خبرگزاری مهر - گروه استانها- ریحانه شهبازی: شهدای عملیات محرم به شماره افتاده است. ۲۴ ساعت گذشت و قرار شد که ۸۰ شهید از عملیات محرم را غسل و کفن و سپس تشییع کنند. ۴۰ شهید از صبح تا ظهر غسل داده شد، اما ادامه کار برای تعداد باقی مانده متوقف شد. پاسخ دادند که علت را از آن طرف سردخانه جویا شوید. سر چرخاندیم و حیرت زده به چندین تریلی پشت سر هم خیره شدیم. تلی از دست و پا و بدنهای مجروح و خونی دیگر جایی برای جست و جوی پاسخ باقی نمیگذاشت.
اینها بخشی از خاطرات اصغر علی یار است که با وجود ترس از جنازه در آن زمان به غسالخانه میرود و طی ۲۳ ساعت متوالی شهدا را غسل و کفن میکند. او در واقع به خواست برادر خود که مسئولیت بنیاد شهید را بر عهده داشته، قدم در مسیر عاشقی با شهدا میگذارد که حتی این کار را یک موهبتی از سوی خدا میداند تا مهر و محبت شهدا در دل او زنده شود و در سن ۲۵ سالگی بدون ذرهای ترس و وحشت به غسل و کفن شهدا بپردازد.
علی یار رزمنده دوران دفاع مقدس در بخش تعاون مشغول به فعالیت بوده و پلاکهای شهدا را تحویل میداد؛ هم اکنون دهه ششم زندگی خود را سپری میکند و پس از فعالیت در تاکسیرانی و بسیج آن مجموعه، در مغازهای کنار مسجد محدوده خیابان سه راه سیمین مشغول به خیاطی است و روزگار میگذراند. علی یار از دوران سخت و دشواری که یاد و خاطره آنها همچنان همراه اوست و با یادآوری آنها بغض گلوی خود را فرو میدهد، به خبرنگار مهر میگوید: هرچه از دشواری و سختی غسل و کفن کردن بدنهای تکه تکه و حتی سوخته شده برای شما بگویم کم گفتم و ای کاش مسئولان و جوانان این سرزمین قدر این مملکت و شهدای آن را بدانند و دلسوزانه برای مردم کار کنند.
انتظار تا خط مقدم تشییع
او از نحوه غسل و کفن کردن شهدا میگوید: چگونگی آن را از امام (ره) به صورت نامه پرس و جو و طبق آن عمل میشد. ۳۳۷ شهید اصفهانی را در یک روز برای غسل و کفن از ساعت ۳ نصف شب تا ۲ بعدازظهر روز بعد (۲۳ ساعت) آماده کردیم و شهدای حومه اصفهان نیز به آنها اضافه شد. «دیگر جانی در پاهایم نمانده بود که برای رفتن به خانه دوستانم زیر بغلم را گرفتن و به سمت ماشین بردند» همه مدل جنازهای را مشاهده کردم. تصویر تنی سوخته مانند تنه درخت که در تانک گرفتار شده بود، در ذهنم حک شده و زبانم از بیان جزئیات آن قاصر است.
او در میانه گم شدن لابه لای خاطرات تلخ و شیرین آن زمان ناگهان به ماجرای تشییع شهید سالخوردهای اشاره میکند که خانواده و آشنایی نداشته است. «قبل از غسل و کفن کردن تعداد بیشمار شهدای عملیات محرم یک پیرمردی از میانه شهدا در سردخانه باقی مانده بود و همچنان پیدا کردن سرنخی از خانواده او با نشان دادن عکسش ادامه داشت تا زمانی که یک مغازه سوپری او را شناسایی کرد و گفت او هیچ آشنایی ندارد. در واقع این تأخیر در شناسایی باعث شد که او همزمان با شهدای عملیات محرم تشییع شود و جالب این جاست که او اولین شهیدی بود که مردم در میدان امام (ره) از زمین برداشتند و بر دستان خود راهی گلستان شهدا شدند. قبل از آن دستاندرکاران بنیاد شهید مستاصل بودند که تکلیف او مشخص نیست اما به فضل الهی امیدوار بودند.»
استقبال خانوادهها از جشن سرور شهادت فرزند
رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه میدهد: روال کار به صورتی بود که خانوادهها برای شناسایی و وداع با شهدای خود به سردخانه میآمدند. اما خانوادهها اغلب از آمدن شهدای خود اطلاع داشتند که شب گذشته خواب شهید خود را دیده بودند. در واقع میتوان گفت از عملیات فتحالمبین به بعد خانواده شهدا روحیه متفاوتی پیدا کرده بودند و با شنیدن خبر شهادت گویی به استقبال جشن و سرور عروسی فرزند خود میآمدند. برخی از خانوادهها درخواست غسل و کفن فرزند خود را داشتند و اجازه این کار داده میشد.برخی از جنازهها پلاک نداشت و برای شناسایی باید خانوادهها به سردخانه مراجعه میکردند.
علی یار از محل غسل و کفن شهدا میگوید: تعداد سردخانهها کفاف این شهدا را نمیداد و گاهی به مسجد سید یا پاسگاهها هم برده میشد. از این رو برای ارج نهادن به مقام شهدا سردخانه کهندژ که پشت آن تبدیل به معراج شده بود محل جمعآوری شهدا قرار گرفت. گروه گروه جنازه وارد سردخانه میشد. ۱۰ تا جعبه تحویل میدادند که ۲۲ شهید داخل آن بود. گاه سری جدا از بدن بود و گاه بدنی ز سر جدا که اغلب تکههایی از بدن، استخوان را تحویل ما میدادند.
خبرگزاری مهر را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید