گرمسار- اغتشاشات هفته گذشته در گرمسار به شهادت بسیجی ۲۲ ساله، شهید محمد حسین سروری راد انجامید، شهیدی که به گفته نزدیکانش، همواره دغدغه نوامیس و امنیت کشور را داشت.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: سی‌ام شهریور ماه سال جاری بود که نخستین جرقه‌های اغتشاش در استان سمنان به خصوص شاهرود و گرمسار زده شد و گروهی اغتشاشگر به اموال عمومی، ایستگاه‌های اتوبوس و سطل‌های زباله و… آسیب رساندند.

محمد حسین سروری راد همان روز بود که در کسوت بسیجی، پای به خیابان نهاد و دیگر بازنگشت، شهیدی که جانش را برای امنیت گذاشت. پیکر این شهید روز یکشنبه با حضور گسترده مردم متدین و خداجوی شهرستان گرمسار به خاک سپرده شد. حالا اما بعد از چند روز می‌توان به سراغ خانواده این شهید رفت و با آنان گفتگو کرد.

همزمان با هفتم این شهید گرانقدر با زهره باایمان خان شیر مادر شهید محمد حسین سروری راد و برادر این شهید به گفتگو نشستیم. شهیدی که خود را فدای امنیت کرد. شهیدی که امنیت و نوامیس برایش اولویت نخست بود.

*شما هفته گذشته مادر یک بسیجی بودید و امروز مادر شهید درباره محمد حسین و آن روز بگویید.

عصر روز چهارشنبه ۳۰ شهریورماه محمدحسین به من گفت می‌خواهم بیرون بروم اما من مانع او شدم و به محمدحسین گفتم امروز شلوغ است اما او گفت «می‌روم و برمی‌گردم» بعد از اذان مغرب دل‌شوره داشتم چرا که محمدحسین برنگشته بود و با من تماسی نداشت تا اینکه با او چندین بار تماس گرفتم اما جوابی نداد.

من بارها تماس گرفتم تا اینکه بالاخره محمدحسین تلفن را جواب داد و فقط گفت: «بله مادر جان؟» که صدای او قطع شد و دیگر جواب تلفن نداد کمی بعد خبر رسید که محمدحسین بیمارستان بستری‌شده و سپس خبر شهادت محمدحسین را به من دادند همه چیز سریع رخ داد.

*از خصوصیات اخلاقی محمدحسین سروری راد برای ما بگویید.

محمدحسین پسری ساده، بی‌ریا، مهربان، با خلق‌وخوی مذهبی بود پای ثابت هیئت‌های مذهبی، برنامه‌های فرهنگی و جهادی بسیج بود و همواره به دنبال فعالیت‌های خیرخواهانه و داوطلبانه بود محمدحسین دوسالگی پدر خود را از دست داد. همیشه می‌گفت من برای رضای خدا کار می‌کنم و به دنبال هیچی نیستم. فقط آرزوی شهادت داشت تا اینکه به این آرزو رسید و شهید شد. محمدحسین قلب پاکی داشت و ته‌تغاری خانه بود بعد از فوت همسرم محمدحسین همیشه همدم و یار من بود.

*یکی از بهترین خاطراتی که از پسر شهیدتان دارید تعریف کنید.

همیشه از او خاطرات خوش داشتم و هرگز خاطره تلخی از محمدحسین نداشتم. خاطرات شیرین و دل‌نشین مادر و فرزندی که هرگز فراموش نمی‌کنم.

*پیام شما به مردم و پیام شما به دشمنان این انقلاب چیست؟

خون شهیدان نباید پایمال شود ما به شهدا مدیونیم و نباید اجازه بدهیم دشمنان با تفرقه و افکنی خون این شهد را به هدر بدهند. دشمنان بدانند هیچ کاری نمی‌توانند بکنند و هر تلاش آنان بیهوده است. با این اقدامات هنجارشکنانه نمی‌توانند مانع از فعالیت مردم غیور و انقلابی شوند. دشمنان فکر می‌کنند می‌توانند با رویه اغتشاش و به شهادت رساندن نیروهای انقلابی به اهداف خود دست یابند ولی سخت در اشتباه هستند. با شهادت محمدحسین و امثال او هزاران محمدحسین دیگر از جای برمی‌خیزند هرگز نیروهای انقلابی را نمی‌توانند سرکوب کنند.

محمدحسین همواره در آرزوی شهادت بود و آرزوی هر مادری خوشحالی و محقق شدن آرزوهای فرزندش است «شهادتت مبارک محمدحسین جانم» خدا را شکر که به آرزوی قلبی خودت رسیدی.

*جناب آقای وحید سروری راد، برادر شهید، لطفاً از روز واقعه برای مخاطبان ما بگویید که چه اتفاقی افتاد؟

روز واقعه روز چهارشنبه بود محمدحسین از دوسالگی از نعمت داشتن پدر محروم بود و برای من به‌عنوان برادر بزرگ‌تر احترام ویژه‌ای قائل بود به همین سبب هر وقت از خانه خارج می‌شد با من در تماس بود. روز چهارشنبه هم با من تماس گرفت و گفت «داداش با دوستم می‌روم بیرون» و من می‌دانستم تا حدودی برای اغتشاش‌ها بیرون می‌رود و برای مجموعه سپاه و بسیج در حال فعالیت است و به او گفتم برادر امروز خیلی روز شلوغی هست و ممکنه خطرناک باشد در جواب به من گفت: «اگر الان یکی چادر از سر ناموس تو بردارد چه حسی خواهی داشت؟»

در پاسخ به او گفتم: «اگر کار و کمکی احتیاج داشتی به من خبر بده» محمدحسین به‌هیچ‌وجه اهل دعوا و درگیری نبود و فقط برای حفظ حرمت نوامیس مردم به میدان رفت. در شبکه‌های اجتماعی فیلم‌هایی از تعرض به بانوان چادری و برداشتن چادر از سر آنان می‌دید و اشک می‌ریخت که چرا کسی از حریم چادر حضرت زهرا (س) دفاع نمی‌کند تا اینکه در درگیری‌ها و تجمع اعتراضی مردم گرمسار شرکت کرد و خبر دادند که محمدحسین براثر اصابت گلوله زخمی شده که در اتاق عمل به فیض شهادت رسید.

*خاطره‌ای از دوران کودکی و یا نوجوانی او تعریف کنید.

همه ممکن الخطا هستند و محمدحسین از این امر مستثنی نبود اما اگر اشتباهی انجام می‌داد به‌یقین ندانسته بود در این روزهای آخر به من می‌گفت دیگِ نمی‌خواهم کوچک‌ترین گناهی را انجام بدهم به او گفتم تو که همیشه در تلاش هستی امام زمانت را ناراحت نکنی او گفت اگر در مجلسی می‌روم که اعضای آن جمع غیبت می‌کنند، تهمت می‌زنند و من به‌قصد ادب در جمع آنان می‌نشستم هم اشتباه بوده و از این به بعد توبه کردم و چیزی را به‌جز شهادت نمی‌حوام که درنهایت این شهادت نصیب او شد.

*و حالا بعد از شهادت برادر؟

من در خیلی زمینه‌ها از برادرم عقب هستم بااینکه از او بزرگ‌تر بودم و خیلی دوست دارم هدف محمدحسین را دنبال کنم و آرزوی شهادت دارم.

*پیام شما به مردم و به دشمنان این انقلاب چیست؟

دشمنان کور خواندند نیروهایی امثال محمدحسین کشف نشده هستند و خیلی از افراد که به درجه شهادت می‌رسند دل ده‌ها جوان را دوباره زنده می‌کنند و محمدحسین دیگری متولد می‌شود، چنین جوانانی برای آرمان‌های این انقلاب می‌جنگند تا پرچم ایران اسلامی به دست صاحب اصلی آن، امام زمان (عج) برسد.

محمدحسین خیلی برای جوانان غصه می‌خورد و می‌گفت اگر لحظه‌ای از خط امام دور شوند زندگی بسیار سختی خواهند داشت، دلسوز جوانان بود به‌خصوص جوانانی که گول مزدوران را خوردند و در زمین دشمن بازی کردند، باید گوش‌به‌فرمان رهبری باشیم تا در هیچ عرصه‌ای نه در حوزه اجتماعی نه در حوزه اقتصادی و نه در حوزه فرهنگی با مشکل مواجه شویم.