به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از الجزیره، «هبه جمال»، در مقالهای با عنوان «آلمان متفکران پسااستعماری را هدف قرار داده است» مینویسد: پسااستعمارگرایی درک دولت آلمان از هویت ملی خود و اسرائیل را تهدید میکند.»
ترجمه متن مقاله در ادامه میآید:
در اوایل سال جاری «دکومنتا ۱۵»، پانزدهمین دورهی پنجسالانهی دکومنتا، نمایشگاه هنر معاصر که از ۱۸ ژوئن تا ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲ در شهر کاسل آلمان برگزار شد؛ خود را در مرکز بحثی داغ در مورد پیوندهای ادعایی بین یهودستیزی و تفکر پسااستعماری قرار داد.
همه چیز با Ruangrupa، گروه هنرمندان مستقر در جاکارتا که مسئول برگزاری رویداد امسال بود، شروع شد و تصمیم بر این شد نمایشگاهی ۱۰۰ روزه حول محور هنرمندان جنوب جهانی و آثارشان که خواستار برابری، جمع گرایی، پایداری و رهایی از ظلم استعماری هستند متمرکز شود.
این نمایشگاه فقط بر فلسطین متمرکز نبود و تنها چند گروه فلسطینی برای شرکت در نمایشگاه دعوت شدند. با این وجود، مشارکت آنها، همراه با حمایت عمومی Ruangrupa از جنبش تحریمها و تحریمهای فلسطینی (BDS)، برای رسانههای آلمانی کافی بود تا نمایش امسال را «یهودستیزانه» بدانند.
یکی از روزنامهنگاران آلمانی در این ارتباط نوشت: «تا زمانی که اسرائیل مشکل پسااستعمارگرایان است، پسااستعمارگرایی باید برای غرب به عنوان یک مسئله که نیاز به حل دارد، باقی بماند».
بحث درباره یهودستیزی ادعایی اندیشه پسااستعماری به حوزه رسانه محدود نشد. در جلسه ژوئیه کمیته فرهنگ و رسانه بوندستاگ در مورد اتهامات یهودیستیزی پیرامون این نسخه مستند، حزب راستگرا خواستار عدم تخصیص بودجه فدرال برای پروژههای تحقیقاتی در بخشهای فرهنگی یا آموزشی «که به دنبال انتقال محتوای ایدئولوژیک پسااستعماری» به نام مبارزه با یهودستیزی هستند، شد.
باید گفت بحث در مورد به اصطلاح «یهود ستیزی پسااستعماری» در آلمان با دکومنتا ۱۵ آغاز نشد. در واقع در سال ۲۰۲۰، محقق کامرونی «آشیل امبمبه» که پیشتاز در زمینه تفکر پسااستعماری به شمار میرود، متهم به «نسبیسازی هولوکاست» شده بود و به دلیل نامیدن اسرائیل به عنوان دولت آپارتاید و حمایت از دولت فلسطین از سوی رسانههای آلمانی، یهودیستیز شناخته شده بود.
چنین اتهاماتی به متفکران، هنرمندان و فعالان پسااستعماری که از اسرائیل انتقاد میکنند، پیامد مستقیم تعهد دولت و تشکیلات سیاسی آلمان به حمایت بی قید و شرط از اسرائیل است – به عنوان راهی برای تاوان جنایات گذشته آلمان علیه یهودیان.
از زمان سقوط رایش سوم و تشکیل اسرائیل، آلمان حفاظت از اسرائیل و منافع آن را به عنوان بخشی از استراتژی دولت خود در نظر گرفته است. و امروز، نه تنها حمایت سیاسی، مالی و معنوی از اسرائیل میکند، بلکه این ادعای اسرائیل را نیز به عنوان واقعیت میپذیرد که هرگونه انتقاد از دولت یهود – یا اقدام حمایتی از مبارزات آزادیبخش فلسطین – ذاتاً و مسلماً یهودی ستیزانه است.
آلمان عملاً موفق شده است هر گونه حمایت از آزادی فلسطین و سخنرانی علیه اشغالگری اسرائیل را تابو معرفی کند و با شعار «مبارزه با یهودستیزی» صدای فلسطینیان را خاموش کرد، اعتراضات فلسطینیها را ممنوع نمود، رویدادهای فلسطینی را لغو کرد، روشنفکران فلسطینی را نژادپرست نامید و روزنامه نگاران فلسطینی را از شغل خود اخراج کرد.
حملات به مطالعات پسااستعماری به چند دلیل گام طبیعی دولت آلمان در این مبارزه دروغین علیه یهودستیزی بود. واقعیت این است که تفکر پسااستعمار، مطالعه انتقادی آکادمیک درباره میراث فرهنگی، سیاسی و اقتصادی استعمار بوده و درک دولت آلمان از هویت ملی خود و اسرائیل را به طرق مختلف تهدید میکند.
اولاً تفکر پسااستعماری، نسلکشیها را ذاتاً مرتبط با استعمار تعبیر میکند و بنابراین هولوکاست را نه به عنوان یک استثنا در تاریخ بلکه به عنوان محصول جانبی وحشتناک استعمار آلمان میداند. این ایده که جنایات استعماری قبلی در آفریقا راه را برای هولوکاست هموار کرد، بیتفاوتی آلمان را نسبت به جنایاتش در خارج از اروپا در کانون توجه قرار میدهد.
دوماً، رویکرد پسااستعماری شباهتهایی بین بازیگران دولتی خشونتآمیز را آشکار میکند و در نتیجه برخی از حقایق نگرانکننده درباره اسرائیل را که آلمان ترجیح میدهد با آنها مواجه نشود، برجسته میکند.
همانطور که بسیاری از محققان استعماری خاطرنشان کردند - و در نتیجه با سیل اتهامات ضد یهود مواجه شدند - اسرائیل اشتراکات زیادی با مستعمرات شهرک نشینان خشن، سرکوبگر و نژادپرست در گذشته دارد: این رژیم با خشونت، جمعیت بومی سرزمینی را که اشغال کرده است، از آن جدا میکند. در برنامه شهرکنشینی خود، شهروندی و حقوق اولیه را مشروط به وضعیت شهرک نشینی میکند، محاصرههایی را برای خفه کردن هرگونه مقاومت در برابر حاکمیت خود اعمال میکند و ادعا میکند که همه این کارها را برای کنترل خشونت و وحشیگری مردم محلی انجام میدهد.
در آلمان، جایی که دفاع از اسرائیل به هر قیمتی به عنوان یک مسئولیت ملی تلقی میشود، این امر منجر به تلاشهای گسترده برای شیطان جلوه دادن صداهای طرفدار فلسطین شد و باعث شد که تلاشهای واقعی استعمار زدایی از بین رود.