به گزارش خبرگزاری مهر، ۱۴ مهرماه ۱۳۵۷، امامخمینی پس از ۱۳ سال تبعید و سکونت اجباری در عراق، این کشور را به مقصد فرانسه ترک کرد. اقدامی که شاید به خاطر پیروزی انقلاب در چندماه بعدش، در تاریخ آن طور که باید و شاید مورد بررسی قرار نگرفت و اگر هم روایت شد، بیشتر در آینهی خاطرات همراهان و اطرافیان ایشان بود. آنچه پیشِ رو دارید، روایت اسناد منتشرنشده و کمتر دیده شده ساواک از تعاملات ساواک و سرویس اطلاعاتی عراق با موضوع خروج امامخمینی است.
ایرانِ شاهنشاهی و عراقِ بعثی تا اسفند ۱۳۵۳ و نهایتاً خرداد ۱۳۵۴ به نمایندگی از بلوک شرق و غرب با هم در نبرد اطلاعاتی بودند. ایران، آمریکا و اسرائیل حامی سیاسی، پشتیبان مالی و مستشار نظامی اکراد ناراضی و دشمن صدام بودند و صدام نیز سعی میکرد شعلهی اعراب ناراضی و جداییطلب خوزستان را بالا نگه دارد. سالها ساواک با همکاری و هدایت موساد و سیا با سرویس اطلاعاتی عراق که زیر سایهی هدایت و همکاری اطلاعاتی شوروی بود در ستیز بود. روندی که با امضای قرارداد الجزایر بین ایران و عراق، معکوس شد.
از بهار ۱۳۵۴ علاوه بر سفرها و تعاملات رسمی مقامات سیاسی، تعاملات اطلاعاتی طرفین نیز دستخوش تغییر شد. رؤسای دو سرویس اطلاعاتی به کشورهای یکدیگر سفر کرده و کمکم گامهای تدوین طرح همکاری مشترک دو سرویس اطلاعاتی برداشته شد. در این بازه زمانی، «امامخمینی» و «اکراد» دو پروندهی باز و مهم این دو سرویس اطلاعاتی بودند که اولی برای ایران و دومی برای عراق اهمیتی ویژه داشتند. از این به بعد بود که سطح فعالیتهای دفتر نمایندگی ویژه ساواک در بغداد نیز بالاتر رفت و در ارتباط با شخص سعدون شاکر و دفتر ویژه سرویس اطلاعات عراق قرار گرفت. یکی از نتایج این بهبود روابط، تعهد طرف عراقی بر این نکته بود که تنها در صورتی با اقامت ایرانیان مخالف رژیم شاه در این کشور موافقت کنند که او زندگی آرام و دور از فعالیتهای سیاسی داشته باشد. نکتهای که در سفر نصیری به عراق نیز مورد تاکید قرار گرفته بود.
سعدون شاکر، رئیس سرویس اطلاعاتی عراق و عضو شورای عالی رژیم بعث، ده سال سابقه ریاست اداره مخابرات عامه [دیگر نهاد اطلاعاتی رژیم بعث] را در کارنامه داشت. او همچنین در جریان تعاملات اطلاعاتی عراق با سایر گروهها و سازمانهای بینالمللی قرار داشت. مهمتر اینکه در سالهای دهه چهل که تیمور بختیار، اولین رئیس ساواک، از ایران فراری و در عراق ساکن بود، فعالیتهایش زیر نظر سعدون شاکر انجام میشد. شاکر قرار بود بهار ۱۳۵۷ در پاسخ به دیدار نصیری، به ایران سفر کند، اما ۲۸ اردیبهشت اعلام میکند به دلیل مشغلههای فوقالعاده، این سفر عملی نیست و احتمالاً دو ماه به تعویق خواهد افتاد.
