به گزارش خبرنگار مهر، نمایش میدانی «جان فدا» از هشتم دی با موضوع زندگی شهید سرافراز حاج قاسم سلیمانی در بوستان ولایت تهران روی صحنه رفته است. این نمایش به تهیهکنندگی علی اسماعیلی و کارگردانی حسن بز را، محصول مکتب حاج قاسم و سازمان هنری رسانهای اوج است که توسط موسسه هنری رسانهای سیمای ققنوس اجرا میشود.
به گفته حسن بز را کارگردان «جان فدا»، روایت قصه شخصیتی چون سردار قاسم سلیمانی در یک نمایش میدانی یکساعت و نیمه، بسیار سخت است و در واقع قطرهای از دریای معرفت وجودی سردار سلیمانی است.
در ذیل گفتگویی با کارگردان نمایش «جان فدا» آمده است:
نمایشهای بزرگ میدانی مانند «جانفدا» به پیش تولید نیاز دارند، چه مدت زمانی را صرف پیش تولید این نمایش کردید و چه روندی برای تولید این نمایش طی شد؟
از آغاز نمایش «جهان بانو» ما وارد مرحله پیش تولید نمایش «جانفدا» شدیم و حدود ۲ ماه است که بچهها درگیر پیش تولید هم در بخش محتوا و هم در بخش صحنه و اجرایی هستند. وقتی نمایش «جهان بانو» به اجرا رسید، برای اینکه اطلاعات بیشتری از مقاطع مختلف زندگی سردار سلیمانی داشته باشم، تحقیق و پژوهش از کتابهایی که درباره ایشان نوشته شده بود را شروع کردم. به تدریج پردههای نمایش را نوشتم که بارها بازنویسی، کم و زیاد و در جلسات مختلف بازخوانی شد و در نهایت به شکلی حالا روی صحنه میرود، درآمد. در همین اثنا، هر صحنهای که تأیید میشد، بچهها ساخت دکور آن را شروع میکردند و همگام و همزمان باهم پیش میرفتیم.
از چه کتابها و منابعی برای تحقیق و پژوهش کمک گرفتید؟
تعداد کتابها زیاد است، اما «مکتب حاج قاسم» تعدادی منابع را در اختیارمان قرار داد و برای اینکه آنچه میسازیم مستند و متقن باشد، در بخش محتوا از منابع، مدارک و اسناد کمک گرفتیم. همچنین در بیرون هم منابع و تصاویر مختلفی وجود داشت که از همه اینها استفاده کردیم. یکی از کتابهایی که شامل دوران کودکی تا انقلاب سردار سلیمانی بود و خیلی به من کمک کرد، «از چیزی نمیترسیدم» اثر سردار سلیمانی بود. به دلیل گسترده بودن وجوه شخصیتی سردار سلیمانی، برای ما خیلی سخت بود که برای نمایش یکساعت و نیمه، بخواهیم تمام ابعاد وجودی ایشان را تصویر کنیم. به دوستانم گفتم برای چنین شخصیتی باید یک سریال با پروداکشن سنگین کار شود تا شاید کمی بتوانیم حق مطلب را ادا کنیم. بنابراین، ما در نمایش یکساعت و نیمه خیلی محدودیت داریم تا آیتمها را به شکل گزیده و درست تلفیق کنیم.
دیالوگهایی که میان شخصیتها شکل گرفته، براساس همین منابع است؟
بله؛ سعی کردم به گفتوگوها و دیالوگها متعهد بمانم؛ بهگونهای که تمام آنها براساس دیالوگهای واقعی باشد و درعین حال، با توجه به بستر درام به آن سروشکلی بدهم. هرآنچه که از زبان حاجی حتی بخشهایی که میان سران فتنه ردوبدل و بیان میشود، به طور کامل مستند است و براساس اسنادی است که خود این سران هرازچندگاهی منتشر میکنند.
چطور به این شکل اجرایی نمایش که ترکیبی از مداحی، دیالوگ، نریشن، صدا، نور و انفجار است، رسیدید؟
این شیوه نمایش میدانی سه بعدی را سالهاست سازمان اوج کار میکند و در گذشته بهزاد بهزادپور «شب آفتابی» را اجرا میکرد که بعد تبدیل به نمایش «ستاره صبح» شد و محتوا یکی بود. در حقیقت ما به همراه سازمان اوج این فرم از نمایش میدانی را محتواهای مختلفی اجرا میکنیم. این نوعی حُسن محسوب میشود که موضوعهای متنوعتری را اجرا کنیم و در یک شکل کار درجا نزنیم. این فرم اجرایی از سالهای گذشته شکل گرفته، اما سعی کردیم در کنار محتوا در فرم و تکنیک هم در این دنیا که کارهای پیشرفتهای انجام میشود، گامی به جلو برداریم. بنابراین، سعی میکنیم تا جایی که در توان امکانات کشور و اقتصاد میگنجد، بتوانیم پیش برویم و کارهای باکیفیتتری اجرا کنیم. این چهارمین کاری است که انجام میدهیم و در هر اثری سعی داشتیم شیوه اجرای متفاوتی را در پیش بگیریم. «جانفدا» نیز تجربه متفاوتی برای ما محسوب میشود، چون به دلیل معاصر بودن شخصیت حاج قاسم سلیمانی باید به اتفاقات متعهد باشیم و از اسناد ثبت شده استفاده کنیم؛ بنابراین، به ترکیبی رسیدیم که هم از تصویر، صحنه و سایه استفاده میکنیم.
طراحی جلوههای ویژه میدانی که ترکیبی از نور و انفجار است، به چه شکلی صورت گرفته است؟
ما با بچههایی کار میکنیم که از زمان شروع کار آقای بهزادپور (۱۵ تا ۱۸ سال پیش) با هم شروع کردیم و بعضی از سِمَتهای دستیاری، حالا به طراحی رسیدند. آشنایی بچهها با فرم و افکار و دیدگاه یکدیگر، باعث میشود در هر نمایش در بخش جلوههای ویژه میدانی، نور و صحنه به نتیجه بهتری برسیم.
برای دسترسی به آرشیو تصاویر حاج قاسم سلیمانی با مشکل خاصی روبهرو نبودید؟
به هر حال مقداری در بخش دسترسی به تصاویر همیشه با کمبود مواجه بودیم و هستیم، اما مشکل خاصی نداشتیم و دوستان تا جایی که توانستند کمک کردند و ما نیز سعی کردیم با امکانات موجود کار را برای اجرا آماده کنیم.
فکر میکنید چقدر با نقطه اوج نمایشهای میدانی فاصله داریم؟
بسیار زیاد؛ این فرم از اجرا خیلی امکان ترقی دارد. ما این فرم کار را در نمایش «ارض الشمس» در سوریه هم اجرا کردیم و به شدت با استقبال روبهرو شد و اتفاق ویژهای برای کشوری بود که پیش از اتفاقات داعش بزرگترین اپراهای نمایشی دنیا در آنجا اجرا میشد، اما این سبک نمایش را نداشتند و ندیدند. به طور مطمئن میتوانیم اتفاقات ویژهای را برای اجرای صحنهای خاص رقم بزنیم که بسیاری از این کارهای تکنیکی نیاز به حمایت اقتصادی دارد و ما به دلیل اینکه نمیتوانیم هزینه آن را تأمین کنیم، مجبور به چشم پوشی از آن صحنه میشویم. بنابراین، سعی میکنیم با امکانات موجود نمایش را اجرا کنیم.
فکر میکنید چقدر در نمایش یا معرفی شخصیت حاج قاسم سلیمانی موفق بودید؟
امیدوارم توانسته باشم ذرهای از ابعاد وجودی ایشان را نشان دهم و قضاوت موفق بودن یا نبودن بهعهده تماشاگر و بازخوردهایی است که دریافت میکنیم.
بازخورد مردمی که نمایش را دیدند، چطور بود؟
همین که در این سرما این تعداد زیادی از مخاطبان و مردم بیایند و نمایش را ببینند، برای ما کافی است. احتمالاً نه فقط نمایش ما، بلکه شخصیت حاج قاسم این مردم را برای دیدن «جانفدا» ترغیب میکند.
باتوجه به اینکه «جانفدا» اولین سری اجرای نمایش درباره سردار قاسم سلیمانی است؛ چه مسائلی را برای اجراهای بعدی مدنظر قرار میدهید تا به روند تکاملی اجرای بهتر نزدیک شود؟
این اولین نمایش در این قالب همراه با محتوای دربردارنده پیش از تولد تا شهادت سردار سلیمانی است. ما نیز در حال تجربه کردن هستیم و نمایش و نمایشنامه یک اتفاق زنده است که با هر اجرایی به پختگی نزدیک میشود. شاید بخشها یا زوایای دیدی در نمایش وجود داشته باشد که براساس بازخورد دریافتی از تماشاگران و اتفاقات صحنهای، در اجراهای بعدی آنها را تصحیح کنیم یا بهبود ببخشیم.
چه تغییر نگرشی در شما بعد از ساختن نمایش «جانفدا» و تحقیق درباره شخصیت حاج قاسم سلیمانی به وجود آمد که قبل از ساختن این اثر اینگونه فکر نمیکردید؟
من از قبل نسبت به حاج قاسم ارادت کامل و شناخت نسبی از ایشان داشتم، اما موقعی که تحقیق و پژوهش این کار را شروع کردم، مقداری جزئیتر به شخصیت حاج قاسم نگاه کردم و دانستن بعضی اتفاقات، ابعاد شخصیتی ایشان و نوع نگرش او به دنیا و مظلومان خیلی اعجاب انگیز بود. شاید نسبت به این شخصیت تنها نگرش نظامی بودن وجود داشته باشد و این زاویه را بشناسند، اما وقتی وارد حس و احوال روحی حاج قاسم میشوی، میبینی که چقدر رئوف، مهربان و انساندوست بود و لحظه به لحظه قلبش برای مظلومان آسیب دیده میتپید. فرقی نمیکرد در عراق یا افغانستان باشد؛ او در هرجایی که امکان دفاع از مظلومی وجود داشته، به سرعت حاضر میشد. در حقیقت، غبطه خوردم که چرا زودتر به این شناخت نرسیدم و این حد از وجدان در این انسان مثال زدنی است. متأسفانه به نظرم این مشکل را داریم که قهرمانان واقعی کشورمان را نمیشناسیم و آنها را پررنگتر نشان نمیدهیم که مردم بدانند گوهرهای ویژهای در این مملکت داریم که قدرشان را نمیدانیم. امیدوارم روزی برسد که قدردان زحمات این افراد در هرجایگاهی که هستند، باشیم.