گروه سیاست- خبرگزاری مهر؛ زینب رجایی: هفته گذشته، وقتی آلبوم موسیقایی «سربازنامه» به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، دوشنبه (۱۲ دی ماه) در تالار وحدت رونمایی شد، بسیاری از رسانهها و کاربران مجازی در تقدیر از این اثر هنری واکنش نشان دادند و از «پرواز همای» و اعضای تیم او حمایت کردند؛ اما خبر نداشتند وقتی هنوز دست آنها برای تشویق همای بالاست، او قرار است به محبت آنها پشت پا بزند و همه آنچه روی صحنه به نمایش گذاشته بود را زیر سوال ببرد؛ ادعا کند که فریب خورده است و خود را زیر سوال ببرد.
این اجرای متفاوت، فارغ از آنکه برای مخاطبان اثری گوشنواز و دلانگیز باشد، از جهت ادای احترام به سردار ملی، مورد توجه ویژه قرار گرفت، حجم واکنشهای مثبت و قدردانیهای رسمی و غیررسمی از این اثر، آنقدر بالا رفت که شاید بتوان گفت از زمان شهادت سردار سلیمانی در صدر جدول آثاری قرار گرفت که در وصف رشادتهای او نوشته، سروده یا خوانده شده بود. اثری که ارزش آن خیلی زود به واسطه سیاسیبازی خالقش مخدوش شد.
درحالیکه از یک سو موج مثبتی از سوی دوستداران حاج قاسم سلیمانی متوجه اجرای «سربازنامه» شده بود، از سوی دیگر، جریان مخالف و حامیان براندازی جمهوری اسلامی، با حملات گسترده مجازی به این گروه هنری، این گروه را زیر سوال برده و آنها را به علت همراهی با ارزشها و موازین نظام، مورد اتهام و مواخذه قرار دادند.
سرانجام «پرواز همای» خواننده اثر مذکور آخرین ساعات شب گذشته (شنبه ۱۷ دی ماه) با انتشار مطلبی در حساب کاربری خود، در اینستاگرام مدعی شد که فریب خورده و در یک بازی سیاسی قرار گرفته است! او علیرغم همه قدردانیها و محبتهای مردم، تلاش کرد چهره خود را برای اپوزیسیون عاری از حمایت جمهوری یا ارادت به شهید سلیمانی نشان دهد.
همای بعد از آنکه هشت سال ممنوعالکار بود، به نظر میرسید با اجرای این قطعات مناسبتی جایگاه خود نزد مردم، روی صحنه و پیش مسئولان را بازیابی میکند، زیر بار فشار واکنشهای منفی کاربرانی که خود را در روزهای اخیر معترض میدانند، طاقت نیاورد و با انتشار این مطلب، خیلی زود تیتر رسانههای غربی شد.
همای در حالی روی صحنه رفت که اجرای کنسرت چند ماه اخیر در ایران زیر سایه فضای ملتهب اعتراضات متوقف شده بود؛ اما با آرام شدن نسبی شرایط، این اجرا میتوانست آغاز دوباره کنسرتهایی باشد که هم مردم هم برگزارکنندگان دلتنگ آنها شدهاند.
موضوعی که «محمد معتمدی» خواننده مشهور ایرانی نیز در حساب کاربری خود به آن اشاره میکند و مینویسد: «نیمفصل لیگ فوتبال تمام شد؛ همه فوتبال و شغلشان را انجام دادند و میلیاردها پول رد و بدل شد. مثل پزشکان، رستوران داران، خلبانان، مغازهداران، مکانیکیها، شیرینیفروشیها و… ولی کسی بابت انجام شغل به آنها دشنام نمیدهد! انجام این مشاغل عادی سازی هم به حساب نمیآید. ولی نوازندگان موسیقی از زمان شروع کرونا بیکارند و این روزها به فروختن ساز و وسایل شخصی روی آوردهاند. میگویند فوتبالیستها در این شش ماه خوشحالی بعد از گل انجام ندادهاند. من فدای هنرمندانی که سالهاست نه شادی پس از اجرا دارند نه شادی قبل از آن!»
با همه آنچه گفته شد و با توجه به حملات کاربران مجازی داخلی و خارجی به تیم «پرواز همای» در یک هفته اخیر، به نظر میرسد همای میکوشد خود را به هر قیمتی از انگشت اتهام گروهی خاص نجات دهد؛ انگشت اتهامی که در ماههای اخیر چشم هرکس که با نگاه آنها همسو نبوده را کور کرده است.
افرادی که این روزها با کاهش نسبی شدت اعتراضات، فعالیت خود را در قالب موجهای مجازی دنبال میکنند، از اقشار و گروههای مختلف میخواهند به هر نحو ممکن، اغتشاش و اعتراض را ادامه دهند و خواستههای آنها را عملیاتی کنند. دستور اعتصاب سراسری میدهند، فراخوان پخش میکنند، حمایت از تیم ملی را منع میکنند و حتی شادی پس از گل برای بازیکنان فوتبال را خطایی نابخشودنی میدانند؛ اما آنجا که تیم ملی کشور شکست میخورد به خیابان میریزند و در حالی که تا ساعتی قبل خود را داغدار روزهای تلخ اعتراض میدانستند، رقص و شادی و پایکوبی میکنند.
