به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ایستایژیافوروم، «اولیور بی جان» در گزارشی تحلیلی به بررسی تغییر رویکرد عربستان سعودی به سمت آسیا و رویگردانی این کشور از ایالات متحده آمریکا پرداخته است.
ترجمه متن مقاله در ادامه می آید:
تصمیم عربستان سعودی در ماه اکتبر برای کاهش تولید دو میلیون بشکه ای در روز در سهمیه تولید اوپک پلاس و واکنش سخت آمریکا به آن، تنها نمونه ای از انحراف در روابط عربستان و ایالات متحده آمریکاست. این مناقشه باعث می شود فضایی برای چین باز شود تا نفوذ سیاسی خود را در منطقه به ضرر ایالات متحده آمریکا و متحدانش گسترش دهد.
در ماه دسامبر، رئیس جمهور « شی جینپینگ» برای اولین اجلاس سران چین و کشورهای عربی و همچنین نشست چین و شورای همکاری خلیج فارس و دیدارهای دوجانبه با سعودی ها از ریاض دیدن کرد. استقبال باشکوه ریاض از شی در تضاد کامل با استقبال کم رنگ از رئیس جمهور بایدن بود. هم چین و هم عربستان سعودی از این دیدار برای نشان دادن اهمیتی که برای تعمیق روابط دوجانبه خود قائل هستند، استفاده کردند.
واقعیت این است که با توجه به روابط امنیتی قوی بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایالات متحده آمریکا - و همچنین روابط چین با ایران و عدم تمایل این کشور به عمل به عنوان ضامن امنیت برای منطقه - چین نمی تواند در کوتاه مدت جایگزین ایالات متحده آمریکا شود. اما در بحبوحه نگرانی ایالات متحده در مورد رقابت با چین، گسترش همکاری چین با منطقه، همکاری امنیتی ایالات متحده آمریکا را پیچیده می کند و خطر تشدید اختلافات با عربستان را به دنبال دارد.
از نظر اقتصادی، عربستان سعودی و همسایگان خلیج فارس سالها به شرق نگاه کردهاند. بر اساس بررسی آماری انرژی جهانی BP، حدود ۷۸ درصد از صادرات نفت خام عربستان در سال ۲۰۲۱ و تقریباً تمام صادرات نفت خام کویت و امارات به سمت شرق آسیا رفت. چین بخش مهمی از این بازار است و یک چهارم صادرات نفت خام عربستان و ۱۲ درصد از صادرات گاز مایع قطر را در سال ۲۰۲۱ در اختیار گرفته است.
برای پکن، این منطقه منبع حیاتی نفت و گاز است. تقریباً ۵۰ درصد نفت وارداتی چین از خاورمیانه بوده و عربستان سعودی مهمترین تامین کننده آن است. در مقایسه، صادرات نفت خام عربستان به ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۱۲ کاهش یافته است - ایالات متحده تنها حدود پنج درصد از نفت خام عربستان را در سال ۲۰۲۱ دریافت کرد.
بازیگران خلیج فارس همچنین بر نگرانیهای خود در مورد تداوم تعهد ایالات متحده آمریکا به منطقه تاکید کردهاند. افزایش تولید نفت و گاز شیل آمریکا باعث شد که برخی از آمریکایی ها درباره استقلال انرژی و کاهش علاقه آمریکا به منطقه صحبت کنند. کشورهای حاشیه خلیج فارس بهویژه در مورد حمایت واشنگتن از انقلابهای بیثباتکننده و واکنش آمریکا به بهار عربی نگران بودند. توافق هستهای برنامه جامع اقدام مشترک با ایران در سال ۲۰۱۵، «محور آسیایی» باراک اوباما و ناکامی دونالد ترامپ در پاسخگویی تهاجمی به حملات ایران به زیرساختهای نفتی عربستان، تنها این نگرانیها را تقویت کرد.
این تغییر متقابل به توضیح تصمیم عربستان سعودی برای کاهش بیش از ۵۰۰ هزار بشکهای سهمیه تولید اوپک پلاس و تولید خود، علیرغم درخواستهای گزارش شده از سوی آمریکا، کمک میکند. سعودیها استدلال کردند که آنها این تصمیم را بر اساس منافع اقتصادی خود اتخاذ کردند و نه به عنوان یک تصمیم عمدی برای حمایت از روسیه در جنگش علیه اوکراین.
مهم نیست که چه عاملی باعث تصمیم عربستان سعودی شده است اما تصمیم ریاض حداقل این سیگنال را ارسال می کند که ریاض علاقه کمتری به در نظر گرفتن منافع ایالات متحده آمریکا در تصمیمگیری های خود دارد. به نظر میرسد کاهش عرضه تلاشی بیشتر برای نشان دادن قدرت و استقلال عربستان باشد.
با نگاه به آینده، به نظر می رسد که این اختلاف فرصت های بیشتری را برای نفوذ چین در منطقه باز کند. ریاض و برخی از همسایگانش قبلاً به دنبال همکاری با چین در زمینه فناوری و امنیت بوده اند. پکن به انرژی خلیج فارس وابسته است و عراق و عربستان سعودی به دو شریک مهم آن در تعامل انرژی در طرح یک کمربند یک جاده چین تبدیل شده اند.
منطقه خاورمیانه احتمالاً در چند دهه آینده اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. حتی اگر تولید کلی به دلیل کربن زدایی سریع کاهش یابد، احتمالاً سهم نفت جهانی تولید شده در خلیج فارس افزایش خواهد یافت. ایالات متحده و عربستان سعودی همچنان منافع مشترکی در حفظ یک رابطه قوی دارند، حتی اگر ماهیت آن رابطه در حال تغییر باشد. هر دو طرف مسئولیت دارند که به رفع سوء تفاهمات و سوء ظن فعلی کمک کنند.