به گزارش خبرنگار مهر، سایمون کریچلی؛ فیلسوف معاصر و در قید حیاتِ بریتانیایی یکی از مهمترین اندیشمندان روزگار ماست که جذابیت نوشتارهایش درباره مرگ شهرتی جهانی دارد. یکی از مهمترین کتابهای او «فیلسوفان مرده» نام دارد که در آن چگونگی مردن شماری از مهمترین اندیشمندان از یونان باستان تا جهان معاصر را روایت کرده است.
نوشتار کریچلی، مابین نوشتار یک فیلسوف، شارح، علاقهمند، یا گاهی استندآپ فلسفی معلق است. کریچلی با اینکه به مفاهیم فلسفی آشناست و در دانشگاه فلسفه درس میدهد، اما نمیتوان بیشتر کتابهایش را فلسفی به معنای دقیق کلمه تلقی کرد. او را حتی نمیتوان ادیب یا مثلاً پادفیلسوف، به آن معنایی که آلن بدیو از آن یاد میکند، بهشمار آورد. شاید بتوان گفت کریچلی یک خواننده بهمعنای دقیق کلمه است و در تلاش برای خواندن امور اغلب از ابزارها و مفاهیم فلسفی استفاده میکند تا اجرای تازه یا خوانش دیگری بهدست دهد و هرچه موضوعاتی که میکوشد آنها را بخواند از فلسفه دورتر باشند، مثل فوتبال، جدیتش برای فلسفیتر خواندن مسأله بیشتر میشود.
کریچلی اندیشمندی است که هم درباره فوتبال کتاب مینویسد و هم در مورد امانوئل لویناس، هم درگیری جدی با ایده مرگ و خودکشی دارد و هم با طنز و در جای خود ویراستار معتبر مجموعههای فلسفی برای شناساندن فیلسوفان و اندیشمندان جدی هم هست باید پتانسیل زیادی برای شوخطبعی داشته باشد. کتاب او درباره فوتبال با عنوان «وقتی به فوتبال فکر میکنیم به چه فکر میکنیم» در سال ۱۳۹۸ با ترجمهای از شایان صولتی توسط نشر گوتنبرگ منتشر شد.
او در این کتاب با تکیه بر مطالعات حرفهایاش در فلسفه قارهای و مشاهدات و تجربیات شخصیاش از مربیان فوتبال، بازیکنان و طرفداران نشان میدهد که چرا فوتبال محبوبترین ورزش این کره خاکی است. او تحت عنوان «سوسیالیسم»، فوتبال را به سیاست گره زده و به قول خود به «بوطیقای فوتبال» میپردازد و تأکید میکند که کل ارکان فوتبال نمایی واقعی از جامعه است.
شایان صولتی، مترجم این کتاب در گفتوگویی به مناسبت سیامین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران درباره نگاه کریچلی به فوتبال گفت: کریچلی در این کتاب خود را به عنوان طرفدار دوآتشه فوتبال معرفی میکند. وی بههرحال یک اندیشمند جهانی است و برای قشر روشنفکر طرفداری از فوتبال و اندیشه کنار هم جمع نمیشود. طیف روشنفکر اعتقاد دارند که فوتبال یک قضیه سطحی و دمدستی است و به هیچ عنوان نمیتوان به آن نگاه فلسفی داشت. کریچلی در ابتدای کتاب انتقاداتش به فوتبال به ویژه در مورد فساد پشت پرده این ورزش محبوب را مطرح کرده است.
وی افزود: کتاب «وقتی به فوتبال فکر میکنیم به چه فکر میکنیم» زمانی نوشته شد که انتخاب قطر بهعنوان میزبان جام جهانی در حال بررسی بود. او معتقد بود که سیستم فیفا سالم نیست. به باور کریچلی، بسیاری از مسائل پیرامون فوتبال مانند پولهایی که وارد میشود، تبلیغات کنار زمین و تبلیغاتی که باشگاهها میگیرند باید بررسی شود، چراکه این موارد جنبه نازیبای فوتبال هستند.
