آشوبگران که ابایی از حمله به مردم عادی و نیروهای انتظامی ندارند، یک نفر دیگر از مردم‌مان را غریبانه و ناجوانمردانه به شهادت رساندند.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: بعد از فوت تلخ مهسا امینی هموطن عزیزمان، جریان ضدانقلاب با همراهی رسانه‌های ضدایرانی فضا را برای بهره‌بردای مناسب دیده و با برنامه‌ریزی آشوب و اغتشاش، صحنه بعضی شهرهای کشورمان را به صحنه آشوب تبدیل کردند. متأسفانه در این آشوب‌ها تا به حال چندین نفر از مردم عادی و نیروهای پلیس به شهادت رسیده‌اند. یکی از شهدای این آشوب‌ها شهید رسول دوست‌محمدی است که دیشب در خیابان احمدآباد مشهد و در حال خدمت به عزاداران امام حسین (ع) توسط آشوبگران به شهادت رسیده است. آشوب‌گران که با شعارهای ضداسلامی، خیمه‌های عزاداری امام حسین (ع) و محرم و صفر را آتش زده بودند، به این اکتفا نکرده و به چندنفر از خادمان خیمه حمله می‌کنند.

شهید دوست‌محمدی یکی از مخلص‌ترین عزاداران امام حسین (ع) بود

علی کاظمی که خود از قدیمی‌های هیأت «حسین جان» مشهد است و سال‌ها در کسوت آشپزی به عزاداران امام حسین (ع) خدمت کرده، نزدیک به صحنه بوده است. او درباره سابقه رفاقتش با شهید «رسول دوست‌محمدی» تعریف می‌کند: من و آقارسول حدود ۲۵ سال از دوستان صمیمی هم بودیم. از زمانی که ما یادمان می‌آید و حضور ذهن دارم آقارسول یکی از جهادگران فی سبیل الله بودند. من در خانه خدا نشسته‌ام و این را اذعان می‌کنم که او جزو مخلص‌ترین عزاداران امام حسین (ع) بود. الآن به حال او غبطه می‌خورم که شهید شد و ما از شهادت جا ماندیم. همه جا پای کار بود؛ برایش فرق نمی‌کرد هیأت باشد، یا زلزله و بنایی و خانه‌سازی برای محرومین. هرچقدر حرف بزنم نمی‌توانم دین‌ام را نسبت به شهید ادا کنم. هیمنقدر می‌توانم بگویم که شهید ویژگی‌های خاصی داشت. شهادت مبارکش باشد. ما افتخار می‌کنیم که دوست شهیدی به نام رسول دوست‌محمدی داشتیم.

شهید دوست‌محمدی و حضور در سرپل ذهاب و خدمت به زلزله‌زدگان

او درباره فعالیت‌های فرهنگی و جهادی شهید دوست‌محمدی، می‌گوید: آقارسول در بسیاری از فعالیت‌های فرهنگی و جهادی حضور داشت. یکی از آنها حضور در منطقه زلزله زده سر پل ذهاب بود که نزدیک یک ماه تا ۴۵ روز در آن منطقه حضور داشت و به مردم خدمت می‌کرد. این جدا از موکب‌داری در اربعین، خدمت در ایستگاه‌های صلواتی محرم و صفر، خدمت به زوار امام رضا (ع) و جهاد او در صف مدافعان حرم بود. آخرین جایی که قبل از اربعین با ایشان بودم، مراسم خیمه‌سوزان در خیابان احمدآباد بود که شبانه‌روزی برای سیدالشهدا (ع) کار کرد. تا ۵ صبح مشغول زدن داربست و پرچم و… بود. اصلاً خستگی نداشت. من خودم آشپز هیأت «حسین جان» مشهد هستم و به قول دوستان هیأتی پیر هیأت هستم. ایشان در هیأت همه جا مشغول کار بود؛ گاهی در آشپزخانه، گاهی در نصب بنرها و داربست‌ها، گاهی سینه‌زنی، گاهی کفش جفت می‌کرد، گاهی در خیابان چایی می‌داد. در هر نقطه‌ای ایشان کمک می‌کرد. وقتی احساس می‌کرد فلان‌جا نیاز به کمک دارد، می‌رفت. برایش فرقی نداشت که کجا خدمت کند. بیشتر وقت‌ها می‌دیدم جلوی هیأت دارد کفش عزادارن را جفت می‌کند. از وقتی که یادم است آقارسول خادم هیأت امام حسین (ع) بود.

