خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست – زینب رجایی: چند هفتهای است که تحرکات اپوزیسیون در کشور به واسطه دخالتهای جریانهای خارجی ذبح شده و دیگر خبری از تجمعات خیابانی نیست؛ اما فعالیتهای فضای مجازی آنها هنوز ادامه دارد و هر از گاهی در این بستر موج جدیدی راه میاندازند.
جدیدترین هیاهوی رسانهای ضدانقلاب کمپین «من وکالت میدهم» است تا فرزند آخرین شاه ایران را در جایگاه هدایتگری کاریزماتیک بنشاند. طرحی که بیش از آنکه موجب هم افزایی علیه جمهوری اسلامی ایران شده باشد عامل انشقاق میان اپوزیسیون شده است.
ماجرا از جایی شروع شد که ۲۶ دی ماه شبکه تلویزیونی «من و تو» با «رضا پهلوی» گفتگو کرد. کوشش در این مصاحبه بر این بود که پهلوی به عنوان نماینده اپوزیسیون یا معتمد و وکیل آنها معرفی شود. بعد از این برنامه امضای یک طومار اینترنتی آغاز شد به امید آنکه چنین اقدامی، برگ اعتباری برای فرزند شاه مخلوع به ارمغان بیاورد. شبکه تلویزیونی «من و تو» که خود را خالق موج جدیدی از اعتراضات و اتحاد علیه جمهوری اسلامی میدانست، وقایع مربوط به این هشتگ را که حتی فاقد ارزش خبری بودند به طور گسترده پوشش داد.
تبلیغات درباره طومار «من وکالت میدهم» موج جدیدی از اظهار نظرات و واکنشهای مختلف را با خود به همراه داشت، اما از همان ابتدای کار کفه موضعگیریهای منفی با این موضوع، سنگینتر از کفه موافقانش بود. کاربران بسیاری در فضای مجازی با تمسخر و دست انداختن چنین اقدامی، از سطح ابتذال تلاش سلطنتطلبها برای به دست گرفتن رهبری این جریان متفرق، انتقاد کردند.
منتقدین، ضمن آنکه رضا پهلوی را به مصادره حرکت براندازانه علیه جمهوری اسلامی متهم کردند وکالت هشتگی را مغایر با یک حرکت دموکراتیک دانستند که سازوکار آن شفاف نیست. «کامران فلاحتی» کارشناس رسانه و پژوهشگر اپوزیسیون ایران در گفتگو با مهر در این باره میگوید: «این روش ابداعی در امضای طومار، همان روش بیعت است که منسوخ است. در جمهوری اسلامی ایران که بخشی از نظام دینی و اسلامی است چنین روشی مورد استفاده نیست و مکانیزم رأیگیری وجود دارد؛ اما آنها به روشهای عصر حجری روی آوردهاند.»
در کنار همه این انتقادات، سلطنت طلبان و هواداران فرزند شاه مخلوع پهلوی در جریان حمایت از این طومار، در فضای مجازی به مخالفان خود حمله کردند و با استفاده از الفاظ رکیک و هجمههای بسیار، بار دیگر نشان داند روحیه دیکتاتوری بر فعالیتهای کمرنگ آنها سایه سنگینی انداخته است.
در چنین شرایطی، افراد زیادی که ممکن بود در جریان اقدام علیه جمهوری اسلامی، به بهانه وحدت در کنار سلطنتطلبها قرار بگیرند و با آنها همراه شوند، از این رفتارهای دیکتاتورمآبانه به ستوه آمدند و ادامه این تحمیلها را نپذیرفتند.
حتی خواننده زن خارجنشین که از دوستداران و حامیان پهلوی بود به این جریان نپیوست و با انتشار مطلبی در حساب کاربری خود در اینستاگرام مخالفت خود را اعلام کرد. فائقه آتشین با زیرسوال بردن ایده تاسی از یک فرد نوشت: «هیچ کدام از مخالفین اصلی جمهوری اسلامی نیازی به وکالت ندارند و اگر هیچکس جز شاهزاده رضا پهلوی در بین گزینهها نیست، پس ما چی میگیم.»
ه مچنین یکی از اقوام درجه دوم «نیکا شاکرمی» که توسط رسانهها و براندازان به عنوان یکی از کشتهشدگان در اغتشاشات معرفی شده بود و تا روزهای اخیر مورد حمایت جریانهای مختلف قرار داشت، بعد از آنکه با طومار «من وکالت میدهم» همراهی نکرد، با حملات گسترده کاربران مواجه شد. خاله نیکا شاکرمی به این حملات مجازی واکنش نشان داد و در حساب کاربری خود در اینستاگرام نوشت: «به لطف دموکراسیای که قرار است به زودی طعم آن را مزه مزه کنیم، صندوق پیامهای من پر شده از فحشهای رکیک دموکراسیخواهان سلطنتطلب و مشروطهخواه و سایبری!»
