خبرگزاری مهر، گروه استانها- اسرا درویشی: با خود فکر میکنم چگونه میتوانم با آنها حرف بزنم که ناراحت نشوند، دلخور نشوند اما دل به دریا زده و به سراغ آنها میروم.
به گرمی و مهربانی به استقبال من میآیند و با خوشرویی من را به داخل هدایت میکنند، فاطمه، رباب، ارسام، آیلین و محمد از روشندلان بخش نابینایان و کم بینایان کتابخانه مرکزی تبریز هستند.
در اولین ورود خود کتابهای بریل و عصای سفید آنها توجه مرا جلب میکند؛ با آنها صحبت میکنم، امید و انگیزه عجیبی دارند، در اوایل فکر میکردم شاید از زندگی ناامید شده باشند، اما به مرور دریافتم ناامید من هستم و زندگی آنها تاریک نیست، ما میبینیم اما آنطور که باید نمیبینیم.
پای صحبتهای آنها نشسته و به درد و دل آنها گوش میدهم؛
مشکلات نابینایان مسئلهوار بوده و میتوان حل کرد
مسئول بخش کم بینایان و نابینایان کتابخانه مرکزی به خبرنگار مهر میگوید: سال ۱۳۸۴ فعالیتهایی در سطح شهر انجام میشد که نتیجه آن، تأسیس این مرکز شد و در سال ۱۳۸۵ نیز جذب این مرکز شدم.
فاطمه قنبری اضافه میکند: ۴۵۰ نفر اعضا داریم که ۲۹۱ نفر آنها عضو فعال هستند. بیش از ۱۵۰۰۰ نسخه کتاب گویا داریم و تعدادی هم کتاب بریل در کتابخانه موجود است.
او ادامه میدهد: فردی که جذب کتابخانه میشود، تنها امانت گرفتن کتاب را در نظر دارد اما ارائه مشاوره، برگزاری نشستهای کتابخوان، قصه گویی کودکان و برگزاری مسابقات از دیگر اقدامات ما است.
او خاطرنشان میکند: چاپ کتاب بریل هم در مرکز ما انجام میشود که در نوع خود کم نظیر است، سال ۱۳۸۵ سعی کردیم تا در زمینهی تولید کتاب گویا فعال باشیم، اعضای افتخاری را جذب و کتابها را ضبط کردیم و نیازهای تمامی کودکان تا بزرگسالان نابینا را تحت پوشش قرار میدادیم و اکنون به صورت عمومی در بخش کودک و نوجوان هم فعالیت خود را آغاز کردهایم.
قنبری میگوید: وسایل بازی برای کودکان و نوجوانان هم فراهم کردهایم اما در مرکز ما چاپ کتاب درشت ویژه کودکان کم بینا موجود نیست و تلاش میکنیم راهاندازی کنیم.
این مسئول در رابطه با نابینایی خود نیز میگوید: سال ۷۸ دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف بودم، اتفاقی برای من رخ داد و فکر نمیکردم مشکل از بینایی باشد، اولین ضربه را در سرعت گیرها دیدم بعد در تبریز سرم به تیر برق میخورد، رنگها را نمیتوانستم تشخیص دهم، پزشک با بررسی اعلام کرد ژنتیکی است اما تاکنون مورد مشابهی در خانواده نبوده است؛ ابتدا شب کوری بود که تحلیل شبکیه و آب مروارید رخ داده و سپس پرده جلوی چشم من را گرفت و این اتفاق به سرعت رخ داد.
قنبری تاکید میکند: لیسانس ریاضی بودم و بعد اتمام تحصیلاتم به دکتر مراجعه کردم و در فامیل و همسایه چنین مشکلی را ندیده بودم طول کشید تا با این مشکل راه بیایم، در سازمان بهزیستی ثبتنام کردم آن زمان جامعه نابینایان در استان بود که خط بریل را از آنها یاد گرفتم و عضو هیأت مدیره شدم سپس در کانون فرهیختگان هم عضو شدم و کتابها را به کتابخانه مرکزی انتقال دادیم.
او همچنین یادآور میشود: از زمانی که خودم درگیر این مسئله شدم فهمیدم نیاز نیست نابینا را از سطح شهر جدا کنیم، حین ساخت و ساز میتوان اقدامات لازم را انجام داد که هزینهبر نخواهد بود؛ بهعنوان مثال در پژوهشی وضعیت استفاده نابینایان و کم بینایان را از کتابخانه مرکزی بررسی کردم و متوجه شدم چندان قابل دسترس آنها نیست و نمیتوانند به راحتی استفاده کنند.
او ادامه میدهد: تعدادی از نابینایان با کتاب بریل و تعدادی با کتاب گویا راحت هستند و از منابع مشخص خود استفاده میکنند، تعداد کتاب گویا در سطح کشور چندان زیاد نیست و این به نوعی مشکل دیگر ما است و نابینایان و کم بینایان این گلایه مندی را از ما دارند.
دلهای ما به امید زنده است
رباب مهدوی فرد، مسئول دیگر این بخش است، او هم به خبرنگار مهر میگوید: از سال ۱۳۸۵ در خدمت کمبینایان و نابینایان هستم و به غیر از تهیه منابع، آموزشهای مختلفی برای آنها در کتابخانه داریم.
او ادامه میدهد: تعدادی از افراد بعد از سالها نابینا شدهاند و از خدمات ما استفاده میکنند و این مرکز پیشگام در پیشرفت آنها است.
او همچنین تاکید میکند: کم بینا هستم، مشکل ژنتیکی داشتم که بعد سن بلوغ پیشرفته شد و حتی قادر نبودم کارهایم را انجام دهم و بعدها خط بریل را یاد گرفتم، با همراهی نابینایان و یاری خداوند امیدوار شدم و تحصیلات خود را ادامه دادم.
مهدوی خاطرنشان میکند: از نبود امکانات لازم و کافی رنج میبریم و جامعه مناسب سازی نشده و نمیتوان در شهر به راحتی تردد کرد، در حوزه فرهنگی دسترسی به منابع کم است و مطلوب نیست.
او میافزاید: در زمینه شغلی چندان شغلی وجود ندارد و محدود است و از بابت شغل در مضیقه هستیم،
از نظر سختافزاری هم برخی امکانات را نداریم چراکه هزینه آنها بالا است و تنها در مراکز وجود دارد.
او میگوید: از لحاظ رفاهی تأمین هزینهها سخت است و سبب میشود تا کمبینایان و نابینایان از ازدواج دوری کنند که همه و همه از نبود فرهنگ سازی و امکانات است.
این مسئول متذکر میشود: شاید نقص ما ظاهری باشد اما خداوند انسان را اشرف مخلوقات آفرید و توانایی و نعمتهای بسیاری به ما داده است.
از نابینایان حمایتی نمیشود
محمد اسدپور که متولد ۱۳۸۱ بوده، نیز میگوید: در رشته فلسفه دانشگاه تبریز درس میخوانم، هنگامی که به دنیا آمدم، نارس بودم و مدتی را که در دستگاه بودم بر روی چشمانم لنز نگذاشتند و این سبب نابینایی من شد.
او ادامه میدهد: در دوران کودکی زمانی که با هم سن و سالان خود بازی میکردم، هیچ مشکلی نداشتم و آنها هم اذیت نمیکردند.
او میافزاید: در مدرسه مردانی آذر درس خواندهام، خداوند روح ایشان را شاد و این خانواده را نگهدارد، لطف بزرگی در حق ما کردند.
اسدپور بیان میکند: رشتهی من، علوم انسانی بود، با خط بریل درس خواندم و در طول دانشگاه نیز از کتابهای صوتی استفاده میکنم و به دلیل حجیم بودن کتابها خط بریل به درد نمیخورد.
او خاطرنشان میکند: در دوران مدرسه معلمان ما فوقالعاده بودند که تعدادی از آنها بینا و تعدادی نیز نابینا بودند و واقعاً همکاری میکردند؛ اساتید دانشگاه هم به خوبی همکاری میکنند اما با کتابهای صوتی مشکل دارم چراکه صوتی کردن آنها چندماه طول میکشد.
او با اشاره به دیدگاه خود از جهان بیرونی، اضافه میکند: جهان طبیعی و دنیا در نظر من بسیار زیبا است، شاید با چشم بینا آن را نبینم اما میشنونم ولی از نظر اجتماعی دیدگاه خوبی ندارم و فکر میکنم دنیا به خوبی پیش نمیرود.
این نابینا در رابطه با وضعیت شهر نیز میگوید: مسئولین اقداماتی انجام دادهاند اما در مقایسه با کشورهای دیگر در هر عرصه باید اقدامات و حمایتهایی از نابینایان انجام شود، در رفت و آمد مشکل داریم و برخی مکانها مناسبسازی نشدهاند.
او ادامه میدهد: یک خواهر و برادر دارم، خانواده حمایت بزرگی از من کردند و بسیار متشکرم علاوه بر آنها، کتابخانه و معلمان ما نیز از ما حمایت کردند.
او یادآور میشود: دو سال است که کتابخوان شده و طعم کتاب را چشیدهام، بیشتر در حوزه زمین مطالعه میکنم چراکه به رشته زمین شناسی علاقه بسیاری دارم همچنین در کتابخانه کار با کامپیوتر را آموختهام و میتوانم کارهای مورد نیاز خود را انجام دهم.
اسدپور خاطرنشان میکند: امیدوارم بتوانم فرد مفیدی برای جامعه باشم و بتوانم صدای ظالمان را به گوش دیگران برسانم و در برقراری عدالت سهیم باشم.
او با تاکید بر اینکه هیچوقت ناامید نشدهام، میگوید: تاکنون ناامید نشدهام و زمانی که به معلولین نگاه میکنم میبینم افراد موفقی هم بوده است؛ باید ناامید نباشیم و در این دنیای زیبای خداوند تفکر کرده و لذت ببریم.
مشکلات بسیار کمبینایان / ضرورت تأسیس مدرسه ویژه
آیلین اسدی دختری هشت سال با موهای بلند مشکی است که متأسفانه در دوران خردسالی دچار کمبینایی شده است، آیلین نیز ادامه میدهد: در پایه دوم دبستان و در مدرسه اشرفیه تحصیل میکنم که مدرسه عادی است و استثنایی نیست.
او میافزاید: نمرات من خوب است به راحتی درس میخوانم از کتابهای درشت نویسی استفاده میکنم و کم بینا هستم.
او با زبان شیرین خود میگوید: به کتابهای قصه علاقه دارم و بیشتر این کتابها را میخوانم و دوست دارم در آینده پرستار شوم.
مادر آیلین نیز در رابطه با وضعیت او میگوید: آیلین کم بینای شدید است اما مادرزادی نیست، در چهار ماهگی پیوند مغز استخوان شد که عوارض داروها سبب این عارضه شد.
او ادامه میدهد: اوایل شرایط خود را نمیدانست و میخواست هم پای بچهها باشد، اذیت میشد اما اکنون شرایط خود را دانسته و به خوبی درک میکند.
او اضافه میکند: آیلین از نظر تحصیلی مشکل دارد و تخته را نمیبیند و دستگاه بهدید را تهیه کردیم تا با آن بخواند، از مدارس استثنایی نمیتواند استفاده کند، چون نور چشم دارد و بهتر است از بینایی خود استفاده کند تا چشم عادت کند، شرایط او به گونهای است که بینایی او تحلیل نمیرود و بهتر است از چشم خود استفاده کند.
خانم اسدی خاطرنشان میکند: در مدرسه با مشکل تک صندل مواجه بودیم چون با گوشه چشم میبیند، مجبور شدیم خودمان تهیه کنیم اما اولیا و مدیران راضی نبودند؛ آیلین چون پیوند مغز استخوان شده نباید عفونت بگیرد، چراکه پیوند او پس میزند نگران هستم و باید صندل او جدا باشد درحالیکه مدرسه از ما حمایت نکرد و مدیر را به اجبار راضی کردیم.
او متذکر میشود: ای کاش فرهنگسازی شود که معلولین، نابینا و کم بینا جزوی از جامعه هستند و باید به آنها کمک کرد اما هیچ اقدامی انجام نمیشود.
او همچنین میگوید: در اوایل هم کلاسیهای آیلین از او فرار میکردند اما امسال کم کم راه میآیند، کتابهای درشت به سختی به دست ما رسیدند و به ناچار یک سال قبل سفارش دادم اما هزینه بهدید هم بالا است.
