به گزارش خبرگزاری مهر، نشست اخیر ویژه برنامه «داستان و آرمان» با موضوع «روایت زن ایرانی در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. در اینجلسه، علیالله سلیمی و معصومه امیرزاده درباره حضور زنان ایرانی در ادبیات داستانی صحبت کردند. محمدحسن شاهنگی نیز اجرای این برنامه را برعهده داشت.
در ابتدای جلسه، سلیمی پیشینهای از سابقه داستاننویسی در کشور گفت: همانطور که میدانید ادبیات داستانی نسبت به شعر قدمت کمتری دارد و سابقه داستاننویسی در کشورمان حدوداً یک قرن است. در نیمه اول این قرن، نویسندگان زن حضور نداشتند و در نیمه دوم یعنی از دهه ۱۳۳۰ به بعد، این نویسندگان ظهور پیدا میکنند. در سالهای اولیه پس از انقلاب تا نزدیک به یک دهه، یعنی از سال ۱۳۵۷ تا ۱۰ سال بعد از آن، نویسندگان زن حضور خیلی فعالی ندارند و آثار زیادی از آنان نمیبینیم. البته مردان نیز حضور آنچنان فعالی ندارند.
وی ادامه داد: شاید بتوان گفت که در این دوره، انقلاب اسلامی هنوز نویسندگان خاص خود را پیدا نکرده است و بیشتر همان نویسندگانی مشهوری مینوشتند که قبل از انقلاب نیز حضور داشتند که البته آثارشان ارتباط چندانی با فضای اسلامی ایجاد شده پس از انقلاب نداشت. اولین نشانههای پیدایش ادبیات داستانی انقلاب اسلامی را در نیمه دوم دهه ۱۳۶۰ میبینیم؛ دقیقاً زمانی که محافل ادبی شکل گرفته و نویسندگان اتقلابی دورهم جمع میشوند. در این بین، نویسندگان زن نیز حضور فعالی دارند.
این نویسنده با اشاره به نخستین بارقههای حضور زنان در ادبیات داستانی گفت: با مروری بر آثاری که از این سال به بعد چاپ شده است میتوان گفت که تقریباً از سال ۱۳۶۷ به بعد مجموعههایی را داریم که توسط زنان نویسندگان نوشته و روانه بازار نشر شده است. البته با توجه به اینکه نوشتن یک کتاب امری زمانبر است میتوان گفت که این نویسندگان محصول نیمه اول دهه ۱۳۶۰ هستند. از جمله زنان نویسنده نسل اول انقلاب میتوان به خانمها زهرا زواریان، راضیه تجار، منیژه آرمین، سمیرا اصلانپور و … اشاره کرد.
سلیمی گفت: وقتی آثار آنان را میخوانیم ردپای فضای انقلابی دهه ۱۳۶۰ را به وضوح میبینیم. در این آثار، زن شبیه به زن دهه ۱۳۵۰ نیستند و دقیقاً تحولات انقلاب را میتوان در شخصیتپردازی آنان پیدا کرد. این زنان، بیشتر شبیه به مادرانیاند که هواخواه خانواده، دلواپس فرزند، همسر و برادر هستند. دقت داشته باشید فعالیت ضدانقلاب و آغاز جنگ، فضای جامعه را ملتهب کرده و این زنان باید بیشتر به خانواده رسیدگی کنند. آنان دوست دارند در اداره حکومت سهیم باشند و دنبال نقشآفرینیاند.
وی با اشاره به نسل دوم نویسندگان انقلاب اسلامی گفت: سپس به نسل دوم نویسندگان انقلاب اسلامی میرسیم؛ در اواخر دهه ۱۳۶۰ جامعه کاملاً جنگزده شده و همه مناسبات برهم ریخته شده است. همچنین مردان در میدان جنگ حضور دارند و این زناناند که باید علاوه بر رسیدگی به امور خانواده باید در اقتصاد کوپنی و صفهای طویل نیز ایفای نقش کنند. در آثار این دوره، عمدتاً مردان غایباند و زنان باید خانواده را بچرخانند. بنابراین نقش آنان در این دوره (اواخر دهه ۱۳۶۰) بسیار پررنگتر شده است.