فارغ از همه نقدهای جدی که به این طومار و جریان وارد است، به نظر میرسد اپوزیسیون خارجنشین هنوز نتوانسته در کشور کاری برای اهداف خود پیش ببرد؛ برخی بر این عقیدهاند که فعالیت خارج از مرزهای جغرافیایی یکی از علل عدم موفقیت این جریان است؛ فلاحتی نیز معتقد است: «در دنیا معمول نیست که نیروی اپوزیسیونی خارج از مرزهای جغرافیای کشور فعالیت کند و چنین روندی از نگاه آسیبشناسانه جریان اعتراض را نابود میکند. اپوزیسیون در کشورهای مختلف داخل مرزهای جغرافیایی مستقر هستند و با موضوعات مختلف مخالف کنند. البته باید توجه داشته باشیم مخالفت اپوزیسیون در کشورهای مختلف در چارچوب حاکم تعریف شده و در راستای رقابت حزبی است. کسی در پی آن نیست که ساختار را دگرگون کند.»
او ادامه میدهد: «اینکه اپوزیسیون جمهوری اسلامی خارج از کشور هستند امری بدیع است و همین موضوع بزرگترین چالش آنها در چهار دهه اخیر بوده؛ چالش دیگر اپوزیسیون آن است که در پی تغییر حزب یا سیاست نیستند بلکه درصدد براندازی ساختار سیاسی هستند.
از طرف دیگر پراکندگیهای فکری و سیاسی اپوزیسیون مانع از اتحاد و دستیابی به گفتمان واحد در میان آنها شده است و آنها را همواره با تفرقه مواجه کرده است. کارشناسان میگویند اپوزیسیون حتی در برخی اصول کلان هم به اتفاق نظر نخواهد رسید و به دلیل همین تفرقهها، علیرغم همه تلاشها و هزینهها، توفیقی برای آنها حاصل نشده است. فلاحتی درباره چند دستگی میان اپوزیسیون با تاکید بر اینکه هر اقدام سیاسی به ویژه در مرحلههای نهایی حتماً نیاز به رهبری متشکل دارد، میگوید: «در پی این تفرقهها براندازان نتوانستهاند چالش اصلی خود یعنی انتخاب یک رهبر را حل کنند. اپوزیسیون از آنجا که چارهای برای رهبری متشکل پیدا نکرده و نتوانسته آن را با ایدههای سیاسی و اجتماعی حل کند به ایدههای تبلیغاتی روی آورده است.»
او در یک مثال اینگونه توضیح میدهد: «عملکرد اپوزیسیون در جریان اخیر مثل کارخانهای است که محصول بیکیفیت و بیاعتباری دارد و بعد از آنکه با چالش فروش مواجه میشود به جای آنکه نقص کیفی خود را برطرف کند، به کمپینهای تبلیغاتی روی میآورد تا با ایجاد سر و صدا موفق به فروش شود. رضا پهلوی غیر از وابستگی نسبی با شاه مخلوع ایران هیچ رزومه دیگری ندارد.»
این فعال رسانه ادامه میدهد: «اپوزیسیون وقتی میخواهد چنین رهبر بیمحتوایی که فاقد ارزشهای سیاسی اجتماعی است را عرضه کند، به روشهای تبلیغاتی روی میآورد؛ آنچه ارائه میدهد بیکیفیت است و مقبولیت و همگرایی ایجاد نمیکند بنابراین حتی مورد مضحکه و نقد و حملات جدی قرار میگیرد. سلطنتطلبان بعد از آنکه از ایدههای سیاسی اجتماعی خود ناامید شده برای آنکه بتواند با سازمان منافقین رقابت کند به چنین روشهایی روی آورده که البته محکوم به شکست است و به لیست بقیه ایدههای مضحک آنها اضافه میشود.»
از طرف دیگر برخی چهرههای شناخته شده داخلی نیز با ادبیاتهای مختلفی، مخالفت خود را با جریان نوظهور «من وکالت میدهم» نشان دادند. «عبدالله گنجی» فعال رسانههای داخلی، با انتشار عکسی از پاسپورت رضا پهلوی در این باره نوشت: «این بنده خدا (رضا پهلوی) که ملیت ایرانی ندارد؛ به چه کسی وکالت میدهید؟» در تصویر پاسپورت رضا پهلوی، مقابل قسمت ملیت (Nationality) نوشته شده است: «نامعلوم!» (Unspecified)
این مخالفت تا جایی جدی شد که در مقابله به طومار مذکور جریان دیگری به نام «من وکالت نمیدهم» به راه افتاد. آمارها نشان میدهد پنجشنبه ۲۹ دی ماه، هشتگ «من وکالت میدهم» ۳۵۳ هزار بار و هشتگ «من وکالت نمیدهم» ۲۲۸ هزار بار استفاده شده است.
با در نظر گرفتن جمعیت کشور و آخرین آمار رأیگیریها به نظر میرسد آمار ثبت شده در این طومار جای تأمل بیشتری دارد؛ فلاحتی میگوید: «۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور است و شاید حدود ۴۰ میلیون نفر واجد شرایط رأی دادن باشند؛ اگر قرار است نظام سیاسی یک کشور به کسی سپرده شود باید حدود ۲۰ میلیون نفر به او رأی دهند. حتی اگر بخواهند بهرهبرداری نمادین و نمایشی داشته باشند باید حداقل به اندازه نیمی از کاربران اینترنتی داخل کشور این طومار را امضا میکردند؛ اما علیرغم همه شیطنتها و عدم اعمال محدودیتهای منطقی این عدد حتی به نیم میلیون هم نمیرسد.»
