خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: برای بررسی وضعیت مسلمانان در جهان چارهای جز بررسی نسبت دین و دولت در سرزمینهایی که اتباع و شهروندانی مسلمان دارند نیست. در میان کشورهای مختلف وضعیتهای گوناگونی را شاهدیم. طبعاً بررسی وضعیت مسلمانان در کشورهایی که نسبت به مساله دین و دینداری مواضعی خاص دارند، اولویت دارد. پیشتر در گزارشها و گفتگوهایی به بررسی وضعیت دین و دولت در کشورهای چین، ازبکستان، هند، آذربایجان، روسیه، تاجیکستان در اینجا پرداخته بودیم. یکی از کشورهایی که همه روزه خبرهایی مبنی بر وضعیت سخت دین داری در آن منتشر میشود، جمهوری آذربایجان است. به همین جهت در بررسی وضعیت «دین و دولت» در گستره جهان، گام نهم را با بررسی وضعیت سیاستهای دینی جمهوری آذربایجان برداشتیم.
پایان عصر حاکمیت کفر و الحاد در قفقاز در دوره اتحاد جماهیر شوروی، که به مدت طولانی به جدایی و فراق مردم مسلمان منطقه از هویت اصیل اسلامی خود منجر گردیده بود، پس از استقلال جمهوری آذربایجان، دوباره بارقههای امید را در میان مردم دیندار این کشور زنده کرد. اما در پی این استقلال و رهایی از بند نظام کمونیستی، مردم مظلوم آذربایجان هرگز طعم شیرین انجام آزادانه اعمال و مناسک دینی و ابراز هویت دینی را نچشیدند و هر سال هم شاهدیم که بر محدودیتها و قید و بندهای آزاردهنده با پوشش مصوبات به ظاهر قانونی و رسمی افزوده میشود.
در ماههای محرم و صفر همه ساله ضمن آنکه بر اقدامات ضددینی دولت آذربایجان از قبیل برگزاری جشنوارههای موسیقی مبتذل و سایر اقدامات مغایر با شئونات اسلامی افزوده میشود، در همان حال محدویتهای زیادی نیز برای مردم عزادار در برگزاری مراسمهای سوگواری سیدالشهدا (ع) اعمال میگردد.
ابعاد مختلف زندگی در جمهوری آذربایجان به وضوح نشان میدهد که گرایش به احیای دین اسلام و برقراری سبک زندگی اسلامی در این کشور طی دهههای گذشته رشد تصاعدی داشته است.حضور مردم در مساجد و حسینیهها و زیارتگاهها و تمایل ایشان به یادگیری علوم دینی و اجرای احکام اسلام افزایش پیدا کرده است. این تغییرات نشان میدهد احیای دین اسلام در جمهوری آذربایجان با سرعت غیر قابل باوری پیش رفته و مردم این کشور در سالهای گذشته از آن وضعیت الحاد و بی دینی که شوروی تحمیل کرده بود، رها شدهاند. با این وجود در سالهای اخیر سرکوب فعالان دینی جمهوری آذربایجان تشدید شده است. پیش تر، آریه گوت، مستشار صهیونیست دولت جمهوری آذربایجان خواستار برخورد جدی مقامات امنیتی این کشور با اقشار مؤمن مردم جمهوری آذربایجان که این عنصر صهیونیست آنها را عاملان ایران در جمهوری آذربایجان توصیف کرد، شده بود.
رویکردهای دین ستیزانه دولت آذربایجان
حاکمیت جمهوری آذربایجان با توجه به ماهیت سکولاری که دارد مانع رسمی و مشهود گسترش اسلام در این کشور است. دینداران در این کشور حتی حق اینکه کودکان خود را با حجاب به مدرسه بفرستند، ندارند. جامعه دیندار مردم آذربایجان نمیتوانند نماینده مجلس یا مقام دولتی بشوند، حتی اگر فردی به عنوان فرد نمازخوان شناخته شود نمیتواند در ساختارهای نظامی و انتظامی موقعیتی بگیرد و اگر مظاهر دینداری از آنها مشاهده شود با ایشان برخورد میشود.