وی با اشاره به افزایش چشمگیر زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: نکته مهمی که باید اشاره کنم این است که تعداد زنان نویسنده پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار بیشتر شده است؛ قبل از انقلاب ۳-۴ نویسنده زن داشتیم، اما این تعداد پس از انقلاب بیشتر شد. برای مثال، در دهه ۱۳۸۰ تعداد زنان نویسنده از آقایان پیشی گرفته و عمده آثار پرفروش نیز توسط آنان نگاشته شده است. بنابراین میتوان گفت وقوع انقلاب اسلامی، زمینه را برای ظهور نویسندگان زن فراهم کرد.
ادبیات در برههای از زمان وابسته به تحولات سیاسی بود
در ادامه معصومه امیرزاده نویسنده و منتقد ادبی گفت: وقتی درباره ادبیات یک برهه زمانی سخن میگوئیم، به شدت وابسته به تحولات سیاسی است. وقتی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست، به نسبت این تحول سیاسی، آثار جدیدی نوشته و منتشر شد که آقای سلیمی به آنها اشاره کردند. با این حال، ادبیات انقلاب اسلامی دارای یکسری مولفهها و ویژگیهایی است که مرتبط با تحول سیاسی نیست، بلکه مرتبط با مضمون است. یکی از این مضامین، بروز و ظهور تفکر دینی و اسلامی و دیگری بیگانهستیزی است. علاوه براین، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات امیدوار و آرمانی است. مضمون دیگر تلفیق ملیت با دین است. سرزندگی و زایندگی نیز یکی از مضامینی است که در این داستانها به چشم میخورد.
وی ادامه داد: در این بین، دوگانگیهایی هم به وجود میآید. برای مثال، همواره دوگانگی امید و ناامیدی در بین هنرمندان و حتی عموم جامعه وجود داشته است. در موضوع ملیت و دین نیز نوعی دوگانگی وجود دارد.
در ادامه سلیمی در پاسخ به سوال مجری کارشناس برنامه مبنی بر اینکه عدهای میگویند زن جنس دوم است، گفت: این موضوع، شعار افرادی است که معتقدند زنان باید در همه عرصهها حضور داشته باشند و حتی معتقدند که زنان همانند مردان میتوانند هر کاری را انجام بدهند. با این حال، به نظرم فضای ادبیات کمی فرق دارد؛ فراموش نکنید که نویسندگان به جامعه خود متعهد بوده و بازتابی از اتفاقات جامعه خود هستند. به همین دلیل است که در آثار دهه اول ابتدای انقلاب، زنانی را در داستانها میبینیم که علیرغم تحصیلات دانشگاهی، خیلی وارد عرصههای اجتماعی نمیشوند، چرا که دوست دارند حریم زنانگیشان حفظ شود.
در ادبیات داستانی به زنان جفا نشده است
وی ضمن رد ادعای مذکور گفت: نمونه این موضوع را در کتاب «کوچه اقاقیا» خانم تجار میبینیم. بنابراین میتوان گفت که در آثار این دهه، اصلاً عبارت «زن جنس دوم است» دیده نمیشود، بلکه خود زنان میخواستند نقش دیگری از جمله تربیت فرزندان، حفظ چارچوب خانواده و … را برعهده گیرند و همین موضوع در داستانها بازتاب گرفته است. در حقیقت نمیتوان گفت که در ادبیات داستانی ما به زنان جفا شده و جنس دوم بودهاند، بلکه شرایط اجتماعی در دهههای گذشته به گونهای بوده که زنان در خانواده باشند و نقش مادری را برعهده گیرند و همین موضوع در ادبیات بازتاب پیدا کرده است. البته در دهههای بعدی، این مسئله بنابر شرایط اقتصادی و معیشتی دچار تغییرات جدی و کاملاً متفاوت شده است.