او تاکید میکند: «در آخرین انتخابات که حتی کمترین میزان مشارکت را داشتیم ۲۸ میلیون نفر در انتخابات حضور داشتند، کسی که میخواهد در مقابله با چنین نظامی برخیزد باید اعتباری در این سطح داشته باشد. ۲۸ میلیون نفر آرای رسمی با انواع محدودیتها کجا و ۳۵۰ هزار امضا کننده بدون هیچ حساب و کتاب و محدودیت و نظارتی کجا!»
رقم پایین کسانی که به این جریان پیوسته بودند، به سوژه جدیدی برای کاربران فضای مجازی تبدیل شد که فارغ از جنبه طنز بودنش، قابل تأمل است. بنا بر مقایسهای که در یک اینفوگرافیک صورت گرفته است، تعداد امضاهای کمپین «من وکالت میدهم» ۳۵۳ هزار نفر، تعداد رأیدهندگان فینال عصر جدید سال ۱۴۰۱ بیش از ۲۲ میلیون نفر، مجموع آرای رأیدهندگان به فینال برنامه «خنداننده شو» نزدیک به ۲ میلیون نفر و تعداد ثبتنام کنندگان در قرعهکشی «ایران خودرو» بیش از ۹ میلیون نفر بوده است.
نکته قابل توجه آن است که هیچیک از آمارهای رسمی و مشارکتهای سیاسی مردم ایران در این مقایسه مورد توجه قرار نگرفته است. این در حالی است که بنا بر آمار، تعداد کل امضاءکنندگان این طومار از میزان آرای آخرین فردی که در شورای شهر تهران رأی آورده کمتر است. فلاحتی بیان میکند: «فرزند شاه مخلوع فاقد هرگونه صلاحیت است؛ این افراد ادعاهای فضایی میکنند و میگویند به دنبال دموکراسی هستیم ولی در اجرا به روشهای عصر حجری روی میآوردند. اما همین روش عصر حجری هم با سازوکار سالمی که قابل راستیآزمایی باشد صورت نمیگیرد.»
او یادآور میشود: «یک سایت راه انداختهاند که هرکس در دنیا میتواند آن را امضا کند؛ اسامی که این طومار را امضا میکنند قابل مشاهده است و بسیاری از آنها خارجی هستند و ممکن است اپوزیسیون خارج نشین به دوست و همسایه خودش بگوید این طومار را امضا کند. کما اینکه یک نفر میتواند با چند دستگاه در این طومار ثبت امضا کند. از طرف دیگر هیچ محدویت سنی به لحاظ بلوغ فکری در این طومار مد نظر قرار نگرفته است.»
برخی معتقدند اقدام اخیر شبکه تلویزیونی «من و تو» در امضای طومار به نفع فرزند شاه مخلوع پهلوی؛ خدمت بزرگی به جمهوری اسلامی بود که بدون هیچ هزینهای توانست دیکتاتور بودن بخش عظمیی از جریان براندازی و بیاعتبار بودن آنها را ثابت کند. فلاحتی در ادامه گفتگو درباره ماجرای طومار اخیر بیان میکند: «البته هر کس این پوست موز را زیر پای پهلوی انداخت به ما لطف کرد چراکه هیچکس نمیتوانست به این خوبی نشان دهد که اپوزیسیون به ویژه سلطنتطلبی در ایران وزن و اعتباری ندارد؛ این همان وقتی است که عدو شود سبب خیر! و بهترین روشی بود که میتوانست جریانهای اپوزیسیون را به جان هم بیندازد.»
وی با تاکید بر اینکه بهترین جریانی که میتواند مقابل براندازی بایستد، آنها را بیحیثیت کند و سیاست آنها را برملا کند خود براندازان هستند؛ اظهار میکند: «در جریانات اخیر شاهد بودیم که چطور به جان خودشان افتادند و در یک تجمع دهها پرچم آوردند.»
به نظر میرسد چنین وقایعی باعث شد بخش عظیمی از جامعه از همراهی با اغتشاشات خودداری کنند. این فعال رسانهای معتقد است: «جامعه ایرانی همه این حقایق را میبیند و میفهمد بر فرض محال اگر فردا روزی همهچیز بدون خشونت به چنین افرادی واگذار شود، به واسطه سهمخواهی اینها برای قدرت، چه بر سر کشور خواهد آمد. کسانی که بر سر بالا بردن پرچم به جان هم میافتند در تقسیم منافع و قدرت در ساختار سیاسی چه خواهند کرد. جامعه ایرانی با هوشمندی میگوید گرچه ساختار موجود با ایرادات و کاستیهای جدی مواجه است ولی به مراتب به چنین منجلابی شرافت دارد.»
خبرگزاری مهر را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید