به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «فاندامنتالیسم (بنیادگرایی)» نوشته ملیس روتون بهتازگی با ترجمه بیژن اشتری با شمارگان ۳۰۰ نسخه، ۲۲۱ صفحه و بهای ۱۱۰ هزار تومان توسط نشر افکار منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب سومین مجلد از مجموعه «درآمدی کوتاه» این انتشارات است. بنیادگرایی بهطور جوهری به معنای محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین یا یک ایدئولوژی در تمام شئون اندیشه و سبک زندگی است. در مطالعه همسنجشی ادیان، منظور از بنیادگرایی چندین برداشت متفاوت از تفکّر و عمل دینی است، از طریق تفسیر تحتالّفظی متون دینی همانند انجیل یا قرآن و همینطور گاهی نهضتهای ضدمدرنیست در ادیان گوناگون است.
کتاب شامل هفت فصل به ترتیب با این عناوین است: «شباهتهای خانوادگی»، «شوکِ تفاوت»، «دامهای ملانقطیگری»، «نظارت بر زنان»، «بنیادگرایی و ملیگرایی- بخش نخست»، «بنیادگرایی و ملیگرایی- بخش دوم» و «نتیجهگیری».
ملیس روتون ( -۱۹۴۲)، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی ایرلندی است. به گفته وی این کتاب درباره ظرفیتهای بالقوه حرکتهای احیاگرانه مذهبی برای ایجاد تعارضهای به شدت انباشته سیاسی و اجتماعی در یک دنیای جهانیشده هر دم رو به کوچکتر شدن است؛ دنیایی که آدمهای آن با وجود داشتن اعتقاداتِ گوناگون و ناهمگون مجبور به زندگی در کنار یکدیگرند.
ملیس روتون برای نگارش این کتاب دست به پژوهشی دقیق میزند و با مرور بسیاری از اسناد تاریخ سیاست، بررسی ریشههای الهیاتی این مفهوم و جایگاه آن در سنتهای مذهبی و ادیانی مانند اسلام، تصویری چند وجهی از فاندامنتالیسم ارائه میدهد. نتیجه این پژوهشها، متنی خوشخوان است که موجب آشنایی خواننده با بنیادگرایی میشود و دریچه ورودی است برای تفکر دربارهی این مفهوم.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «بنیادگرایی دقیقاً ریشه در زمینه الهیاتی خاصِ آمریکای پروتستان اوایل سده بیستم دارد، و به کار بردن اصطلاح مذکور در فراسوی محدودهی اصلیاش، بی هیچ اغراقی، مشکلساز است. با وجود این، امیدوارم از طریق ارائه نمونهها و توازیهای متعدد نشان دهم که در سنتهای مذهبی متفاوت، شباهتهای قاطعی میان بنیادگراییها یا ستیزهجوییهای مذهبی وجود دارد. این شباهتها چه بسا معادل با گزینه اعتقادی منسجمی برای پیروزی دمکراسی لیبرال نباشد، آنگونه که از سوی فرانسیس فوکویاما در مقالهی معروفش، پایان تاریخ و آخرین انسان منتشر شده در سال ۱۹۹۲ مطرح شده است. اما شباهتهای گفته شده، به باور من، حکایت از بیماری سوءتغذیه معنوی و روابط فرهنگی دستخوشِ اختلالِ کارکردیای دارد که ویژگی دنیایی است که برخی از شارحان معاصر ترجیح دادهاند از آن به عنوان «سرمایهداری متأخر» نام ببرند.»
در بخشی از کتاب فاندامنتالیسم (بنیادگرایی) میخوانیم:
بنیادگرایان در هر جایی از عالم گرایش به تفسیر ملانقطیوار یا تحتاللفظی متونی دارند که از نظر آنان مقدس به شمار میرود. نظرسنجی انجامشده در ۱۹۸۰ توسط گالوپ گویای آن است که چهل درصد مردم آمریکا معتقدند که انجیل کلام حقیقی و واقعی خداوند است و نوشتههای این کتاب باید به صورت تحتاللفظی و کلمه به کلمه درک و فهم شود. به طور مشابهی، بیشتر مسلمانان ایماندار و نه فقط «اسلامگرایان» یا «جنگجویان مسلمان» را میتوان بنیادگرا نامید، زیرا از نظر آنان قرآن مبین معادل است با اصل «کلام خداوند». مسلمانان ایماندار معتقدند قرآن از جانب خداوند و به واسطه جبرئیل فرشته بر حضرت محمد [ص] نازل شده است. آنان معتقدند که قرآن از آنجایی که توسط عثمان-خلیفه سوم مسلمین که از ۶۴۴ تا ۶۵۶ میلادی حکومت کرد-جمعآوری و تجلید شده، متن کامل بی کموکاست و عاری از هرگونه تغییری است. از نظر پژوهشگران مسلمان محافظهکار و نیز بنیادگرایان تندرو، شیوۀ انتقادی تاریخی امر ناپسند و مردودی به شمار میرود. زیرا در این شیوه زبان وحی به مثابه نوعی ساختار بشری انگاشته میشود که سطح آگاهیها و تبعیضهای موجود در زمانه خویش را بازتاب میدهد. نصر حامد ابوزید، محقق دانشگاهی مصری، که در اثر تحقیقش درباره قرآن از روششناسی انتقادی ادبی مدرن استفاده کرده بود، وادار به تبعید شد.
روش انتقادی متن شناسنه این امکان را به پژوهشگران میدهد که متن را ساختارگشایی کنند. از سدهی هجدهم به بعد، این روش تحقیقی برای بررسی انتقدای انجیل نزد پژوهشگران معمول و رایج شده است. پژوهشهای انتقادی از قرآن نیز از همین روش صورت میگیرد، اما روش مذکور عمدتاً محدود شده است به مسلمانان غیر مسلمان.