خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: آشوب اخیر در خیابانهای برخی شهرهای کشور بیش از آن که در خود خیابانها جریان داشته باشد، در رسانه شعله میکشد. در این مورد، هم رسانه نقش تهییج آن را بازی کرد و هم بازتاب آن در رسانه بیش از واقعیت بود. روزنامه همشهری در گزارشی به این موضوع پرداخته است:
خیلی ساده خیال میکنیم وارد فضای مجازی میشویم و با یکدیگر ارتباط داریم و از این ارتباطات لذت میبریم یا در بستر این ارتباطات درآمدی بهدست میآوریم یا مثلا سخنی را تبلیغ و ترویج میکنیم؛ شبیه مورچهای که روی یک برگ حرکت میکند و زندگی تشکیل داده و رفتوآمد میکند؛ درحالیکه آن برگ در دستان کسی است که میتواند آن را کاملا جابهجا کند. بدون نگاه کلان هیچگاه مورچه نمیفهمد چه بلایی سرش میآید. بدون نگاه عمیقی که ارادههای مسلط بر زندگی را دریابد، اساسا برخی از مسائل برای آدمها مسئله نخواهد بود.
چشمهای ظاهربین و جزئینگر دیر متوجه میشوند؛ زمانی متوجه میشوند که شیشههای مغازهشان خرد شود، راههای شهر را ببندند و بوی دود آتش در مشامشان برود تا از خود بپرسند چه شده؟
حالا چه شده واقعا؟
واقعیت آن است که استقلال کشورها را فقط در مرزهای آبی و خاکی نباید دید. اگر اساس استقلال یک کشور به این نکته مربوط است که چهکسی برای آن تصمیم بگیرد، تابع کدام اراده باشد، ارادهای خارجی که میخواهد از استعدادها و ظرفیتها به نفع خود بهره ببرد یا ارادهای داخلی جوشیده از هویت و متن مردم؟ آنان که قائل به انحراف ماجرای مشروطه بودند، اذعان میکردند که قرار بود در ایران اراده حاکمیت بهنفع اراده مردم تغییر کند، محدود شود یا اساسا از اراده مردم بجوشد، اما آنچه محقق شده این بود که اراده حاکمیت در دستان بیگانه مستبد قرار گرفت؛ یعنی کسانی حاکم بر سرنوشت کشور شدند که گماشته بودند. مرز آبی و خاکی نماد هویت و اراده یک جامعه است. وقتی آن را از دست میدهید؛ یعنی اراده دیگری همه شما را زیر سلطه گرفته است. یک سؤال در همین میانه بحث؛ اینکه آیا آنان که بنا بر در اختیار گرفتن اراده و توان یک کشور داشتند برای خودشان، الان نابود شدهاند؟ تصمیمشان عوض شده و بنا بر حاکمیت بر کشور ندارند؟ و آنان که برای مردم ما حاکم میگماشتند، الان از کارشان پشیمانند؟
راستی در میانه اغتشاشات ایران این خبر را شنیدهاید یا گم کردهاید؟ اینکه آمریکا تلاش میکند دسترسی مردم را به اینترنت آسان کند؛ اینکه حتی برای اینترنت ماهوارهای تلاشهایشان را آغاز کردهاند. این نکته را کنار این پرسش بگذارید که چرا آمریکایی که حتی بهلحاظ دارویی نیز ایران را تحریم کرده بود، در فضای اینترنتی نهتنها محدودیتی ایجاد نکرد، بلکه تلاش کرد از این جهت گسترشی را برای مردم ایران حاصل کند؟
مقوله استقلال یک کشور به حکمرانی او وابسته است و حکمرانی امروز بستری جدی پیدا کرده است بهنام فضای مجازی. فضای مجازی با همه لوازمش و این همان نکتهای است که خیلیها ساده از کنارش عبور میکنند و به اقتضائات زندگی مدرن در این بستر جدید هیچ توجهی ندارند. فضای مجازی یک فوق برنامه و ابزار تفریح نیست، بلکه یک محیطزیست است؛ محیطزیستی که امروز تحت مدیریت و حکمرانی دشمن ماست؛ برای همین یک محیط ناامن است. اراده مردم در این بستر تحتتأثیر اراده حکمرانان آن است. سخن گفتن از مردم و اراده مردم بدون توجه به حاکمیتی که اراده آنها را رنگ میزند، سخن گفتن از حاکمیت دشمن است. اینجا همان بستری است که نفی استقلال کشور میشود؛ یعنی شما مردم خود را تحت مدیریت و حاکمیت دشمن رها و بدون هیچ امنیت و آزادیای صحنه را برای دوشیدن آنها فراهم کردهاید. اگر ماجرای اغتشاشات1401 هیچ درسی نداشته باشد مگر همین یک نکته، برای ما کافی است که بدانیم بستر استقلال کشور، جایی است که اراده مردم رقم میخورد و رها کردن اراده مردم و سپردنش بهدست حاکمیت طاغوت باعث میشود حتی خوبیهای مردم را نیز در این بستر بهنفع حاکمیت دشمن رقم بزنیم. وقتی حاکمیت طاغوت رقم خورد «یخرجونهم من النور الی الظلمات» شکل میگیرد و این خطرناک است؛ یعنی خوبیها در خدمت حرکت بهسمت ظلمت قرار میگیرد. ما در هر نقطهای باید درباره حاکمیت سخن بگویم. حاکمیت را به چه کسی میسپاریم؟ و این یعنی استقلال هویت خود را حفظ میکنیم یا نه؟ و این یعنی پاسداشت مفهوم مقدس آزادی؛ چراکه آزادی یعنی رها بودن اراده ما از اراده بیگانه و نفی حاکمیت دیگران.
