خبرگزاری مهر، گروه استانها- بهرام قربانپور: هوا بارانی بود اما دلم بارانیتر، گنبد اسلیمی شکل حرم زیر شُرشُر باران پشت پنجره ماشین خودنمایی میکرد. از خودرو پیاده و روانه حرم شدم، فضای آرام بخش و معنوی حاکم بود، حیفم آمد قبل از اینکه به مهمانی خانواده شهید شرف یاب شوم عرض ادب و ارادتی به ساحت مقدس آستان مبارک سید جلال الدین اشرف (ع) نداشته باشم.
بعد از مهمانی دل، حرم را به سمت حرم دیگری ترک کردم، آسمان همچنان میبارید و هوا عبای زمستانه به تن کرده بود. کوچه و پس کوچههای شهر حال و هوای دیگری داشت هر طرف که مینگریستی، تمثال مبارک شهیدی را میدیدی که این روزها یک استان در فراقش گریه سر میدهند و غمش یک شهر را سیاه پوش کرده است.
شهید «مجید یوسفی» را می گویم؛ مدافع حرمی که تا دیروز در محور جبهه مقاومت در سوریه علیه تکفیریها و داعشی ها لباس رزم بر تن کرده بود اما حضرت عشق رزق شهادتش را در شهر و دیار خودش «آستانه اشرفیه» قرار داد.
شهادت در یک قدمی اش بود
بسیجی مدافع حرمی که رؤیای شهادتش در دفاع از حرم و در محور مقاومت و همرزمی با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی تعبیر نشد و در زادگاهش و در کوچه و پس کوچههای آستانه اشرفیه به دست داعشیهای داخلی به طرز وحشیانهای به فیض شهادت نائل آمد، مدافع حرمی که سه بار به سوریه عزیمت کرد تا لباس شهادت بپوشد اما نمیدانست که شهادت در یک قدمیاش است.
وارد کوچه شهید یوسفی شدیم، درب سفید رنگی با پارچههای مشکی و منقش به عکس شهید از دور نمایان بود، نزدیک تر که شدیم پیرمردی قدخمیده با محاسنی سفید به استقبالمان آمد، پدر شهید یوسفی بود.
خوشحالی پدر از شهادت پسر
غم روزگار اگرچه بر قامتش سنگینی میکرد و در دل به سوگواری فرزند شهیدش نشسته بود اما استقبال گرم و سخنان دلنشینش سرمای هوا را از تنمان زدود و به روایتی دیگر از این همه عشق و معرفت در این شرایط حساس، «دلگرم و امیدوار» شدیم.
«حاج احمد یوسفی» از غم هجران فرزندش روزهای سختی را میگذراند اما از اینکه پسرش در راه امنیت و اقتدار کشور شهید شده، خوشحال است.
تولدِ تلخ
«محمد صالح» فرزند بزرگ شهید یوسفی است که داعش صفتان داخلی در شب تولدش داغ بر دلش گذاشتند و بزرگترین حامی و پشتوانهاش را شهید کردند. چه روزگار غریبی شده است او از این بعد به جای فوت کردن شمع تولد، باید شمع عزا روشن کند.
فرزند شهید مجید یوسفی با نگاهی بغض آلود به قاب عکس پدرش، میگوید: دلم برای اخلاق خوب، مهربانی و معرفت پدرم تنگ شده است.
بغضهای تودار و اشکهای سرازیر شده محمدصالح را آرام نمیکند و محکم عکس پدر شهیدش را بغل کرده و می بوسد و گریه میکند.
انتظار دیدار دوباره
«احمدرضا» فرزند کوچک شهید یوسفی که هنوز غم فراق پدر را باور نکرده میگوید: هر لحظه منتظرم که پدرم برگردد و دوباره محکم بغلش کنم.
وی که آرزوهای زیادی را همراه پدر برای خودش در ذهن تصور میکند، پذیرش دوری و فراق برایش سخت و جانکاه است.
فرزندم را برای دفاع از نظام و انقلاب تشویق میکردم
حاج احمدِ قصه در حالی که به ما چای تعارف میکرد، گفت: پسرم عاشق ولایت و انقلاب بود و اعتقادات و آرمانهایش را هیچ چیز معاوضه نمیکرد.
پدر شهید مدافع امنیت مجید یوسفی با اشاره به نحوه به شهادت رسیدن فرزندش، بیان کرد: برقراری امنیت و آرامش چه در حرم اهل بیت در سوریه باشد و چه در کوچه و پس کوچههای آستانه اشرفیه، یک تکلیف الهی است و شهادت و جان سپاری در این مسیر برکات زیادی به همراه خواهد داشت.
حاج احمد با بیان اینکه همیشه فرزندم را برای دفاع از نظام و انقلاب تشویق میکردم، گفت: لازم باشد برای دفاع از انقلاب و آرمان شهدا و امنیت کشور، خودم لباس رزم می پوشم.
وی با اشاره به روحیه معرفتی و انقلابی شهید یوسفی، افزود: فرزندم مردمی، با اخلاق و با اخلاص و از مهمتر پایبند به انقلاب اسلامی و امامین انقلاب بود و در این مسیر هم شهید شد.