بیکاری در جمهوری آذربایجان خواه برای دینداران و خواه برای سایر مردم این کشور بسیار گسترده است. فرصتهای شغلی نیز معمولاً بر اساس روابط حزبی، ارتباطات فامیلی، طایفهای، سیاسی و گروهی اختصاص پیدا میکند. اکثر فرصتهای شغلی در جمهوری آذربایجان به کسانی داده میشود که عضو حزب حاکم باشند یا به نوعی با طایفه حاکم مراوداتی داشته باشند و به نوعی مجری منویات علیاف ها باشند. قشر دیندار جمهوری آذربایجان نیز اکثراً در کارهای غیر دولتی و خصوصی و در کسب و کار و تجارت خرد فعال هستند تا موانعی که در ساختارهای حاکمیتی و ادارات دولتی وجود دارد دست و پاگیر آنها نشود. با همه سخت گیری ها و موانعی که وجود دارد، به هر حال، شماری از دینداران نیز توانستهاند به ادارات دولتی و ساختارهای نظامی و انتظامی راه بیابند و برای امرار معاش خود اشتغال داشته باشند که البته، اشتغال و امرار معاش این قشر از مردم جمهوری آذربایجان با حفظ عقاید و رعایت احکام اسلامی بسیار دشوارتر است. این قشر از مردم جمهوری آذربایجان حتی از وجود یک نمازخانه در اکثر ادارات محروم هستند و حتی در مراکز تجاری غیردولتی هم که دینداران به همت و هزینه خود نمازخانهای دایر میکنند، با انواع و اقسام ایرادگیریها و ممانعتها و برچیده شدن نمازخانههایشان مواجه میشوند.
متأسفانه در ۳۰ سال گذشته بعد از استقلال جمهوری آذربایجان سازمانهای مختلف میسیونری را برای جلوگیری از احیای اسلام و تشیع در این کشور فعال کردند. انواع و اقسام این گونه سازمانها و فرقهها مانند آدونتیست ها، شاهدان یهوه، بهائیان، کریشناییها، بوداییها و حتی شیطان پرستها را در این کشور فعال ساختند و برای آنها در باکو دفتر دایر شد تا به این وسیله مانع بازگشت مردم به اعتقادات اصیل اسلامی خود شوند.مهمتر از اینها، جریان نورچی از ترکیه وارد آذربایجان شد و مانند سرطان در ساختار آموزشی، اقتصادی، تجاری و اداری جمهوری آذربایجان نفوذ پیدا کرد.
برنامه ریزی برای گسترش وهابیت در جمهوری آذربایجان
همچنین در اقدامی دیگر وهابیها را با سرمایه و دستاندرکاری سعودی و برخی کشورهای عربی دیگر وارد آذربایجان کردند. به طور مشخص عناصری را به دانشگاه مدینه برای تحصیل بردند و فعالان وهابی را که امروزه در جمهوری آذربایجان مبانی اسلام و شیعه را زیر سوال میبرند و القا شبهه در اذهان جوانان و مردم این کشور میکنند، برای ایجاد تضاد و تفرقه در درون مردم جمهوری آذربایجان پروراندند که امروزه با استفاده از شرایط مساعد دولتی و غیردولتی که برایشان در این کشور فراهم است، در رسانههای جمهوری آذربایجان ترکتازی میکنند. با اینکه در جمهوری آذربایجان قبل از فروپاشی شوروی حتی فرقه سلفی به عنوان پایهای برای وهابیت وجود نداشت، با این حال در چنین جامعهای، به طور کاملاً مصنوعی و وارداتی فرقه وهابی را پایه گذاری کردند و به آنها در باکو در منطقه نریمانف مسجد اختصاص دادند؛ حتی اسم مسجد جامع این منطقه را هم به مسجد ابوبکر تغییر دادند و این مسجد را به مرکز وهابیت در باکو تبدیل کردند. البته، بعدها خودشان به خاطر اختلاف درونی بین وهابیها و عملیات تروریستی و انفجار نارنجک در درون این مسجد که اتفاق افتاد، ظاهراً این مسجد را بستند، اما عملاً و در پنهان این مرکز وهابی به طور واقعی تعطیل نشد و حتی علاوه بر آن، مراکز تجمع وهابیها در مناطق مختلف باکو پخش شد.
به گونهای که در منطقه مرکزی «ایچری شهر» باکو مسجدی را که به مسجد لزگی ها مشهور بود، به مرکز تجمع دیگری برای وهابیها تبدیل کردند. یا اینکه در منطقه «قارا چوخور» در حومه باکو مرکز تجمع وهابی دایر کردند. در طول سه دهه گذشته وهابیها را در سومقاییت، شهر صنعتی نزدیک باکو هم فعال کردند. در مناطقی مثل قزاق و زاگاتالا و شکی و سایر مناطق شمالی جمهوری آذربایجان که به طور سنتی محل سکونت اهل تسنن جمهوری آذربایجان است نیز وهابی فرصت جولان دادن یافتند و حتی گروهکی تحت عنوان «برادران جنگل» تأسیس کردند که هر از گاهی به پادگانها و مراکز نظامی برای سرقت اسلحه هجوم میبردند و از عابربانکها نیز پول سرقت میکردند. تکفیریها وهابی در آذربایجان از طرف دولت کاملاً آزادی عمل و تبلیغ عقاید خود را دارند و حتی با کمی دقت میتوان متوجه مراکز تجمع و آموزش آنها در لنکران، شوشا، باکو و اسماعیللی شد.
محدودیتهای روزافزون برای شیعیان جمهوری آذربایجان
از طرف دیگر، در همین سه دهه بیشترین محدودیت و محرومیت رسمی و دولتی برای شیعیان جمهوری آذربایجان که اکثریت مردم این کشور را تشکیل میدهند، اعمال شد و به طور مستمر روحانیون و فعالان شیعی نظیر حاج علی اکرام ناردارانی و سایر ریش سفیدان این منطقه، حاج محسن صمدوف، رهبر حزب اسلام، حاج آقا نوری، حاج واقف عبدالله اف که در زندان به شهادت رسید و به علت مبارزات ضد ممنوعیت حجاب در مدارس به «شهید حجاب» معروف شد، حاج آبگل سلیمان اف، حاج طالع باقرزاده، روحانی جوان و انقلابی و نترس، حاج ایلقار ابراهیم اوغلو، حاج الشن مصطفی اوغلو، حاج فرامیز عباس اف و دهها و بلکه صدها روحانی دیگر بارها بازداشت و زندانی شدند و بسیاری از آنها هنوز در زندانهای جور و ستم در جمهوری آذربایجان نگهداری میشوند. به اینها باید اضافه کرد جوانان پاک و مؤمنی همچون عباس حسین، ابوالفضل بنیادوف و بسیاری از دیگر از جوانان گمنام گنجهای و لنکرانی و ناردارانی و باکویی و جلیل آبادی و … که به زندان افتادند و برخیها همانند ابوالفضل بنیادوف ناردارانی بر اثر اصابت گلوله در حمله نیروهای پلیس به مجلس عزای حسینی در نارداران و عدم رسیدگی در زندان، مادام العمر معلول و جانباز شدند و در این میان، نارداران به عنوان روستایی که چندین شهید در راه مبارزه برای احیای اسلام در جمهوری آذربایجان تقدیم کرده است، به عنوان «دارالشهداء» در جمهوری آذربایجان در یادها مانده است.
در مقابله با بازگشت مردم جمهوری آذربایجان به اسلام، جریانهای مختلفی در جمهوری آذربایجان ایجاد یا تقویت شد و همه این جریانها با هم همکاری و همانند جنگ احزاب در صدر اسلام، علیه اعتقادات اسلامی و شیعی مردم آذربایجان وارد عمل شدند. هماهنگی همه این جریانات با حاکم شدن سیاست چند فرهنگ گرایی در جمهوری آذربایجان و مراکز متولی اجرای این سیاست صورت گرفت. تئوری پردازان آن نیز سازمانهای صهیونیستی و آمریکایی همانند سازمان «سیمون ویزنتال»، «کنفرانس رؤسای سازمانهای یهودی آمریکا»، «کمیته یهودیان اوراسیا»، فراماسونها و صهیونیستهایی که در هیأت امنای سازمان به اصطلاح «مرکز بینالمللی نظامی گنجوی» گرد آمدهاند، هستند که نظریه پردازیها و ایجاد و تکمیل مبانی فکری سیاست «چندفرهنگ گرایی مدل آذربایجانی» را در اختیار دارند.
از طرف رژیم صهیونیستی مستشارانی برای جمهوری آذربایجان در این زمینه در نظر گرفته شد و هماهنگی تمام این جریانهای رنگارنگ ضد اسلامی را نیز این مراکز بر عهده داشتند و سیاست چند فرهنگ گرایی را در جمهوری آذربایجان با نام «مولتی کولترالیزم» (مولتی کالچرالیزم) طراحی و اجرا کرده، پیش بردند. برای ایجاد «مرکز بینالمللی چندفرهنگ گرایی باکو» نیز در پایتخت جمهوری آذربایجان ساختمانی بزرگ با بودجهای کلان را اختصاص دادند.
یکی از شعبههای مهم این مرکز نیز در فلسطین اشغالی دایر شد و شخصی به نام آریه گوت که تابعیت دوگانه آذربایجانی اسرائیلی دارد به عنوان رئیس نمایندگی مرکز بینالمللی چند فرهنگ گرایی باکو در اسرائیل با گرفتن حکم از رئیس جمهوری آذربایجان منصوب شده است. چنین موانعی در مقابل بازگشت مردم جمهوری آذربایجان به اعتقادات اسلامی وجود دارد که البته مردم جمهوری آذربایجان و جریان اصیل شیعی در این کشور اکثر این موانع را پشت سر گذاشتند و به طور مستمر در حال خنثی سازی دسیسهها و طراحیهای فکری و اجرایی این مراکز هستند. اما، موانع فیزیکی مانند دستگیریها، حبس، شکنجه و قتل دینداران جمهوری آذربایجان است که همچنان ادامه دارد.
قانونی برای مقابله با آزادی اعتقادات و وجدان
قانونی در جمهوری آذربایجان تحت عنوان «قانون آزادی اعتقادات و وجدان» وجود دارد. اما در عمل کاملاً برعکس است و باید نام آن را «قانون محدودیت و ممنوعیت اعتقادات و وجدان» گذاشت. اکثر بندهای این قانون غیر از آن بندی که به صورت ظاهری اشاره شده اعتقادات آزاد است، در باب محدودیت و ممنوعیت عقاید و افکار است. در عمل هم محدودیتهای فراوانی اعمال شده است. در سیاست چند فرهنگ گرایی و آزادی اعتقادات تنها جریان و گروهی که نفع میبرد جریان غیر اسلامی و غیر شیعی است. در جمهوری آذربایجان، یهودیها آزادی عمل کامل دارند، کنیسهها و تجمعات نمایشی خود را به آسانی دایر و برگزار میکنند. اما در مقابل مسلمانان اجازه برگزاری هیچ مراسم جمعی گستردهای را در خارج از مساجد ندارند و اگر انجام بدهند با مقابله پلیس مواجه میشوند. آزادی اعتقادات در جمهوری آذربایجان یک ادعا بیش نیست.
احیای اسلام، تهدید کننده ثروتهای بی حد و حصر
متولیان حاکمیت آذربایجان بازگشت مردم به اعتقادات دینی را تهدیدی برای حاکمیت خود و برخورداری بی حد و حصر از ثروتهای موجود در این کشور میشناسند که تقریباً تمامی آن را به انحصار خود گرفتهاند و علاوه بر زندگی اشرافی و خوشگذرانی که در داخل جمهوری آذربایجان برای خود دست و پا کردهاند، با انتقال بخشهای بزرگی از این ثروتها به انگلیس و بانکهای اروپایی و سوئیسی و نیز مناطق خارج از مرکز، زندگی اشرافی برای خود تدارک دیدهاند. اخیراً هم در مدارک پاندورا که فاش شد، نام قدرتمندان و ثروتمندان و حاکمان جمهوری آذربایجان و ثروتهایشان در انگلیس و سایر جاها انباشتهاند، مطرح شد و حتی رئیس جمهوری آذربایجان بدون انکار این وضعیت، تاکید کرد که وی قبل از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، دارای تجارت و سرمایه بوده است و بعد از ریاست جمهوری صلاح خود را در این دیده است که ثروتش را به فرزندانش منتقل کند! در حقیقت، حاکمان و قدرتمندان جمهوری آذربایجان، احیای اسلام و تفکرات اسلامی مردم این کشور را تهدیدی برای موقعیت و قدرت و ثروتهای خود و نیز تهدیدی برای حاکمیت غیر مستقیم صهیونیسم و فراماسونری در جمهوری آذربایجان تلقی میکنند. بنابراین حاکمیت آذربایجان برای اینکه خود را از این تهدید مصون کند سیاست سرکوب جریان اسلامی را در پیش گرفته است.