ضربههای اقتصادی عجیب و غریبی که بهدلیل بالا آمدن گفتمان ناامیدی و بنبست در کشور شکل میگیرد، ضربههای اقتصادیای که بهدلیل الگوریتمهای حاکم در بستر پلتفرمها میخوریم و باعث بهچشمآمدن و دیدهشدن یک نظام فرهنگی و گفتمانی میشود که خروجیاش رحم نکردن مردم به یکدیگر و جنگیدن آنها با هم و شکلگیری دوقطبیهای اجتماعی است؛ ضربههای اقتصادیای که بهدلیل تحلیل اطلاعات ردوبدل شده بین مردم که در اختیار دشمن است و میتواند براساس آن ذهن جامعه را مدیریت کند و صحنه را تحت حاکمیت خود درآورد. چهکسی؟ همان که تحریم میکند؛ همان که فشار اقتصادی میآورد؛ همان که تصمیم دارد در نظام تصمیمگیری حاکمان دست ببرد و مهمترین نقطه نفوذش نیز تأثیر بر اراده عمومی مردم است؛ ضربههای اقتصادی که بهدلیل نداشتن قدرت مراقبت از مردم در مقابل راهزنان و دزدان مجازی شکل میگیرد. اینکه نمیتوانید دست هیچ مجرمی را که از راه ضرر به دیگران سود میبرد، قطع کنید. اساسا قدرت قانونگذاری وجود ندارد. مرجعیت اجتماعی طبق قواعدی شکل میگیرد که دشمن میپسندد. پدیده سلبریتی را در این بستر تحلیل کنید. در این صحنه است که انقلابی رنگی در اوکراین شکل میگیرد و یک سلبریتی جلودار میشود؛ درحالیکه حتی خاک کشورش مثل آب خوردن به کشور دیگری منتقل میشود و او کاری نمیتواند بکند، اما تبدیل به یک قهرمان میشود. قهرمان مجازی آنطور که صحنه مجازی شکل میگیرد. در این صحنه است که صفحه ترامپ را میبندند و از دسترس خارج میکنند و عملا بازوی تأثیرگذاری او را میبندند و او مجبور میشود برای خود و حضورش در این بستر فکری کند و بستر دیگری شکل دهد. اینها فضای درگیری قدرت حقیقی است. محل بروز روشن حکمرانی شیطان است. صحنهای است که دایره حکمرانی و استقلال یک کشور را شکل میدهد.رهایی این صحنه بهاندازه نفوذ کموله در غرب و جیشالظلم در شرق مهم است و باید برای آن فکری کرد. این اغتشاشات راهی را که برای رسیدن به این عقلانیت عمومی و اجتماعی باید طی میکردیم و متوجه میشدیم که در دوران پساکرونا و زمانه پلتفرمها چگونه نسل نوجوان و جوان ما در این چنبره غیرمستقل و ناامن گرفتار شده است، کوتاه کرد. این کوتاه شدن مسیر و رشد عقلانیت مدیران برای تدبیر درباره استقلال بهتبع حکمرانی در فضای مجازی از الطاف خفیه اغتشاشات اخیر بود.