در همه این احوالات کافی است همراهی و همسویی مدنظر این جریان صورت نگیرد؛ آنجاست که از الصاق برچسب و بیان اهانتی و نسبت دادن تهمتی به مخالفان خود، هیچگونه واهمه و پرهیز ندارند. این نگاه نه تنها در کاربران کف میدان، بلکه در میان رهبران افکار و کسانی که تریبون پر سر و صدا تری در دست دارند نیز صدق میکند. انتشار تصاویری از جشن «لادن برومند» زنی که در دیدار با «ماکرون» از انقلاب ایران صحبت کرده بود، یکی از مصادیقی بود که نشان داد اگر سری به خلوت کسانی که مردم ایران را به خونریزی دعوت میکنند و ماسک عزا بر چهره میزنند، بزنیم میبینیم نه تنها خبری از اندوه نیست بلکه گیلاسهایشان پر و عیششان حسابی نوش است.
همانها که مردم ایران را در شرایط سخت اقتصادی به اعتصاب تشویق میکنند، آن سوی دنیا دور هم جمع میشوند و در اوج خوشی «برای آزادی» میرقصند. «حسین دهباشی» فعال رسانهای اصلاحطلب در واکنش به فیلم جشن «لادن برومند» مینویسد: «برای نوشیدن، برای بلعیدن، برای خندیدن، برای عکاسی، برای رقاصی، برای عذاب وجدان دادن به هموطنهاشون برای ارزنی شور و شادی در تشویش تیم ملیشون. برای شباهت سرخی خون با شراب! برای شما کشته شوید، بیکار شوید، اخراج شوید تا ما اینجا عیش کنیم! برای جوگیری به وقت درگیری…»
تلاش برای پوشیدن ماسکی از غم و ادعای ماتمزدگی و عزاداری، به سلبریتیها و چهرههای هنری محدود نشد. مدتی پیش بازیکنان تیم استقلال تهران در یک مهمانی شبانه دستگیر شدند. آنها در حالی شب سال نوی میلادی را دور هم جشن گرفته بودند که در حاشیه رقابتهای اخیر با چهرهای محزون و اندوهناک مدعی شدند که که این روزها وقت خوشحال نیست و آنها شادی پس از گل نخواهند کرد. کاربران فضای مجازی با انتشار بیت معروف حافظ درباره دوروریی، گلایهمندی خود را به این موضوع نشان دادند: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند؛ چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند!»
فارغ از آنکه دورویی چقدر باعث میشود چرخش افکار و حقایق پشت پرده محرز شود، به نظر میرسد در موارد بسیاری، بمباران آرامش و امنیت روانی است که افراد را وادار میکند مواضع خود را تغییر دهند یا از آن اعلام پشیمانی کنند. در اوایل آذر ماه، در جریان سفر حجتالاسلام رئیسی به استان کردستان، وقتی مغازهداری به رئیسجمهور کشور آجیل تعارف کرد، آنقدر تحت فشار تهدیدها و توهینهای مختلف قرار گرفت که ناچار شد مقابل دوربین قرار بگیرد و بابت مهماننوازی که کرده عذرخواهی کند.
با کنار هم قرار دادن همه این موارد، میتوان گفت جریانی که ادعا میکند برای رسیدن به «آزادی» از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد، در ابتدای راه خویش، در شناخت الفبای واژه آزادی رفوزه شده و حتی در موارد سطحی و پیش پا افتاده نظر مخالف خود را برنمیتابد.
جریانی که به مردم میگوید: «اگر با من همسو و موافق باشید و آنچه میگویم و آنچه میخواهم را مطابق با جزئیات اجرایی کنید جزئی از ما محسوب میشوید؛ اما اگر به هر دلیل و با هر منطقی در مسیری دیگر قرار بگیرید، «بر ما» هستید؛ از جمله دشمنانی که سزاوار هرگونه خشونت، اهانت و برچسبی هستند.»
آنچه در حال حاضر بر صحنه میدان جریان دارد، حاکی از آن است که مدعیان آزادی، در عملکرد خود اسیر دیکتاتوری شدهاند. آنها یا از نفاق میان ادعا و عملکرد خود آگاهند و آن را به عنوان رویکرد پذیرفتهاند یا تجاهل میکنند؛ به هر حال واضح است که نمیتوان ادعا کرد این میزان از بروز و ظهور دیکتاتوری، از یک کاسب آجیلفروش گرفته تا یک گروه موسیقی، غیرقابل رؤیت یا ناملموس است؛ آن هم در شرایطی که اتفاقی در چارچوبهای عرصه سیاست کشور نیفتاده است.