رفت و اگر قطار وسیله حرکت باشد، اطلاع نداریم می‌توانیم به زیارت کریمه اهل بیت مشرف شویم یا خیر.

از واحدی درباره شرایط صدور ویزا پرسیدم، بیان کرد: کنسول‌گری ایران خیلی با ما همکاری کرد ویزای ایران خیلی سریع آماده شد، اما برای صدور ویزای عراق مشکلات داریم، آنها می‌گویند هنوز دولت شما به رسمیت شناخته نشده و به شما نمی‌توانیم ویزا بدهیم اما کنسولگری ایران تلاشش را کرد و شکر خدا با همکاری ایران، ویزای عراق صادر شد.

دوغارون، مرز برادری مردم ایران و افغانستان

حالا نزدیک ظهر است و جمعیت به نزدیکی هفتصد نفر رسیده است، گروه‌های مختلف فرهنگی و هنری از نقاشان و عکاسان تا روحانیون تشیع شهرستان، از بچه‌هایی که هنوز پشت لبشان سبز نشده تا افراد مسن، همه مشغول خدمت هستند، سنی و شیعه در مرز دوغارون از حمل و نقل گرفته تا آشپز، همه می‌دوند و با انرژی فعالیت می‌کنند، مأموران مرزبانی که همیشه آنها را اسلحه به دست دیده بودم، ویلچر دست گرفتند و برای خدمت به افراد مسن از هم‌سبقت می‌گیرند.

بلندگوهایی که از صبح مداحی پخش می‌کردند، خاموش شدند و یک مرد میانسال با چهره‌ای سوخته میکروفون را به دست گرفت و اذان گفت؛ شیعه و سنی در صفوف یکپارچه به نماز ایستادند، بعد از اقامه نماز، با جمعیت عکاسان به تایباد برگشتم و در پایان شب اعلام شد که جمعیت زوار از هزار و ۶۰۰ نفر هم فراتر رفت.

دوغارون همیشه مرز برادری بوده، چه در اربعین که برادری را با خادمی زائران افغانستانی معنی کرده و چه در سوانحی مانند «آتش سوزی بزرگ گمرک اسلام قلعه» در زمستان دو سال قبل که مرزبان جمهوری اسلامی شجاعانه مرز را گشود و هزاران انسان و خودرو را از مهلکه آتش بیرون کشید، آتش نشانان ما به دل آتش بزرگ بیش از هزار تانکر گاز و بنزین زدند و آن را رام کردند.

در دوغارون برادری حرف اول را می‌زند، دوغارون برای ایرانی و افغانستانی مرز برادری است.