خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب: عبدالنبی قیم، پژوهشگر، تاریخنگار و فرهنگ نویس سرشناس خوزستانی و صاحب آثاری چون «فرهنگ معاصر عربی – فارسی»، «فرهنگ معاصر میانه عربی – فارسی»، «فراز و فرود شیخ خزعل» و «پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان احمد کسروی» یادداشتی را درباره زیباییهای زبان عربی به رشته تالیف درآورده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
مشروح این یادداشت را میخوانیم؛
بدون شک زبان عربی یکی از غنیترین و پرمایهترین و زیباترین زبانهای زنده دنیاست. این حقیقت را فقط کسانی میدانند که با زبان عربی سروکار داشته باشند و از اقیانوس بیکران آن جرعهای نوشیده باشند. بیهوده نیست که استاد سخن و بزرگترین شاعر پارسی گوی حافظ شیرازی زبان عربی را هنر دانسته و میگوید:
اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبیست * زبان خموش و دهان پر از عربی است
و باز بیهوده نیست که شاعر بزرگ مولوی میگوید:
پارسی گوی گرچه تازی خوشتر است * عشق را خود صد زبان دیگرست
و باز به همین دلیل است که دکتر محمد معین زبان عربی را زبانی بسیار غنی و پرمایه و وسیع میداند. (مزدیسنا و ادب پارسی، ص ۴۲۹) و به همین دلیل است که طالبوف مینویسد: «زبان فارسی حلاوت حالیه خود را از ترکیب الفاظ عربی پیدا کرد. (مسالک المحسنین، ص ۲۸۱) و باز به همین دلیل است که ابوریحان بیرونی مینویسد: «زیباییهای زبان عربی در خون کسانی که آن را فرا گرفتند با آنکه زبان مادری خویش را بسیار ارج مینهادند نفوذ کرده است. ریچارد فرای از قول بیرونی مینویسد: «او ناگزیر بود هم عربی و هم فارسی بیاموزد، زیرا زبان مادری او خوارزمی توانایی بیان علوم جهان را نداشت.» سپس میافزاید: «بیرونی برتر میداند به عربی او را قدح کنند تا به فارسی مدح.» (عصر زرین فرهنگ ایران، ص ۲۴۹)
شاید بسیاری از ناطقین به زبان عربی از غنا، وسعت و توانایی این زبان بی خبر باشند و ندانند که این زبان تا چه اندازه غنی است. اینها فقط زمانی به قدرت و توانایی این زبان پی خواهند برد که مطالعهای درباره آن انجام دهند و یا در مقام مقایسه این زبان با زبانهای دیگر برآیند. علی رغم اینکه زبان مادری نگارنده زبان عربی است و بنده با این زبان بزرگ شدهام و علاقه به این زبان و تسلط بر آن - در حدّ گفتار و خواندن - سبب شد تا به تألیف فرهنگ عربی - فارسی روی آورم و بیست سال از عمرم را صرف تألیف سه فرهنگ بکنم، با وجود این باید به این حقیقت اذعان کنم که حتی به هنگامی که اقدام به تألیف فرهنگ کردم به غنا، وسعت و توانایی و زیباییهای این زبان پی نبرده بودم.
فقط در جریان کار و در جریان تألیف فرهنگ بود که به دقت معانی، برشهای ظریف معنایی و غنای این زبان پی بردم. هنگامی که درصدد یافتن معادل دقیق فارسی برای بسیاری کلمات عربی بودم و در این تلاش خود چندان موفق نبودم، چون در فارسی معادل دقیق برای این کلمات وجود ندارد. بعد از بیست سال فرهنگ نویسی با ضرس قاطع میگویم که این زبان اگر کاملترین زبان زنده دنیا نباشد، بدون شک یکی از معدود زبانهای غنی و کامل دنیاست.
برای اینکه این حقیقت را بهتر بازگو کرده باشم گوشهای از تجربه خود را در فرهنگ نویسی بیان میکنم. من هیچگاه در زبان فارسی نتوانستم معادلهای دقیقی برای برخی کلمات عربی پیدا کنم. به عنوان مثال واژه «حلیم» اصلاً در فارسی معادل ندارد. آنچه در فرهنگ نوشتم نزدیکترین معنی به این واژه در زبان فارسی است و شاید فقط بخشی از این کلمه را پوشش دهد. حلیم نه به معنی بردبار است و نه به معنی شکیبا و نه به معنی پرحوصله و تودار، حتی به معنی خویشتندار هم نیست. هر چند یک فرد حلیم هم بردبار است و هم شکیباست و هم پرحوصله و تودار و هم خویشتندار. اما حلیم صفتی است بالاتر از اینها حلیم در عربی به معنی ذو حلم است یعنی کسی که صبر و حوصله دارد و زود عصبانی نمیشود و تودار است و کارهای او سنجیده و عقلایی است و از روی حلم عمل میکند.
یا «صمت» و «سکوت» در زبان فارسی معادلی یکسان و همانند دارند و برای هر دو باید نوشت: سکوت، خاموشی، بی حرفی، بی صدایی. اما معنی این دو در زبان عربی با هم تفاوت دارد و هر کدام حالتی خاص را بیان میکند و نمی توان یکی را به جای دیگری بکار برد. معنی این واژهها در بطن آنها نهفته است. چون «صمت: یتولد من الأدب والحکمة»، صمت، سکوت و خاموشی است که ناشی از ادب و حکمت است، اما «سکوت: یتولد من الخوف»، سکوت ناشی از ترس است.
یا «قعود» و «جلوس» معادل هر دو در فارسی به معنی نشستن است، حال آنکه در عربی قعود برای نشستن معمولی و یا نشستن روی زمین و امثالهم است، اما جلوس برای نشستن بر اشیاء مرتفع مثل اریکه قدرت و یا تخت سلطنت است.
اگر بخواهم تک تک این کلمات را ذکر کنم نیاز به یک کتاب حجیم است که زیباییها، ظرافت معنایی، دقت معانی و حالات مختلف و افعال مختلف را ذکر کند. شاید بهترین کسی که در این زمینه حق مطلب را ادا کرده باشد و کتاب او بعد از گذشت بیش از هزار سال همچنان بهترین کتاب در این زمینه است ابومنصور عبدالملک بن محمد ثعالبی باشد، که در قرن چهارم هجری میزیست و کتاب «سرّ الأدب فی مجاری کلام العرب» را تألیف کرده است. خواندن این کتاب را به علاقهمندان توصیه میکنم تا بیشتر و بهتر با غنا، وسعت و توانایی و زیباییهای زبان عربی آشنا شوند.