به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نخستین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذیل مجموعه سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۱ به نمایش مستند سینمایی «میدان» به کارگردانی چیهان نچیم اختصاص داشت.
پس از نمایش فیلم پیروز کلانتری کارگردان سینمای مستند به همراه سامان بیات کارشناس و مجری برنامه به نقد و بررسی این فیلم پرداختند.
پیروز کلانتری در ابتدا بیان کرد: دو هفته پیش بود که در خانه سینما پنج روز پشت سر هم آثاری درباره پنج انقلاب دیدیم و فرصت جالبی بود از این منظر که این انقلابها را در جاهای مختلف دنیا میدیدیم، این موضوع ما را به وضعیت گذشته و امروز خودمان متصل میکرد و تلنگرهایی به ما میزد.
وی با اشاره به مستند «میدان» بیان کرد: این فیلم در سه سال فیلمبرداری شده، آن هم در اوضاع و احوال جامعهای که درگیر یک خواست کلی است، در آن دوران خواست مردم به شکل مشخص آزادی است، بهطور نامشخص هم میخواهد به پاسخ این پرسش برسد که این آزادی برای چیست که البته این موضوع در فیلم درنمیآید.
کلانتری افزود: یادم است درباره انقلاب ۵۷ هم دو فیلم ساخته شد؛ یکی «برای آزادی» و دیگری «تپش تاریخ». من علاوه بر اینکه فیلم مستند میسازم، سینمای مستند را هم دنبال میکنم و باید بگویم مجموع فیلمهایی که در آن دوره ساخته شده است این کاری که فیلم «میدان» میکند، نمیکند، یعنی آن فیلمها گزارش فیزیک انقلاب و حضور مردم را نداشتند یا یک نوع روایت فیلمسازانه نداشتند. «برای آزادی» ساخته حسین ترابی از فیلمهای ماندگار آن دوره است که البته او اجازه پیدا کرده بود تصاویر را ثبت کند چون بالاخره در جریان وقوع چنین حرکتهایی این اجازه پیدا کردن خودش مهم است. در آن دوره فیلم دیگری که از زاویه نگاه درون ساخته شد «تپش تاریخ» نام داشت که یک فیلمبردار تلویزیون آن را ساخت. «تپش تاریخ» را آدمهایی با شور انقلابی و در عین حال با روال حرفهای ساختهاند، در این فیلم دوربین از روی سهپایه فیلم میگیرد، یک ساختار دانای کل دارد و در درون یک موقعیت تکان میخورد. به نظر میرسد ما در حوادث و موقعیتهای مختلف درگیر حرکتهای جدا از سهپایه هستیم که مشخصترین آن را در اتفاقات سه چهار ماه اخیر دیدیم یعنی دوربینهایی که لحظات مختلفی را میگیرند. باید بدانیم که در این حوادث تنها بحث تصویر کردن مطرح نیست چون دیدیم جامعه در چند ماه گذشته بهتر از فیلمسازان این کار را کرد پس به نظر میرسد فیلمسازان باید کار دیگری بکنند. ضمن اینکه دوربین سیال و نزدیک به دل ماجرا داستان درازی دارد.
این کارگردان عنوان کرد: در مستند «میدان» کارگردان جای خودش را به خوبی میداند، او میداند در شرایطی که امر واقع جریان دارد چه میکند، او مسأله را واکاوی نمیکند، به درون افراد مختلف نمیرود و تاثیر این سه سال جنبش مردم را بررسی نمیکند، حتی در فراز پایانی فیلم کاراکتری میگوید که این انقلاب یک امر فرهنگی است و باید بدانیم انقلابهای این چنینی چه تاثیری میتواند بر جامعه داشته باشد، فیلمساز میداند که باید گزارش کند و این کار را خوب انجام میدهد.