ساواک در دو سال گذشته موفق شده بود برخی اطرافیان بیت امام در نجف را به عنوان منبع به استخدام خود دربیاورد و به همین علت، اشراف نسبتاً خوبی بر فعالیتهای ایشان داشت. از پاییز ۵۶ و پس از ماجرای شهادت آقامصطفیخمینی، چهلمهای پی درپی مردم شهرهای مختلف باعث شد شعله مبارزات در جامعه بیش از پیش بالا بگیرد. در همین راستا محدود کردن فعالیتهای امامخمینی در نجف علیه رژیم شاه به خصوص سخنرانی و پیامهایی که نوارکاستها و متنهایش به ایران میرسید، خواسته مهم ساواک از سرویس اطلاعاتی عراق بود. درخواستی که با قول مساعد سعدون شاکر همراه شده بود، اما احساس ساواک این بود که عراقیها در عزم و اقدام جدی نیستند.
بهمنماه ۵۶ ساواک در نامهای به سعدون شاکر مینویسد «خواهشمند است حدّی برای رفتار و فعالیتهای این شخص و سخنرانیهای تبلیغاتی او علیه ایران که اخیراً به طور وسیعی افزایش یافته و در مساجد و مجامع شهر نجف ایراد میشود و نوارهای آن در بازارهای این شهر بفروش میرسد قائل شوید. تیمسار ارتشبد ریاست اداره ما، نظر همتای محترم خود را به این موضوع جلب فرموده و انتظار دارند اداره مخابرات بمنظور جلوگیری از اقدامات سیاسی و تحریکآمیز خمینی علیه ایران که بدون تردید در جهت منافع جمهوری عراق هم نمیباشد، اقدام مقتضی را معمول و از پیگیری فعالیت او که البته با هدف لطمه وارد ساختن به روابط حسنهی دو کشور همجوار و دوست دنبال میشود، جلوگیری به عمل آورند.» ساواک تا چندماه همچنان با ارائهی نامهها و پیامهای صادرهی امامخمینی و درخواستهای اینچنینی، پیگیر اعمال محدودیت عراق بر ایشان است.
فروردین ۵۷ نمایندگی ساواک در بغداد در بخشی از گزارش خود با اشاره به تعابیر متعدد سعدون شاکر درباره شروع مرحله جدید و مثبت روابط اطلاعاتی ایران و عراق مینویسد «سرویس عراق تا کنون هرگز حسننیتی در این سطح ارائه نداده و همکاری خود را تنها منحصر به برخی مسائل کُردی کرده است و تمایلی به همکاری در امور دیگرِ مبتلابه مناسبات دو کشور از جمله فعالیتهای خمینی و کمونیستهای فراری و خرابکاران و تروریستهای ایرانی که احتمالاً تا کنون در عراق آموزش میبینند از خود بروز نداده است.»
خردادماه رئیس نمایندگی ساواک در بغداد در دیدار نوبهای با سعدون شاکر نامهی مرکز را در اختیار او قرار میدهد که در بخش پایانیاش چنین آمده است: «آقای رئیس محترم اداره مخابرات در ملاقاتهای گذشته وعده دادهاند که دستور خواهند داد از ادامه فعالیتهای روحالله خمینی علیه ایران در خلال سخنرانیهایی که انجام میدهد یا اعلامیهها و نوارهایی که اطرافیان او منتشر میکنند جلوگیری به عمل آید. ولی نه فقط این شخص روشهای خصمانهی خود را تاکنون به شدت دنبال مینماید، بلکه از چندماه پیش شیخ مهدی خالصی عراقی نیز با خمینی همداستان شده از روی منبر مسجد صفویه واقع در صحن کاظمین، دولت و رهبر ایران، شاهنشاه آریامهر را مورد حمله قرار میدهد و از آزادی کامل در ایراد سخنرانیهای خود علیه کشور همسایهتان ایران، بهرهمند میباشد. ریاست سرویس ما انتظار دارند به منظور ادامه همکاری مثبت و سازنده جاری و با هدف تقویت و گسترش حُسن تفاهم بین دو سرویس ایران و عراق در آینده؛ اجازه ندهید این دو نفر و اشخاص امثال آن دو، صمیمیت برادرانه و همکاری صادقانهای را که بین دو کشور دوست و همجوار ما به وجود آمده است مشوب و متزلزل سازند.» علاوه بر این دو مورد، کنترل و کاهش مطالب روزنامه طریقالشعب (ارگان مطبوعاتی حزب کمونیست عراق) علیه رژیم شاه نیز خواستهی سوم نمایندگی ساواک است که سعدون شاکر نسبت به پیگیری آنها قول مساعد میدهد.
