خبرگزاری مهر، گروه جامعه: چهارم آبان ماه بود که جوانی ۲۱ ساله تنها به جرم بسیجی بودن توسط سنگ دلانی که از دسته اغتشاشگران بودند به شهادت رسید؛ نحوه شهادت آرمان علی وردی به گونه ای بود که خیلی از کاربران شبکه های اجتماعی از واژه «مرگ صبر» برای این شهید استفاده کردند.
از نخستین دقایق اعلام این خبر ماموران پلیس آگاهی تهران به دنبال دستگیری این متهمان سنگ دل بودند تا امروز ۱۲ آبان ماه موفق به دستگیری ۵ نفر از متهمان اصلی شهادت این طلبه بسیجی شدند.
بر اساس فیلمی که در فضای مجازی منتشر شده بود انتظار داشتم تا با افرادی مواجه شوم که به کاری کرده اند افتخار می کنند! چراکه این افراد در فیلم هم می گویند که این تازه شروع ماجرا است و می خواهند رفتارهای دیگری مانند شهادت این طلبه را ادامه دهند.
وارد مقر پلیس تهران بزرگ می شوم ۵ متهم ایستاده اند و سرشان را به دیوار تکیه داده اند؛ ماسک ها را بر چشمانشان کشیده اند و به شدت ترسیده اند! یکی از آنها می گفت: «ما چرا اینجاییم؟ ما در خانه خواب بودیم!» معلوم است که پلیس آنها را غافلگیر کرده است.
نفر اصلی که در فیلم چاقو به دست دارد، موهای بلندی دارد که آنها را دم اسبی بسته است؛ به سراغش می روم تنها ۲۳ سال دارد؛ ترس در چهره اش موج می زند؛ این فرد هم مانند دیگر متهمانی که دستگیر می شوند شروع به انکار می کند؛ «من نبودم، من برای تماشا رفته بودم، همه رفتند ما هم رفتیم» اما وقتی از او سوال می شود که چرا تو کمک آن بسیجی نکردی هیچ نمی گوید و سکوت می کند!
از او می پرسم: «چطور دلت آمد به آن جوان چاقو بزنی؟ گناهش چه بود؟» بینی اش را با سر آستینش پاک می کند و شروع به صحبت می کند، او می گوید: «با همسرم رفته بودیم تا در اجتماع شرکت کنیم، دیدیم همه می دوند ما هم دویدیم، گفتند بسیجی که از قبل شناسایی کردیم را پیدا کردیم، میخواستیم حال او را جا بیاوریم؛ من اصلاً او را نکشتم.»
به او می گویم: «پلیس مستندات دارد که تو فرد چاقو به دست هستی، تو از نفرات اصلی هستی چه چیزی را انکار می کنی؟» سکوت می کند و سرش را تکان می دهد.
افسر پرونده اش می گوید: «در تلفن همراهش پیامکی است که به دیگران ارسال شده، در آن پیامک نوشته آن بسیجی را پیدا کردیم بیایید به این آدرس»
انکار متهمان بعد از دستگیری چیزی است که در همه متهمان شبیه به هم است، کمتر متهمی را داریم که صراحتاً به جرم خود اعتراف کند؛ آن طور که ماموران پلیس آگاهی می گویند این متهمان غافلگیر شدند و چند ساعت از دستگیری آنها می گذرد.
به سراغ متهم دیگر می روم؛ قد بلندی دارد، با دستانی که از پشت دستبند زده اند شلوارش را محکم گرفته است؛ دندان هایش لمینیت است؛ دارد به ماموران می گوید: «من اصلاً مال این حرفها نیستم، من قیافه ام به آدم کش ها می خورد؟» وقتی ماموران فیلمش را نشانش می دهند سکوت می کند!
این فردی کسی است که شهید علی وردی را با سنگ می زند؛ به او می گویم: «تو با سنگ به شهید زدی اما می گویی آدم نکشتی!» می گوید: «من می خواستم بترسانمش، می خواستم حالش را جا بیاوردم، اما نمی خواستم بمیرد.»
به یکباره همه این ۵ نفر گریه می کنند، با اینکه با فاصله از هم ایستاده اند با صدای بلند گریه می کنند، فردی که شهید را با سنگ زده است داد می زند و می گوید: «من وکیل می خواهم» ماموران او را آرام می کنند و به او اطمینان می دهند که می تواند وکیل بگیرد.
متهمان باید به دادسرا بروند تا پرونده آنها تکمیل شود؛ سردار حسین رحیمی رئیس پلیس تهران بزرگ خطاب به آنها می گوید: «همان طور که شما ۵ نفر دستیگر شده اید، باقی همدستانتان هم دستگیر می شوند، تمامی آنها شناسایی شده اند»
این متهمان برخلاف ادعاهایی که در فیلم و شبکه های اجتماعی دارند آنقدر هم بر کاری که می کنند باور ندارند و تا دستگیر شدند شانه از همه چیز خالی کرده و به شدت ترسیده اند؛ کلید واژه «فریب خوردیم» بر لبان همگی آنها بود؛ حال باید دید واقعاً این افراد فریب خورده هستند یا واقعاً از اعضا اصلی جرم و جنایت در این روزهایی هستند که کشور درگیر ناآرامی است.