کسی محدودیتی برای زنان قائل نشده است
در ادامه امیرزاده در پاسخ به سوال دیگر مجری مبنی بر اینکه چرا زن موفق، اجتماعی و امیدوار در داستانها دیده نمیشود، گفت: به نظرم باید سراغ الگوی جدیدی برای روایت زن برویم. دقت داشته باشید که قبل از انقلاب، بازنمایی داستانها از زن یا یک زن خرافی و ناقصالعقل است، یا کسی است که اسیر است و یا زنی است که عفت دامن ندارد.
وی ادامه داد: همانطور که آقای سلیمی اشاره کردند، روایت داستانها از زنان در دهه اول انقلاب، زنی است که فقط در خانواده است و کار منزل انجام میدهد. به نظرم باید سراغ شخصیتپردازی از زنان میرفتیم که الگوی سوماند؛ یعنی نمایش زنانی که در عین اینکه ریشههای خود را قطع نمیکنند، در جامعه نیز حضور فعال دارند. الگوی مناسب این شیوه را فردوسی برای ما بیان کرده است و چنین شخصیتی را در «گردآفرید» میبینیم. حتی در صدر اسلام، زنی به نام «نصیبه» را داریم که سقا است و در جنگ احد به دفاع از پیامبر میپردازد.
وی افزود: به نظرم نباید این دوگانه را در ذهن بچهها ایجاد کنیم که برای پیشرفت کردن باید خانواده را فدا کنند. متأسفانه هنوز به آن الگوی سوم نرسیدهاند و اسیر همان دوگانهایم. من در کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» تلاش کردم چالشهای زن مسلمان برای برون رفت از این وضعیت را به تصویر بکشم؛ یعنی زنی که خانواده را فدا نکند، اما محصور در خانه هم نباشد. سلیمی درباره انتقاد برخی از فعالان زنان که معتقدند آزادی زنان در کشور سلب شده است، گفت: بنده در زمینه ادبیات داستانی که تخصص من هست میتوانم نکاتی را بیان کنم.
وی ادامه داد: در سالهای اخیر هرچه قدر جلوتر رفتیم، حضور زنان در عرصه داستاننویسی پررنگتر شده است و از همینجا میتوانیم نتیجه بگیریم که کسی جلوی زنان را نگرفته است. علاوه براین، همه نوع داستان در ادبیات ایران دیده میشود. جالب است که خیلی از موضوعاتی که جز رویاهای یک دختر است در همین داستانها مصداق پیدا کرده است. با نگاهی به جشنوارههای ادبی و سینمایی میتوان حضور فعالانه زنان را دید. همه اینها نشان میدهد که کسی محدودیتی برای زنان قائل نشده است. بنابراین این آزادی برای زن ایرانی وجود دارد که خودش انتخاب بکند در چه زمینهای فعالیت کند و چه بنویسد.
وی با ذکر یک مثال گفت: به یاد دارم که خانم نرگس آبیار روزگاری در همین کارگاههای داستاننویسی حوزه هنری شرکت میکرد. وقتی با ایشان صحبت میکردم دوست داشت که به سمت سینما برود، چرا که معتقد بود با سینما میتواند حرفش را جهانیتر بزند. او وارد همین مسیر هم شد و به موفقیتهای زیادی رسیده است. بنابراین میتوان گفت که زنان ایرانی در عرصه ادبیات داستانی آزادانه کار کرده و کسی جلوی آنان را نگرفته است. همچنین رشد بسیاری هم داشتهاند. امیرزاده آثاری را مثال زد که روایت زنانه دارند. او گفت: «سووشون» سیمین دانشور کتاب بسیار خوبی است و حقی که خانم دانشور بر گردن این بخش از ادبیات دارند، انکار نشدنی است، چرا که تا پیش از آن، زنان از دریچه مردها دیده میشدند.