تیرماه در بخشی از نامهی ساواک به شاکر که توسط نماینده ساواک در بغداد تسلیم میشود ادعای همکاری متقابل آیتالله خمینی و و کمونیستها علیه رژیم شاهنشاهی مطرح میشود. شاکر صراحتاً پاسخ میدهد «خمینی هرگز با کمونیستها همکاری ندارد. البته کمونیستها بنا به اقتضای منافعشان با هر دستهای همکاری میکنند و به آنها نزدیک میشوند، حتی به امثال خمینی. ولی خمینی اصلاً ارتباطی با آنها ندارد… خمینی مخالف کمونیستها است و با آنها اصلاً هماهنگ نیست و علیه کمونیزم مبارزه میکند.»
سفر سعدون شاکر به ایران
آخرین روزهای تیرماه، رئیس دفتر ویژه سرویس اطلاعاتی عراق به نماینده ساواک در بغداد اطلاع میدهد سعدون شاکر تمایل دارد اواسط مردادماه به ایران سفر کند. مقدم، رئیس جدید ساواک که چندماهی است به جای نصیری منصوب شده، طی گزارشی به شاه، این خبر را اطلاع داده و شاه نیز با آن موافقت میکند. مقدم در بخشی از نامهاش نوشته بود «رئیس سرویس عراق درخواست نموده است که در تهران پیرامون طرح مبادله اطلاعات با ساواک_فعالیت اکراد در عراق_ایران_ترکیه و اروپا مذاکراتی با جاننثار انجام دهد.»
نماینده ساواک در بغداد ۹ مردادماه اعلام میکند این سفر ۱۶ مرداد انجام خواهد شد و سه روز پیش از سفر نیز اعضای هیأت عراقی را اینچنین گزارش میکند: «آقایان: سعدون شاکر محمود عضو شورای انقلاب، حبیب محمدالشیخ احمد رئیس دفتر ویژه سرویس در گذرنامه دبیر دوم وزارتخارجه معرفی شده است، آقای حسن کاظم در گذرنامه دبیر سوم وزارت خارجه معرفی عنوان شده است_ ستار شاکر محمود در گذرنامه دبیر دوم وزارتخارجه معرفی شده است و احتمالاً برادر رئیس سرویس، عادل عبدالرزاق در گذرنامه عادی کارمند دولت است. همانگونه که قبلاً به عرض رسیده است، سه نفر اول اعضای اصلی هیئت میباشند.»
