به گزارش خبرگزاری مهر، در پایان نخستین روز از بیستوچهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی، فاطمه منتظری، وحید خسروی و صادق کیانیمقدم، شامگاه یکشنبه ۲۵ دی به نقد و بررسی ۱۶ قصه اجرا شده در آن روز پرداختند.
مهدی محمدیان، یکی از قصهگویان برگزیده که در این دوره از جشنواره در بخش غیررقابتی حضور دارد، قصهگویان جوان را با دو نکته همراهی کرد. او گفت: «در این دوره شاهد نسلی هستیم که بسیار از نسل ما بهتر است و میتواند صدا و حرفی در جهان داشته باشد. این نسل، جسارت بالایی دارد و مهمترین بخش جشنواره نیز همین معرفی نسل جوان و جدید است. البته که این قصهگویان جوان، لغزشهایی در اجرا دارند. ما قصههای ارزشمند و محتوایی داریم که میتوانند با مخاطب جهانی ارتباط برقرار کنند.
در ادامه وحید خسروی، قصهگوی پیشکسوت و کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، خطاب به قصهگویان جوان گفت: تناسب قصه با مخاطب بسیار اهمیت دارد و باید زمانی که حس میکنید مخاطب خسته میشود، کار را به نحوی پیش ببرید که او بتواند بار دیگر توجهش را معطوف به قصه کند. وقتی مخاطب با زبان بدنش به شما پیام میدهد، باید حواستان به این امر باشد و حس را به درستی به مخاطب منتقل کنید. شما برای مخاطب کودک قصه میگوئید و نباید بار منفی به مخاطب منتقل کنید. ما رنگآمیزی لغات و واژهها را داریم که استفاده از آن در اجرا خوب است، اما هر چاشنی به اندازه، مطلوب است.»
این منتقد، در ادامه به کنترل نگاه قصهگو به حاضران در این نشست اشاره کرد و افزود: شما برای تمام مخاطبانتان اجرا میکنید و این نگاه شما اگر کنترل شده نباشد، اثر منفی خواهد داشت.
تعجیل، آفت قصهگویی
فاطمه منتظری در ادامه این نشست، با اشاره به اجراهای روز نخست، به تعجیل در قصهگویی پرداخت و گفت: «بسیاری از قصهگویان جوان، تعجیل در روایت قصه دارند و همین باعث میشود بسیاری از نکات کلیدی در روایت قصه از بین برود. علاوه بر این، بسیاری از قصهها مقدمه طولانی داشتند. مخاطب امروز به دنبال علت و معلول میگردد و مقدمه باید مخاطب را آماده ورود به داستان کند در حالی که مقدمه اغلب قصهها طولانی و از حوصله مخاطب خارج است. یا حتی باعث میشود تا سرنخها در قصه فراموش شوند.
از قصه میتوان شکل جدیدی ساخت
در ادامه این نشست، سولماز صادقزاده، قصهگوی مدعو و برگزیده از آذربایجان شرقی نیز طی سخنانی کوتاه خطاب به قصهگویان حاضر در جلسه گفت: قصههای تأثیرگذاری امروز شنیدیم که ما را به فکر واداشت. هر قصه یک راه حل است و لزوماً رویکرد همه افراد با هم در قصه یکسان نیست، قصهها به شکلهای مختلفی ادا میشود. شاید قصهها درون مایه مشترک داشته باشند، اما با طرح مسئله میتوانیم قصههای متفاوتی اجرا کنیم. باید به دنبال کشف این نکته باشیم که در یک قصه چه چیزی شما را به شگفتی وادار میکند؟ همچنین امروز قصههایی شنیدیم که در بخشی از وجودمان نفوذ کردند. از قصه میتوان شکل جدیدی ساخت که در ادبیات به آن غریبسازی یا آشنایی زدایی میگویند. اجرای جدید از یک روایت نخنما میتواند بار دیگر و به نوعی دیگر دیده شود. همه ما از عدم نتیجهگیری میترسیم و این بزرگترین ترس ماست. در حالیکه شما بزرگترین نتیجه را با قصهگویی دریافت کردید.
«سکوت»، خودِ دیالوگ است
خسروی سپس به بحث عدم تمرکز در قصهگویی اشاره کرد و ادامه داد: فراموش کردن و عدم تمرکز چیز عجیبی نیست و برای بسیاری از ما در هنگام اجرا، این مسئله رخ داده است، اما نکته حائز اهمیت این است که بتوانیم به درستی به مسیر قصهگویی بازگردیم. از سوی دیگر، گاهی «سکوت»، خودِ دیالوگ است و نیازی نیست همیشه از واژهها استفاده کنیم. باید برای کارهایتان طراحی داشته باشید و برای خودتان چراهایی طرح کنید تا به آنها پاسخ داده شود. زمانی که خودتان از قصه لذت میبرید، من مخاطب نیز از آن حظ خواهم برد.
این قصهگو افزود: وجه به مخاطب حس خوبی در او ایجاد میکند. در سالن نمایش، نور را خاموش میکنند و تنها صحنه است که نور دارد. بازیگر وقتی مخاطبش را نگاه میکند، به مخاطب حس خوبی منتقل میکند، در حالی که نگاه او به جای دیگری است، بنابراین به مخاطبتان توجه داشته باشید.
دقت روی فضاسازی در قصهگویی
پایان بخش این نشست، صحبتهای گودرزیدهریزی، دبیر بیستوچهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی بود، او در سخنانی گفت: در جایگاه منتقد نیستم، اما اغلب قصهها را میبینم و دوست دارم. فضاسازی در قصه و مدخل قصه اهمیت دارد. قصهگو از این طریق دروازهای برای ورود به دنیای قصه باز میکند. اغلب قصهها فضاسازی داشتند، اما اینکه چقدر این فضاسازیها لازم بود، چه کمکی کردند و چهقدر آسیب زدند اهمیت دارد. مخاطبشناسی نیز مطرح است، زمانی تلویزیون نبود و تنها یک شبکه بود، اما امروز رقابت با رسانههای تصویری و اجتماعی وجود دارد، بنابراین باید بدانید که چه چیزی ارائه میکنید. در این دوره نیز برای سنجه داوری، روی مخاطبشناسی بحث کردیم، شاید لازم باشد بدون وقفه وارد قصه شویم. قصهگو باید تشخیص دهد که این فضاسازی چه میزان لازم است. گرانیگاه یا نکته کانونی قصه را باید تشخیص دهید و بتوانید به درستی از آن استفاده کنید.»