سیاست محنه که در اواخر عمر مامون آغاز و در دوران معتصم عباسی به شدت پیگیری شد، دستگاه تفتیش عقیده‌ علما و دانشمندان عصر عباسی بود. به مناسبت سالروز مرگ معتصم این ماجرا مرور می‌شود.

خبرگزاری مهر_گروه فرهنگ و ادب: منابعی چون «ألتّنبیهُ و الإشراف» اثر علی بن حسین مسعودی، تاریخنگار شیعه قرن چهارم هجری و «تقویم شیعه» شیخ عبدالحسین نیشابوری روایت کرده‌اند که دوازدهم ربیع الاول سال ۲۲۷ هجری معتصم عباسی در سامرا و به سن ۴۹ سالگی جان به مالک دوزخ تسلیم کرد و در سامرا دفن شد.

مامون عباسی در روزهای آخر زندگی خود علیرغم اینکه فرزندش عباس نزد سپاهیان محبوبیت بسیار داشت، اما وی را لایق خلافت نمی‌دید و برای اینکه دودمان عباسی پابرجا بماند، برادر کوچکترش یعنی معتصم را جانشین خویش کرد. نام معتصم برای شیعیان به همراه واقعه جانگداز شهادت امام جواد (ع) همراه است. معتصم از آن روی که امام جواد (ع) ام فضل دختر مامون را در کابین خود داشتند، می‌ترسید که فرزند این ازدواج مشکلی برای خلافتش ایجاد کند و از این رو با فریفتن ام فضل، امام (ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند.

اما به شهادت رساندن امام (ع) باعث نشد که دودمان عباسی قدرتمند شود. اتفاقاً خود معتصم با برخی اعمال خود باعث ضعف خاندان عباسی شد. به معتصم خلیفه مثمن می‌گفتند و زندگی‌اش گویا با عدد هشت پیوند خورده بود. او هشت سال و هشت ماه و هشت روز خلافت کرد و خلیفه هشتم از بنی عباس بود. روایت است که هشت پسر و هشت دختر داشت و هشت قصر بنا کرد. سال ۱۸۰ ق در ماه شعبان که هشتمین ماه سال است متولد شد و در چهل و هشت سالگی مرد و جالب آنکه روز مرگش برابر بود با روزی که با سفاح به عنوان نخستین خلیفه عباسی بیعت و سلسله منحوس بنی امیه برچیده شد. ابوبکر خطیب بغدادی، مورخ سده پنجم هجری در کتاب «تاریخ بغداد» روایت کرده است که در ۱۲ ربیع الاول سال ۱۳۲ هجری سفاح در مسجد کوفه با سفاح بیعت شد و او بر تخت سلطنت (خلافت) نشست.

ظالم نسبت به علویان / سیاست معتصمی

در دوران مامون عباسی گشایش مختصری برای علویان ایجاد شده بود، اما معتصم با آغاز خلافت خود دوباره سخت‌گیری بر علویان را آغاز کرد و حتی نسبت به پدر خود یعنی هارون الرشید این عمل را شدت بخشید. اعتراضات شیعیان نیز به شدت سرکوب شد. او در دوران خلافت خود قیام‌های بسیاری را سرکوب کرد که قیام بابک خرمدین و قیام مازیار (در طبرستان) از جمله آنهاست.

مجادلات کلامی در سده‌های دوم و سوم هجری آنقدر بالا گرفته بود که از نظر دستگاه خلافت انسجام فکری جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد. یکی از عمده‌ترین موضوع‌هایی که در این روزگار، مسلمانان را در رد و قبولش به دو دسته تقسیم کرد، مسئله خلق قرآن بود

معتصم برعکس مامون نسبت به ایرانیان و اعراب بسیار بدبین بود و چون مادرش سغدی بود و تباری ترک داشت در دوران خلافت خود به سرداران ترک بهای بسیاری داد و نزدیکان خود و حتی فرماندهان نظامی را نیز از ترک‌ها قرار داد. به همین دلیل بغداد پایتخت عباسی مملو از نظامیان ترک شد. نظامیانی که نسبت به مردم عادی و نوامیسشان بسیار جسارت‌های بسیار می‌کردند و اعتراضات مردم را برمی‌انگیختند. پس از اعتراضات بسیار او پایتخت را از بغداد به سامرا که در اصل یک پایگاه نظامی بود، انتقال داد و ابنیه مختلف را در این شهر ساخت.

معتصم در امور نظامی ورزیده بود و همانطور که اشاره شد شورش‌های بسیاری را با بی رحمی هرچه تمامتر سرکوب کرد و حتی به جنگ روم رفت و پس از شکست سپاه این امپراطوری بخش‌های از خاک آن را تصرف کرد. با این اوصاف در امور سیاسی آینده‌نگری لازم را نداشت و همو بود که با بها دادن به ترک‌ها زمینه‌های افول خلافت عباسی را فراهم کرد و هرچند که خلافت پس از او تا سال‌ها ادامه داشت، ولی عملاً پس از او بود که جایگاه خلافت افول کرد و کار به جایی رسید که دیگر مقام خلیفه صرفاً نمادین بود و محلی از اعراب نداشت.

معتصم و فرهنگ / دستگاه تفتیش عقیده

در منابع تاریخی از جمله «مروج الذهب» اشاره شده که معتصم به عمران و آبادانی علاقه بسیار داشت و به توسعه کشاورزی در دوران خلافت خود می‌اندیشید و برنامه‌هایی را هم بدین منظور در پیش گرفت. در زمینه عقاید کلامی او اشاره شده که او نیز معتقد به «معتزله» بود و سیاست مامون در تفتیش عقاید را پیش گرفت.

درباره ماجرای تفتیش عقیده باید گفت که مجادلات کلامی در سده‌های دوم و سوم هجری آنقدر بالا گرفته بود که از نظر دستگاه خلافت انسجام فکری جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد. یکی از عمده‌ترین موضوع‌هایی که در این روزگار، مسلمانان را در رد و قبولش به دو دسته تقسیم کرد، مسئله خلق قرآن بود. منازعات و مجادلاتی که بر سر این موضوع درگرفت، سرانجام منجر به دخالت دستگاه خلافت و اتخاذ سیاست محنه از سوی مأمون شد. این سیاست بی‌سابقه و بی‌نظیر در تاریخ اسلام که مامون چهار ماه پیش از مرگش به اجرای آن فرمان داد و توسط جانشینانش یعنی معتصم و واثق پی گرفته شد، ۱۶ سال اساس کار دستگاه خلافت در رویایی با اهل حدیث قرار گرفت. در شروع این فرمان رئیس شرطه‌های بغداد (یعنی رئیس قوه قهریه) مأمور به تشکیل این دادگاه‌های تفتیش عقیده شده بود.

فرمان تفتیش عقیده همه علما، فقها، محدثان و معلمان قرآن را که از دیدگاه خلیفه مظنون شمرده می‌شدند، شامل می‌شد. به همین علت برخی از اهل حدیث از جمله احمد بن حنبل و محمد بن نوح که به نظریه قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند در محنت قرار گرفتند

همانطور که اشاره شد این دستگاه تفتیش عقیده در تاریخ به نام ماجرای محنه ثبت است. در این دستگاه فقها و محدثان و قضات را فرا می‌خواندند و در جلسه‌ای از آنها در باب مخلوق یا قدیم بودن قرآن می‌پرسیدند. شیعه و معتزله چون به خلق و حدوث قرآن اعتقاد داشتند، از این باب در محنت قرار نگرفتند، اما به توصیه اولیای دین وارد این ماجرا نشدند.

اما فرمان تفتیش عقیده همه علما، فقها، محدثان و معلمان قرآن را که از دیدگاه خلیفه مظنون شمرده می‌شدند، شامل می‌شد. به همین علت برخی از اهل حدیث از جمله احمد بن حنبل و محمد بن نوح که به نظریه قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند در محنت قرار گرفتند و این فرمان مامون را به مثابه شر و بلیه‌ای برای جهان اسلام معرفی کردند.

بویژه این دو شخصیت به فرمان خلیفه در غل و زنجیر تبعید شدند، اما در میانه راه خبر مرگ مامون به آنها آمد و در مسیر بازگشت محمد بن نوح دچار بیماری شد و درگذشت و ابن حنبل بر پیکر او نماز گذارد و او را به خاک سپرد. در بازگشت احمد بن حنبل در دستگاه تفتیش عقیده معتصم مورد بازجویی قرار گرفت و چون حاضر به بازگشت از عقیده خود نشد، شلاق خورد و رنجور شد. جالب آنکه احمد بن حنبل چهارده سال بعد از مرگ معتصم درست در همین روز ۱۲ ربیع الاول از دنیا رفت.

در دستگاه تفتیش عقیده معتصم کسانی که به حادث بودن کلام الله مجید ایمان نمی‌آوردند و آن را نمی‌پذیرفتند به شرک، بددینی، دروغ‌گویی، رشوه‌گیری، رباخواری، خیانت در امانت و نقصان عقل متهم می‌شدند. معتصم نیز مانند مامون مقام خلیفه را جانشینی و نمایندگی خدا روی زمین می‌دانست و قصد داشت با ادامه دادن این سیاست به تحکیم و تثبیت دستگاه خلافت و بالا بردن اقتدار آن بپردازد و این بالا رفتن اقتدار به زعم مامون هیچ احتیاجی به علما و اهل حدیث نداشت. به عبارتی دستگاه خلیفه نه تنها احتیاجی به تأیید علمای دین نداشت، بلکه این علما بودند که باید عقاید کلامی مورد قبول دستگاه خلافت را می‌پذیرفتند.

در ماجرای محنه اما دو نکته قابل توجه است: نخست تاثیرپذیری مامون از عقیده شیعه و معتزله در این باب است و دیگری دستاویز قرار گرفتن این عقیده و این ماجرا، در میان معتصم و نیروهایش برای آزار و اذیت علما. معتصم برعکس برادرش مامون (که در نوع خود دانشمندی کم‌نظیر بود) از علم و دانش بهره‌ای نبرده بود. او این ماجرا را به عنوان دستاویزی برای آزار و اذیت علمای غیرشیعه قرار داد و از جهات دیگر به آزار شیعه و علمای شیعی پرداخت و بزرگترین جنایت او نیز مسموم کردن حضرت امام جواد (ع) بود که به آن اشاره شد.