کارگردان و تهیه‌کننده فیلم کوتاه «رخ‌پوش» به ارائه توضیحاتی درباره این فیلم پرداختند که به موضوع قهرمانی زنان معمولی یک روستا در سال‌های جنگ تحمیلی می‌پردازد.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری: درست در همین سال‌هایی که سینمای ایران به‌واسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشه‌ها را تجربه می‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.

در نهمین نوبت از این سلسله نشست‌ها، میزبان نمایش فیلم‌کوتاه «رخ‌پوش» در خبرگزاری مهر بودیم.

«رخ‌پوش» روایتی موجز از زنان روستایی است که در زمان جنگ تحمیلی، تمام مردان‌شان به جبهه رفته‌اند و حالا خود با تهدید و ارعاب منافقین مواجه شده‌اند.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با مسعود دهنوی و بابک پاک‌جامه کارگردان و تهیه‌کننده این فیلم کوتاه است.

* در مواجهه با فیلم کوتاه «رخ‌پوش» یکی از اولین نکات قابل‌توجه ایده محوری فیلم درباره روستایی است که گویی در زمان جنگ، همه مردان آن به جبهه رفته‌اند و تنها زنان باقی مانده‌اند که در معرض یک تهدید قرار دارند. گفتگو را از شکل‌گیری همین ایده شروع کنیم.

مسعود دهنوی: چند سال پیش با همراهی بابک پاک‌جامه، طرحی را در دست داشتیم که در قالب آن یک تاریخ شفاهی را به صورت گفتگو با آدم‌های معمولی حاضر در جنگ جمع‌آوری می‌کردیم. در آن گفتگوها مباحث و داستان‌های متفاوت و جذابی مطرح می‌شد. چند سال پیش‌تر هم در قالب گفتگوهایی از این جنس، با خانمی صحبت می‌کردم که می‌گفت در یکی از روستاهای نیشابور در زمان جنگ همه مردها به جبهه رفتند و تنها زنان باقی ماندند که انگشت در دهان خود می‌کردند تا با صدای مردانه اذان بگویند. این قضیه مربوط به سه یا چهار سال قبل از زمان ساخت این فیلم کوتاه می‌شود اما مسئله و تصویر جذابی بود که در ذهن ما باقی مانده بود.

این تصویر در ذهن من بود تا زمانی که احساس کردم می‌توانیم در فضای روستایی کاری را به تولید برسانیم. طرح اولیه ما یک مینی‌سریال درباره یک گروه جهادی بود که برای ترمیم گلزار شهدای روستاهای مختلف به این روستاهای خاص می‌رفتند. در هر روستا هم با داستانی مواجه می‌شوند. اتفاقاً آنچه در قالب فیلم کوتاه «رخ‌پوش» می‌بینید، برشی جداشده از همین مینی‌سریال است که قسمت اول آن را هم کار کردیم اما متأسفانه به تولید ادامه آن چندان وقعی ننهادند.

* یعنی این سریال هیچ‌گاه ساخته نشد؟

دهنوی: نه هنوز ساخته نشده اما آقای پاک‌جامه همچنان در حال مذاکره است تا شاید با همراهی بنیاد شهید در این زمینه اتفاقی رخ دهد. موضوع این مینی‌سریال هم شهدای روستایی است که هر کدام داستانی مختص خود را دارند. پژوهش‌های بسیاری هم در این زمینه داشتیم و به قصه‌های خوبی هم رسیدیم. در ایده مینی‌سریال آنچه ایده‌های پراکنده ما را به هم وصل می‌کرد، همین چند جوان بودند که در قالب گروه جهادی به روستاها می‌رفتند. ایده روستایی که همه مردهایش به جبهه رفته‌اند و زن‌هایش تنها مانده‌اند را داشتیم و از سوی دیگر هم این ماجرای سازمان مجاهدین یا همان منافقین را شنیده بودیم که وقتی مردان به جبهه می‌رفتند، آن‌ها همسران‌شان را می‌ترساندند تا بلکه آن‌ها مانع حضور شوهران خود در جبهه شوند. در مجموع این موقعیت داستانی خوبی بود که آن را در اختیار نویسنده قرار دادیم. چند نسخه از این روایت را آماده کردیم و سرانجام با یک بازنویسی نهایی به نسخه فعلی رسیدیم.

