به گزارش خبرگزاری مهر، چهاردهمین نشست طعم کتاب با نقد و بررسی رمان «سیروان» به قلم محمد ستاری وفایی از سلسله نشستهای طعم کتاب با حضور نویسنده اثر، جواد کامور بخشایش، منتقدان ادبی و حامد نظری، کارشناس مسائل امنیتی صبح روز چهارشنبه ۲۰ مهرماه در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
محمد ستاری وفایی، نویسنده اثر در ابتدای جلسه ضمن بیان مقدمهای درباره داستان به اهمیت کُرد بودن قهرمان داستان اشاره کرد و گفت: «سیروان» نام قهرمان داستان این کتاب است و با توجه به کردی بودن این نام، نشان میدهد که به خطه کردستان وابستگی دارد. سیروان برای مردم کردستان نام آشنایی است. یکی از دلایلی که این قصه و جریان را برای کتاب انتخاب کردم، به زمانی که مردم عزیز کردستان زیر چکمههای گروهکها تحت فشار بودند و حتی مشکل معیشتی هم داشتند، برمیگردد؛ اما با همه سختیهایشان به نظام وفادار بوده و هستند. بخش دیگری از موضوعات مطرح شده در کتاب، قدرت عملیاتی سرویسهای اطلاعاتی دنیا را نشان میدهد.
نویسنده کتاب درباره درونمایه داستان افزود: داستان کتاب، نشان میدهد جوانان این سرزمین، باید اطلاعاتشان را نسبت به سرویسهای اطلاعاتی دنیا بالا ببرند و بدانند که شیوهها و شگردهایشان چیست. جوانان ما باید بدانند که در چه زمانی زندگی میکنند و با چه شگردهایی در طمع بیگانگان قرار میگیرند. قهرمان داستانِ ما تا مدتها نمیدانست که در تور سازمان CIA آمریکا گرفتار شده است و خیال میکرد کاری ساده در آلمان برایش جور کردهاند. امیدوارم مخاطبان کتاب از داستان استفادههایی که باید را ببرند؛ چرا که ما نیاز داریم که دانش امنیتی بالایی داشته باشیم.
حامد نظری، کارشناس مسائل امنیتی دیگر مهمان این نشست نقد و بررسی بود که با طرح یک سوال صحبت خود را آغاز کرد و افزود: از منظر جنبههای تخصصی درست است که این داستان است و مثل نحوه ورود شخصیت به مسائل و فعالیتهای امنیتی با واقعیت مقداری فاصله دارد؛ اما این کتاب رمان است و بایستی پیامهایش منتقل شود. من در کتاب دنبال هدف نویسنده بودم که میخواهد چه چیزی به مخاطب منتقل کند و از آقای وفایی میخواهم در این باره برایمان بگوید.
محمد ستاری وفایی در پاسخ به این سوال گفت: این کتاب با آوردن نام سیروان و خطه کردستان، تشکری بود از قوم کُرد. من در سالهای دهه ۶۰ در کردستان حضور داشتم و آنها را دیدهام. وقتی به یک پدیدهای نگاه میکنیم بیشتر به نقصها توجه میکنیم و حسنها را نمیبینیم. این خوب نیست. آنها محترماند.
جواد کامور بخشایش، دیگر منتقد ادبی این نشست درباره داستان و درونمایه آن افزود: این کتاب اتفاق مبارکی است. درباره پیشینهاش باید بگویم که من به دو مساله در کتاب پی بردهام؛ یکی نبوغ نویسنده که احساس کردم باید این فرد در حوزه نویسندگی نابغه باشد که یک رمان مستند نوشته است و نکته دوم نبوغ یک فرد اطلاعاتی است که در واو به واو و سطر به سطر کتاب میبینیم و تمام انرژی خود را گذاشته است تا اهداف مدنظر سازمانش را برآورده کند. نوع برخوردهای انسانی هم در این اثر جالب توجه بود. همانطور که اشاره شد میتوان از این کتاب داستانهای دیگری نوشت؛ اما علاوهبر داستان، میتوان از دل این اثر دهها فیلم خوب درآورد که در سطح دنیا نشان داده شود. در کل، انجمن پیشکسوتان سپاس تلاش دارند موضوعات مغفولمانده اطلاعاتی را به جامعه نشان دهند.