خون شهدا در مسیر نابودی دشمن
پدر شهید مدافع امنیت مجید یوسفی با اشاره به دستاوردهای نظام اسلامی در ابعاد مختلف، به تشریح نقشههای پلید و تجزیه طلبانه دشمن علیه ایران پرداخت و بیان کرد: خون شهدا مسیر نابودی و مایه سرافکندگی دشمن شده است و تا زمانی که رهرو واقعی راه شهدا و پایبند به اعتقادات باشیم کاری از دشمن ساخته نیست.
حاج احمد با قدردانی از حضور حماسی مردم در تشییع پیکر فرزندش و سایر شهدا در گیلان، اضافه کرد: سیل خروشان مردم در مراسم شهید داغ سنگین فراق فرزندم را سبک کرد و به من آرامش داد.
وی گریزی هم به حوادث اخیر در کشور و گیلان زد و افزود: آشوبهای خیابانی، قتل افراد بی گناه و به آتش کشیدن اماکن عمومی ناشی از فشار اقتصادی و معیشتی نیست بلکه توطئه دشمن علیه نظام اسلامی است.
پدر شهید یوسفی با بیان اینکه نباید در میدان بازی دشمن قرار بگیریم، گفت: وجود مشکلات اقتصادی و معیشتی نباید دلیلی بر برهم زدن نظم و امنیت و قرارگیری در جبهه دشمن باشد.
صحبتهای «حاج احمد» به قدری دلنشین و شیرین بود که متوجه گذر پرشتاب زمان نشدیم.
خلوت مادرانه با قاب عکس
مادر شهید یوسفی که چادر عزا بر سر کرده بود و دلتنگی های مادرانهاش را زیر لب واگویه میکرد اگرچه پهنای صحبتش با ما در حد «سلام و عرض ادب» خلاصه شد اما در دلش هزاران حرفهای ناگفته داشت که در خلوت تنهایی خود با قاب عکس فرزند شهیدش در میان خواهد گذاشت.
کنج دیوار صدای زمزمههای بانویی میآید که تا دیروز لقب خواهر شهید را یدک میکشید و حالا همسر شهید لقب گرفته است چه توفیق اجباری قشنگی.
«معصومه خادمی» را می گویم؛ همسر شهید مدافع امنیت مجید یوسفی و خواهر شهید «علیرضا خادمی» که با ادبیات و فرهنگ ایثار و شهادت غریبه نیست و در خرداد ۶۱، برادر ۱۷ سالهاش را تقدیم نظام و انقلاب کرده و حالا هم در آبان ماه همسرش را فدای امنیت میکند.
چه فیلم نامه حماسی و عجیبی بین دفاع مقدس و دفاع از امنیت و اقتدار نهفته است فیلم نامهای که برادر و همسر خانم خادمی در آن ایفای نقش میکنند، یکی در پشت سنگرهای دفاع مقدس و دیگری در کوچه و پس کوچههای شهر.
مجید آرزوی شهادت داشت
همسر شهید مجید یوسفی با اشاره به حسن خلق و مردم داری شهید، اظهار کرد: ادبیات شهید یوسفی توجه به مردم و خدمت برای نظام و انقلاب بود.
خانم خادمی با بیان اینکه شهید یوسفی سه بار عازم جبهه محور مقاومت شد، گفت: حضور سه باره وی در سوریه و دفاع از حرم ال الله مجید را اقناع نکرد و سرانجام در دفاع از امنیت و مردم شهرش وارد میدان شد.
وی با همان صدای بغض آلود و اشکهای سرریز شده ادامه داد: شهید یوسفی اعتقاد ویژه ای به خدمت برای مردم داشت و آروزیش شهادت بود و با اعتقادی که داشت به آرزویش رسید.
با شهادت «مجید»، تمام روایتهای سال ۶۱ و زمان شهادت «علیرضا» پیش چشمان خانم خادمی رژه رفتند روایتهایی که اگرچه رنگ و بوی ایثار، فداکاری و شهادت میداد اما هزاران غم، دلتنگی و فراق و حرفهای نگفته در سینه داشت.
به انتهای دورهمی و گفتگوی صمیمی با خانواده شهید مجید یوسفی رسیدیم اما حرفهای نگفته بسیار بود و زمان پاییزی همچو برق و باد میگذشت. با بدرقه پدرانه حاج احمد، خانه شهید را ترک کردیم، باران بند آمده بود اما هوا سرد و تاریکی شب در کمین نشسته بود.
دشمن ناکامتر از همیشه
اگر میبینید امروز دشمن رخنه کرده و با تاکتیک جنگ شناختی و ترکیبی میخواهد «امنیت فرا مرزی» ایران اسلامی را با آشوب خیابانی و جنگ شهری به حاشیه ببرد به خاطر این است که تا دیروز قدردان مدافعان حرم، سنگربانان و جان برکفان ما در آن سوی مرزها نبودیم و حالا مجبوریم در کوچه و پس کوچهها دنبال امنیت زیر سوال رفته باشیم.
هرچند پشتوانه مردمی انقلاب اسلامی اجازه نمیدهد هیچ گزندی به این نظام وارد شود و تا وقتی که شهدای عزیزی چون شهید علی نژاد، پورنوروز و یوسفی هستند دشمن داخلی و خارجی هیچ غلطی نمیتواند بکند.