* آقای پاک‌جامه، شما همچنان قرار است تهیه‌کنندگی این مینی‌سریال را هم داشته باشید و آیا قرار بر تولید آن هست؟

بابک پاک‌جامه: هنوز قرار است ساخته شود.

دهنوی: نزدیک به دو سال است که پیگیر این کار هستیم.

پاک‌جامه: امیدواریم مجموعه‌ای برای این کار دغدغه پیدا کند و به تولید برسد. واقعیت این است که ما گنجینه‌ای ارزشمند به نام شهدا را در اختیار داریم که هر کدام تاریخچه و روایت خاص خود را دارند. در میان گفتگو با آدم‌ها معمولی جنگ که اتفاقاً بعد از جنگ به سر کارهای روزمره خود بازگشتند، به قصه‌های خوبی رسیدیم که یکی از آن‌ها همین قصه «انگشت به دهان» بود. «دور از شهر» عنوان مینی‌سریال ما بود که یکی از قسمت‌های آن همین «انگشت به دهان» نام داشت و بعدها به «رخ‌پوش» تغییر نام داد.

* جالب است که نام اول این روایت اشاره به ماجرای اذان گفتن متفاوت این زن‌ها دارد اما در فیلم متوجه نشدم که کارکرد این مدل اذان گفتن چه بوده است؟ آیا گروه خاصی را می‌خواستند از احوال خود با خبر کنند؟

دهنوی: اصولاً در روستاها به ویژه روستاهای شرق کشور در دو مقطع مهم، روی پشت‌بام خود اذان می‌گویند. یکی زمان تولد یک فرد است و دیگری زمان مرگ.

* یعنی این اذان اشاره به همان خبر کشته شدن «غلام» دارد؟

دهنوی: بله. ماجرای اذان گفتن، اساساً به همین دلیل بود. جالب است بدانید در همان روستای محل ضبط فیلم، زمانی که بازیگر می‌خواست روی یکی از پشت‌بام‌ها اذان بگوید، صاحب آن خانه که یکی از محلی‌های آنجا بود، گفت اجازه دهید اول به مادرم خبر بدهم که برای فیلم است، وگرنه اگر صدای اذان را بشنود، احساس می‌کند اتفاق بدی در خانه من افتاده است و هنوز این فرهنگ را دارند. زن‌های قصه ما هم وقتی خبر مرگ غلام می‌رسد، باید اذان می‌گفتند اما می‌خواستند به‌گونه‌ای اذان بگویند که کسی متوجه نشود آن‌ها در روستا تنها هستند. آن‌ها حتی در لباس پوشیدن هم تلاش‌شان در این راستا بود که کسی متوجه نشود مردی در این روستا نیست. نکته‌ای که در این پروژه از ابتدا مدنظر داشتیم این بود که سراغ هر روستایی می‌رفتیم، به آداب و رسوم مردم آن روستا احترام بگذاریم و به شکلی آن را در فیلم خود منعکس کنیم و نشان دهیم.

دهنوی: در همان روستای محل ضبط فیلم، زمانی که بازیگر می‌خواست بر روی یکی از پشت‌بام‌ها اذان بگوید، صاحب آن خانه که یکی از محلی‌های آنجا بود، گفت اجازه دهید اول به مادرم خبر بدهم که برای فیلم است، وگرنه اگر صدای اذان را بشنود، احساس می‌کند اتفاق بدی در خانه من افتاده است و هنوز این فرهنگ را دارند

* فکر نمی‌کنید به دلیل اینکه روایت این فیلم کوتاه بریده‌ای از یک مینی‌سریال است، نسخه فعلی الکن شده است؟

دهنوی: آنچه در مینی‌سریال داشتیم این بود که این گروه جهادی به روستایی می‌روند و در میان سنگ قبر شهدا، با سنگ قبری از یک شهید زن مواجه می‌شوند که برای‌شان سوال پیش می‌آید او که بوده است. آن‌ها سراغ زینت می‌روند که حالا پیر شده است و او آن‌ها را به روایت این داستان می‌برد. در آن قالب توضیحات بیشتری درباره این موقعیت داشتیم. مضاف‌بر اینکه برخی دیالوگ‌های خاص هم داشتیم که می‌توانست اطلاعات تکمیلی بیشتری به مخاطب بدهد.

پاک‌جامه: اگر شما شناختی از عملکرد منافقین داشته باشید، حتماً می‌دانید که آن‌ها به واسطه ایجاد ناامنی و از بین بردن حس امنیت در شهرها، درصدد بودند هم جنگ را کم‌اهمیت جلوه دهند و هم میزان مشارکت مردم را تا حد ممکن پایین بیاورند. به همین دلیل سراغ کارهایی برای ایجاد رعب و وحشت در شهرها می‌رفتند، به‌ویژه در شهرهایی مانند نیشابور که با ۲۷ هزار شهید، بیشتر از سه استان ما شهید داشته است. حتی در فیلم دیالوگی هست که می‌گوید شما را چه به جنگ، شما هزاران کیلومتر از جنگ فاصله دارید! آن‌ها می‌خواستند مشارکت مردم را در جنگ کاهش دهند.

دهنوی: این فشارها همواره وجود داشته و اگر یک جستجوی ساده از اطرافیان خود هم داشته باشید، این روایت‌ها را تأیید می‌کنند اما زنان ما چه در شهرها و چه حتی در روستاها هیچ‌گاه تسلیم این فشارها نشدند. در این فیلم هم شاهد هستیم که آن‌ها در برابر این فشارها نقشه‌های جدید می‌کشیدند و لباس مردانه می‌پوشیدند اما هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شدند.

* با این توضیح به نظر می‌رسد خودتان هم می‌پذیرید که نسخه فعلی نسبت به آنچه قرار بوده در مینی‌سریال روایت شود، کمی الکن شده است.

دهنوی: اینگونه نیست و در اکران‌های دیگری که با همین فیلم داشته‌ایم، مخاطبان چنین سوالاتی درباره آن نداشته‌اند. بالاخره مخاطب فیلم کوتاه متفاوت از فضای عمومی جامعه است و آثار کوتاه مخاطب خاص خود را دارند. ما البته خیلی علاقه‌مند بودیم که امکاناتی از سوی سازمان اوج برای‌مان فراهم می‌شد که بتوانیم این موقعیت و این کاراکترهای را بیشتر بسط و درباره‌اش توضیح دهیم.

پاک جامه: البته این به معنای عدم حمایت اوج نیست بلکه این سازمان صلاح ندانست که روی ادامه‌ای سریال سرمایه‌گذاری داشته باشد.

* هیچ‌گاه نپرسیدید چرا؟

دهنوی: خیلی‌ها این تصور را دارند که سازمان اوج پول بسیار زیادی در اختیار دارد که خیلی هم راحت آن را در اختیار همه می‌گذارد! واقعیت اما اینگونه نیست. ما این فیلم را در مجموعه «عصر» کار کردیم که یکی از زیرمجموعه‌های اوج است. «عصر» اساساً کارکردش کشف استعداد است و قرار نیست خودش مستقیماً وارد سریال‌سازی شود. این مرکز فقط قرار است موقعیتی را در اختیار شما بگذارد که بتوانید توانایی خود را محک بزنید. ما بعد از این کار از مراکز دیگری هم پیشنهاد داشتیم اما از این جهت که کارمان در این مجموعه موردتوجه قرار نگرفت، ناراحتیم. بالاخره این فیلم موضوع بسیار مهمی دارد که ما سعی کرده‌ایم با استانداردهای سینمایی آن را روایت کنیم. این فیلم می‌گوید ما الگوی درست یک زن مبارز را در سال‌های انقلاب و دفاع مقدس داشته‌ایم.

پاک‌جامه: افرادی که در مجموعه اوج فیلم‌اولی محسوب می‌شوند و برای اولین‌بار می‌خواهند یک کار داستانی بسازند، از سوی مجموعه «عصر» حمایت می‌شوند. این مجموعه از طرح شما حمایت می‌کند تا ببیند آیا می‌توانید فیلم را بسازید یا خیر. زمانی که کار را هم ساختیم، بسیار از آن استقبال کردند اما طرح‌های دیگری مطرح شد و سرانجام قرار بر این شد که ادامه این سریال را با همکاری مجموعه‌ها و ارگان‌های دیگر بسازیم.

دهنوی: ما برای این کار، سخت‌ترین طرح را هم انتخاب کردیم. خانه‌ای که در فیلم می‌بینید، حاصل یک هفته کار ماست که یک خانه خرابه را تکمیل کردیم. برای طراحی لباس هم وقت بسیار زیادی گذاشتیم تا پژوهش کاملی درباره طراحی لباس آن منطقه داشته باشیم. اسماعیل علیزاده که فیلم ما را تدوین کرده است، دو ماه قبل از کار ما، سیمرغ بلورین بهترین تدوین جشنواره فجر را برای فیلم «شنای پروانه» گرفته، وحید بیوته هم تندیس جشنواره فیلم کوتاه را برای بهترین تصویربرداری گرفته بود. ما تمام تلاش‌مان را کرده بودیم تا همه چیز از نظر کیفیت درست و اساسی باشد.

* کمی درباره پایان‌بندی فیلم صحبت کنیم. به نظر می‌رسد با وجود درج نوشته‌ای که مستقیماً به وجود قهرمان در زندگی ما اشاره می‌کند، هیچ کنش قهرمانانه‌ای را در فصل پایانی فیلم شاهد نیستیم!

دهنوی: ما به واسطه مصاحبه‌های زیادی که با رزمندگان و دوستان شهدا داشتیم، به تعریفی متفاوت از آنچه در سینما از کنش قهرمانانه وجود دارد، رسیده‌ایم. اتفاقاً اکثر شهدایی که ما داشته‌ایم، افرادی بوده‌اند که از قبل مشخص نبوده که شهید می‌شوند و تنها در لحظه‌ای که باید تصمیم درست را می‌گرفتند، این کار را کرده‌اند. همه این کنش قهرمانانه مربوط به یک لحظه می‌شود. اتفاقاً ما تمام فیلم را به گونه‌ای روایت کرده‌ایم که شما متوجه نشوید حرکت پایانی را چه کسی انجام می‌دهد؛ هم می‌تواند سمیه باشد، هم می‌تواند زینت باشد و هم می‌تواند هیچ‌کدام از آن‌ها نباشد. قهرمان‌ها همیشه شبیه چیزی که در سینما به ما نشان داده‌اند نیستند، بلکه در کنار خود ما هستند و گاهی متوجه آن‌ها نمی‌شویم. در نسخه مینی‌سریال این روایت، بعد از انفجار پایانی یک کات به سنگ قبر داریم که متوجه می‌شویم کدام یک شهید شده‌اند.

پاک‌جامه: از ابتدای فیلم، اکثر مخاطبان احساس می‌کنند نقش اصلی فیلم زینت است و قهرمان واقعی ما اوست، در حالی که پایان فیلم می‌فهمیم، به واسطه از خود گذشتگی‌ای که در یک لحظه بروز پیدا می‌کند، «طوبی» قهرمان واقعی است. او همان قهرمانی است که در یک لحظه تصمیم می‌گیرد جان سه نفر دیگر را نجات دهد. اساساً «از خود گذشتگی» در یک لحظه اتفاق می‌افتد. «ایثار» هم مربوط به یک لحظه است. شاید در ابتدای فیلم شما توجهی به «طوبی» نداشته باشید اما در انتها عمل قهرمانانه را از او می‌بینیم.

دهنوی: اتفاقاً در طول فیلم، به نظر می‌رسد طوبی از دیگران ترسوتر هم هست.

پاک‌جامه: حتی حاضر نمی‌شود تنهایی از خانه بیرون بروند. وقتی زینت دخترش را با طوبی راهی می‌کند، گویی طوبی یک پشت‌گرمی پیدا می‌کند. اما او در یک لحظه دست به تصمیمی متفاوت می‌زند.

* در ماجرای منافقین در فیلم این نشانه را داریم که آن‌ها برای پیش‌برد اهداف خود به راحتی یکی از خودشان را هم در معرض تهدید و مرگ قرار می‌دهند. نمی‌خواستید کمی بیشتر درباره این ویژگی آن‌ها صحبت کنید؟

دهنوی: اساساً آن‌ها اینگونه هستند که هر کس کمی برای‌شان خطر داشته باشد، به راحتی حذف می‌کنند. در این فیلم زاویه دید ما مربوط به مقاومت زنان بود. ماجراهای منافقین معمولاً جذابیت بالایی از نظر دراماتیک دارند و اگر کمی می‌خواستیم تمرکزمان را روی آن‌ها بیشتر کنیم، مخاطب از اصل ماجرایی که ما مدنظرمان بود، دور می‌شد. به همین دلیل به اندازه همان یک نارنجک، اشاره به این موضوع کفایت می‌کرد.

پاک جامه: جالب است که منافقین در این ۴۰ سال، غیر از لشگر مجازی‌ای که به راه انداخته‌اند، هیچ پیشرفتی هم نداشته‌اند! الان این توهم را دارند که با هشتگ زدن می‌توانند انقلاب کنند! آن‌ها هنوز به کارهای پارتیزانی و پروژه‌های نخ‌نمایی مانند «کشته‌سازی» ادامه می‌دهند و هیچ شگرد جدیدی هم ندارند. آدم خوب است حتی در دشمنی کردن هم کمی خود را به‌روز نگه دارد!

* فکر نمی‌کنید نسبت به منافقین در سینما کمی کم‌کار بوده‌ایم و آنچه مردم امروز نسبت به این گروهک می‌دانند، غالباً محصول کنکاش‌های خودشان بوده است؟

دهنوی: اتفاقاً من نگاه کاملاً متفاوتی دارم. به نظر من رسانه و حتی سینما لااقل طی ۵ سال اخیر، به اندازه کافی در این حوزه کار کرده است. اتفاقاً اگر امروز شاهد هستیم که جریان‌های مخالف و معترض در هر سطح و نسبتی، تکلیفش با این گروه مشخص است، به دلیل کمکی است که رسانه در این سال‌ها در این زمینه داشته است. «منافقین» آنقدر کوچک و ناکارآمد هستند که تنها می‌توان در فضای دراماتیک سینما به آن‌ها اشاره کرد. در همین اعتراضات اخیر هم عیان شد که ما دیگر نیازی نیست فیلمی درباره این‌ها بسازیم، مردم به خوبی آن‌ها را می‌شناسند و نسبت به جنایت‌های آن‌ها واقف هستند.

پاک‌جامه: دشمن همواره دشمنی خودش را می‌کند و منافقین هم در این سال‌ها ثابت کرده‌اند که حتی برای یک لحظه هم دست از دشمنی خود برنداشته‌اند. آن‌ها سال‌هاست که مشغول هزینه‌سازی برای ما هستند. مسئله اما اینجاست که بدانیم آن‌ها از کدام فرصت‌ها استفاده می‌کنند؟ دقیقاً از آن فرصت‌هایی استفاده می‌کنند که ما غفلت می‌کنیم. هر گاه ما در جایی غفلت و کوتاهی داشته‌ایم، آن‌ها از همان استفاده کرده‌اند وگرنه هیچ‌گاه آن‌قدری قدرت و توانایی نداشته‌اند که خودشان بخواهند وارد میدان شوند و ضربه‌ای بزنند. از همان جاهایی استفاده کرده‌اند که بعضاً ما ناخواسته غفلت و کوتاهی داشته‌ایم.

جالب است که در این ۴۰ سال، غیر از لشگر مجازی‌ای که به راه انداخته‌اند، هیچ پیشرفتی هم نداشته‌اند! الان این توهم را دارند که با هشتگ زدن می‌توانند انقلاب کنند! آن‌ها هنوز به کارهای پارتیزانی و پروژه‌های نخ‌نمایی مانند «کشته‌سازی» ادامه می‌دهند و هیچ شگرد جدیدی هم ندارند. آدم خوب است حتی در دشمنی کردن هم کمی خود را به‌روز نگه دارد! جالب اینکه هر چه پیش رفته‌ایم، جامعه رشد بیشتری در مقابل این‌ها از خود نشان داده است. در همین حوادث اخیر وقتی توئیتر را رصد می‌کنیم، شاهدیم که هر بار آن‌ها تلاش می‌کنند موجی به راه بیندازند، همین جوان‌های دهه ۷۰ و ۸۰ که خیلی وقت‌ها به آن‌ها اعتماد هم نداریم، با آن‌ها همراهی نمی‌کنند. شاید آنها کف خیابان بیایند و اعتراض هم بکنند، اما با این جماعت منافق همراه نمی‌شوند. با شعار آزادی حجاب به‌میدان آمده‌اند اما هنوز در گروهک خودشان حجاب که هیچ، حتی وصلت و فرزندآوری افراد هم تحت نظارت است!

دهنوی: واقعیت این است که نسل جدید متوجه جنگ رسانه‌ای شده است. شاید نمی‌تواند بیان کند که شاهد چه اتفاقاتی هستیم اما متوجه شده است آنچه در فضای مجازی می‌بیند، همه واقعیت جامعه‌اش نیست. فکر می‌کنید این نسل متوجه جنایات منافقین نمی‌شود؟

برچسب‌ها