صولتی ضمن بحث درباره موضع انتقادی کریچلی، نگاه فلسفی او را اینگونه توضیح میدهد: به باور کریچلی یک دلیلی وجود دارد که فوتبال به پرطرفدارترین ورزش دنیا تبدیل شده است و برای تبیین دلایل این اتفاق باید با نگاه فلسفی و پدیدارشناسانه، فوتبال را مطالعه کرد و دید چه مولفههایی در شکلگیری محبوبیت این ورزش بین اقشار مختلف مردم تأثیر گذاشته است. کریچلی مانند دیگران نگفته که فوتبال بهترین است، اما اعتقاد دارد این ورزش ویژگیهایی دارد که آدمهای مختلف به آن دل میبندند. به باور او فوتبال رقص باله طبقه کارگر است.
این مترجم در مورد منشأ تحلیلی کریچلی ادامه میدهد: این فیلسوف برای توضیح مسائل از نیچه کمک میگیرد و معتقد است آن شکلی که هواداران تیم جمع میشوند، موسیقیای که در طرفداری از تیمشان میخوانند و شادی و شور و حالی که وجود دارد در زمین فوتبال مجسم میشود. اگر هر کدام از این اِلمانها را حذف کنیم، این تئاتر زیبایی خودش را از دست میدهد. نکات جامعهشناسانه هم در کتاب مطرح شده است. مثلاً کریچلی درباره هویت ملی هم صحبت میکند و توضیح میدهد که چرا تیمهای ملی میان مردم کشورها اهمیت دارند.
صولتی در ادامه در پاسخ به این سوال که «کریچلی برخی از مسائل فوتبال را از زاویه اندیشه چپ تحلیل کرده است، این تحلیل چگونه با نگاه ملیگرایانه قابل جمع است؟» گفت: عموم افراد جامعه جدا از اینکه در چه رنج سنی قرار دارند و منصب و مدرکشان چیست، میتوانند از فوتبال لذت ببرند و در متن بازی مسخ شوند. فوتبال قدرتی دارد که میتواند آدمها را دور هم جمع کند. این مهمترین مؤلفه فوتبال است که کریچلی در کتاب خود درباره آن توضیح داده است. فوتبال زمینه همکاری و کار گروهی و پیشرفت را فراهم میکند، اما یک سوپراستار توانایی ایجاد این یکرنگی و اتحاد بین مردم یک جامعه را ندارد. از این نظر فوتبال را میتوان به جامعه هم تشبیه کرد که اگر افراد یک جامعه کار گروهی را یاد بگیرند، میتوان به دستاوردهای بسیار خوبی رسید. برای مثال نویسنده در کتاب توضیح میدهد که تیم آلمان بدون ستارههای معروف و تنها با کار تیمی خوب توانست در دورههایی قهرمان جهان شود.
وی اضافه کرد: فوتبال را میتوان با مفهوم سوسیالیسم تحلیل کرد. آنچه در فوتبال برای ما اهمیت دارد تجربه قرار گرفتن در جامعهای است که همه با جان و دل به آن پیوند خوردهاند. از این جهت فوتبال تصویر شفافی از آنچه در اجتماع میگذرد، به ما میدهد. اگر پا را فراتر بگذاریم باید اقرار کنیم که سیاست مناسب فوتبال همین سوسیالیسم است. تنها از طریق اجتماع است که کار جمعی معنا پیدا میکند و باعث کامل و تاثیرگذارتر شدن حرکات گروه میشود. برای مثال رئالمادرید در زمانی که کارلوس کیروش مربی آنها بود، بیشتر ستارههای فوتبال مثل رونالدو، زیدان، فیگو و بکهام را در خدمت داشت، اما در کمال ناباوری نتوانست قهرمان شود، اما همین تیم سال گذشته بدون داشتن ستارهای مطرح و با کار تیمی و گروهی هماهنگ هم قهرمان لالیگا و هم قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد.