به گزارش خبرنگار مهر، عباس سیاح طاهری* در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است نوشت:
مرگ دردناک مهسا امینی هر انسان آزاده ای را آزرده میکند. مرگ دختری جوان به علت عارضه قلبی، در محلی عمومی و تحت اشراف پلیس. آنچه که این نوشتار سعی دارد به آن بپردازد نه ریشههای گشت ارشاد، نه نقدی بر مدل آن و نه بررسی محتواهای منتشر شده توسط مجموعههای سازماندهی شده و… که نگاهی متفاوت به مسئله است.
واکنش پلتفرمهای خدمات رسان و به قولی استارت آپ ها در این ماجرا محل تأمل داشت. همگی به صورت همزمان با انتشار متونی با هشتگ مهسا امینی به این موضوع واکنش نشان دادند که در ذیل بخشی از این واکنشها آورده شده است.
اما یک سوال اساسی مطرح است. چرا پلتفرمهای خدماتی به چنین موضوعی واکنش نشان میدهند؟ شاید پاسخ آن باشد که در راستای مسئولیت اجتماعی خود اقدام به انتشار این محتواها کردهاند. سوال دوم آن است که چرا در موضوعات بزرگ مذهی مثل عاشورا یا غدیر یا در موضوعات ملی مثل ۲۲ بهمن، یا در موضوعات ملی مردمی مثل قهرمانی کشتی گیران در مسابقات جهانی هیچ واکنشی از سمت این دسته کسب و کارها دیده نمیشود.
در یک گام جلوتر چرا اتحادیه کسب و کارهای اینترنتی بیانیه رسمی داده و فوت مهسا امینی را به ناامیدی جوانان گره میزند و خواستار بررسی همه جانبه و انتشار نتایج آن بدون هیچ مصلحت اندیشی میشود؟ چرا اتحادیه بارفروشان تهران، صنف نظامی فروشها، اتحادیه تاکسیها و باقی کسب و کارها نسبت به اتفاقات اینچنینی سکوت پیشه میکنند اما کسب و کارهای اینترنتی و استارت آپ ها (اعم از فیلم؛ کتاب، مدیریت پروژه، فروشگاه آنلاین، تاکسی اینترنتی، رزرو هتل، فروش بلیط، تبلیغات آنلاین، صرافی مارکت اندروید و…) در هر موضوعی که با حاکمیت زاویه دارد یا نقطه فشاری به حاکمیت است در صف اول و در امتداد جریان رسانهای فشار بر ایران هستند؟
این سوالی است که خود این عزیزان باید پاسخ بدهند اما یادآوری و ذکر چند نکته میتواند راهگشا باشد.
اول: عموم افراد شاغل در این کسب و کارها جوانانی با دغدغه هستند و ویژگی جوانی شور و مطالبه گری است. با این نگاه شاید بتوان این نوع رفتار را واکاوی کرد.
دوم: آیا استارت آپ ها و کسب و کارها نقطه مقابل حاکمیت هستند؟ گروهی معتقدند استارت آپ ها جوجههایی با دهان همیشه باز و همیشه طلبکاری هستند که انتظار دارند حاکمیت بیشترین خدمات را به آنها عرضه کند و در انتها هیچ کاری به آنها نداشته باشد. نه قانونی بر ایشان وضع کند، نه مالیاتی بگیرد و نه نظارتی غیر از خودشان را میپذیرند.
مثل بچه طلبکاری که فقط خانهاش را به هم میریزد و انتظار دارد پدر خانواده همیشه به او سرویس دهی کامل داشته باشد. (و تا کنون این گونه بوده است) این نگاه را گاهی خود استارت آپ ها با برخی رفتارهای کودکانه مانند اظهار نظر در حوزههای غیر تخصصی یا تبلیغات نامناسب (Dirty Marketing) و عبور از خطوط قرمز جنسی و استفاده ابزاری از زنان در تبلیغات دامن زدهاند.
