خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: انتشارات خط مقدم، چندی پیش کتاب «ساختمان کیانپارس»؛ روایت زندگی در جنگ را از نگاه همسران فرماندهان لشکر ثارالله را به قلم زهرا حیدری منتشر کرده است.
مرضیه کیان خبرنگار و پژوهشگر یادداشتی در معرفی و بررسی اینکتاب نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح متن اینیادداشت را میخوانیم:
«بیشک اطلاع یافتن از چگونگی زندگی همسران فرماندهان دوران دفاع مقدس خالی از لطف نیست؛ آنها که علاوه بر ناراحتی دوری از همسرانشان و دغدغه چگونگی وضعیتشان در جبهه، سختیهای زیادی را در زندگی به دوش کشیدند و بعضاً ماهها تنها روزگار گذراندند. همانها که از شهر و دیار و خانواده خود دل بریده بودند و به اهواز سفر کرده بودند تا کمی به همسرانشان نزدیک باشند.
ساختمان کیانپارس یکی از ساختمانهایی است که همسران فرماندهان دوران دفاع مقدس را دور خود جمع کرده بود؛ ساختمانی در محله کیانپارس که در غرب اهواز قرار داشت. این محله از شرق به رودخانه کارون و بولوار ساحلی، از غرب به کیانآباد و خط آهن، از شمال به جاده کمربندی سابق اهواز و نمایشگاه بینالمللی و از جنوب به امانیه منتهی میشد.
این محله، از حیث قرار گرفتن رود کارون در مسیر طولی این محله (بولوار ساحلی)، وضعیت اقتصادی و قیمت زمین و آپارتمان، کمکم به یکی از قطبهای تجاری و مرکز تفرج در اهواز تبدیل شد.
امروزه کیانپارس، محلهای زنده و پویا، با مراکز خرید متعدد، رستورانهای سنتی و فستفودها و کافیشاپها، پزشکان متخصص و فوق متخصص و اصناف و مشاغل گوناگون است.
زهرا حیدری نویسنده است. او چند ماه مانده به شروع کرونا تصمیم میگیرد به کرمان برود و زنانی که در سالهای جنگ در ساختمان کیانپارس زندگی میکردند را دور هم جمع کند که از خاطراتشان در روزهای جنگ تحمیلی بشنود. یکی از خانمهای آن جمع گفت: «بیشتر از سی سال از روزهای کیانپارس گذشته و من یکی که چیزی به یادم نمانده!»
میزبان آن جمع که خانم یزدی بود، به همراه دیگران گفتند: «ما که شروع به کلون کردن (در زبان و لهجه کردی به معنای هم زدن و زیرو وکردن است) خاطرات کنیم، کمکم یادت میآید.» و به راستی ساعاتی بعد، با شنیدن چند خاطره، همان شد و خانمی که گفته بود چیزی به یاد نمیآورد، خاطرات و نام افرادی را به یاد آورد که بقیه از یاد برده بودند.
حضور حیدری در این جمع سبب شد که رفتهرفته با آنها اخت بگیرد و صمیمیت حاکم بر جمع امکان گفتوگو پیرامون مسائل جزئی را رقم زد.
حیدری برای روایت خاطرات کیانپارس، باید از شخصیت و احوالات افرادی که در این ساختمان زندگی میکردند، روایتهایی نقل میکرد. از همین رو ضرورت ادبی ایجاب میکرد گفتوگو به قبل ازکیانپارس نقب بزند و خصوصیات و طبقاتی و گذشته راویان به روایت آنها اضافه شد تا شخصیتشان را تکمیل کند.
زهرا حیدری زمانی که از کرمان برگشت، بیش از ۲۵ ساعت مصاحبه ضبط شده داشت. از آنجایی که بازگشت او به تهران، مصادف با شیوع ویروس کرونا شد، باقی مصاحبه با راویان که در تهران، قم، کرمان، اصفهان، اهواز و مازندران بودند، به صورت تلفنی انجام شد و در نهایت به ۴۵ ساعت مکالمه ضبط شده رسید.
با وجود گذشت سالهای مدید از حولوحوش سال ۱۳۶۴ تا کنون که این زنان روزگاری پر فراز و نشیب را گذراندند، وقتی خاطراتشان را از کیانپارس تعریف میکنندف گویی قسمتی شیرین از زندگی و وجودشان را در اهواز جا گذاشتند. آرزویشان این است: کاش آن روزها برگردد.»