خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - محمدکاظم کاظمی: صبح روز جمعه بود که خبری دیگر از انفجار مدارس و آموزشگاههای دانشآموزان هزاره منتشر شد. نکته غمبار اینکه این بار تقریباً تمام شهدا و مجروحین از میان دختران هستند؛ دخترانی که یک هفته قبل از شهادت دور هم جمع شدند و سوگند خوردند و با صدای بلند تعهد دادند که با درس خواندن به کمک کشورشان بیایند، اما دشمنان حتی اجازه ندادند از این سوگند یک هفته بگذرد. طبق آخرین آمار، تا امروز بیشتر از ۵۰ شهید و ۱۰۰ مجروح رهآورد آخرین عملیات تکفیری علیه دانشآموزان و دختران غیور افغانستانی بوده است. عملیاتی که همچون همیشه واکنشهای زیادی در پی داشته، اما باز هزارهها میمانند و گروههایی که آشکارا به حذف آنها در پهنه افغانستان علاقهمند و مشتاق هستند.
نسلکشی هزارهها؛ فریادی خاموش که شنیده نمیشود
در دهههای گذشته میل بسیار شدید و آشکاری وجود داشته که نسل این قوم در افغانستان منقرض گردد؛ بله منقرض! برای فهم این مسأله تنها کافی است جست و جویی در صفحات تاریخ داشته باشید و حملات و نسلکشی علیه قوم هزاره و شیعیان را مطالعه و بررسی کنید. با خواندن دهها عملیات وحشیانه علیه شیعیان افغانستان، که تلفات بعضی از آنها به چند صد هزار نفر نیز میرسد، عمیقاً متوجه میشوید که نسلکشی هزارهها در افغانستان دیگر یک شعار یا دروغ نیست؛ بلکه واقعیتی انکارنشدنی از وضعیت هزارهها تحت حاکمیت پشتونها و گروه طالبان است. جالب و البته عبرتآموز اینکه تعداد حملات علیه هزارهها و شیعیان در دوران سلطه طالبان بر افغانستان، یعنی در یک سال و نیم گذشته، چندبرابر سالهای گذشته بوده و این نشان میدهد طالبان هیچ تمایلی به حفاظت از شیعیان و هزارهها ندارد. با اینکه عمده این حملات به گروه داعش منتسب میشود، اما برای ناظران این سوال پیش میآید که اگر داعش با طالبان دشمن است، چرا به جای حمله به خود آنان مدام به شیعیان و هزارهها حمله میکند؟
گذشته از اینها، این روزها پویشی قدیمی دوباره جان گرفته؛ «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید». پویشی که انگار برای هیچکس در جهان اهمیت ندارد، اما حداقل کمک میکند تا صدای مظلومیت این قوم مظلوم و سرافراز بیشتر از قبل شنیده شود.
این تنها حمله به مراکز آموزشی شیعیان و هزارهها نبوده است…
اما آیا این اولین حمله علیه مدارس آموزشی شیعیان و هزارههای افغانستان بوده است؟ نه! حمله تروریستی به مکتب دخترانه سیدالشهدا (ع)، حمله انتحاری به مکتب عبدالرحیم رشید، حمله انتحاری علیه مرکز آموزشی ممتار، حمله تروریستی به مرکز آموزشی کوثر دانش و اخیراً نیز حمله به آموزشگاه کاج تنها چند موردی است که با کمی تأمل میتوانیم به یاد بیاوریم. جالب اینکه بعد از تمام این حملات، دانشآموزان هزاره یا خانوادههای آنان به جای ترسیدن، اعلام میکنند که درس و مشق و آموزش و مطالعه را بیش از پیش پیگیری خواهند کرد و محال است که این حملات بتوانند اراده آنها برای پیشرفت و کمک به آینده کشور را از بین ببرد. همین روزها پس از حمله به مرکز کاج، دختران و پسران هزاره زیادی نوشتند و گفتند که «راه شهدا را ادامه خواهیم داد».
اما چرا هزارهها همواره و در طول سالهای مختلف در حیاط یا پشت میز مدرسه مورد حمله واقع میشوند؟ چه کسی با درس خواندن آنها مخالف است؟ محمدکاظم کاظمی شاعر مطرح و بلندآوازه افغانستانی مقیم ایران، در یادداشتی که در صفحه خود منتشر کرده، به چرایی این حملات علیه هزارهها پرداخته که خواندنش برای ما خالی از لطف نیست:
در کمین دانایی
من در این سالها هیچ قومی و مردم هیچ منطقهای را در دانشاندوزی به اندازۀ قوم هزاره و مردم مناطق مرکزی جدی و پیگیر ندیدم. از همان سالهای اول مهاجرت ما به ایران، میدیدیم که اغلب مردم از دیگر اقوام افغانستان، از جمله مردم هرات، در کار فعالیتهای اقتصادیاند و مردم مناطق مرکزی با جدیت در تلاش یادگیری، هرچند یادگیری در آن زمان فقط در حوزههای علمیه میسر بود برای مهاجران ما.
و پس از تحولات جدید نیز چنین بوده است. شاید این انتخاب ناگزیر و سرنوشت محتوم مردمی بوده است که مناطق زندگیشان نه برای کشاورزی مساعد است، نه برای بازرگانی و نه برای سیاستورزی. به راستی در مناطق مرکزی چه میتوان کرد جز مجهزشدن به دانش؟ تا به این وسیله بشود ستم و محرومیت چندین قرنه را جبران کرد؟
و این دقیقاً چیزی است که میتواند مایۀ هراس باشد برای کسانی که چشمِ دیدن بهروزی و موفقیت این قوم و این مردم را ندارند. مانع کشاورزی میشود شد. میتوان زمین مردم را از آنان گرفت، چنان که گرفتند. مانع بازرگانی میشود شد، میشود آنان را در مناطق کوهستانی مرکز کشور محصور ساخت، چنان که ساختند. مانع دستیابی به قدرت سیاسی میتوان شد، با انحصارگری در قدرت و ایجاد مکانیسمهای محدودکننده. ولی مانع دانشاندوزی چگونه میتوان شد؟ تنها راه چاره همین حذف فیزیکی و ایجاد جوّ هراس است. پس بیسبب نیست که سالهاست مراکز آموزشی و نسل دانشجو و دانشآموز این مردم اولین هدف این عملیاتها بوده است، از انفجار در تظاهرات جنبش روشنایی بگیرید تا حملۀ اخیر به یک مرکز آموزشی. این همه نشانۀ این است که از آگاهی و دانایی روزافزونی که در این قوم و این مردم در حال وقوع است، میهراسند.
این عملیاتهای انتحاری در مراکز آموزشی غرب کابل دردناک، نگرانکننده و تأسفبار است. ولی بر این گواهی میدهد که مردم هزاره و مناطق مرکزی راه درستی انتخاب کردهاند، که همان تمرکز بر آگاهی و دانایی است. و این مسیر هرچند سخت و پرحادثه و زمانبر است، در نهایت موفقیتآمیز است. البته این تنها تسلیای است که در این وضعیت میتوانیم به خود بدهیم، ولی تسلیای است اطمینانبخش.