محمدصادق رحمانی شاعر، در گفت و گو با خبرنگار مهر، ضمن ارزیابی جشنواره شعر فجر در دورههای گذشته گفت: در سال ۱۴۰۰ علاوه بر جشنواره شعر فجر چند جایزه قابل توجه دیگری نیز برگزار شد. جایزه قلم زرین (نوزدهمین دوره)، جایزه احمد شاملو (هفتمین دوره)، جایزه افشین یداللهی، در حوزه ترانه (چهارمین دوره) و جایزه ادبی ما (اولین دوره). هر کدام از این جایزهها داورهای متفاوت با رویکردهای مختلفی دارند. بیتردید ارزشهایی که بر تفکر داوری در هر جایزهای حاکم است، خروجی متفاوتی را خواهد داشت. همین خروجی نشاندهنده آن است که مجموعهشعرها به حد یک اثر ادبی ارتقا پیدا نکرده است. اگر به فرض همه مجموعههای برگزیده در همه این جشنوارهها شرکت داشته باشند، نمیبایست این حجم خروجی متفاوت داشته باشند.
وی ادامه داد: چرا این مجموعههای برگزیده به چاپ دوم یا سوم نمیرسد؟ این یک پرسش اساسی است و نشان از این میدهد که بدنه شعرخوان با آنچه داورران برگزیدهاند، ارتباط برقرار نکرده است. البته داور مقصر نیست. مشکل به تولید مجموعههایی است برمیگردد که با شتاب و بدون ویرایش به چاپ سپرده میشوند. داوران سرانجام از بین مجموعهشعرهای رسیده و در نسبت با همان مجموعهها یکی دو دفتر را برمیگزیند.
این شاعر گفت: مضاعف بر این موضوع، بسیاری از پیشکسوتان و صاحبنامان شعر در جشنواره شرکت نمیکنند و بیشتر مشارکتکنندگان از میان نسلهای جدید است و درصد کمی از شناختهشدهها شرکت میکنند.
وی افزود: آسیب دیگر این است که چرا مخاطبان شعر پس از گذشت یک سال، نام شاعران برگزیده و شایسته تقدیر را فراموش میکنند؟ و یا کتاب قابل تأملی از آنها به بازار شعر اضافه نمیشود. چرا پدیدهای در این حوزه ظهور نمیکند. چرا نوآوری وجود ندارد؟ چرا زبان در شعر شاعران جوان ما به این مقدار تنزل پیدا کرده است؟
رحمانی در پاسخ به این پرسش که جشنواره شعر فجر چه تأثیری در تقویت جریانهای ادبی کشور داشته است، گفت: در دهه ۶۰ تا ۸۰ یعنی حدود بیست سال، به هنگامی که کنگرههای شعر در شهرهای مختلف برگزار میشد، این جریانهای شعری را با وضوح بیشتری میتوان دید، در دهه گذشته این جریان رو به کندی نهاده است و از رونق سابق برخوردار نیست.
وی ادامه داد: گاه سیاست وزارت ارشاد بر این امر استوار شد که جریان انجمنهای ادبی را در شهرستانها فعال کند، اما باز هم راه به جایی نبرد، دلیل آن این است که شعر از دایره رسانه اول و اولویتدار فرهنگ ایرانی خارج شده است و جای خود را به هنرهای مدرنتر و مؤثرتر داده است.
این شاعر گفت: هنری مثل سینما که جذابیت و تولید قدرت اقتصاد با خود به همراه میآورد، اکنون در سبد مصرف فرهنگی مردم قرار دارد. چون در سینما هم روایت و داستان است، هم بازیگران و چهرهها و هم جذابیت بصری، هم سرگرمکنندگی و هم تولید پول. در حالی که در دیگر هنرها چنین بنمایههایی وجود ندارد.
وی افزود: جشنوارهها تأثیر محسوسی در تقویت جریانهای ادبی ندارند، به دلیل آنکه مجموعهشعر برگزیدههای این جشنوارهها در حد و اندازهای نیستند که به جریانسازی در شعر ایران منجر شود. آثار تولیدی یا از نوآوری تهیاند یا از اندیشه والا و تکرار از پی تکرارند.
رحمانی در پاسخ به این پرسش که چرا جشنواره شعر فجر از ابتدای انقلاب شکل نگرفت و اولین دوره آن دهه ۸۰ بود، گفت: مقدمتا باید بگویم که در میان هفت هنر، شعر را باید هنر نخست دانست، این هنر به درازای تاریخ سابقه دارد. در ایران نیز هنر شعر تا قرنها از اولویت برخوردار بوده است. و با ظهور هنرهای مدرن و امروزی از اولویت تأثیرگذاری خارج شده است. شعر اگر امروزه بخواهد مؤثر واقع شود در ترکیب با هنرهای دیگر است که دامنه تأثیرگذاری وسعت پیدا میکند. مثلاً در ترکیب با موسیقی یا فیلم یا هنرهای دیگری که با کلام و کلمه همزیستی دارد، میتواند تأثیرگذارتر باشد.