از سمت دیگر برخی رفتارهای اکوسیستم و برخی اسناد منتشر شده در این فضا کمی محل تأمل است. به عنوان مثال در سند منتشر شده از سوی شورای امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۱۱ میلادی، بر لزوم فعالیت گسترده نهادهای حاکمیتی این کشور نظیر وزارت خارجه، وزارت تجارت، وزارت دفاع، USAID و… جهت اجرایی نمودن برنامه جهانی کارآفرینی (GEP) به منظور حفظ و تقویت امنیت ملی ایالات متحده، با تمرکز ویژه بر کشورهای اسلامی تاکید شده است که وزارت خارجه مسئولیت هدایت این پروژه را برعهده دارد. در این سند صراحتاً از گسترش و تقویت "استارتآپ ها" در کشورهای مدنظربه منظور ترویج دمکراسی و تقویت جامعه مدنی تاکید شده است.
" کریستفر شرودر" از نظریه پردازان استارتاپها، در کتاب " استارتاپها رستاخیر کارآفرینی در خاورمیانه" از ایجاد تغییرات بنیادین در خاورمیانه از طریق استارتاپها خبر میدهد.
"جیسون هابر" نویسنده کتاب کارآفرینی اجتماعی از "ایجاد انقلاب در ایران" با استفاده از ظرفیت استارتاپها و کارآفرینی اجتماعی، نامبرده است. بنحوی که حوادث کوی دانشگاه سال ۷۸ را نقطه شروع یک انقلاب سیاسی نام برده، سپس فتنه سال ۸۸ را به عنوان رویدادی که توانست نظام جمهوری اسلامی ایران را به چالش بکشاند، ذکر نموده و در پایان استفاده از ظرفیت کارآفرینی خصوصاً در عرصه اجتماعی با تکیه بر ایجاد شکاف اجتماعی و ناکارآمدی حاکمیت در تأمین نیازهای اقتصادی (و تأمین آن توسط استارتاپها) مسیری را برای به سرانجام رساندن تغییر بنیادین در ایران معرفی مینماید.
مسیری که هابر ترسیم میکند به صورت خلاصه آن است که استارت آپ ها از طریق گسترش قدرت انحصار خودشان سعی دارند با ایجاد مونوپل و بدست گرفتن بازار، خود تبدیل به تنظیمگر بخش خودشان شوند و در یک مسیر آرام اما طولانی حاکمیت را از بخش خدمات خود خلع ید کنند و به تدریج و با حذف حاکمیت از بخشهای مختلف حکمرانی به کاهش قدرت حاکمیت کمک نمایند و حاکمیت را ناتوان از ارائه خدمات معرفی نماید. مسئلهای که با واکنش حاکمیتهای مختلف در جهان از جمله فرانسه و انگستان روبرو شده است.
به نظر میرسد حاکمیت در چند سال گذشته و با حمایت بی چون و چرا از کسب و کارها و اعطای وامهای مختلف و اعتبارات گوناگون به اصرار قصد دارد استارت آپ ها را با نظارت، رگولاتوری و رصد دقیق از فضای سیاسی دور کند و آنها را در چارچوب "کسب و کار" نگه دارد و برای این کار عزم جدی هم دارد چرا که سیاسی شدن اقتصاد و کسب و کار آفت جدی آن است اما از سمت دیگر کسب و کارها با رفتارهای خود سعی دارند خود را در مسیر متفاوتی نشان بدهند. امید است تا عقلای اکوسیستم و بزرگان آن با توجه به خطرات پیش روی اکوسیستم، آن را از افتادن در بازی سیاسی که قطعاً واکنش نهادهای امنیتی و امنیتی کردن فضای اکوسیستم و محدودیت یا خدای ناکرده نابودی کسب و کارها را در پی خواهد داشت باز دارند.
راستی اگر مهسا امینی در راه ورود به استادیوم سکته کرده بود و فوت شده بود واکنشهای این کسب و کارها چگونه بود؟
*پژوهشگر حوزه حکمرانی فضای مجازی و رسانه