هواپیمای سعدون شاکر ۱۶ مردادماه در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین مینشیند. او پیش از حرکت به سمت ایران، در بغداد توسط مسئولین اطلاعاتی عراق، نماینده ساواک و زندفرد، سفیر تازه منصوب شده ایران در بغداد بدرقه شده و قرار است در این سفر چند روزه، علاوه بر تهران، از مشهد و اصفهان نیز بازدید کند. اما مهمترین کارویژهی این سفر، مذاکره با رئیس ساواک است که رئیس ادارهکل دوم یعنی تیمسار کاوه نیز او را همراهی میکند. دیداری که ۱۷ مردادماه انجام میشود و هرچند محور اصلی آن، مساله اکراد است، اما درباره کنترل فعالیتهای امامخمینی نیز نکات مهمی مطرح میشود. شاکر در این دیدار میگوید «گزارشاتی که از طرف شما در مورد خمینی رسیده بود به جناب صدامحسین تقدیم کردم و ایشان دستوراتی به رئیس امنالعام دادند و با آقای خمینی شخصاً تماس گرفته و به وی اخطار کردند که از هرگونه فعالیت سیاسی برحذر باشد. چون او یک فرد مذهبی است و فقط میتواند در مسائل مذهبی صحبت کند. فکر میکنم از آن تاریخ دیگر فعالیتی نکرده باشد.» مقدم در پاسخ به او میگوید پس از این اقدام طرف عراقی، هنوز فعالیتها متوقف نشده و عراق باید او را کنترل کند،
همانطور که ایران به خاطر تأمین نظرات عراق، اکراد را کنترل کرد و اینچنین ادامه میدهد «ما میتوانیم خمینی را خاموش کنیم، کما اینکه بختیار را خاموش کردیم، ولی نباید بگذاریم که صدای استثمار ما را ضعیف کند. ما تعجب میکنیم چرا او در عراق نفوذ دارد.» آنچه مقدم با استعاره، آن را «ساکتکردن» نامیده، در واقع همان ترور و حذف فیزیکی است که ساواک پیشتر درباره تیمور بختیار انجام داده و او را سال ۱۳۴۹ در عراق کشته بود. شاکر با این ایده مخالفت کرده و میگوید «اگر خمینی را ساکت کنید، برای ما مشکل داخلی به وجود میآید. چون دارای نفوذ روحانی بر مردم است.»
چند روز بعد وقتی رئیس ساواک، گزارش سه صفحهای این ملاقات را برای شاه میفرستد، تنها یک دستور رویش صادر میشود: «کلیه تماسهای عوامل خمینی در داخل و خارج و بین داخل و خارج مملکت خصوصاً عراق زیر دید قرار گیرد.» این دستور، در سلسله مراتب ساواک به ادارهکل دوم] اطلاعات خارجی] و سوم [امنیتداخلی] ابلاغ میشود. ۲۶ مردادماه، نمایندگی ساواک در بغداد اعلام میکند «خمینی و عوامل او از طریق رهبر عملیات ادارهکل سوم، تحت مراقبت دائمی هستند و کلیه اخبار مکتسبه از جمله اعلامیه و نوارهای وی مرتباً در اسرع وقت به ادارهکل سوم (۳۳۴) فرستاده شده است.» دوم شهریور نیز به بیش از ۲۰ نمایندگی ساواک در کشورهای مختلف (از پاکستان و افغانستان گرفته تا آمریکا و ایتالیا) دستور داده میشود با توجه به افزایش قابل ملاحظه فعالیتهای امامخمینی و مبارزین ایرانی خارج از کشور «با استفاده از کلیه امکانات و توجیه منابع و همکاران، نسبت به مراقبتهای لازم و کسب اطلاعات مورد نیاز در مورد فعالیت و تماسهای عوامل و طرفداران خمینی، اقدامات مقتضی معمول و نتیجه را مستمرا اعلام دارند.»
تنگتر شدن حلقه محاصره
مرداد و شهریور ۵۷ شهرهای مختلف ایران شاهد راهپیمایی و تظاهرات مختلف مردم است. کشتار مردم شیراز و اصفهان در مردادماه، نماز عیدفطر پرشور در شهرهای مختلف به خصوص تهران و کشتار هفده شهریور تهران در میدان ژاله، پرسروصداترین اتفاقاتی است که در این بازه زمانی رخ میدهد. اعتصابهای سراسری به حمایت از نهضت امام نیز دامنه مبارزه را بیش از پیش عمومی کرده است. امام نیز در این دو ماه پیامها و نامههای متعددی صادر کرده که در داخل کشور به خوبی دیده و شنیده شده است. اتفاقاتی که هیچکدام برای ساواک خوشایند نیست.
۲۷ شهریورماه نمایندگی ساواک در عراق در دیدار با رئیس دفترویژه سرویس عراق، علاوه بر نامهی مرکز، دو نامه و پیام صادره امامخمینی که به خط ایشان است و مردادماه صادر شده و از طریق منابع ساواک در بیت ایشان به دست آمده و دو حلقه نوار سخنرانی شیخ مهدی خالصی را ضمیمه میکند. در بخشی از نامهی ساواک چنین آمده است: «تمام این اعلامیهها و سخنرانیهای خصمانه علیه ایران پس از سفر اخیر هیأت مخابرات عامه به تهران، در عراق منتشر و ضبط شده است. در حالی که رئیس هیأت سرویس شما در مذاکراتی که با تیمسار سپهبد مقدم انجام دادند تصریح و تاکید نمودند که دیگر به خمینی اجازه داده نمیشود فعالیتهای خود را علیه همسایهتان ایران پیگیری نماید. فعالیتهایی که هدف اصلی آن اخلالگری در روابط حسن همجواری بین دو کشور دوست ما است. ولی متاسفیم به این وسیله اعلام و اظهار کنیم با وجود تاکیدها و اطمینانهایی که از سوی شما صادر شده است نه فقط هیچگونه تغییر روش و کاهشی در این زمینه روی نداده بلکه بالعکس، نشاط و فعالیت هر یک از خمینی و شیخ خالصی (که دارای تابعیت عراق میباشد) و نیز دیگران پس از حوادث اخیر در ایران شدت و افزایش یافته است و این امر مغایر وعدههای اطمینانبخش شما و در قطب مخالف اصل همکاری واقعی بین دو سرویس ما که رؤسای آن صمیمانه میکوشند دامنهی این همکاری و تعاضد را وسیعتر نمایند قرار دارد.»
طرف عراقی در این دیدار خبر جدیدی را اعلام میکند: «رفیق سعدون شاکر قبل از عید فطر گذشته، شخصاً با خمینی ملاقات و به او اخطار شدید کردهاند که حق فعالیتهای سیاسی ندارد، او را مورد مواخذه قرار داده و تاکید کردهاند در آینده به هیچوجه حق ندارد علیه ایران اقدامی انجام دهد.» او میگوید شاکر در نامهای مستقیم به ریاست ساواک که توسط نماینده سرویس اطلاعاتی عراق در ایران ابلاغ شده، خبر این دیدار را اعلام کرده است. او همچنین قول میدهد با توجه به این دیدار که پس از سفر سعدون شاکر به ایران صورت گرفته، با اقدامات آتی طرف عراقی، رضایت ساواک جلب شود و «شما میتوانید با اطمینان تاکید کنید که نظام و مسئولین نظام ما دیگر اجازه فعالیتی به خمینی نخواهند داد.»
چند روز بعد، یعنی ۳۰ شهریور، رئیس دفتر ویژه سرویس عراق به نماینده ساواک اطلاع میدهد سعدون شاکر نامه و درخواست ساواک را در فرماندهی سیاسی کشور مطرح کرده و برای جلب نظر طرف ایرانی و «برداشتهشدن گامهای عملی در جهت تثبیت همکاری بین دو سرویس» دو تصمیم گرفته و اجرا شد. ادامه شرح این دیدار به نقل از گزارش نمایندگی ساواک در بغداد اینچنین است: «۱- دستور بازداشت الخالصی صادر و بلافاصله دستگیر و زندانی شد و به اطرافیان او اخطار گردید در امور سیاسی دخالت نکنند. ۲- در پی ملاقاتی که رفیق سعدون شاکر با خمینی انجام و به او اخطار کرده بودند در امور سیاسی مداخله نکند، دستور داده شده است هیچ ایرانی و عراقی حق تماس گرفتن با او را نداشته باشد. نمایندگی اظهار نمود مردم در راه عزیمت خمینی از منزل به حرم در نجف و بالعکس به طور طبیعی با وی تماس میگیرند. آقای حبیب پاسخ داد گمان میکنم او حق خروج از منزل خود را هم نداشته باشد. به رئیس دفتر ویژه سرویس اظهار شد چند نوار سخنرانی و اعلامیههای متعدد دیگری از خمینی در دست میباشد، آیا لزومی دارد آنها را هم در اختیارتان قرار دهیم؟ حبیب در جواب گفت اگر از تاریخ امروز، نوار و اعلامیه جدیدی بدستتان رسید حتماً به ما بدهید.» خبر محدودیتهای اعمالشده عراق بر امام، چند روز بعد در مطبوعات ایران نیز بازتاب پررنگی پیدا میکند.
۲ مهرماه کنت دمارانش، رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه که روابط حسنه و باسابقهای با ساواک دارد، در تهران با مقدم، رئیس ساواک دیدار میکند. بخشی از مذاکرات این دو نفر نیز، مربوط به آیتالله خمینی است. دمارانش میگوید اخیراً پیامی مشروح و چند نقشه برای عراقیها فرستاده و «عواقب وخیم استقرار یک حکومت چپ در ایران را با توجه به منافع حکومت عراق» یادآوری کرده و آنها نیز «به این گزارشها توجه زیادی مبذول داشته و قول دادهاند تعادلی در فعالیتهای خمینی و سایر رهبران مذهبی مخالف ایران در عراق ایجاد کنند.» ۶ مهرماه نیز پیک ویژهای از طرف دمارانش با صدام دیدار میکند و به او میگوید «ماندن خمینی در عراق جز زحمت و دردسر برای شما نتیجهای ندارد. چرا او را به ترتیبی اخراج نمیکنید؟»
۵ مهرماه نماینده ساواک در بغداد با سعدون شاکر ملاقات میکند. ضمیمه نامهی مرکز، چهار اعلامیه و پیام امام است که دو فقرهی آنها به خط خود ایشان است. شاکر در این دیدار شرحی از دیدار سه ساعتهی خود با امامخمینی در ماه رمضان را نقل میکند. براساس صحبتهای او، غلامرضا رضوانی و سیدمحمود دعایی نیز در این دیدار حضور داشته و ترجمه مذاکرات نیز بر عهده دعایی بوده است. شاکر در بخشی از صحبتهایش میگوید «درباره همکاری خمینی با کمونیستها هم با او صحبت کردم. گفت ما مخالف کمونیزم هستیم و همکاری با آنها را جرم و گناه میدانیم. به او گفتم کمونیستها از وجود شما علیه دولت ایران استفاده میکنند. گفت این مربوط به خود کمونیستها است، ما هیچ ارتباطی با آنها نداریم و آنها را تحریم کردهایم. دولت ایران ما را متهم به همکاری با آنها میکند.»
شاکر سپس میگوید چند روز قبل هم محمود دعایی را احضار کرده و تاکید کرده اقدامات و تصمیمات ما درباره آقای خمینی باید عملی شود و ایشان حق تماس و ارتباط با هیچ ایرانی یا عراقی را ندارد. دعایی در پاسخ میگوید ایشان میخواهد از عراق برود. شاکر میگوید این موضوع به خودشان مربوط است، ما او را مجبور به ماندن یا ترک عراق نمیکنیم. ولی در صورت ماندن، حق انجام هیچ فعالیت غیرمذهبی را نخواهند داشت. شاکر همچنین با اشاره به کنترل تماسها و مکالمات تلفنی بیت امام، از روی گزارش مکتوب، برخی اطلاعات این تماسها را بیان کرده و میگوید «ما اول تصمیم داشتیم تلفن منزل او را قطع کنیم، ولی بعداً فکر کردیم مطالبی که مطرح میشود برای شما قابل استفاده خواهد بود. از همین مکالمات، سرنخهایی به دست میآید.» هرچند نماینده ساواک در گزارشش درباره این اقدام شاکر نوشت: «او بمنظور بیان مضمون این مکالمات که در بالا به عرض رسید مکرراً سکوت میکرد و عبارات را پس از مطالعه، خلاصه و آنها را به نحوی که معروض گردید ناتمام و ناقص بازگو میکرد. و چون مشخص بود که مایل نیست برخی مندرجات و مطالب منعکس در پرونده را فاش کند، از طرح سوالاتی بمنظور اخذ توضیحات بیشتر، خودداری گردید.»
۹ مهرماه نماینده ساواک در بغداد مجدداً با سعدون شاکر دیدار میکند و از او میشنود که آیتالله خمینی قصد دارد عراق را به مقصد کویت ترک کند و دیروز گذرنامهاش را به سازمان امنیت در بغداد فرستاده تا اجازه خروج بگیرد. نمایندگی ساواک در گزارش ارسالیاش به تهران، دو گزینه ترکیه یا کویت که توسط اطرافیان امام به عنوان مقصد احتمالی مطرح شده را نیز گزینه فریب تلقی کرده و احتمال میدهد قصد ایشان سوار شدن بر هواپیمای تهران و ورود غافلگیرانه به کشور باشد. احتمالی که ساواک در تهران باید برای مواجهه با آن، مقدمات لازم را تدارک ببیند.
در همین روزها اداره امنیتداخلی ساواک یک بولتن ویژه ۵ صفحهای با عنوان «قصد خروج روحالله خمینی از عراق» تهیه کرده و رونوشتی از آن را نیز برای شاه ارسال میکند. در این بولتن با اشاره به قصد خروج امام از عراق و استقبال ضمنی عراق، به اقدامات لازمالاجرا در صورت ورود امام به ایران میپردازد. کلیدیترین توصیهی این بولتن، این است: «بلافاصله از مرز ورودی بوسیله هواپیما یا هلیکوپتر به یک پادگان نظامی مطمئن در تهران منتقل و تحت مراقبت شدید قرار گیرد.»
دهم مهرماه تیمسار کاوه، معاون اطلاعات خارجی ساواک همراه با عطارپور از مسئولین ادارهکل سوم (امنیتداخلی) برای یک سفر دو روزه با موضوع مذاکره درباره امامخمینی وارد بغداد میشود. جلسه آنها با سعدون شاکر، سه ساعت و نیم طول میکشد. شاکر در این دیدار به ملاقاتش با امام اشاره میکند و میگوید «خیلی جدی با او حرف زدم و صریحاً دو مساله را جلویش گذاشتم که یا خودش را کاملاً از فعالیت کنار بکشد یا اینکه ما خودمان مستقیماً او را وادار به سکوت میکنیم و راه سومی هم از نظر ما وجود ندارد. صریحاً به او گفتم که ما اجازه نمیدهیم رفتار شما سبب تیرگی روابط دو کشور گردد.» شاکر میگوید امام نیز صریحاً پاسخ داده «هرگز از نظرات سیاسی خود عدول نخواهد کرد و اگر دولت عراق مانع او شود، وی عراق را ترک خواهد کرد و در جای دیگری فعالیت خود را ادامه خواهد داد.» چکیدهی نظریه هیأت ایرانی در این دیدار، کاهش محدودیتهای اعمالشده بر آیتالله خمینی با هدف باقیماندن او در عراق است، چرا که کنترل ایشان در عراق آسانتر از کشورهای دیگر است.