وی افزود: بر پایه این مقدمه باید گفت که علیرغم فراگیری این هنر در میان مردم، در نگاه سیاستگذاران فرهنگی، شعر در مقایسه با هنرهای دیگر مثل سینما، نمایش و موسیقی از درجه اولویت کمتری برخوردار بوده است، بر همین اساس پس از دو دهه و با تلاش خودِ شاعران متولیان برای شعر نیز جایگاهی در جشنواره قائل شدند.
مدیر مجله ادبی چامه با اشاره به نسبت فعلی ایرانیان با شعر گفت: همانطور که گفتم شعر هنر اول ایران است؛ کما اینکه در حوزه ورزش، کشتی ورزش اول کشورمان است. از این مقایسه میتوان پی برد که سیاستگذاران در حوزه فرهنگ و ورزش به چه اندازه به این دو هنر تاریخی ما اهمیت میدهند. این در حالی است که هم شعر و هم کشتی از محبوبترینها در میان مردم هستند. اما سینما در حوزه هنر و فوتبال در عرصه ورزش به دلایل تولید قدرت مالی و جذابیت و قدرت سرگرمکنندگی بالا در اولویت همیشگی قرار دارند.
وی ادامه داد: شعر همیشه و هنوز دستمایهای برای زندگی ایرانیها بوده است. هنوز ترانهها و آوازهایی که روزانه تولید میشوند با اندیشه شعر در هم میآمیزند و در میان مردم رواج پیدا میکند. هنوز صبح و شب را در فضای مجازی با شعری کوتاه و یا با بیتی از شاعران بزرگ آغاز میکنیم و به پایان میبریم.
رحمانی گفت: هنوز کودکان با لالایی مادران به خواب میروند و بر سنگ لوح مزارها نام انسانها با شعر ماندگار میشود. شعر در مرگ و زندگی انسان ایرانی جریان دارد؛ نفس میکشد و از نفس نمیافتد.اما محصول اصلی و سرگرمکننده غرب با ورودش به دنیای صنعت چیزی جز «رُمان» نبود. «رمان» جای شعر را در دنیای غرب گرفت و نویسندگان جایگاه والاتری را در مقایسه با شاعران یافتند.
وی افزود: امروزه نیز میبینیم که این پدیده در ایران ما نیز هواخواهان زیادی دارد و در مقایسه شعر و رمان، کتابهای ترجمه رمان خواهان بیشتری دارد. به دلیل آنکه قدرت سرگرمکنندگی رمان بیشتر از شعر است.
رحمانی در پاسخ به این پرسش که آیا شعر در حال حاضر حضوری کنشمند در زندگی عامه مردم دارد، گفت: اگر در مقایسه با دیگر هنرها باشد، از نظر کنشمندی و تأثیرگذاری در اولویت چندم قرار دارد. به هر حال ذات انسان ایرانی رویکردی عاطفی و احساسی نسبت به امور دارد. انسان ایرانی با شعر مؤانست و الفت همیشگی دارد؛ اما شعر همواره در حاشیه زندگی مردم بوده است و در همین حاشیه هم به حیات خود ادامه میدهد. به قولی در طول یک ما ۵۰۰ مجموعه شعر با شمارگان حداقلی به بازار میآید و در سال چیزی فراتر از ۵۰۰۰ مجموعه شعر و ترانه منتشر میشود. این مقدار تولید شعر نشان از کنشمند بودن شعر دارد، اما قدرت این کنش به قدرت و کیفیت کنش دیگر هنرها نمیرسد.
وی با اشاره به رویکرد جشنواره در دورههای گذشته به ترانه چطور است، گفت: استعدادهایی در این حوزه وجود دارند که هر سال در جشنوارهها خود را به هنرمندان و شاعران معرفی میکنند. شاید سالها باید بگذرد که پدیدهای ظهور کند. نخست عنصر اصلی در ترانه حس قوی و عاطفه سرشار است. این عاطفه در میان نسل جوان وجود دارد و باید صبر کرد که استعدادها خودشان را معرفی کنند و در کنار استادهای این حوزه کسب دانش کنند.
مدیر مجله ادبی چامه ادامه داد: اگر قرار است تغییری داده شود به نظر من ترانه و شعرهای محاورهای را باید اول با موسیقی ساخت و بعد آن را به داوری نشست. چون ترانه یک عنصر ترکیبی است که به خواننده، شعر و موسیقی مرتبط است. به تنهایی نمیتوان میزان اثرگذاری یک ترانه را روی کاغذ مشخص کرد. درست مانند نمایشنامه؛ این پیست را اگر شما از رو بخوانید ممکن است هیچ تأثیری در شما ایجاد نکند؛ اما زمانی که با حضور بازیگران به روی صحنه میآید، نمایشنامه نیز حیات پیدا میکند.
وی ادامه داد: ترانه را باید شنید نه اینکه آن را بخوانیم. شما به تأثیر لالاییها و مویهها بر انسان دقت کنید؛ ممکن است از نظر زیباییشناسی ارزش ادبی نداشته باشد، اما روح را منقلب کند. البته منکر این نمیشوم که هر ترانه بر روی کاغذ باید ارزشهای معمول ادبی و بهویژه حس عمیق و عاطفۀ لازم را برای تأثیر گذاری بر ذهن و ادراک شنونده رعایت کند.