محمد ستاری وفایی در پاسخ به سوالی در خصوص مساله سانسور و اغراق در متن به خاطر امنیتی و خاص بودن قصه افزود: اگر سانسور در این کار بود، نمیتوانستید بیش از ۲۰ صفحه از آن را بخوانید؛ چون سوال برایتان پیش میآمد و نمیتوانستید به جواب برسید. من در داستان اغراقی نمیبینم و اگر با سیستمهای اطلاعاتی دنیا آشنا باشید این قصه خیلی پایینتر از این حرفهاست. کارهای اطلاعاتی فوق تصور ماست. قدرت، پول، محیط و اجازه در دستان آنهاست. سازمانهای اطلاعاتی هیچ خط قرمزی ندارند و محدودیتها در هیچ نوعی وجود ندارد پس متن اغراق نیست.
حامد نظری درباره تغییر روند سیستمهای اطلاعاتی گفت: پاسخ این سوال به سالهای قبل از انقلاب برمیگردد. وقتی اسناد آن زمان را بررسی کردیم دو مورد را فهمیدیم؛ یکی استفاده از پول برای اینکه دیگران را در اختیار بگیرند و مورد بعدی دامهایی در استفاده از زنان. این روشها علنی بود و خیال میکردیم بعد از انقلاب، از این دو روش برای داخلیها استفاده نمیشود؛ اما بعد از مدتی متوجه شدیم که بعضی از مسئولین ما همچنان با این دو روش فریب میخورند.
وی افزود: علاوهبر اهدافی که آقای ستاری گفت چیزی که در این داستان پررنگ است این است که جوانان در هر جایی باید حواسشان جمع باشد. در هر چیز سادهای ممکن است دامی برای جذب، پهن شده باشد؛ زیرا گاهی میبینیم که بدون اینکه خبر داشته باشند دارند برای آنها کار میکنند. هنری که در این کتاب بود و جای تقدیر دارد این است که علاوهبر ترفندهای دشمن در جذب، توانمندیهای دستگاه اطلاعاتی ایران را هم نشان میدهد.
این کارشناس مسائل امنیتی درباره اینکه چرا دستگاه امنیتی خود را به فضای ادبیات داستانی به ویژه برای مخاطب نوجوان و جوان کشور نزدیک نمیکند، گفت: چندسالی است که کارهای خوبی مثل تولید فیلم گاندو انجام شده است؛ اما در بحث نشر و کتاب درست میگوئید و جای این مورد خالی است. جوانهای ما با انبوه تهاجمی که به افکارشان میشود مواجهاند. البته این هنر دشمن است؛ اما ما نیز باید کار قوی در قالبهای هنری و حتی هشدارهای امنیتی انجام دهیم. رمان «سیروان» میتواند شروعی برای تولید رمانهای زیبا و جذابی که نسل جوان از تجربیات امنیتی استفاده کند، باشد. درواقع این کتاب مقدمهای برای ورود سایرین به این حوزه است.
جواد کامور بخشایش در بخش پایانی صحبت خود در خصوص اینکه چنین رمانهایی با این سبک قبل از انقلاب گیراتر بودند یا اکنون جذابتر شدهاند، افزود: ما قبل از انقلاب رمان امنیتی کمی داشتیم و بیشتر سیاسی بودند؛ اما بعد از انقلاب با فضاهای جدیدتری روبهرو هستیم. وقتی رمان «سیروان» را مطالعه میکردم حس نمیکردم که نویسنده رمان نوشته است؛ چرا که انگار خواسته است در قالب یک ادبیات خوب، تجربههایش را به مخاطب بگوید. استنادی در متن وجود دارد که از رمان و تخیل آن فاصله میگیرد؛ اما این بد نیست. ما باید راهی برای تبیین اینگونه مسائل و رشادتهایی که در این زمینه انجام شده است باز کنیم. انسان تراز انقلاب اسلامی از چه منظر است؟ همین است. ادبیات میتواند از منظر آگاهیبخشی به جامعه امروز کمک زیادی کند. این اتفاق تازهای در مطالعات ادبیات داستانی است که ما وارد فضای رمان امنیتی شویم؛ چیزی که به آن کم توجه کرده بودیم.