شاکر پاسخ صریحی به این پیشنهاد میدهد که مقدم، رئیس ساواک در گزارش این ملاقات به شاه آن را این طور نقل کرده است: «شاکر سپس اظهار داشت باید توجه نمود که خمینی جدّا مصمم به ادامه فعالیتهای ضد ایرانی خود میباشد و اگر او را آزاد بگذاریم، فعالیتهای خود را بیشتر خواهد کرد که به زیان هر دو کشور تمام خواهد شد. از این رو خواستهی جدید شما در مورد ملایمت با او را باید در شورای فرماندهی انقلاب عراق مطرح نمایم. شما مایلید که خمینی در عراق بماند، اما دولت عراق مایل است که وی از این کشور خارج شود. اگرچه میدانیم در جای دیگری مشکلات بیشتری فراهم خواهد کرد. اگر تصور میکنید با آزاد گذاردن خمینی، فعالیت او محدود خواهد شد باید بگویم که ما خلاف این عقیده را داریم. او فرد سرسختی است و تاکید میکنم که ماندن وی در عراق هم به ضرر شما است و هم موجب زحمت ما.» مقدم در پایان این گزارش تاکید میکند «مقامات دولت عراق از وجود خمینی در کشورشان با توجه به شرایط حاضر، سخت ناراحت بودند. زیرا خود را در بنبست و مواجه با یک مشکل سیاسی لاینحل میدیدند.»
مقصد آیتالله خمینی کویت است و ایشان ۱۲ مهرماه، پس از دوازده روز خانهنشینی اعتراضی، با همراهی مأموران امنیتی عراق بغداد را به سمت مرز کویت ترک میکند. سید احمد، فرزند حاج سیدعباس مهری که نماینده آیتالله خمینی در کویت است، از اداره جوازات کویت دعوتنامهای به نام حاج سید روحالله مصطفوی گرفته و در واقع آنها را دور زده است. همان روز، زندفرد سفیر ایران در بغداد در ملاقات با سفیر کویت در بغداد، موضوع را از او جویا میشود و او اظهار بیاطلاعی میکند. سفیر ایران در کویت که از طریق نمایندگی ساواک در این کشور در جریان قرار گرفته، در دیدار همان روزش با شیخ ناصر، سفیر کویت در ایران نیز که آن زمان در کویت است خبر را مطرح میکند و با بیاطلاعی او روبرو میشود. شیخ ناصر ماجرا را به دفتر امیر کویت منعکس میکند. به گزارش نمایندگی ساواک در کویت «شیخ ناصر گفتند والاحضرت امیر، ضمن اظهار بیاطلاعی از این موضوع، به مقامات مسئول در مرز دستور دادند که از ورود خمینی به کویت جلوگیری نمایند.» گزارش بعدی نمایندگی ساواک در کویت نیز موید همین مساله است. آیتالله خمینی از مرز صفوان وارد خاک کویت شده و درخواست ویزا میکند، اما مسئولان کویتی قاطعانه اعلام میکنند ویزا نخواهند داد.
آیتالله خمینی به بغداد بازگشته و نهایتاً ۱۴ مهرماه با هواپیما به فرانسه پرواز میکند. اخبار لحظهای خروج امام از بغداد و حرکت به سمت مرز کویت توسط سرویس اطلاعات عراق به نمایندگی ساواک در بغداد منتقل میشود، اما در بازهی ورود مجدد ایشان به عراق و پرواز به سمت پاریس، اطلاعی به طرف ایرانی داده نمیشود. اقدامی که شاید بتوان آن را تدبیری برای جلوگیری از فشار مجدد ایران برای نگهداشتن آیتالله خمینی در عراق دانست.
۱۶ مهرماه سعدون شاکر نامهای خطاب به مقدم، رئیس ساواک مینویسد که در بخشی از آن آمده است: «پس از اقدامات ما خمینی درخواست مسافرت به خارج از عراق کرد، شما که میدانید، ما نمیتوانستیم او را از مسافرت ممانعت کنیم و در عین حال نمیتوانستیم از او بخواهیم از عراق خارج شود، تنها اقدامات ما در زمینهی این بود که از هرگونه فعالیت خصمانه ضد ایران در داخل عراق خودداری نماید.» ضمیمهی این نامه، آخرین اطلاعات تماسهای تلفنی بیت آیتالله خمینی در نجف پیش از خروج از عراق بود.