سامان بیات هم بیان کرد: پیشینه فیلمساز همیشه برای من مهم بوده است، از همین رو درباره پیشینه او مطالعه کردم و دیدی که این مطالعه به من داد باعث شد با تماشای فیلم توی ذوقم بخورد از این منظر که فیلمساز از کودکی به آمریکا میرود، پزشکی میخواند، بعد به عکاسی علاقهمند میشود و بعد به سراغ فیلمسازی میرود، در جریان جنگ عراق و آمریکا هم او به قطر میرود و بیش از ۱۶۰۰ ساعت راش داشته است پس انتظار داشتم به آن راشها روایت بدهد. ما با اثری مواجهیم که سه سال فیلمبرداری آن طول کشیده و دست کارگردانش در تصاویر خیلی بازتر بوده است در واقع انتظار بیشتری داشتم حداقل دوست داشتم فیلم روایتی پررنگتر به من بدهد که این مستند خستهکننده نباشد. اما یک جاهایی حتی حس میکردیم فقر منبع دارد. این مدل مستند را در چه طبقهبندی میتوانیم قرار بدهیم؟
کلانتری هم گفت: درست است، فیلم روایت پررنگی ندارد ولی کارگردان انتخابی دارد که پایش میایستد و از آن جدا نمیشود شاید یک بخش از اینکه میگوییم فیلم با خانوادهها و آنچه در جامعه میگذرد رو به رو نمیشود به خاطر انتخاب کارگردانش بوده است دلیل دوم این میتواند باشد که فیلمساز در مسیری میافتد که مسألهای را در شرایط وقوعش بررسی کند اما نمیداند تا چه زمانی این حادثه طول میکشد. فیلمساز میخواهد حوادثی را که در میدان رخ میدهد، تصویر کند و این انتخاب او بوده، اساسا میدان مسأله اصلی در انقلاب مصر بوده است.
پای این میدان ایستادن و ادامه دادن حتی وقتی زمان فیلم اینقدر طولانی میشود، اتفاق خوبی است.
وی مطرح کرد: یک چیز جذاب این است که این میدان به دلایل مختلف پر و خالی میشود و ما این را میبینیم، در بخشی از فیلم کاراکتری میگوید ما یاد گرفتهایم «نه» بگوییم و تعریف این «نه» در میدان است.
این مستندساز ادامه داد: شخصیتهای «میدان» هم با آگاهی انتخاب شدهاند، ما در این فیلم سه کاراکتری داریم در واقع کارگردان با شخصیتها روایت را پیش میبرد. اساسا این فیلم روایتمحور نیست اما با شخصیتها پیش میرود.
بیات هم گفت: عوامل فیلم کتابی با نام «میدان» نوشتهاند که در بخشی از آن آمده است معمولاً انقلابها، شخصیتها و وقایع را دراماتیزه میکنند. خاصیت انقلابها این است که از کاراکترها شخصیتهای والایی بسازد و نقاط ضعفشان را پنهان کند در حالی که ما میخواستیم شکست آنها را هم نشان بدهیم که به نظرم این موضوع اتفاق افتاده است.
کلانتری هم بیان کرد: وقتی شما میخواهید انقلاب کنید در ابتدا مشخص است که چه میخواهید مثلا سرنگونی بخشی از هدف شماست، وقتی کمی پیش میروید تردیدها هم ایجاد میشود، فکر میکنم فیلمساز متوجه این قضیه بوده است. در اینجا هم ما پیچیدگیها و تردیدهای یک انقلاب را میبینیم، «میدان» تا حدی هم به لوکیشن میدان پایبند است و با آن به نظرات سه شخصیت نزدیک میشویم نه به زندگی روزمره و زیست جاری آنها چون وقتی فیلمساز در میدان است نمیتواند به وجوه مختلف زندگی شخصیتها نزدیک شود.
وی ادامه داد: فیلمهای روایت محور فیلمهایی هستند که نقش هدایتگری فیلمساز در آنها مشخص است. در این فیلم آنچه که حرف اصلی را میزند انتخاب سه کاراکتر اصلی است، سه نفری که فیلم با آنها همراه میشود و هر سه شخصیت برای من کشش داشتند چون هر سه در آن موقعیتها زیست کرده بودند. به نظرم جذابترین شخصیت «میدان» خالد بود که قطعا فیلمساز خیلی گشته و او را پیدا کرده است وقتی این کاراکترها را به درستی انتخاب کنید فیلم درمیآید.
بیات هم گفت: در جریان ساخت «میدان» کارگردان سه بار حین فیلمبرداری بازداشت میشود ضمن اینکه بخش مهمی از راشهایی که گرفته است توسط پلیس ضبط میشود اما گفته بود که منتظر است آنها را پس بگیرد.
سپس نوبت به بخش پرسش و پاسخها رسید.
در این بخش مخاطبی به خوانندهای که در فیلم حضور داشت اشاره کرد که کلانتری بیان کرد: این خواننده از آن جهت در این فیلم نشان داده میشود که شخصیت مهمی در میدان است و حتی وقتی او را کتک میزنند در دوره بعد باز هم به میدان میآید، ضمن اینکه او جزو شخصیتهای اصلی نبوده و در حاشیه بوده است.
مخاطب دیگری عنوان کرد انقلاب مصر در مجموعه دیگری به نام بهار عربی شکل میگیرد اما فیلمساز به این مهم در فیلم، اشاره و توجه نمیکند.
کلانتری در این بخش گفت: بخشی از قدرت این فیلم در این است که در میدان بماند. نمیدانم چرا در چنین فیلمی انتظار دارید که فیلمساز به بهار عربی و پیش زمینههایش بپردازد چون فیلمساز بر اساس آنچه بر شخصیتها میگذرد پیش میرود. او گویا از ابتدا همین قرار را داشته است.
مخاطب دیگری بیان کرد که فیلم درباره فقدان آگاهی جمعی است و با آن همذاتپنداری شدیدی میکند چون حس میکند جامعه ما هم در همان موقعیت قرار دارد به عنوان یک مستندساز این شیوه فیلمسازی را چگونه میبینید؟
کلانتری هم گفت: «میدان» یک نوع انقلابخواهی مدام را تصویر میکند مثلا در بخشی از فیلم هم میبینیم که شخصیت اصلی میگوید ما منتظر انقلاب بعدی هستیم چون آنها به دنبال آزادی هستند. فکر میکنم فیلمساز از همان دوره اول آگاهانه پای میدان ایستاده و از این جهت فیلم یک فیلم پرشور انگیزشی در فضای احساسی است ضمن اینکه ۲ ساعت تدوین برانگیزاننده دارد. گاهی اوقات گفته میشود فیلم مستند باید جامع باشد اما من اصلا نمیفهمم یک فیلم مستند جامع یعنی چه چون همیشه فکر میکنم مستندساز باید گوشهای از ماجرا را تصویر کند. اتصالهای فکری و حرفهای فیلمساز تعیین میکند که چه چیزی را بگیرد، در این فیلم هم فیلمساز پای انقلابخواهی مداوم میایستد ضمن اینکه فیلمساز مسئولیتی ندارد به همه سوالات جواب بدهد بلکه مسئولیتش این است که در آنچه انتخاب کرده پیگیرانه عمل کند.
مخاطب دیگری به این اشاره کرد که در بخشی از فیلم به ایران و تسویهحسابهای حزبی آن اشاره میشود که کلانتری بیان کرد: در اغلب انقلابهای بهار عربی مذهب و اسلام موضوعیت داشته، یادم است همان موقع میگفتند انقلاب ایران در این موضوع تأثیرگذار بوده چون انقلاب ۵۷ هم بر مبنای مذهب بوده است. ما در این چهل ساله مدام در حال طی کردن دوران رنسانس هستیم، جامعه مدام در حال پیدا کردن خودش است به این معنا جامعهای است که خودش را در تحول درونش پیدا میکند در این فیلم به تسویه حسابهای حزبی اشاره میشود، گرچه کدی نمیدهد که چرا به این موضوع اشاره کرده است اما فضای کلی همان بود که گفتم چون انقلاب ایران هم بر پایه یک ایدئولوژی شکل گرفته بود. این را هم باید عنوان کنم که فیلم چهار موقعیت مهم دارد؛ ارتش، حکومت نظامی، مرسی و اخوانالمسلمین اما گذر این موقعیتها را تصویر نمیکند.
این مستندساز بیان کرد: ما انقلاب کردهایم و در دوران رنسانس هستیم پس صراحتا میگویم که انقلاب تازه خواستن را نمیفهمم. چند روز از اتفاقات سال ۸۸ به راهپیمایی سکوت انجامید که برایم جذابیت داشت تا بفهمیم دلایلش چه بوده به هر حال آن راهپیماییهای سکوت زیست روزمره بعد از انقلاب را نشان میداد. همان موقع صحبت از این بود که این جنبش نتیجه نداد اما من میگفتم مردم زندگی متفاوتی را میخواهند و حضور خود را اعلام میکنند، پس اینطور نیست که وقتی جنبشی اتفاق میافتد و نتیجه نمیدهد یعنی شکست خورده، به نظرم دوران انقلابها تمام شده است و زندگی در تحولات جاری و تغییرات پیش میرود. وجدان آگاه پایانی ندارد.