اغتشاش‌گران خیمه‌های امام حسین (ع) را آتش زده بودند

کاظمی درباره شب حادثه و لحظه شهادت شهید رسول دوست‌محمدی روایت می‌کند: فاصله ما با هم زیاد نبود. همین‌قدر می‌دانم که رسول و آقامجتبی معتمدی احساس کردند اغتشاش‌گران دارند خیمه‌ای که یک چهارراه پایین‌تر است را به هم می‌ریزند. جلوی خیمه آتش درست کرده بودند و سیاهی‌های خیمه اما حسین (ع) را آتش زده بودند. دوست شهید ما با آقای مجتبی معتمدی سریعاً با چند نفر دیگر جلوی خیمه حضور پیدا می‌کنند. کسانی که خودشان را عضو مردم می‌دانند، شروع می‌کنند به سنگ‌پرانی و حمله. البته ما اینها را مردم نمی‌دانیم، وگرنه مردم کجا به خیمه امام حسین (ع) حمله می‌کنند؟ اینها گروهی اراذل و اوباش بودند که فقط دنبال آشوب هستند. وقتی دوستان ما به خیمه رسیدند، آنها کمی عقب‌نشینی کردند. دوستان ما آتش خیمه را خاموش کردند و تا نقطه‌ای دنبال آشوب‌کنندگان رفتند و به آنها می‌گفتند چرا به خیمه امام حسین (ع) حمله می‌کنید؟ وقتی برگشتند تا کارهای خیمه و پذیرایی خیمه را انجام بدهند، اراذل دوباره حمله را شروع می‌کنند. فقط به خاطر خیمه آمده بودند، وگرنه ما اصلاً به آنها کاری نداشتیم. ما مشغول خدمت به مردم بودیم. اینها برای حمله آمده بودند وگرنه این‌همه مردم در آن نقطه حضور داشتند و در حال رفت و آمد بودند، چرا آنها به خیمه حمله نکردند؟ آیا آتش زدن خیمه امام حسین (ع) اعتراض است؟

یکی از آشوب‌گران با چاقو ضربه مستقیم به قلب شهید دوست‌محمدی زد

او ادامه می‌دهد: وقتی دوستان ما جلوی خیمه ایستاده بودند، فرد آشوب‌گری که صورتش را پوشانده بود، به سمت خیمه هجوم می‌آورد. اینجا آقای معتمدی او را از پشت می‌گیرد تا به طرف خیمه نرود. در همین حین همین آدم چاقو را درمی‌آورد و تا جایی که من دیدم دوازده سیزده تا چاقو به بازوی آقای معتمدی می‌زند. الحمدلله حال ایشان به لطف امام حسین (ع) الآن خوب است و همین امشب هم با این حالی که داشتند به هیأت آمده‌اند و در حال خدمت به مردم هستند. ایشان با خوردن چاقو از حال می‌رود. چون این چاقو ۷ سانت داخل بدن ایشان رفته و دوازده سیزده تا چاقو به بازوی ایشان می‌خورد. شهید دوست‌محمدی می‌آید تا آقامجتبی را نجات بدهد که خودش با یک ضربه چاقو در قلب به زمین می‌افتد...

آشوب‌گران راه آمبولانس را سد کردند تا نتواند به مجروحین رسیدگی کند...

کاظمی ادامه ماجرا را این‌طور روایت می‌کند: اینجا ما رسیدیم سر صحنه و دیدیم اینها اینقدر نامرد بودند… اینقدر نامرد بودند که جلوی آمبولانس را می‌گیرند و نمی‌گذارند آمبولانس به محل حادثه برسد. اینها بویی از مردانگی نبرده بودند… ما رفتیم سوریه و عراق تا از آمدن داعش به کشورمان جلوگیری کنیم. ما شرم‌مان می‌آید که جلوی مردم خودمان بایستیم؛ آن وقت این جماعت چطور توانستند به مردم خودشان و خادمان امام حسین (ع) حمله کنند و آنها را بکشند؟ اینها از مردم نیستند. اینها اگر از مردم بودند، یک جوان را با دو تا فرزند این‌طوری به شهادت نمی‌رساندند. الآن چه کسی جواب دختر سه چهار ساله این عزیز را می‌دهد؟ این درد را کجا ببریم که از رسیدن آمبولانس دریغ کردند… نگذاشتند به مجروحین رسیدگی شود و ما مجبور شدیم این دو مجروح را سوار موتور کنیم و به درمانگاه برسانیم. به خاطر همین شهید به بیمارستان هم نرسید...

خادم هیأت «حسین جان» مشهد ادامه می‌دهد: آقای معتمدی را به درمانگاهی که نزدیک بود انتقال دادیم. اما آقارسول قبل از بیمارستان به شهادت رسید. ما درباره دستگیری قاتل نه مداخله‌ای داریم و نه می‌توانیم کاری بکنیم. ما فقط سینه‌مان را برای این کشور و این نظام سپر کرده‌ایم. صدها نفر مثل رسول دوست‌محمدی داریم که فدای این انقلاب کنیم. انشاالله پرچم کشورمان مستدام باشد.

شهید در حال خدمت به خیمه امام حسین (ع) بود / مقابله او با معترضان دروغ است

کاظمی درباره این مسأله که می‌گویند شهید دوست‌محمدی در حال مقابله با صف اعتراض‌کنندگان بوده که به شهادت می‌رسد می‌گوید: بعضی می‌گویند شهید دوست‌محمدی به مقابله با اعتراضات پرداخته است. نخیر، ایشان فقط در حال خدمت به خیمه‌های امام حسین (ع) بود. تا جایی که به من گفتند ایشان داشته لوازم مورد نیاز ایستگاه صلواتی را می‌آورده است که با این حادثه روبرو می‌شود. اگر دوستان ما می‌خواستند جلوی اوباش بایستند که هفت هشت نفری نمی‌ایستادند. آنجا نزدیک دو هزار نفر از بچه‌ها بودند و می‌توانستند بریزند سر آشوب‌گران. ولی ما درگیر کارهای هیأت و خیمه بودیم. چرا خیمه را آتش زدند؟ از اینها سوال کنید؛ اگر با نظام مشکل دارید، چرا خیمه امام حسین (ع) را آتش می‌زنید؟ چرا ماشین مردم را آتش می‌زنید؟ اینها مردم نیستند، اراذل هستند. الآن بچه رسول دوست‌محمدی چه گناهی کرده است؟ مهسا امینی هم از ما بود، خواهر ما بود. مهسا امینی هم از این آشوبگران نبود. او هم از ما بود، از خانواده ما بود. ما برای مهسا امینی هم عزادار هستیم. ولی این دلیلی نمی‌شود که فوت این عزیز را بهانه کنند تا کشور را به آشوب بکشند و دیگران را ناجوانمردانه بکشند.

روایت مجتبی معتمدی، کسی که اولین ضربات چاقو را دریافت کرده است

مجتبی معتمدی جانبازی است که در هنگام حادثه در کنار رسول دوست‌محمدی بوده است و اولین ضربات چاقو را او دریافت کرده است. با اینکه حال معتمدی برای گفتگو چندان مساعد نبود، برای لحظاتی به روایت شهادت شهید دوست‌محمدی پرداخت. او درباره این اتفاق توضیح می‌دهد: دیشب ما در مشهد حوالی ساعت ۱۱ شب حوالی تقاطع سناباد و کلاهدوز بودیم. بچه‌ها به ما اعلام کردند که عده‌ای آشوبگر دارند خیمه امام حسین (ع) را سر تقاطع آبکوه و کلاهدوز آتش می‌زنند. وقت نزدیک شدیم دیدیم بچه‌هایی که داخل خیمه بودند داد می‌زدند کمک کمک… من و آقارسول و چندنفر دیگر خودمان را به خیمه رساندیم و توانستیم آشوبگران را متواری کنیم و آنها عقب‌نشینی کردند.

شهید رسول دوست‌محمدی برای کمک به من آمد که به خودش شهید شد...

او درباره ادامه ماجرا روایت می‌کند: ما یکی دو تا کوچه به سمت‌شان رفتیم تا آنها عقب‌نشینی کنند. آشوبگران بعد از کمی توقف دوباره به سمت ما و خیمه حمله‌ور شدند. می‌خواستند هرطور شده خیمه را آتش بزنند. یکی از لیدرهایشان آمد سمت من و می‌خواست به سمت خیمه برود. در همین حین هم سنگ پرت می‌کردند و فحاشی می‌کردند و توهین‌های ناجور می‌کردند… این آشوبگر آمد از جلوی من رد شود که من او را از عقب گرفتم. به محض اینکه بغلش کردم، تازه متوجه شدم در دستش چاقو دارد،. با همان چاقو شروع کرد به حمله به دست و بازوی چپ من. بارها چاقو زد و من کم کم از حال رفتم. الآن دست چپ من نزدیک ۲۲ تا بخیه عمیق خورده است. رگ‌های دستم پاره شده و دستم از کار افتاده است. با چاقوهای او دست من شل شد و هر دو افتادیم. در همین حین یقه‌اش را گرفته بودم و داشتم می‌کشیدم که آقارسول آمد به من کمک کند و من را نجات بدهد که همین‌جا آن فرد چاقو را مستقیم به قلبش فرو کرد… متأسفانه اغتشاش‌گران به آمبولانس اجازه ندادند که به محل حادثه بیاید. ما او را با موتور به بیمارستان رساندیم ولی آقارسول قبل از بیمارستان به شهادت رسید.

اینها معترض نبودند، آشوب‌گر بودند / کدام معترض خیمه امام حسین (ع) را آتش می‌زند؟

معتمدی ادامه می‌دهد: تعداد اغتشاش‌گران حدود ۲۰۰ نفر بود. ما سمت خیمه هفت هشت نفر بودیم که جلوی خیمه ایستاده بودند. ضارب هم با هجوم ۲۰۰ نفره اغتشاش گران از دست ما رها شد و ما مجبور بودیم به آقارسول برسیم. خود من هم کلاً داغون و بی حال شده بودم و بچه‌ها فقط توانستند ما را عقب بکشند. البته دستگاه‌های امنیتی می‌گویند که دوربین‌ها او را گرفته‌اند و تلاش می‌کنند دستگیرش کنند.

او درباره ماهیت حمله‌کنندگان می‌گوید: بحث اینها نظام نیست، کلاً با اسلام مشکل دارند. اینها مردم و معترض نیستند، اینها شورش‌گر هستند. اگر معترض بودند نمی‌آمدند جوان مردم را بکشند. کدام معترضی خیمه‌های امام حسین (ع) را آتش می‌زند؟ تازه آقارسول تنها نیست، تا الآن در مشهد و قوچان چند شهید داده‌ایم. آشوب‌گران در تمام لحظات شعارهای ضداسلام و ضدانقلاب می‌دادند. نمی‌دانم شما صحنه جنگی دیده‌اید یا نه، ولی دیشب واقعاً صحنه جنگ بود.

ناراحتم که آقارسول به جای من شهید شد

مجتبی معتمدی که خودش مورد حمله اشوبگران واقع شده، از اینکه جای او دوستش رسول دوست‌محمدی به شهادت رسیده ناراحت است و می‌گوید: قرار بود من بروم… آقارسول آمد من را بکشد عقب که خودش شهید شد. وگرنه اینها داشتند من را چاقو می‌زدند. من الآن باید به جای رسول می‌بودم. رسول پیش‌دستی کرد. دوست داشتم من جای رسول می‌بودم. ما قبل از حادثه وقتی که با هم روی ترک موتور بودیم به هم می‌گفتیم بوی شهادت می‌آید. اما آقارسول زرنگ بود و زودتر رفت. کاش من جای او بودم… فقط از مردم می‌خواهم نسبت به این قاتلان و جانیان که هیچ رحمی به کسی ندارند، حساس باشند. از آنها می‌خواهم خط خودشان را از کسانی که خیمه‌های عزاداری را آتش می‌زنند و ناجوانمردانه قتل می‌کنند جدا کنند. ما همیشه فدایی مردم بودیم و هستیم.