مادر آیلین یادآور میشود: مشکلات کم بینایان از نابینایان بیشتر است، امکاناتی وجود ندارد اگر مدرسهای برای کم بینایان تأسیس شود، بیشتر مشکلات ما برطرف میشود.
قنبری نیز در رابطه با وضعیت آیلین اضافه میکند: آموزش خط بریل را با او شروع کردیم اما فعلاً از نور چشم خود استفاده میکند، متأسفانه کتاب درشت نویسی در کتابخانه نداریم اما سعی میکنیم راهاندازی کنیم، این مسائل راهحل دارد و باید نیازسنجی شوند.
او بیان میکند: مشکل من بین دیدن و ندیدن بود، سطح معابر سوپرها و مغازهها وسایل خود را در معابر میگذارند، شهرداری باید این مشکل را برطرف کند؛ جریمه نکند که فایدهای ندارد.
او تاکید میکند: سطح آگاهی جامعه ما پایین است، اطلاعرسانی نشده و رادیو و صداوسیما اطلاع رسانی نکرده است شاید قصد و قرض خاصی ندارند اما نمیدانند چگونه راه بیایند؛ اگر معلمان، مدیران و والدین آگاهسازی شوند، مسائل برطرف میشود ما موجودی اجتماعی هستیم و باید در بطن جامعه باشیم.
قنبری همچنین میگوید: مقامات بالا باید این آگاه سازی را نهادینه کنند، در جامعه ما شغلهای چندانی برای نابینایان وجود ندارد، آیلین اسدی دوست دارد پرستار شود اما با بزرگ شدن سطح فکر او عوض میشود و شاید با دیدن وضعیت دیگر این آرزو را نداشته باشد.
مدارس همکاری لازم را ندارند
ارسام فتحی گنجه لو نیز نه سال دارد، و با وجود اینکه چندان حوصلهای برای حرف زدن ندارد، میگوید: در مدرسه فرهیختگان در پایه سوم ابتدایی تحصیل میکنم.
او ادامه میدهد: در مدرسه عادی تحصیل میکنم و استثنایی نیست، درسهایم خوب است اما همکلاسیهایم چندان خوب نیستند.
او اضافه میکند: به کتاب خواندن و نقاشی کشیدن علاقه بسیاری دارم و دوست دارم نقاش شوم.
مادر ارسام نیز اظهار میکند: قیافه ارسام متعادل است و تا نگوییم، کسی نمیفهمد او کم بینا است، کم بینایی او مادرزادی است و دو بار عمل شد تا با عینک فواصل دور را ببیند اما با این وجود تخته سیاه را به هم خوبی نمیتواند ببیند.
او اضافه میکند: مشکلات ما بسیار زیاد است و معلمان ما درک کافی ندارند، به نوعی میتوان گفت به درک افراد بستگی دارد و برخی درک خوبی دارند و برخی نه که سبب شد تا ارسام از تحصیل زده شود؛
کتابها را یک سال زودتر از آموزش و پرورش استثنایی خریداری میکنم، همکلاسیهایش او را اذیت نمیکند اما به مرور که بزرگ میشود مشکلات بیشتر خواهد شد او را درک نکرده و مسخره خواهند کرد.
او میگوید: ارسام عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و نقاشیهای خوبی دارد و در جشنواره هم رتبه آورد.
قنبری نیز در رابطه با وضعیت ارسام میگوید: آموزش همگانی است اما برخی رعایت نمیکنند، کشورهای دیگر امکانات خوبی دارند اما ما این امکانات را نداریم ولی هزینه زیادی ندارد و میتوان راهاندازی کرد.
او ادامه میدهد: این کودکان باید همیار داشته باشند تا به راحتی بتوانند درس بخوانند درحالیکه حتی در دوران دانشجویی خود منشی نداشتم و خودم باید پیدا میکردم؛ یعنی در حد دانشگاه هم پیشرفت نداریم.
او خاطرنشان میکند: در سطح جامعه اتفاقات مختلفی رخ میدهد که شاید فرد بعد سالها کم بینا شود پس باید در نظر گرفت، هر آن امکان دارد با مشکل مواجه شویم.